مقدمه اول: کمی بیش از دویست سال از زمان انتشار این اثر گذشته است. سال 1818. فکر کنم مقارن زمانی است که هنوز عباسمیرزا به عمق عقبماندگی ما پی نبرده بود! لذا واقعاً جای شگفتی دارد که در آن زمانه چنین داستانی خلق شده و در آن به مسئله شبیهسازی و حواشی اخلاقی آن پرداخته شده، اما شگفتی بیشتر این است که نویسندهی داستان یک خانم هجده نوزده ساله است و خارقالعادهتر اینکه کتاب هنوز قابل خواندن است و خوانده میشود... این یعنی جاودانگی!
مقدمه دوم: در دورانی که سرعت تحولات بسیار پایین بود و برخی جوامع (مثل ما) تقریباً وضعیت راکدی داشتند، ضربالمثلی رایج بود که میگفت «مادر را ببین دختر را بگیر»، یعنی تقریباً میشد بیست سال بعد را با دقت بالایی پیشبینی کرد. پس از آن نیز اگرچه سرعت تحولات و تغییرات بیشتر شد اما به هر حال «ژن» هنوز جایگاه تعیینکنندهای دارد. با این وصف اگر به خانواده خانم مری شلی نگاهی بیاندازیم و بخصوص مادرش، دیگر برای تعجبِ مندرج در مقدمه اول جایی نمیماند. مادر او مری ولستون کرافت (1759-1797) نویسنده و فیلسوف انگلیسی است که اولین فمینیست بریتانیایی محسوب میشود. در عمر بسیار کوتاهش هم رمان نوشت و هم رساله در باب احقاق حقوق زنان. با شنیدن اولین اخبار در خصوص انقلاب فرانسه به آنجا شتافت و چند سال در آن دوران پرآشوب فعالانه زیست و قلم زد. تلاش مُجدانهای داشت که ذهنش را از خرافات به ارث رسیده پاک کند و به همین خاطر تا صد سال بعد هم هاضمه جامعه پذیرای افکار و رفتار او نبود. زندگی پر فراز و نشیبی داشت. در نهایت با ویلیام گادوین، فیلسوف آنارشیست انگلیسی ازدواج کرد و البته یازده روز بعد از به دنیا آوردن مری از دنیا رفت.
مقدمه سوم: نحوه شکلگیری داستان جالب توجه است. نویسنده به همراه پرسی شلیِ شاعر (همسر مری) و لرد بایرون و یکی دو نفر دیگر در سوییس هستند و بعد از خواندن چند داستان ترجمه شده در ژانر وحشت و ارواح، تصمیم به ذوقآزمایی در این زمینه میگیرند. بعد از چند روز، نویسنده در خواب، صحنهای را تجربه میکند که پایه و اساس این داستان میشود و با تشویق و حمایت همسرش این اثر را پر و بال داده و به پایان میرساند.
******
داستان با نامهای که جوانی به نام رابرت والتون از سنپطرزبورگ برای خواهرش در لندن میفرستد آغاز میشود. این جوان که رویای کشف رازهای قطب شمال را در سر دارد، یک کشتی اجاره کرده و به همراه ملوانانی که استخدام کرده راهی سفر اکتشافی میشود و در هر مرحله گزارش خود را در قالب نامه برای خواهرش میفرستد. طبعاً از یک جایی به بعد این نامهها به یادداشتهای روزانه که گاه به گاه نوشته شده تبدیل میشود. در یکی از روزها چند تن از ملوانان سورتمهای را در دوردست میبینند که فردی عظیمالجثه آن را هدایت میکرده و فردای آن روز فردی را مییابند که سگهای سورتمهاش مرده و خودش هم رو به موت است. یکی دو روز طول میکشد تا حال این مرد جوان بهبود یافته و به حرف بیاید. نام او ویکتور فرانکنشتاین است و اندکی بعد سرگذشت خود را برای والتون بازگو میکند. ویکتور جوانی شیفته علم و تحقیق بوده و در آزمایشاتش موفق به کشف نحوه حیات بخشیدن میشود و چون امکان ساخت اعضای بدن به شکل ظریف را در کوتاهمدت نداشته، در تجربه اول موجودی با دو و نیم متر قد و به همین نسبت حجیم خلق میکند. خلقی که بلافاصله بعد از حیات بخشیدن، از انجام آن پشیمان میشود چرا که...
