میله بدون پرچم

این نوشته ها اسمش نقد نیست...نسیه است. (در صورت رمزدار بودن مطلب از گزینه تماس با من درخواست رمز نمایید) آدرس کانال تلگرامی: https://t.me/milleh_book

میله بدون پرچم

این نوشته ها اسمش نقد نیست...نسیه است. (در صورت رمزدار بودن مطلب از گزینه تماس با من درخواست رمز نمایید) آدرس کانال تلگرامی: https://t.me/milleh_book

سال جاری جبران خواهم کرد!

مقدمه اول: هر سال در چنین ایامی معمولاً بهترین کتاب‌هایی را که سال گذشته خوانده و در موردشان چیری در وبلاگ نوشته‌ام، انتخاب کرده و در کنار منتخبین سال‌های قبل قرار می‌دادم. در این چهارده پانزده سال به مرور لیستی به دست آمده که شاید به کار انتخاب رمان توسط شما بیاید. در مقابل هر عنوان کتاب لینک مطلبِ مربوطه جهت تسریع در دسترسی آمده است. امیدوارم در کنار بررسی‌ها و تحقیقاتی که خودتان برای انتخاب کتاب می‌کنید این لیست و لینک‌ها هم به کار بیاید.

مقدمه دوم: انتخاب لیست فوق با توجه به نمره‌ای که در زمان نوشتن مطلب به آنها داده‌ام، انجام می‌شود. در مورد نحوه نمره‌دهی در این لینک توضیح داده‌ام. چنانچه خواندید و پیشنهادی در این زمینه داشتید، استفاده خواهم کرد.

مقدمه سوم: در کنار نمراتی که داده‌ام یکی از سه حرف (A,B,C) را استفاده کرده‌ام که اینها نشان‌دهنده هیچ برتری و رجحانی نیست و صرفاً یک نوع دسته‌بندی بر مبنای سخت‌خوانی و ساده‌خوان بودن کتاب است که قبلاً در این لینک توضیحاتی در این رابطه داده‌ام. در مورد انتخاب رمان و توصیه رمان توضیحاتی در اینجا نوشته‌ام که شاید به کار بیاید.

******

سال گذشته برای من سال بسیار سختی بود! بیشتر از این جهت که فرصت نوشتن در وبلاگ بسیار محدود بود. فرصت کتابخوانی محدود بود. محدود که چه عرض کنم، فاجعه بود. آمار می‌گوید که فقط پانزده رمان خوانده‌ام. فلاکت‌بار است! مثل برخی چیزهای دیگر... آیا این وضعیت گریز‌ناپذیر است؟! روی کاغذ و تئوری، کتاب‌خوانی بیشتر و نوشتنِ بیشتر و لذت بردن از زندگی و طبیعت‌گردی و چه و چه همگی در دسترس به نظر می‌رسند اما چیز یا چیزهایی این وسط وجود دارند که دسترسی به این موارد را سخت می‌کند. درونی و بیرونی.

آزادی و رهایی در حرف ساده است! در عمل ساختارهای اجتماعی و گره‌های درونی که بعضاً ریشه در همان ساختارها دارد چنان ما را چهارمیخ می‌کند که حتی متوجه آن نمی‌شویم. همیشه فکر می‌کنیم این پیچ حساس را که عبور کنیم، می‌توانیم چنان کنیم و چنان بشویم، غافل از آن‌که هر پیچ، پیچ دیگر یا پیچ‌های دیگری را به همراه می‌آورد.  

پس آیا باید به مرگ تدریجی تن داد؟! نه! آسان نیست ولی... کاملاً در این لحظه خودم را در وضعیت خیره شدن به بیابان تاتارها احساس کردم... بگذریم... ترجیح می‌دهم تلاش خودم را بکنم که در نوبت بعدی حسرت زمان‌های از دست رفته را کمتر بخورم.

در ادامه مطلب لیست کتابهای منتخب سال گذشته و سال‌های قبل را آورده‌ام.

  ادامه مطلب ...