میله بدون پرچم

این نوشته ها اسمش نقد نیست...نسیه است. (در صورت رمزدار بودن مطلب از گزینه تماس با من درخواست رمز نمایید) آدرس کانال تلگرامی: https://t.me/milleh_book

میله بدون پرچم

این نوشته ها اسمش نقد نیست...نسیه است. (در صورت رمزدار بودن مطلب از گزینه تماس با من درخواست رمز نمایید) آدرس کانال تلگرامی: https://t.me/milleh_book

موش‌ها و آدم‌ها - جان اشتین بک

پس از رکود اقتصادی شدید سال 1929 در آمریکا و متعاقب آن، خشک‌سالی چندساله در برخی ایالتهای این کشور، موج گسترده‌ای از مهاجرت به یخش‌هایی دیگر که امکان کار در آنجا بیشتر مهیا بود شکل گرفت. در «خوشه‌های خشم» دیدیم که برخی کشاورزانِ صاحب زمین، زمین‌های خود را از دست دادند و به اجبار، برای سیر کردن شکم خود به سوی کالیفرنیا رهسپار شدند و... در ادامه‌ی این فرایند گروهی از کارگران شکل گرفتند که از این مزرعه به مزرعه‌ی دیگر رفته و کارهای موقتی را انجام می‌دادند. این گروه عمدتاً مردان مجردی بودند که هیچ امکان و امیدی به تشکیل خانواده و ریشه گرفتن در جایی را نداشتند و اندک حقوق و اندوخته‌ی خود را در شبی به عیش‌ونوش و قمار، بر باد می‌دادند و دوباره به دنبال کاری جدید به جایی دیگر کوچ می‌کردند و عمر خود را به همین ترتیب سپری می‌کردند.

جورج و لنی دو کارگر از چنین قماشی هستند. جورج کوچک‌اندام و زرنگ، لنی تنومند و قوی اما اندکی شیرین‌عقل است. لنی در عوالم کودکانه‌اش دوست دارد چیزهای نرمی مثل پارچه مخمل یا حیوانات کوچکی مثل موش و خرگوش و غیره را ناز و نوازش کند اما این حیوانات نحیف در دستان قدرتمند او دوام نمی‌آورند و خیلی زود قالب تهی می‌کنند. سادگی لنی همواره او را در معرض خطر قرار می‌دهد اما جورج هوای دوست دوران کودکی خود را دارد و از او مراقبت می‌کند. در آخرین مزرعه‌ای که قبل از شروع روایت مشغول کار بوده‌اند، لنی لباس دختربچه‌ای را نوازش کرده است و جیغ‌های دختر سبب شده است که آن دو سریعاً از مزرعه فرار کنند. در ابتدای روایت آنها به محل کار بعدی خود نزدیک می‌شوند و جورج نکات لازم برای پیش نیامدن مشکلاتی مشابه را به لنی یادآوری می‌کند. حافظه لنی در این‌گونه موارد به اندازه‌ی ماهیِ قرمز است و خیلی زود فراموش می‌کند. یکی از تنها چیزهایی که هیچگاه فراموش نمی‌کند رویای مشترکی است که این دو در سر دارند: رویای خرید زمینی که روی آن برای خودشان کار کنند و محصول کار خود را ببینند.

این رمان کوتاه به در دسترس بودن این رویا و در عین‌حال به دور بودن آن می‌پردازد.

*****

از این نویسنده برنده نوبل دوازده رمان و چهار رمان کوتاه و دو مجموعه داستان کوتاه به همراه دو فیلمنامه و چندین کتاب غیرداستانی منتشر شده است. این چهارمین اثری است که از جان اشتین‌بک در وبلاگ معرفی می‌شود. پیش از این در مورد خوشه‌های خشم، ماه پنهان است و راسته کنسروسازی نوشته‌ام. موش‌ها و آدم‌ها در سال 1937 منتشر شده است و در اکثر لیست‌های منتخب نظیر 1000 کتاب گاردین و 1001 کتابی که قبل از مرگ می‌بایست خواند حضور دارد. تعدد ترجمه این کتاب به فارسی با توجه به حجم کم و آوازه‌ی زیادِ آن کاملاً قابل درک است ولذا وقتی در سایت کتابخانه ملی می‌بینیم که تاکنون بیست ترجمه از این کتاب انجام شده است چندان متعجب نمی‌شویم!