در ادامه مطلب به برخی برداشتها و برشها خواهم پرداخت.
******
مری ولستونکرافت شلی (1797-1851) در لندن به دنیا آمد. مادرش در اثر عوارض زایمان از دنیا رفت و او نزد پدر (ویلیام گادوین) و نامادری پرورش یافت. گفتهاند که او در اثر محرومیت از توجه عاطفی، بیشتر وقت خود را با کتابهای کتابخانه پدرش میگذراند که گفتهای بدآموز است! و شاید غلط! چه بسیار محرومین از توجه عاطفی که راه به هیچ کتابخانهای نبردند. مری در شانزده هفده سالگی با پرسی بیسی شلی که یکی از دوستداران ویلیام گادوین بود، آشنا شد. این آشنایی به عشقی منجر شد که مورد تایید پدر نبود و... مری به همراه ناخواهری خود و شلی انگلستان را ترک کردند و در اروپا چند هفتهای به مسافرت مشغول شدند. با مرگ همسر شلی، آن دو با یکدیگر ازدواج کردند. پنج شش سال زندگی مشترک این دو چندان با خوشی همراه نبود چرا که از چهار بچهای که به دنیا آوردند فقط یکی زنده ماند و پرسی شلی هم در 1822 در اثر غرق شدن کشتی در 29سالگی از دنیا رفت. مری شلی تا زمان مرگش چندین رمان دیگر نیز نوشت اما هیچکدام شهرت فرانکنشتاین را پیدا نکرد. اقتباسهای سینمایی و تلویزیونی از این اثر از انگشتان دست و پا فراتر رفته است.
اولین ترجمه فارسی از این اثر در سال 1317 (کاظم عمادی) صورت پذیرفته ولذا بدیهی است تا الان تعداد ترجمهها دو رقمی شده باشد که مطمئنم شده است ولی اگر میزان دقیق آن را خواسته باشید: نمیدانم! اطلاعی ندارم!
...................
مشخصات کتاب من: نشر مرکز، ترجمه کاظم فیروزمند،چاپ اول 1389، تیراژ 1600 نسخه، 262 صفحه.
پ ن 1: نمره من به کتاب 3.9 از 5 است. گروه A (نمره در گودریدز 3.86 نمره در آمازون 4.5)
پ ن 2: آنقدر در مورد فرانکنشتاین دیده و شنیدهایم که معمولاً خود را بینیاز از خواندن کتاب میدانیم. تقریباً مثل خیلی از کتابهای دیگر!
پ ن 3: در سال 2017 فیلمی بر اساس زندگی مری شلی ساخته شد.
پ ن 4: کتاب بعدی ... خواهد بود.
ادامه مطلب ...
راوی اولشخصِ داستان، مردی است از اهالی آمریکای جنوبی (ونزوئلا) که از سوی قانون تحت پیگرد است و با توصیه و کمک یک فرشفروشِ ایتالیایی در کلکته، خود را به جزیرهای متروکه و عجیب رسانده است تا از دسترس مأمورین خارج گردد. به گفتهی این دوست ایتالیایی هیچ بنیبشری نمیتواند در این جزیره دوام بیاورد کما اینکه عدهای سفیدپوست در سال 1924 وارد آن شده و بناهایی را ساختهاند ولی بعد همهچیز را رها کرده و رفتهاند. شایعاتی در مورد یک بیماری مرموز و مرگبار در این جزیره مطرح است. میگویند ملوانان یک کشتی نظامی ژاپنی در گشتزنی خود به حوالی این جزیره رسیده و در ساحل آن با یک کشتی روبرو شدند که همه کارکنانِ آن بهنحو مرموزی مُرده بودند. این ژاپنیها از ترس آن کشتی را غرق کردهاند.
