میله بدون پرچم

این نوشته ها اسمش نقد نیست...نسیه است. (در صورت رمزدار بودن مطلب از گزینه تماس با من درخواست رمز نمایید) آدرس کانال تلگرامی: https://t.me/milleh_book

میله بدون پرچم

این نوشته ها اسمش نقد نیست...نسیه است. (در صورت رمزدار بودن مطلب از گزینه تماس با من درخواست رمز نمایید) آدرس کانال تلگرامی: https://t.me/milleh_book

فرانکنشتاین – مری شلی

مقدمه اول: کمی بیش از دویست سال از زمان انتشار این اثر گذشته است. سال 1818. فکر کنم مقارن زمانی است که هنوز عباس‌میرزا به عمق عقب‌ماندگی ما پی نبرده بود! لذا واقعاً جای شگفتی دارد که در آن زمانه چنین داستانی خلق شده و در آن به مسئله شبیه‌سازی و حواشی اخلاقی آن پرداخته شده، اما شگفتی بیشتر این است که نویسنده‌ی داستان یک خانم هجده نوزده ساله است و خارق‌العاده‌‌تر این‌که کتاب هنوز قابل خواندن است و خوانده می‌شود... این یعنی جاودانگی!       

مقدمه دوم: در دورانی که سرعت تحولات بسیار پایین بود و برخی جوامع (مثل ما) تقریباً وضعیت راکدی داشتند، ضرب‌المثلی رایج بود که می‌گفت «مادر را ببین دختر را بگیر»، یعنی تقریباً می‌شد بیست سال بعد را با دقت بالایی پیش‌بینی کرد. پس از آن نیز اگرچه سرعت تحولات و تغییرات بیشتر شد اما به هر حال «ژن» هنوز جایگاه تعیین‌کننده‌ای دارد. با این وصف اگر به خانواده خانم مری شلی نگاهی بیاندازیم و بخصوص مادرش، دیگر برای تعجبِ مندرج در مقدمه اول جایی نمی‌ماند. مادر او مری ولستون کرافت (1759-1797) نویسنده و فیلسوف انگلیسی است که اولین فمینیست بریتانیایی محسوب می‌شود. در عمر بسیار کوتاهش هم رمان نوشت و هم رساله در باب احقاق حقوق زنان. با شنیدن اولین اخبار در خصوص انقلاب فرانسه به آنجا شتافت و چند سال در آن دوران پرآشوب فعالانه زیست و قلم زد. تلاش مُجدانه‌ای داشت که ذهنش را از خرافات به ارث رسیده پاک کند و به همین خاطر تا صد سال بعد هم هاضمه جامعه پذیرای افکار و رفتار او نبود. زندگی پر فراز و نشیبی داشت. در نهایت با ویلیام گادوین، فیلسوف آنارشیست انگلیسی ازدواج کرد و البته یازده روز بعد از به دنیا آوردن مری از دنیا رفت.    

مقدمه سوم: نحوه شکل‌گیری داستان جالب توجه است. نویسنده به همراه پرسی شلیِ شاعر (همسر مری) و لرد بایرون و یکی دو نفر دیگر در سوییس هستند و بعد از خواندن چند داستان ترجمه شده در ژانر وحشت و ارواح، تصمیم به ذوق‌آزمایی در این زمینه می‌گیرند. بعد از چند روز، نویسنده در خواب، صحنه‌ای را تجربه می‌کند که پایه و اساس این داستان می‌شود و با تشویق و حمایت همسرش این اثر را پر و بال داده و به پایان می‌رساند.    

******

داستان با نامه‌ای که جوانی به نام رابرت والتون از سن‌پطرزبورگ برای خواهرش در لندن می‌فرستد آغاز می‌شود. این جوان که رویای کشف رازهای قطب شمال را در سر دارد، یک کشتی اجاره کرده و به همراه ملوانانی که استخدام کرده راهی سفر اکتشافی می‌شود و در هر مرحله گزارش خود را در قالب نامه برای خواهرش می‌فرستد. طبعاً از یک جایی به بعد این نامه‌ها به یادداشتهای روزانه که گاه به گاه نوشته شده تبدیل می‌شود. در یکی از روزها چند تن از ملوانان سورتمه‌ای را در دوردست می‌بینند که فردی عظیم‌الجثه آن را هدایت می‌کرده و فردای آن روز فردی را می‌یابند که سگ‌های سورتمه‌اش مرده و خودش هم رو به موت است. یکی دو روز طول می‌کشد تا حال این مرد جوان بهبود یافته و به حرف بیاید. نام او ویکتور فرانکنشتاین است و اندکی بعد سرگذشت خود را برای والتون بازگو می‌کند. ویکتور جوانی شیفته علم و تحقیق بوده و در آزمایشاتش موفق به کشف نحوه حیات بخشیدن می‌شود و چون امکان ساخت اعضای بدن به شکل ظریف را در کوتاه‌مدت نداشته، در تجربه اول موجودی با دو و نیم متر قد و به همین نسبت حجیم خلق می‌کند. خلقی که بلافاصله بعد از حیات بخشیدن، از انجام آن پشیمان می‌شود چرا که... 