مشخصات کتاب من: ترجمه سروش حبیبی، نشر ماهی، چاپ سوم 1393، 160 صفحه قطع جیبی، شمارگان 1500 نسخه.

...............

پ ن 1: نمره من به کتاب 4 از 5 است. گروه A. (نمره در سایت گودریدز 3.86 از مجموع 1780271 رای و در سایت آمازون 4.4)

پ ن 2: کتاب‌های بعدی به ترتیب «صدای افتادن اشیا» اثر خوان گابریل واسکس، «اندازه‌گیری دنیا» اثر دانیل کلمان خواهد بود.

  

ادامه مطلب ...

جان اشتاین‌بک

جان اشتاین‌بک در سال 1902 در شهر کوچک سالیناس از ایالت کالیفرنیا در فاصله چند کیلومتری اقیانوس آرام در منطقه‌ای دورافتاده اما بسیار حاصلخیز به‌دنیا آمد. خانواده‌اش اصالتاً آلمانی-ایرلندی بودند. پدرش کارمند خزانه‌داری و مادرش آموزگار بود. از سنین کودکی تمایل زیادی به خواندن کتاب داشت و در نوجوانی رویای نویسندگی را در سر می‌پروراند. از دوره نوجوانی به عنوان کارگر ساده به کارهای مختلف از جمله کار در مزارع پرداخت و از این طریق با مشکلات کارگران و کشاورزان و مهاجران آشنا شد. پس از اخذ دیپلم به تحصیلاتش در دانشگاه استنفورد در رشته ادبیات انگلیسی ادامه داد اما دانشگاه را بدون دریافت مدرکی در سال 1925 رها کرد و به نیویورک رفت و سعی کرد از طریق روزنامه‌نگاری و کارهای پراکنده، گذران زندگی کند.

در سال 1928 به کالیفرنیا بازگشت و به عنوان راهنمای تور و نگهبان یک ساختمان در منطقه گردشگری اطراف دریاچه تاهو مشغول به کار شد. بعد از ازدواج و در زمان دوره رکود اقتصادی آمریکا در دهه‌ی سی، در مضیقه مالی قرار گرفت و با پیشنهاد پدرش به کلبه‌ی متعلق به او در حومه شهر مونتری نقل مکان کرد و در این زمان با توجه به حمایت‌های مالی پدرش وقت کافی برای خواندن و نوشتن پیدا کرد. هرچند تا سال 1935 چند کتاب نوشت اما شهرت همگانی او با انتشار رمان تورتیا فلت به دست آمد. واقع‌گرایی این داستان موافق طبع مردمی افتاد که از داستانهای رمانتیک خسته شده بودند.

اشتاین­بک پس از آن یک سلسله رمان اجتماعی با گرایش ناتورالیستی نوشت که از آن جمله می‌توان به رمان در نبردی مشکوک(1936) که در رابطه با اعتصاب کارگران کشاورز مزارع کالیفرنیا بود اشاره کرد. اشتاین­بک در این سال به اروپا سفر و از کشورهای اسکاندیناوی و شوروی دیدن کرد و در بازگشت به امریکا با قدرت بیشتر به نویسندگی پرداخت. کتاب موشها و آدمها را در 1937 و خوشه‌های خشم را در 1939 منتشر کرد که هر دو نمونه‌هایی از زندگی طبقه کارگر آمریکا و کارگران مهاجر در دوره رکود بزرگ هستند. نگاه انسان‌دوستانه و دقیق او به جهان پیرامون سبب درخشش او و تبدیلش به یکی از شناخته‌شده‌ترین و پر خواننده‌ترین نویسندگان قرن بیستم آمریکا شد.

اشتاین‌بک در سال 1940 جایزه‌ی پولیتزر را برای رمان خوشه‌های خشم و در سال 1962 جایزه نوبل را به خاطر "نوشته‌های واقع‌گرایانه و در عین‌حال خیال‌پردازانه، که با طنزی همدلانه و نقدهای عمیق اجتماعی همراه است"، از آن خود کرد. بیشتر داستان‌های او در مناطق جنوبی یا مرکزی کالیفرنیا به وقوع می‌پیوندند و دارای مضمون‌هایی مانند تقدیر و بی‌عدالتی هستند. او در سال 1968 به علت بیماری قلبی دار فانی را وداع گفت.

