مقدمه اول: عمده شهرت اریش کستنر (1899-1974) نویسنده و شاعر آلمانی، در زمینه ادبیات نوجوان یا نوجوانانه است و به همین خاطر مدال هانس کریستین آندرسن را هم در سال 1960 دریافت کرده است. معروفترین اثر او «امیل و کارآگاهان» است؛ نوجوانی که با قطار از شهرستان به پایتخت میرود و در راه، تمام پولش به سرقت میرود و در مقصد به کمک همسنوسالانش برای یافتن سارق تلاش میکنند و... در این اثر دوستی صاف و صادق کودکان با یکدیگر و اعتماد و همکاری بین آنها بیشتر از هر چیز دیگر به چشم میخورد. دنیای قشنگ کودکانه. همهی شخصیتهای داستان «سه نفر در برف» بزرگسال هستند اما چندان دور از آن فضای قشنگ نیست.
مقدمه دوم: چند روز قبل در یکی از گروههای دوستانه، یکی از دوستانی که مدتی در روسیه کار و زندگی کرده برای یکی از دوستان غربنشین استدلال میکرد که ذهنیت شما در مورد روسیه و پوتین به واسطه تبلیغات رسانههای غربی شکل گرفته است و قضاوت درستی ندارید و بلافاصله مدعی شد که اساساً در غرب دموکراسی وجود ندارد! و روسیهای که مدعی دموکراسی نیست اوضاعش در این زمینه بهتر است. در این میان فحش به یک سری نیروهای فعال در داخل که در سه دهه اخیر بارها و بارها به رندان رفتهاند از زبانش نمیافتاد چرا که یکی از آنها در مطلبی از کتاب ترولهای پوتین یاد کرده بود! و با همه این احوالات خود را مخالف نظام هم میدانست و خلاصه اینکه در جمیع جهات سوژه عجیب و غریبی بود و از تک و تا هم نمیافتاد. چه شد در این مقدمه یاد ایشان افتادم؟! بعد از مقدمه اول از اینکه کتابهای کسی مثل کستنر در مراسم کتابسوزانِ هیتلر سوخت متعجب بودم... بعد با این یادآوری متوجه شدم که نباید تعجب میکردم! شیفتگانِ پیشوا در طول و عرض تاریخ و جغرافیا به همین سبک عمل کردهاند. پیشواهای مختلف با عقاید بسیار متفاوت ظهور کردهاند اما شیفتگانِ آنها تقریباً عملکرد و آرای مشابهی داشتهاند.
مقدمه سوم: در جستجوهایم ترجمه شعری از کستنر را یافتم که مرور آن خالی از لطف نیست. ترجمه این شعر کار خانم فرشته وزیرینسب است و با این عبارات آغاز میشود:
ما همه در یک قطار نشستهایم
و از میان زمان میگذریم
به جلو نگاه میکنیم
به اندازه کافی دیدهایم.
همه در یک قطار سفر میکنیم.
و هیچ کس نمیداند تا کجا !
شعر ادامه پیدا میکند و نهایتاً با عباراتی مشابه به پایان میرسد:
ما همه مسافر یک قطاریم
به زمان حال در آینده.
به جلو نگاه میکنیم
به اندازه کافی دیدهایم.
همه در یک قطار نشستهایم
و بسیاری در کوپهی عوضی.