در ادامه مطلب به برخی برداشت‌ها و برش‌ها خواهم پرداخت.       

******

مری ولستونکرافت شلی (1797-1851) در لندن به دنیا آمد. مادرش در اثر عوارض زایمان از دنیا رفت و او نزد پدر (ویلیام گادوین) و نامادری پرورش یافت. گفته‌اند که او در اثر محرومیت از توجه عاطفی، بیشتر وقت خود را با کتاب‌های کتابخانه پدرش می‌گذراند که گفته‌ای بدآموز است! و شاید غلط! چه بسیار محرومین از توجه عاطفی که راه به هیچ کتابخانه‌ای نبردند. مری در شانزده هفده سالگی با پرسی بیسی شلی که یکی از دوستداران ویلیام گادوین بود، آشنا شد. این آشنایی به عشقی منجر شد که مورد تایید پدر نبود و... مری به همراه ناخواهری خود و شلی انگلستان را ترک کردند و در اروپا چند هفته‌ای به مسافرت مشغول شدند. با مرگ همسر شلی، آن دو با یکدیگر ازدواج کردند. پنج شش سال زندگی مشترک این دو چندان با خوشی همراه نبود چرا که از چهار بچه‌ای که به دنیا آوردند فقط یکی زنده ماند و پرسی شلی هم در 1822 در اثر غرق شدن کشتی در 29سالگی از دنیا رفت. مری شلی تا زمان مرگش چندین رمان دیگر نیز نوشت اما هیچ‌کدام شهرت فرانکنشتاین را پیدا نکرد. اقتباس‌های سینمایی و تلویزیونی از این اثر از انگشتان دست و پا فراتر رفته است.

اولین ترجمه فارسی از این اثر در سال 1317 (کاظم عمادی) صورت پذیرفته ولذا بدیهی است تا الان تعداد ترجمه‌ها دو رقمی شده باشد که مطمئنم شده است ولی اگر میزان دقیق آن را خواسته باشید: نمی‌دانم! اطلاعی ندارم!

 ...................

مشخصات کتاب من: نشر مرکز، ترجمه کاظم فیروزمند،چاپ اول 1389، تیراژ 1600 نسخه، 262 صفحه.  

پ ن 1: نمره من به کتاب 3.9 از 5 است. گروه A (نمره در گودریدز 3.86 نمره در آمازون 4.5)  

پ ن 2: آن‌قدر در مورد فرانکنشتاین دیده و شنیده‌ایم که معمولاً خود را بی‌نیاز از خواندن کتاب می‌دانیم. تقریباً مثل خیلی از کتاب‌های دیگر!

پ ن 3: در سال 2017 فیلمی بر اساس زندگی مری شلی ساخته شد.

پ ن 4: کتاب بعدی ... خواهد بود.

 

ادامه مطلب ...

آداب بی‌قراری -– یعقوب یادعلی

مهندس کامران خسروی که در یکی از ادارات دولتی مرتبط با مراتع و آب‌خیزداری در یک شهرستان مشغول به کار است، بعد از چهار سال زندگی مشترک با همسرش دچار مشکلاتی شده است. یک‌جور یکنواختی و ملال. بعد از دعوایی که داشته‌اند، همسر به خانه پدرش در اصفهان رفته است و حالا کامران باید تصمیم بگیرد و کاری بکند. داستان وقتی آغاز می‌شود که ظاهراً او این تصمیم را گرفته است:

«خیلی ساده، مهندس کامران خسروی در یک سانحه‌ی رانندگی کشته می‌شد. به همین راحتی، و تمام.»