برجسته‌ترین آثار او عبارتند از: تورتیا فلت(1935)، در نبردی مشکوک(1936)، موشها و آدمها(1937)، خوشه‌های خشم(1939)، ماه پنهان است(1942)، راسته کنسروسازی(1945)، شرق بهشت (1952).

...........................

پ ن 1: کتاب بعدی که در مورد آن می‌نویسم «موش‌ها و آدم‌ها» از این نویسنده خواهد بود.

پ ن 2: پس از آن نوبت به صدای افتادن اشیاء اثر خوان گابریل واسکس خواهد رسید.


سمفونی مردگان - عباس معروفی

از کجا متوجه می‌شویم کتابی که در دست داریم یک شاهکار است!؟ احتمالاً هرکسی برای خودش پیش‌فرض‌ها و اصولی دارد که بر اساس آن وقتی با مؤلفه‌های مورد نظرش در یک داستان مواجه شد نتیجه می‌گیرد که بله این کتاب یک شاهکار است. ممکن است برای عده‌ای توصیه‌های دوستانِ بخصوص و یا شهرت عمومی دلایلی کافی برای شناسایی یک شاهکار باشد. من اما علاوه بر برخی از این موارد هرگاه مشغول خواندن داستانی می‌شوم که حقیقتاً شاهکار است دچار حالات حسی عجیبی می‌شوم! گاهی اشک در چشمانم جمع می‌شود (این ربطی به تلخی و شیرینی داستان ندارد... در مورد شوایک هم اشک در چشمانم جمع می‌شد!)، گاهی دچار اضطراب می‌شوم و کتاب را می‌بندم، و کتاب دریچه‌ای می‌شود برای ورود به دنیایی که واقعاً لابلای صفحات آن جریان دارد و خلاصه دردسرتان ندهم همه چیز دست به دست هم می‌دهند تا به من علامت بدهند که در حال خواندن یک شاهکار هستم.

سمفونی مردگان را در شرایط ویژه‌ای خواندم؛ وسط یک سرماخوردگی شدید آن را شروع کردم و وسط یک درد شدید در پهلوی چپم آن را به پایان رساندم. وقتی یکی دو ساعت بعد از انتقال به اورژانس و بستری شدن، کمی آرام شدم و چیزهایی در مورد آن روی کاغذ نوشتم: اطمینان دارم اگر این کتاب ترجمه خوبی به انگلیسی شده باشد خوانندگانی در جای‌جای این دنیا آن را به عنوان یک اثر قابل توجه خواهند یافت و احساس مشابهی را تجربه خواهند کرد... اما طبعاً به تمام آنچه ما احساس می‌کنیم دست نخواهند یافت؛ حتی به مدد پانویس و توضیحات.

داستان روایتی از زوال یک خانواده است. خانواده‌ی کاسب متوسطی در اردبیل به نام جابر اورخانی که دوران اوجش مصادف است با ابتدای دهه 1320 شمسی و قبل از ورود متفقین به ایران. «پدر» حجره‌ای در بازار دارد و در زمینه تخمه و آجیل فعالیت می‌کند و اوضاع کاسبی‌اش روبراه است. او به همراه خانواده‌اش در خانه‌ای مقبول در مجاورت کارخانه پنکه‌سازی یک فرد انگلیسی به نام لُرد زندگی می‌کند. یوسف پسر بزرگ، آیدین و آیدا دوقلو، و اورهان پسر کوچک خانواده است. همه‌چیز آماده و مهیاست تا این فرزندان و حتی نسل‌های آتیِ خانواده دروازه‌های تمدن را درنوردیده و رستگار شوند اما... پس از این اما بخشی از رازهای «کلنگی» بودن و «کوتاه‌مدت» بودن جامعه‌ی ما نهفته است.در ادامه مطلب برخی نکاتی که به ذهنم رسیده است را خواهم نوشت.