******
داستان با دو پیشگفتار آغاز میشود که به نوعی منشاء داستان را مشخص و در واقع خواننده را مهیای ورود به داستان میکند. نویسنده ذکر میکند که با دوستش «روبرت نوینر» برای دیدن پیکره شهسوار بامبرگ در سفر بودهاند و مردی در کوپهی قطار، داستانی واقعی برای آنها تعریف کرده که سوژه مناسبی برای نوشتن بوده است. نویسنده از قصد خود برای به رمان درآوردن این اتفاق میگوید و به دوستش پیشنهاد میدهد که او هم نمایشنامهای بر این اساس بنویسد... روبرت هم همین نیت را دارد و نوشتن رمان را برای خود و نمایشنامه را به نویسنده توصیه میکند! کار به قرعهکشی و پرتاب سکه میکشد و نهایتاً نوشتن نمایشنامه به روبرت نوینر و نوشتن رمان به نویسنده میرسد و داستانی که در ادامه میخوانیم همین رمان است. البته روبرت نوینر هم نمایشنامه مورد نظر را نوشته است. بد نیست بدانید روبرت نوینر یکی از اسامی مستعار نویسنده است! از این زاویه پیشگفتار کتاب و حکایت آن سفر بسیار بامزه است.
داستان از عمارت باشکوه ثروتمندی به نام «توبلر» آغاز میشود که میلیونری صاحبنام است اما خلقوخویش به میلیونرها نمیخورد. یکی از داراییهای او صنایع تولید مواد شوینده است که اخیراً یک مسابقه تبلیغاتی برای عموم برگزار کرده و دو نفر در آن برنده شدهاند که جایزه آنها سفری به یکی از مناطق تفریحی معروف در کوههای آلپ است. هتلی گرانقیمت و لوکس، در کنار پیست اسکی و چشماندازی زیبا که پاتوق ثروتمندان اروپایی است. یکی از برندگان، جوانی است که علیرغم گرفتن مدرک دکترا، هر چه تلاش کرده نتوانسته برای خود کاری پیدا کند و هنوز در کنار مادر و با حقوق بازنشستگی او اموراتش را میگذراند. برنده دوم خود آقای توبلر است که با نامی مستعار (شولتسه) در این مسابقه شرکت کرده و برنده شده است و قصد دارد در قالب یک ناشناسِ معمولی (و تا حدی فقیر) به این مسافرت برود. او علیرغم مخالفت اطرافیان و بخصوص دخترش، تصمیم خود را عملی میکند و همین آغاز یک سلسله اتفاقات بامزه و لطیف است که علیرغم قابل پیشبینی بودن، چیزی از جذابیتهای آن کم نمیشود.
مادرم میگوید "مال دنیا اغلب لبخند خداست به کسانی که از جهات دیگر دستشان کوتاه مانده است!"
شولتسه گفت: «من در کار دنیا این همه انصاف نمیبینم! مادرت کار را زیاد ساده گرفته!»
این کتاب را به نوجوانان و بزرگسالانی که نوجوان درونشان تشنه است توصیه میکنم.
******
اریش کستنر در سال 1899 در شهر درسدن در شرق آلمان به دنیا آمد. بعد از تحصیلات مقدماتی قصد داشت برای معلم شدن به دانشسرای مربوطه وارد شود اما با اوج گرفتن جنگ اول جهانی به خدمت فرا خوانده شد. خیلی زود به واسطه عارضه قلبی از خدمت فارغ شد. بعد از جنگ در رشته زبان و ادبیات آلمانی دکترا گرفت و فعالیت در عرصه روزنامهنگاری را پیش گرفت. با روی کار آمدن نازیها ممنوعالقلم شد و کتابهایش در کتابسوزان مورد عنایت قرار گرفت. او پس از جنگ روزنامهنگاری را از سر گرفت. به واسطه کتابهایش جوایز متعددی دریافت کرد و شش نوبت هم کاندیدای نوبل بود اما توفیق نیافت. علاوه بر داستان، برخی از سرودههایش نیز شهرت جهانی دارد. او در 75 سالگی در مونیخ از دنیا رفت.
...................
مشخصات کتاب من: ترجمه سروش حبیبی، انتشارات نیلوفر، چاپ اول 1392، تیراژ 1650 نسخه، 248 صفجه.