طبعاً دوست ایتالیایی تمام تلاش خودش را برای جلوگیری از عزیمت راوی به این جزیره به کار برده است اما راوی عنوان میکند زندگی چنان برایش عذابآور شده بود که با میل و رغبت به سوی این جزیره روان شده است. روایت راوی از صدمین روز سکونتش در جزیره آغاز میشود. یعنی از زمانی که اتفاقی غیرمنتظره در جزیره رخ داده و راوی را بر آن میدارد تا یادداشتهایی بنویسد که به قول خودش ممکن است عاقبت به وصیتنامهی او بدل شود. یکی دو صفحه از ابتدای داستان را اینجا بشنوید.
در ادامه مطلب درخصوص داستان و مضامینی همچون جاودانگی، بهشت، عشق و... خواهم نوشت. پیش از آن فقط به نکتهای اشاره میکنم که بد نبود در اولین پانویس به آن اشاره میشد: کتاب حاوی پانویسهایی با عنوان یادداشت ویراستار است که جزء داستان هستند و در واقع خود نویسنده آن را تدارک دیده است، و منطقاً باید این کار را میکرد. یادداشتهای راوی کشف شده و ناشری آنها را بعد از ویراستاری به چاپ رسانده است. این ویراستار دستش باز بوده و گاه تردیدها یا دخلوتصرفهای خودش را با اعتماد به نفس کامل در چند پانویسی که داده بیان کرده است. اشکال کار کتابی که ما میخوانیم آن است که مترجم هم زحمت پانویسهایی را به خود داده است و اینها در کنار هم قرار گرفته است و این شائبه را در ذهن خوانندگان سادهای همچون من ایجاد میکند که ویراستارِ بنگاهِ نشرِ فارسی برای خود چنان وسعتِ نظارتی (آن هم از نوع استصوابی!) قائل شده است که چنان پانویسهایی را بنویسد! باور کنید چند بار در حین خواندن داستان به سراغ شناسنامه کتاب رفتم تا نام ویراستار را شناسایی و مورد عنایت قرار دهم و متعجب میشدم که با آن اعتماد به نفس چگونه حاضر شده است نامش نوشته نشود!
*****
آدولفو بیوئی کاسارس (1914-1999) در آرژانتین و در خانوادهای مرفه به دنیا آمد. پدرش تباری فرانسوی داشت و مادرش از خانوادهای ریشهدار و سرمایهدار بود. این تکفرزند خانواده خیلی زود با توجه به ارتباطاتی که مهیا بود به محافل ادبی پیوند خورد و در هفده سالگی با بورخسِ سیویکساله آشنا شد. این دوستی به همکاری مستمری منتهی شد. بیوئی قبل از انتشار «ابداع مورل» در سال 1940 چند داستان دیگر نوشته اما موفقیتی کسب نکرده بود. ابداع مورل با پیشگفتاری از بورخس به چاپ رسید و خیلی زود نویسنده آن را به شهرت رساند.
..........................
مشخصات کتاب من: ترجمه مجتبی ویسی، نشر ثالث، چاپ اول 1389، تیراژ 1100 نسخه، 150صفحه که البته 120 صفحه مربوط به خود داستان است.
........................
پ ن 1: نمره من به کتاب 4.3 از 5 است. گروه B (نمره در سایت گودریدز 4.05 نمره در آمازون 4.6)
پ ن 2: کتاب بعدی «آداب بیقراری» اثر یعقوب یادعلی (نشر نیلوفر) و پس از آن «خواهرم قاتل زنجیرهای» اثر اویینکان بریت وِیت (نشر ققنوس) خواهد بود.