این جمله آغازینِ داستان، که دقایقی قبل از اجرا شدنش، توسط راوی سوم‌شخص محدود به ذهنِ کامران بیان می‌شود، این‌طور القا می‌کند کامران از ملال و یکنواختی زندگی به جایی رسیده است که به فکر راه‌های پیچیده جهت خلاصی خود و رفتن به سمت زندگی ایده‌آل است. رویاهای مطلوب او با توجه به متن، نقیضِ چیزهایی است که حس می‌کند حق او بوده و از او سلب شده است؛ مثلاً به هیچ‌کس جواب پس ندهد، کتاب بخواند، طلوع آفتاب را تماشا کند، ورزش کند، کلاس موسیقی برود، مجبور نباشد به مراسم ختم اقوام دور برود، رها باشد و مسائلی از این دست. در ادامه‌ی داستان با رفت و برگشت‌های زمانی تلاش شده تا برای خواننده مشخص کند این تصمیم چرا گرفته شده است و چگونه به اجرا در خواهد آمد و نهایتاً چه تأثیری در زندگی سوژه خواهد داشت.

به موفقیت و ناکامی متن در ارائه پاسخ این سوالات در ادامه مطلب خواهم پرداخت اما قبل از آن باید عرض کنم بخش اول داستان این قابلیت را داشت که خواننده را به خود جذب کند و این نقطه قوتی برای آن محسوب می‌شود اما پس از آن تلاش‌های به کار گرفته شده به‌زعم من نتوانسته است مطلوب واقع شود.

********

یعقوب یادعلی متولد سال 1349 در نجف‌آباد اصفهان است. در رشته فیلم‌سازی در دانشکده صداوسیما فارغ‌التحصیل و در همین سازمان مشغول به کار شد. اولین مجموعه داستان کوتاه خود را در سال 1377 به چاپ رساند و یکی از داستان‌های مجموعه داستان دومش در سال 1381 به عنوان داستان کوتاه برگزیده از طرف بنیاد گلشیری معرفی شد. اولین رمان ایشان «آداب بی‌قراری» در سال 1383 منتشر و سال پس از آن توانست به‌صورت مشترک با رمان «آبی‌تر از گناه» برنده جایزه گلشیری شود. پس از آن در ابتدای سال 1385 به اتهام توهین به قوم لُر در همین کتاب، بازداشت و دو ماه را در زندان سپری کرد. او بالاخره در سال 1391 از این اتهام تبرئه شد. از او کتاب‌های «آداب دنیا» (1395)، «متغیر منصور» (1397) و «آمرزش زمینی» (1398) منتشر شده است.

.........

مشخصات کتاب من: انتشارات نیلوفر، چاپ دوم زمستان 1384، تیراژ 2200 نسخه، 172 صفحه.

پ ن 1: نمره من به کتاب 3 از 5 است. گروه A (نمره در گودریدز 3.28 )

پ ن 2: کتاب بعدی «خواهرم قاتل زنجیره‌ای» اثر اویینکان بریت وِیت (نشر ققنوس) خواهد بود. در پُست بعدی البته انتخابات خواهیم داشت.

 

  ادامه مطلب ...

روسلان وفادار – گئورگی ولادیموف

پس از مرگ استالین و روی کار آمدن خروشچف برخی رویکردهای حزب حاکم در شوروی مورد تجدیدنظر قرار گرفت و دوره‌ای آغاز شد که از آن تحت عنوان «ذوب شدن یخ‌ها» یاد می‌کنند. از جمله این تغییرات، تعطیلی و برچیده‌شدن اردوگاه‌های کار اجباری (همان گولاک‌های معروف) بود. این اردوگاه‌ها که معمولاً در نقاط سردسیر و دورافتاده قرار داشتند، محیط‌های محصوری بودند که در آن سه گروه حضور داشتند.

گروه نخست، زندانیان که عمدتاً به دلایل جرایم سیاسی و عقیدتی (عبارت است از وجود هرگونه زاویه با ایدئولوژی حاکم یا ظن وجود زاویه!) محکوم به گذراندن بخشی از عمر خود در این اردوگاه‌ها می‌شدند. از نیروی کار این گروه در ساخت کانال‌های عظیم و جاده‌ها و راه‌آهن و... بهره‌برداری می‌شد. درصد قابل توجهی از این گروه بر اثر گرسنگی و سرما و اثرات ناشی از کار سنگین، تلف شدند. گروه دوم، زندان‌بانان که به حکم وظیفه و انجام خدمت در این مکان و موقعیت حضور داشتند. از این دو گروه و روابط بین آنها روایات متعددی در قالب فیلم و داستان‌ صورت پذیرفته است.