پ ن 1: نمره من به کتاب 3.8 از 5 است. گروه A (نمره در گودریدز 4.14 نمره در آمازون 4.5)
پ ن 2: از این کتاب چندین اقتباس سینمایی انجام شده است. در پشت جلد کتاب چنین نوشته شده است: رمان دلنشین «سه نفر در برف» به موضوعی میپردازد که در ادبیات جهان همیشه تازه است. و آن اینکه جامعه اگر آلوده رنگ و ریا باشد، آدمها ارزش یکدیگر را بر اساس ظاهر میسنجند.
پ ن 2: کتابهای بعدی «تبصره 22» اثر جوزف هلر، «صبحانه در تیفانی» اثر ترومن کاپوتی، «فرانکشتاین» اثر مری شلی و «ساعت ستاره» اثر کلاریس لیسپکتور خواهد بود. ممکن است ترتیب کمی جابجا شود.
«زیگی یپزن» جوانی حدوداً بیست ساله است که به دلیل ارتکاب جرمی که در طول داستان بر خواننده آشکار میشود در یک مرکز اصلاح و بازپروری در آلمانِ پس از جنگ دوم، در کنار بزهکاران همسنوسالش نگهداری میشود. آنها در یکی از کلاسهای مرکز موظف به نوشتن انشاء هستند؛ موضوعی با عنوان فواید وظیفهشناسی طرح میشود اما زیگی که از قضا در نوشتن انشاء تبحر ویژهای دارد به دلیل هجوم حجم زیادی از مطالب و خاطرات، موفق به نوشتن حتی یک جمله هم نمیشود. مدیر مرکز بعد از شنیدن دلیل زیگی، حکم میکند او تا زمان نوشتن و تکمیل انشاء در سلول انفرادی باقی بماند تا در آنجا فرصت کافی برای این کار داشته باشد!
زیگی یپزن اما چندان از حضورش در انفرادی ناراضی نیست لذا با خیال راحت و سر صبر به نوشتن میپردازد. او از دهسالگی خود آغاز میکند؛ زمانی که در کنار خانواده در منطقهای دورافتاده در ساحل دریای شمال زندگی میکرد. پدرش پلیس آن منطقه بود، پلیسی وظیفهشناس! راوی انشای خود را از آوریل سال 1943 آغاز میکند زمان رسیدن حکمی از برلین که در آن نقاشی معروف به نام «ماکس نانزن» که در همسایگی آنها زندگی میکند ممنوعالکار اعلام شده است. پدر مأمور به ابلاغ حکم و نظارت بر اجرای آن است. «ینس یپزن» در انجام این مأموریت، همسایگی و رفاقت و حتی نجات جانش در نوجوانی توسط نقاش و... را کنار میگذارد و دقت و ریزبینی و وظیفهشناسی را به نهایت افراط میرساند.
زیگی ارتباط نزدیک و ویژهای با نقاش دارد و به همین خاطر درک بالایی از هنر نقاشی کسب کرده است. پدر که شخصیتی مستبد است از زیگی میخواهد تا جاسوسی نقاش را بکند و... این دستور پدر، زیگی را در وضعیتی نابهنجار قرار میدهد. امری که ریشه حضور راوی در مکانی است که اکنون در آن مشغول نوشتن انشاء است.
*****
فرصتها:
الف) امکان درک مناسب از وضعیت اجتماعی آلمان در دوران نازیسم در فضایی کاملاً دور از جنگ.
ب) تشریح و ایجاد سوال در باب حد و حدود اطاعت و انجاموظیفه و ارتباط آن با اخلاق و وجدان.
ج) روبرو شدن با توصیفاتی دقیق و مبسوط که کم از تابلوی نقاشی ندارد.
د) دریافت پاسخی برای آن سوال قدیمی که چطور و چگونه آلمانیها پا در راهی گذاشتند که چنان فجایعی در عالم پدید آورد.
تهدیدها:
الف) برخلاف آنکه 486 صفحه چندان حجیم محسوب نمیشود اما با توجه به کم شدن فاصله بین سطور و پر بودن صفحات روی 700 الی 800 صفحهای بودن کتاب حساب کنید!