راوی داستان، «سعید بشیری» دانشجوی رشته جامعهشناسی است که در شهر شیراز، در عمارتی قدیمی به تنهایی زندگی میکند. پدر او جزو اولین تحصیلکردگان رشته حقوق در فرانسه بوده و به امر کتاب و کتابت عنایت ویژهای داشته است. در یکی از واحدهای درسی به صورت کاملاً تصادفی با دختر دانشجویی یهودی به نام «اقلیما ایوبی» ملزم به انجام تحقیق مشترکی میشود. موضوع این تحقیق «نقش قداست در ایجاد بنیانهای جوامع» است که میبایست با توجه به نمونههایی تاریخی مورد بررسی قرار بگیرد.
راوی کتابی به نام مصادیق الآثار را پیشنهاد میکند که در بخشی از آن به زندگی مرد مقدسی به نام «خواجه کاشف الاسرار» اشاراتی دارد. این کتاب توسط پدر راوی به شکلی خاص بازنویسی شده است. اقلیما هم از قدیسی یهودی به نام شِدرَک یاد میکند و...
این رابطه و تحقیق بنا به نوشته راوی در همان صفحات ابتدایی، ناتمام باقی میماند اما تصمیم سعید بشیری این است که با عنایت به مقدمه معرکه مصادیق الآثار تمامی وقایع مرتبط با اقلیما را بنویسد تا موجودیتی ابدی و زوالناپذیر از او مکتوب کند تا با هر بار خوانده شدن دوباره جان بگیرد و با تمام صفاتش عرض اندام کند.
«من باید همهچیز را مجموع کنم و مفاصل همهی آن متنهای پراکنده را بنویسم تا هیچ واقعهای در هیئت حتی جملهای بازیگوش بیرون از مجموعهای که هست نباشد؛ تا روزی که صدایی بهعین صوراسرافیل این جملات را بخواند و بذرهای همهی آدمها و اشیائی که در اعماق کهکشانیِ این متون مضبوط است، در معادی که خواهد بود برویند و در میان سطرهای نامهها و سفرنامهها و تذکرهها حیات یابند و زندگی از سر بگیرند و حالا که هیچ شاهدی نیست که آن متون را با مفاصلی از جنس کلمه مجموع کند، باید من در هیئت آن کس که نویسنده نبود، ولی ناگزیر باید مینوشت، اگر شده، همچون گنگ خوابدیدهای، همهی آن وقایع ناهمگون را مجموع کنم تا اقلیما در هیئت کلامی شانهبهشانهی من در میان سطرهای آن وقایع عتیق پرسه زند، هرچند که ختماً روایت حدیث من و اقلیما آخرین حلقه از آن سلسله روایت مکتوب نخواهد بود.» (ص11)
اینکه راوی تا چه حد در این راستا توفیق داشته است در ادامه مطلب خواهد آمد اما در همینجا باید اشاره کرد عمارتی که خلق شده است عمدتاً با همان سنگهای قدیمی میراث مکتوب و با حفظ همان نقش و نگارهها ساخته شده است... زیبا و آشنا و البته با «کمی تغییرات نسبت به قبل».
*****
ابوتراب خسروی (1335) بعد از انتشار دو مجموعه داستان اولین رمانش را که همین کتاب باشد در سال 1379 منتشر کرد. این کتاب برنده جایزه مهرگان ادب شده است. از رمانهای دیگر او میتوان به رود راوی و ملکان عذاب اشاره کرد که حتماً به سراغ آنها خواهم رفت.
مشخصات کتاب من:نشر نیماژ، چاپ اول 1398 ، تیراژ 2000 نسخه، 158 صفحه. این کتاب در سالهای قبل توسط ناشران دیگری چاپ و به بازار آمده است.
................
پ ن 1: نمره من به کتاب 4.5 از 5 است. گروهB (نمره در گودریدز 3.83 )
پ ن 2: انتخابات کتاب بعدی کماکان در پست قبلی! ادامه دارد.
ادامه مطلب ...