*****

عباس معروفی متولد سال 1336 در تهران است. اولین رمان او سمفونی مردگان است که او را به شهرت رساند. این کتاب که صاحب چند جایزه نیز شده در طول سال‌های 1363 تا 1367 نگاشته شده است. با توجه به نوع روایت و سیالیتِ ذهنِ راویان، گاه پیچیدگی‌هایی به وجود آمده است که صحیح و سالم بیرون آمدن داستان از آن کار سختی است و باید بر خودمان ببالیم که چنین داستان کم‌نقصی در سپهر ادبیات داستانی ما خلق شده است؛ هرچند تلخی این سرنوشت شوم و سترون تهِ حلقمان می‌ماسد و اشکمان را درمی‌آورد. سپاس آقای معروفی.

..................

مشخصات کتابی که من خواندم: انتشارات ققنوس، چاپ نهم 1384، تیراژ 5500نسخه، 350 صفحه.

پ ن 1: نمره من به کتاب 5 از 5 ، گروه B (نمره در سایت گودریدز 4.15 از مجموع 10921 رای، نمره در سایت آمازون 4.1)

پ ن 2: بعد از خواندن کتاب ابتدا احساس شرمندگی کردم از تأخیر خودم... اما بعد به این نتیجه رسیدم که حالاحالاها خواندن این داستان دیر نخواهد بود.

پ ن 3: می‌خواستم به جای طرح جلد کتاب از عکس پست قبل استفاده کنم که با احساس و برداشت‌های خودم از کتاب انطباق دارد.

پ ن 4: به نظرم کتاب به اندازه شایستگی‌هایش در میان غیر فارسی‌زبان‌ها خوب دیده نشده است. این قضیه علاوه بر ترجمه، ریشه در تبلیغات و چیزهای دیگر هم دارد. باضافه اینکه دیده شدن آثار ادبی به هر حال از دیده شدن فیلم بسیار سخت‌تر است. باضافه اینکه کشورهای فارسی‌زبان متاسفانه در زمینه مطالعه اوضاعشان خراب است؛ به این توجه کنید که یک نویسنده آرژانتینی به‌صورت بالقوه در تمام کشورهای اسپانیولی‌زبان خواننده دارد و دیده می‌شود.

 

ادامه مطلب ...

جامعه کلنگی!


دکتر کاتوزیان در ذیل بررسی مشکلات توسعه سیاسی و اقتصادی ایران عنوان می‌کند که جامعه ایران برخلاف جوامع اروپایی که در تداومی درازمدت توانسته‌اند با انباشت انواع سرمایه از جمله سرمایه‌های اقتصادی و سیاسی و فرهنگی به توسعه دست پیدا کنند، به دلایلی نتوانسته است به این هم‌افزایی نایل شود و «بدین‌ترتیب تاریخ آن بدل به رشته‌ای از دوره‌های کوتاه‌مدت به‌هم‌پیوسته شده است».

ایشان این کوتاه‌مدت بودن را هم علت و هم معلول فقدان ساختار در تاریخ ایران می‌داند و این فقدان ساختار را نیز نتیجه دولت استبدادی می‌داند که نماینده حکومت خودسرانه فردی و جامعه خودسر است که هرگاه تسلط دولت بر آن تضعیف شود به آشوب می‌گراید ولذا چرخه استبداد – هرج‌ومرج – استبداد مدام تکرار می‌شود. ایشان در توصیف این جامعه تشبیه جالبی را به کار می‌برد:

«گویاترین کلام برای توصیف ماهیت کوتاه‌مدت جامعه ایران اصطلاح «خانه کلنگی» است‌. بیشتر این‌ خانه‌ها بناهایی‌ است‌ که‌ بیش‌ از سی (یا حتی‌ بیست) سال‌ ندارد و اغلب‌ از شالوده‌ و اسکلتی‌ مناسب‌ نیز برخوردار است‌. در مواردی‌ معدود این‌ خانه‌ها ممکن‌ است‌ فرسوده‌ شده‌ و نیاز به‌ مرمت‌ داشته‌ باشد، اما آن‌ چه‌ سبب محکومیت‌ آنها می‌شود و در نهایت‌ ساختمان‌ را بی‌ارزش‌ قلمداد می‌کند و فقط‌ ارزش‌ زمین‌ را به‌ حساب‌ می‌آورد، این‌ داوری‌ است‌ که‌ معماری‌ این‌ ساختمان‌ها و یا طراحی‌ داخلی‌ آنها بنابر آخرین‌ مد و پسند روز کهنه‌ شده‌ است‌. بنابراین‌ به‌ جای‌ نوسازی‌ آن‌ خانه‌ یا هر بنای‌ دیگر و افزودن‌ بر سرمایه‌ مادی‌ موجود، کل‌ آن‌ ساختمان‌ به‌ دست‌ مالک‌ یا خریدار ویران‌ می‌شود و بنایی‌ جدید بر زمین‌ آن‌ بالا می‌رود. از این‌ روست‌ که‌ صاحب‌ این‌ قلم‌ گاه‌ برای‌ توصیف‌ جامعه‌ کوتاه‌ مدت‌ ایران‌ آن‌ را «جامعه‌ کلنگی‌» نامیده‌، یعنی‌ جامعه‌ای‌ که‌ بسیاری‌ از جنبه‌های‌ آن‌ ــ سیاسی‌، اجتماعی‌، آموزشی‌ و ادبی‌ ــ پیوسته‌ در معرض‌ این‌ خطر است‌ که‌ هوی‌و‌هوس‌ کوتاه‌‌مدت‌ جامعه‌ با کلنگ‌ به‌ جانش‌ افتد.»

در واقع برای رسیدن به توسعه در حوزه‌های اقتصادی و یا نهادهای سیاسی و فرهنگی و حتی در حوزه‌های علم و فن‌آوری، علاوه بر خلاقیت‌های مقطعی و کسب و دریافت تجارب و مهارت‌ها، انباشت و نگهداری و هم‌افزایی آنها نیز ضرورت دارد.

چند ماه قبل هنگام رانندگی برحسب اتفاق کنار این بنا (عکس بالا) توقف کردم و کتیبه سردر آن توجهم را جلب کرد. از اینکه اولین کارخانه تولید لوله و اتصالات و گرانول‌های پی‌وی‌سی بعد از گذشت مدتی کوتاه به این وضع دچار شده است تعجب کردم. عکسی انداختم تا از آن برای معرفی این کتاب که حاوی ترجمه چهار مقاله از دکتر کاتوزیان است بهره ببرم:

ایران، جامعه کوتاه‌مدت – محمدعلی کاتوزیان – ترجمه عبدالله کوثری – نشر نی

******

یکی از اساتید ما که عمرش دراز باد یک‌بار خاطره‌ای از دوران تحصیلش در انگلستان تعریف کرد؛ ایشان ظاهراً مدتی به صورت متواتر به کتابخانه‌ی دانشگاه می‌رفته و کتابی قدیمی را که حدود 150 سال قبل چاپ شده بود را امانت می‌گرفته است. کتابدارِ کتابخانه که متوجه علاقه او به این کتاب می‌شود به او پیشنهاد می‌دهد که یک نسخه از کتاب را تهیه کند. استاد هم به ایشان متذکر می‌شود که یک قرن و نیم از آخرین چاپ کتاب گذشته است و چگونه می‌توان نسخه‌ای از آن را با هزینه‌ای معقول و دانشجویی یافت! کتابدارِ محترم به او پیشنهاد می‌دهد که نامه‌ای به ناشر بنویسد (تاریخ خاطره مربوط به پنج دهه قبل است و نامه‌نگاری طبعاً باب بود). استادِ ما در معذورات قرار می‌گیرد و همانجا نامه‌ای به ناشر که گویا در ایرلند بوده است می‌نویسد درحالیکه در دل احتمالاً به سادگی کتابدار می‌خندیده است. اما در کمال تعجب پس از مدتی پاسخی از ناشر دریافت می‌کند! یعنی این انتشارات دقیقاً در همان آدرس دو قرن قبل وجود و فعالیت داشت و نسل به نسل تداوم یافته بود. حالا آن خاطره را بگذاریم کنار این عکس!

........

پ ن 1: این معرفی و یادداشت کوتاه در واقع پیش‌درآمدی است بر مطلب مربوط به معرفی کتاب بعدی: سمفونی مردگان اثر عباس معروفی.  

پ ن 2: طبعاً همیشه بنای جدیدی هم نمی‌سازیم و صرفاً موجبات ویرانی بنای قبلی را فراهم می‌آوریم!