ب) تعمد راوی در توصیف دقیق! کتاب حاوی بیست فصل است که هر فصل بهنوعی یک تابلوی نقاشی است و راوی خود را مکلف میداند تمام جزئیات این تابلوها را ترسیم کند. از این حیث به هیچ وجه نمیتوان بر او خرده گرفت و اتفاقاً این سبک، علاقمندان خاص خودش را دارد. اما اگر توان نیمساعت خیره شدن به یک نقاشی را در خود نمیبینید به سراغ این کتاب نروید!
ج) نکات بالا سبب شده است جای خالی نمونهخوانی و ویراستاری و... در کتاب حاضر حس گردد.
*****
زیگفرید لنتس (1926-2014) از نویسندگان جوانِ دورهی پس از جنگ و در کنار نویسندگانی چون گونتر گراس، هاینریش بل، آلفرد آندرش و... نامی مطرح در ادبیات آلمان محسوب میشود. یکی از مهمترین آثار او همین «زنگ انشاء» است که در سال 1968 منتشر شده است. این اثر در لیست 1001 کتابی که قبل از مرگ میبایست خواند حضور دارد. سال گذشته فیلمی بر اساس این رمانِ شاخص ساخته شده است.
مشخصات کتاب من: ترجمه حسن نقرهچی، نشر نیلوفر، چاپ اول پاییز1388، تیراژ 1650 نسخه، 486 صفحه.
....................
پ ن 1: نمره من به کتاب 4.3 از 5 است. گروهB. (نمره در گودریدز 4.08 نمره در آمازون 4.7 )
ادامه مطلب ...
اندازهگیری دنیا رمانی است که شخصیتهای اصلی آن دو دانشمند برجستهی تاریخ آلمان در قرن هجدهم و نوزدهم هستند: «کارل گاوس» و «آلکساندر هومبُلت». داستان از جایی آغاز میشود که در سال 1828 گاوس که سنش از 50 عبور کرده و معروفیتش به عنوان شاهزاده ریاضیدانان گسترده شده است به یک محفل علمی در برلین دعوت شده است. او مدتهاست که از خانه بیرون نمیرود و به هیچوجه تمایلی به سفر کردن ندارد اما به اصرار اطرافیان به این سفر تن میدهد. برگزارکننده همایش در برلین جغرافیدان نامدار آلکساندر هومبُلت است. پس از ملاقات اولیه دو روایت موازی شکل میگیرد که یکی زندگی گاوس را از ابتدا تا زمان حال دنبال میکند و دیگری به زندگی هومبلت و سفرهای علمی او میپردازد. این دو روایت به زمان حال میرسند و در همایش با یکدیگر تلاقی پیدا میکنند. در ادامه این دو شخصیت از هم جدا میشوند اما درکی متقابل و ارتباطی تلهپاتیگونه بین آنها شکل میگیرد و...
داستان البته قصد آن را ندارد که یک زندگینامه از این دو دانشمند به دست بدهد اما تقریباً تمام نقاط مهم زندگی آنها را در کتاب گنجانده و با زبان طنزی که دارد خواننده را علاقمند به دنبال کردن داستان کرده است. این دو شخصیت چگونه میتوانند دستمایه یک روایت طنز قرار بگیرند!؟ طبیعی است که با رشد علم و فنآوری و آموزش، این امکان به وجود آمده است که دانشمندان سه قرن قبل به کاشفان و مبدعان مسائلی پیشپاافتاده تبدیل شوند که هر دانشآموز دوران دبستانیِ ما، آن مسائل را میداند و نویسندهای صاحبذوق میتواند زندگی آنها را دستمایه خنداندن مردم قرار دهد؛ نویسنده این موضوع را هوشمندانه در قالب یک پیشبینی در دهان گاوس که نابغهای بیبدیل بود قرار میدهد که ما در پیش چشم آیندگان همچون دلقکانی ظاهر خواهیم شد. از این مسئله که بگذریم تکیه بر وجهِ آلمانی این دو شخصیت به تنهایی میتواند موقعیتهایی طنزآمیز خلق کند که در ادامه مطلب به آن خواهم پرداخت.