خزان خودکامه یا پاییز پدرسالار توصیفی شاعرانه و خاص از یک دیکتاتور تیپیکال از خطهی آمریکای لاتین است که البته با مختصری حذف و اضافه میتوان بر دیکتاتورهای نقاط دیگر جهان تطبیق داد. داستان از جایی آغاز میشود که در تعطیلات انتهای هفته، لاشخورها با شکافتن توری پنجرههای عمارت ریاستجمهوری وارد آن میشوند و برخی از مردم با دیدن این صحنه بالاخره جرئت میکنند وارد محوطه کاخ شوند. برخی از آنها در روزهای گذشته یک گاو را برای لحظاتی روی ایوان کاخ دیده بودند اما از آنجایی که گاوها نمیتوانند از پلهها بالا بروند و وارد اتاق مخصوص بالاترین مقام کشوری بشوند به این نتیجه رسیده بودند که چنان چیزی را ندیدهاند! اما حالا با دیدن لاشخورها...
درهای عمارت با کوچکترین فشار باز میشود، خبری از سربازان و محافظان نیست، خبری از خیل زنان و فرزندان نامشروع دیکتاتور نیست، هیچکس نیست و علفهای هرز همهجا را فرا گرفته است. در ساختمان اصلی تاپاله گاو و لاشههای گاو که توسط کرکسها خورده شده است در همهجا دیده میشود و بالاخره:
در آنجا او را دیدیم، در تکپوش نظامی نخی بینشان و پوتینهایش، با مهمیز طلا بر پاشنه چپ، پیرتر از همه پیرمردها و همه جانوران خشکی یا دریا، دمر بر زمین دراز کشیده و دست راستش را بالش سر کرده بود، همانگونه که هر شب، در همه شبهای دراز زندگی نکبتبار مستبدی منزوی خوابیده بود.
ژنرال پیرمردی است که بنا به روایات مختلف بین 107 تا 232 سال عمر کرده بود، عمری دراز و افسانهای و حکومتی که بسیار طولانی مینمود و به جاودانگی پهلو میزد. اما از آنجا که هیچ چیز این دنیا ابدی نیست، زمان او نیز به پایان رسید و چیزی از او باقی نماند، جز جنازهای دریده شده توسط لاشخورها، عمارتی آکنده از تاپاله گاو و فضله پرندگان، حدود پنجهزار فرزند نامشروع، تصویری که همهجا بود، مملکتی به فنا رفته، افسانههایی در مورد او و خانوادهاش، شعرها و ترانههایی در هجوش، داستانهایی در باب جنایات و کارهای احمقانهاش... داستان در واقع روایت شاعرانه و تلخی است از زندگی او. کتاب حاوی شش پاره است که همگی با همان صحنه ابتدایی داستان یعنی پیدا شدن جسد دیکتاتور آغاز میشود. مثل شعری بلند و ششتکه که هر تکهاش با ابیاتی تقریباً مشابه آغاز شده باشد.
*******
مارکز این اثر را مهمترین کار ادبی خودش میداند. سالها روی آن کار کرد و چندین بار آن را متوقف و دوباره از نو آغاز کرده بود و آنقدر این کار را ادامه داد تا لحن و ساختار مناسب و مورد نظرش را یافت. اصولاً نوشتن داستان دیکتاتورها از موضوعات اساسی و مورد علاقه نویسندگان آمریکای لاتین است و چه آثار نابی...
در این داستان مارکز تلاش کرده است عصاره دیکتاتورهای منطقه کارائیب را در شخصیت داستانش بریزد. مارکز نقل میکند که ژنرال عمر توریخیوس (دیکتاتور پانامایی از 1972 تا 1981) دو روز قبل از مرگش به او گفته است:«خزان خودکامه بهترین داستان توست؛ ما همه همانطور هستیم که تو توصیف میکنی!»... در ادامه مطلب خواهیم دید که مارکز آنها را چگونه توصیف کرده است.