غیر از این دو گروه، موجودات دیگری هم در گولاک‌ها بودند؛ سگ‌هایی که برای مراقبت از زندانی‌ها و جلوگیری از فرار آنها تربیت می‌شدند. «روسلان وفادار» روایتی است از این گروه سوم! موجوداتی که ناخواسته و توسط انسان‌ها وارد این جریانات شدند و مؤمنانه و وفادارانه به گروهی از انسانها خدمت می‌کردند. روایتی که هنرمندانه به «فاجعه وفاداری در دوران اسارت» و تراژدی عشق به خدمت و تیره‌روزی همه کسانی که ذیل چنین نظامهایی زندگی می‌کنند، می‌پردازد. در ادامه مطلب به این موضوع خواهم پرداخت که این داستان چه زوایای پنهانی را پیش چشم خواننده قرار می‌دهد.

*****

گئورگی ولادیموف (1931-2003) که مادرش نیز تجربه دو سال و نیم اسارت در گولاک را داشت، در اوایل دهه شصت بعد از شنیدن واقعه‌ای اقدام به نوشتن این داستان کرد: گویا در شهرکی کوچک در سیبری بعد از برچیده شدن اردوگاه، سگ‌های موجود در اردوگاه علیرغم دستورالعمل کلی که می‌بایست معدوم می‌شدند، به هر دلیلی رها شده و در اطراف شهرک پراکنده شده‌اند. زنده ماندن این سگ‌ها با توجه به اینکه نوع تربیت‌شان به گونه‌ای بوده است که از دست هیچ غریبه‌ای غذا دریافت نکنند خود حکایتی است اما نکته جالبی که جرقه داستان را در ذهن نویسنده زده است چه بود؟ وقتی صفوف راهپیمایی به مناسبت ماه مه در شهرک تشکیل می‌شود، این سگ‌ها از اطراف و اکناف خود را به این صفوف خودجوش رسانده و همانند دوران خدمت در اردوگاه، وظیفه نظم دادن به حرکت ستون راهپیمایان را بر اساس یکی از اصول اردوگاهی (نه یک قدم به راست، نه یک قدم به چپ! تیراندازی بدون بدون اخطار!) به عهده گرفتند و هیچ‌کدام از راهپیمایان با توجه به مشاهده غرش‌های ترسناک و عزم جزم سگ‌ها برای انجام وظیفه، جرئت خروج از صف را پیدا نمی‌کنند!

داستان برای چاپ در مجله نووی‌میر مورد تایید اولیه قرار می‌گیرد اما بازنویسی آن برای انجام پاره‌ای اصلاحات چند ماهی به طول می‌انجامد و خروشچف از قدرت برکنار می‌شود و متعاقب آن امکان چاپ اثر از دست می‌رود! اما با نام مستعار سر از چاپ و نشر زیرزمینی درمی‌آورد. نهایتاً در دهه هفتاد امکان چاپ آن در خارج از شوروی فراهم می‌شود و نویسنده بازنویسی سومی از داستان را به کمک یک زوج جهانگرد به آلمان می‌فرستد و سرانجام این کتاب در سال 1975 با نام نویسنده منتشر می‌شود.

..........

مشخصات کتاب من: ترجمه دکتر روشن وزیری، نشر ماهی، چاپ اول تابستان 1391، تیراژ 1500 نسخه، 196صفحه.

پ ن 1: نمره من به کتاب 4.2 از 5 است. گروه A (نمره در سایت گودریدز 4.07 نمره در آمازون 4.6)

پ ن 2: به نظر می‌رسد تیراژ کتابها در اینجا در حال رسیدن به اندازه تیراژ کتابها در سیستم زیرزمینی سامیزدات باشد!

پ ن 3: کتاب بعدی «دفتر بزرگ» از آگوتا کریستوف خواهد بود.

پ ن ۴: همین روز انتشار مطلب با توجه به علائمی که داشتم تست کرونا دادم و مثبت شد و الان دوران قرنطینه را سپری میکنم. 

 

ادامه مطلب ...

زنگ انشاء – زیگفرید لنتس

«زیگی یپزن» جوانی حدوداً بیست ساله است که به دلیل ارتکاب جرمی که در طول داستان بر خواننده آشکار می‌شود در یک مرکز اصلاح و بازپروری در آلمانِ پس از جنگ دوم، در کنار بزهکاران هم‌سن‌وسالش نگهداری می‌شود. آنها در یکی از کلاس‌های مرکز موظف به نوشتن انشاء هستند؛ موضوعی با عنوان فواید وظیفه‌شناسی طرح می‌شود اما زیگی که از قضا در نوشتن انشاء تبحر ویژه‌ای دارد به دلیل هجوم حجم زیادی از مطالب و خاطرات، موفق به نوشتن حتی یک جمله هم نمی‌شود. مدیر مرکز بعد از شنیدن دلیل زیگی، حکم می‌کند او تا زمان نوشتن و تکمیل انشاء در سلول انفرادی باقی بماند تا در آنجا فرصت کافی برای این کار داشته باشد!