پ ن 3: از تداوم خارها گل می‌شود...


مرحوم ماتیا پاسکال - لوئیجی پیراندلو

راوی اول‌شخص داستان با بیان دو مقدمه به سراغ روایت می‌رود. در مقدمه‌ی اول خودش را با عبارت «من ماتیا پاسکال هستم.» معرفی و عنوان می‌کند زمانی که نتوانیم همین عبارت ساده را بیان کنیم پی به اهمیت آن می‌بریم. راوی زمانی به عنوان کتابدار از طرف شهرداری در یک کلیسای کوچک مشغول به کار بوده است. وضعیت نگهداری از کتاب‌ها به‌گونه‌ایست که نشان می‌دهد راوی اهمیتی به کتاب و نوشتن نمی‌دهد اما بواسطه سرگذشت عجیبی که از سر گذرانده است در همان مکان مشغول نوشتن این روایت است و توصیه می‌کند این نوشته‌ها بعد از گذشت 50 سال از «سومین و آخرین مرگ قطعی‌» او خوانده شود! این حرف طبعاً ما را کنجکاو می‌کند تا بدانیم چگونه یک راویِ حی و حاضر از دو بار مرگ خود سخن می‌گوید.

*****

من و شاید نسل ما با فیلمی که بر اساس داستان کوتاه «خمره» ساخته شد با این نویسنده آشنا شدیم؛ استادکاری که برای بندزدن یک خمره بزرگ که متعلق به یک فرد ثروتمند خسیس بود وارد خمره شد و آن را تعمیر و نهایتاً نمی‌توانست بدون شکستن آن از آن خارج شود، کاری که صاحب خمره به آن راضی نمی‌شد و...

لوئیجی پیراندلو در سال 1867 در خانواده‌ای ثروتمند در سیسیل به دنیا آمد. پدرش معدن‌دار بود اما بر اثر حادثه‌ای طبیعی دچار ورشکستگی شد و خانواده به ورطه‌ی فقر و تنگدستی افتاد. لوئیجی در سال 1887 برای تحصیل در رشته ادبیات وارد دانشگاه رم شد. او که طبع شعر داشت اولین دفتر شعر خود را با عنوان «درد مطبوع» در 22 سالگی منتشر کرد. پس از فارغ‌التحصیلی به آلمان رفت و در رشته زبانشناسی در دانشگاه بن دکتری گرفت. بعد از بازگشت به ایتالیا به روزنامه‌نگاری و تدریس مشغول شد و در عین‌حال نخستین رمان خود را با عنوان «مطرود» در سال 1893 و اولین مجموعه داستان کوتاه خود را در سال 1894 به چاپ رساند. دو سال بعد نخستین نمایشنامه خود را نوشت. جنگ جهانی اول و مصائب آن گویا خلاقیتش را به کار انداخت و تعداد زیادی نمایشنامه در آن دوره منتشر کرد. شهرت در سال 1921 و پس از انتشار نمایشنامه «شش شخصیت در جستجوی یک نویسنده» به سراغ او آمد. از آثار مطرح این نویسنده می‌توان به مرحوم ماتیا پاسکال (1904)، هانری چهارم (1922)، یکی هیچ‌کس صدهزار (1926) اشاره کرد که این آخری در لیست 1001 کتابی که قبل از مرگ می‌بایست خواند حضور دارد. او که یکی از تأثیرگذاران در عرصه نمایشنامه‌نویسی در قرن بیستم است در سال 1934 موفق به دریافت جایزه نوبل گردید. این استاد سبک‌شناسی دانشگاه رم در سال 1936 از دنیا رفت.

مشخصات کتاب من: ترجمه بهمن محصص، انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ سوم1397، شمارگان 1000 نسخه، قطع جیبی 290 صفحه.

پ ن 1: نمره من به کتاب 3.9 از 5 است. گروه A (نمره در سایت گودریدز 4 و در سایت آمازون 4.1) 

پ ن 2: نام نویسنده در فارسی هم پیراندلو و هم پیراندللو ذکر شده است. من هم هر دو را به کار بردم!

پ ن 3: کتاب‌های بعدی که در موردشان خواهم نوشت «سمفونی مردگان» و «موشها و آدمها» هستند.

 


ادامه مطلب ...