این کتاب دستکم شش ترجمه چاپ شده دارد که ممکن است به زودی به هفت افزایش یابد. اولین بار انتشارات امیرکبیر در سال 1358 با ترجمه حسین مهری این کتاب را روانه بازار کرده است. پس از آن ترجمه محمد فیروزبخت است که توسط پنج ناشر مختلف وارد بازار شده است. محمدرضا راهور و سهیلا اینانلو نیز طبع و بخت خود را آزمودهاند اما تنها ترجمههایی که از چاپ اول (با یک ناشر) عبور کردهاند، ترجمههای کیومرث پارسای (چاپ یازدهم1395) و اسدالله امرایی (چاپ سوم 1395) است. در ادامه مختصری در این خصوص نیز خواهم نوشت.
...........................
پ ن 1: نمره کتاب از نگاه من 3.9 است (در سایت آمازون 4.1 و در گودریدز 3.84 از مجموع 13560 رای).
پ ن 2: مشخصات کتاب من، نشر ثالث، ترجمه اسدالله امرایی، چاپ اول1391، تیراژ 1100نسخه، 296صفحه
ادامه مطلب ...
مردی 71 ساله از دنیا رفته است و تنی چند از اطرافیانش در مراسم تدفین او شرکت کرده اند.شرکت کنندگان عبارتند از برادر 77 ساله متوفی و همسرش, دو پسر متوفی (از همسر اولش), دخترش نانسی (از همسر دومش), همسر اسبق متوفی (همسر دوم), یک زن میانسال که مدتی پرستار متوفی بوده است, چند نفر از همکاران سابقش (بازنشسته یک شرکت تبلیغاتی) و چند نفر از همسایگانش در یک شهرک ساحلی مخصوص بازنشستگان که همه این نفرات اخیر سالمندانی بودند که در کلاس نقاشی ای که متوفی در این اواخر تشکیل می داد حضور داشتند.
نانسی که ترتیب دهنده مراسم است کمی درخصوص علت انتخاب مکان قبر و..., برای جمع صحبت می کند و مادرش هم جمله ای در رابطه با متوفی و برادر هم چند دقیقه ای از خاطرات خوش کودکی صحبت می کنند و دو پسرش هم به گفتن جمله آرام بخواب پدر (با مخلوطی از کینه و نفرت) اکتفا می کنند و همانند دیگران مشتی خاک به روی تابوت می ریزند و مراسم تمام می شود...همانند همه مراسم های دیگر!
راوی سوم شخص دانا, از این پس تلاش می کند به صورت خلاصه , گزارشی منصفانه از زندگی این فرد در پیشگاه خواننده ارائه کند.
عنوان کتاب
عنوان کتاب اشاره ای به نمایشنامه ای قرن پانزدهمی دارد که در آن "مرگ" , "اوری من" (قهرمان آن نمایشنامه) را فرا می خواند تا در پیشگاه خداوند گزارشی از زندگی خود بر روی زمین ارائه کند. اینجا هم راوی تقریبن چنین کاری را انجام می دهد ؛ در پیشگاه خواننده که خداوند متن است.
این اولین کتابی بود که از این نویسنده کهنسال و پرجایزه آمریکایی خواندم. نویسنده ای که 7 اثرش در لیست 1001 کتاب حضور دارد و این سالها اسمش در ایام اهدای جایزه نوبل زیاد شنیده می شود. فقط یکی از این هفت اثر ترجمه و منتشر شده است (زنگار بشر – فریدون مجلسی) اما چند کتاب دیگر او از جمله همین "یکی مثل همه" که جایزه قلم/فاکنر را برای سومین بار (2007) نصیب نویسنده کرد ,ترجمه شده است (مشخصات کتاب من: ترجمه پیمان خاکسار , نشر چشمه, چاپ دوم 1390, تیراژ 2000 نسخه, 138 صفحه, 3300 تومان).
***
پ ن 1: روی جلد کتاب نوشته شده برنده جایزه پولیتزر سال 1997 که ظاهرن باید می نوشت 1998.
درصورت صلاحدید به ادامه مطلب مراجعه نمایید.