زیگی یپزن اما چندان از حضورش در انفرادی ناراضی نیست لذا با خیال راحت و سر صبر به نوشتن می‌پردازد. او از ده‌سالگی خود آغاز می‌کند؛ زمانی که در کنار خانواده در منطقه‌ای دورافتاده در ساحل دریای شمال زندگی می‌کرد. پدرش پلیس آن منطقه بود، پلیسی وظیفه‌شناس! راوی انشای خود را از آوریل سال 1943 آغاز می‌کند زمان رسیدن حکمی از برلین که در آن نقاشی معروف به نام «ماکس نانزن» که در همسایگی آنها زندگی می‌کند ممنوع‌الکار اعلام شده است. پدر مأمور به ابلاغ حکم و نظارت بر اجرای آن است. «ینس یپزن» در انجام این مأموریت، همسایگی و رفاقت و حتی نجات جانش در نوجوانی توسط نقاش و... را کنار می‌گذارد و دقت و ریزبینی و وظیفه‌شناسی را به نهایت افراط می‌رساند.

زیگی ارتباط نزدیک و ویژه‌ای با نقاش دارد و به همین خاطر درک بالایی از هنر نقاشی کسب کرده است. پدر که شخصیتی مستبد است از زیگی می‌خواهد تا جاسوسی نقاش را بکند و... این دستور پدر، زیگی را در وضعیتی نابهنجار قرار می‌دهد. امری که ریشه حضور راوی در مکانی است که اکنون در آن مشغول نوشتن انشاء است.

*****

فرصت‌ها:

الف) امکان درک مناسب از وضعیت اجتماعی آلمان در دوران نازیسم در فضایی کاملاً دور از جنگ.

ب) تشریح و ایجاد سوال در باب حد و حدود اطاعت و انجام‌وظیفه و ارتباط آن با اخلاق و وجدان.

ج) روبرو شدن با توصیفاتی دقیق و مبسوط که کم از تابلوی نقاشی ندارد.

د) دریافت پاسخی برای آن سوال قدیمی که چطور و چگونه آلمانی‌ها پا در راهی گذاشتند که چنان فجایعی در عالم پدید آورد.

تهدیدها:

الف) برخلاف آنکه 486 صفحه چندان حجیم محسوب نمی‌شود اما با توجه به کم شدن فاصله بین سطور و پر بودن صفحات روی 700 الی 800 صفحه‌ای بودن کتاب حساب کنید!

ب) تعمد راوی در توصیف دقیق! کتاب حاوی بیست فصل است که هر فصل به‌نوعی یک تابلوی نقاشی است و راوی خود را مکلف می‌داند تمام جزئیات این تابلوها را ترسیم کند. از این حیث به هیچ وجه نمی‌توان بر او خرده گرفت و اتفاقاً این سبک، علاقمندان خاص خودش را دارد. اما اگر توان نیم‌ساعت خیره شدن به یک نقاشی را در خود نمی‌بینید به سراغ این کتاب نروید!

ج) نکات بالا سبب شده است جای خالی نمونه‌خوانی و ویراستاری و... در کتاب حاضر حس گردد.

*****

زیگفرید لنتس (1926-2014) از نویسندگان جوانِ دوره‌ی پس از جنگ و در کنار نویسندگانی چون گونتر گراس، هاینریش بل، آلفرد آندرش و... نامی مطرح در ادبیات آلمان محسوب می‌شود. یکی از مهمترین آثار او همین «زنگ انشاء» است که در سال 1968 منتشر شده است. این اثر در لیست 1001 کتابی که قبل از مرگ می‌بایست خواند حضور دارد. سال گذشته فیلمی بر اساس این رمانِ شاخص ساخته شده است.

مشخصات کتاب من: ترجمه حسن نقره‌چی، نشر نیلوفر، چاپ اول پاییز1388، تیراژ 1650 نسخه، 486 صفحه.

....................

پ ن 1: نمره من به کتاب 4.3 از 5 است. گروهB. (نمره در گودریدز 4.08 نمره در آمازون 4.7 )

 

ادامه مطلب ...

پریرا چنین می‌گوید - آنتونیو تابوکی

«پریرا» روزنامه‌نگار باسابقه‌ایست که اخیراً در یک روزنامه درجه دوی لیسبون به عنوان مسئول صفحه فرهنگی مشغول شده است. در این چند ماه او یک‌تنه صفحه فرهنگی را که هفته‌ای یکبار در روز شنبه چاپ می‌شود چرخانده است. پریرا دچار فشار خون و بیماری قلبی است و دکتر به او تأکید کرده است که در صورت ادامه سبک فعلی زندگی‌اش مرگ به او بسیار نزدیک خواهد بود. او یک مسیحی کاتولیک است اما به معاد اعتقادی ندارد. در آغاز روایت پریرا در حین ورق زدن یک مجله روشنفکرانه کاتولیکی به مقاله‌ای در خصوص مرگ برمی‌خورد که توجه او را جلب می‌کند. تلفن نویسنده‌ی مقاله (مونتیرو روسی) که جوانی تازه فارغ‌التحصیل است را  پیدا و به او پیشنهاد همکاری می‌دهد. موضوع همکاری نوشتن مقالات یادبود برای نویسندگانی است که در آینده نزدیک خواهند مرد؛ تا در صورت فرارسیدن مرگ غیرمترقبه یکی از آنها، روزنامه بتواند در سریع‌ترین زمان ممکن آن را چاپ کند.

تاریخ شروع داستان ماه ژوئیه سال 1938 است یعنی کمی پیش از آغاز جنگ جهانی دوم. در این زمان صف‌بندی‌ها در اروپا شکل گرفته و از چندی قبل به صورت آزمایشی این اتحادها توان خود را در جنگ داخلی اسپانیا به آزمون و تجربه گذاشته بودند. در پرتغال هم دولتی ناسیونالیست و راستگرا بر سر کار بود که اگرچه به صورت رسمی با آلمان و ایتالیا متحد نشده است اما علایق مشترک و همسو را به صورت شفاف نشان می‌داد و خواننده در پس‌زمینه داستان این نشانه‌ها را می‌بیند.

پریرا که چند سال قبل همسرش را از دست داده است و فرزندی هم ندارد بیشتر در گذشته سیر می‌کند و ارتباطات چندانی با زمانه و محیط خود برقرار نمی‌کند. او خود و روزنامه‌اش را موجوداتی مستقل تعریف می‌کند که نمی‌خواهند وارد سیاست و صف‌بندی‌های موجود شوند. مونتیرو روسی و نامزدش مارتا، جوانانی آرمانخواه هستند و برخلاف پریرا نمی‌توانند خود را از اتفاقات روز جدا کنند. مقالاتی که مونتیرو روسی می‌نویسد ارزش ادبی چندانی ندارد و از لحاظ معیارهای سیاسی موجود امکان چاپ هم ندارد. قاعدتاً پریرا می‌بایست این همکاری را خاتمه دهد اما ....

در ادامه مطلب بیشتر در مورد داستان خواهم نوشت. دو سه پاراگراف اول داستان را در اینجا بشنوید.

********

پیش از این «میدان ایتالیا» را از این نویسنده خوانده و در موردش نوشته‌ام. «پریرا...» تنها کتاب نویسنده است که در لیست 1001 کتابی که قبل از مرگ می‌بایست خواند حضور دارد. من اگر می‌خواستم بین این دو کتاب یکی را برای این لیست انتخاب کنم حتماً میدان ایتالیا را برمی‌گزیدم. این کتاب بنا به شواهد سه نوبت ترجمه شده است. ترجمه‌ای که من خواندم توسط دو انتشارات مختلف چاپ شده است؛ در نوبت نخست همانطور که در عکس مشخص است یک عنوان فرعی در زیر عنوان اصلی آمده است که من را متعجب کرده است!

مشخصات کتاب من: ترجمه شقایق شرفی، انتشارات کتاب خورشید، چاپ اول مرداد1393، تیراژ 500 نسخه، 190صفحه.

پ ن 1: نمره من به کتاب 3.7 از 5 است. گروه A. (نمره در گودریدز 4.1 نمره در آمازون 4.4)

پ ن 2: مطلب بعدی درخصوص کتاب «ژه» (ابله محله) اثر کریستسن بوبن خواهد بود. کتاب بعدی که شروع خواهم کرد «زنگ انشاء» اثر زیگفرید لنتس است.


ادامه مطلب ...