*******
اندازهگیری دنیا چهارمین رمان نویسنده جوان آلمانی-اتریشی، دانیل کلمان است که در سال 2005 نگاشته شد و مورد اقبال قرار گرفت و یکسال بعد به زبان انگلیسی ترجمه و به عنوان دومین کتاب پرفروش جهان از نگاه نشریه نیویورکتایمز برای این سال دست یافت. در سال 2012 فیلمی سینمایی بر اساس این کتاب ساخته شد و در همین سال بیش از دو میلیون و سیصد هزار نسخه از کتاب فقط در آلمان به فروش رفت که آن را به پرفروشترین رمان آلمانی در سه دهه اخیر (در واقع از زمان نگارش عطر اثر پاتریک زوسکیند به اینطرف) بدل کرد.
پس از این موفقیتها داستان نخست با ترجمه خانم ناتالی چوبینه و با عنوان «اندازهگیری دنیا» به بازار آمد و پس از آن ترجمه دیگری با عنوان «مساحی جهان» منتشر شد و اخیراً نیز ترجمه سومی با عنوان «اندازهگیری جهان» در کتابخانه ملی ثبت شده است و قاعدتاً عنوان ترجمه بعدی «مساحی دنیا» خواهد بود!
مشخصات کتاب من: ترجمه ناتالی چوبینه، نشر افق، چاپ دوم 1391، تیراژ 2000 نسخه، 367 صفحه.
................
پ ن 1: نمره من به کتاب 3.5 از 5 است. گروه A (نمره در سایت گودریدز 3.72 از مجموع 11645 رای و نمره در سایت آمازون 3.7 )
پ ن 2: یکی دو قسمت از مساحی جهان را دیدم که بههیچوجه مقبول نبود.
پ ن 3: بدیهی است که ترجمه این کتاب به فارسی نتواند همانند اصل آن مورد اقبال قرار بگیرد. برخی حذفیات (هرچند کوتاه و فرعی) قوت طنز را کاهش میدهد.
ادامه مطلب ...
«شش قطعهای که در این مجموعه گنجانده شدهاند، یک روایت تقریباً پیوسته را تشکیل میدهند. این قطعهها تنها قسمتهای باقیمانده از چیزی هستند که در اصل برای یک رمان حجیمِ چندقسمتی در برلینِ پیش از ظهور هیتلر، درنظر گرفته شده بودند. میخواستم نام رمان را گمشده بگذارم، با این وجود عنوان را عوض کردم. بهنظرم این نام برای مجموعهای از خاطرات و طرحهای روزانهٔ کوتاه و پرآبوتاب که ارتباط ضعیفی با یکدیگر دارند، نامناسب آمد.»
این شروع مقدمهی کوتاهی است که نویسنده برای این کتاب نگاشته است. شاید نتوانیم این کتاب را در طبقهی «رمان» قرار دهیم و از طرف دیگر، اگرچه راوی اول شخص این قطعات نام نویسنده را بر خود دارد، نمیتوان آنها را خاطرات روزانهی نویسنده در هنگام حضور در برلین در اوایل دهه 1930 قلمداد کرد. هرچند اگر شما کتاب را به دست بگیرید خواهید دید که عنوان دو قطعه از این قطعات خاطرات روزانه برلین است!
هر قطعه از تکههای کوچکتر یکی دو صفحهای تشکیل شده است که به واسطه یک موضوع محوری، پیوستگی دارند. اولین قطعه با عنوان «خاطرات روزانه برلین (پاییز 1930)»، با توصیفی کوتاه از خیابانی که نویسنده در آن سکونت دارد آغاز میشود و پس از آن وارد آپارتمانش میشود. آپارتمان متعلق به دوشیزه شرودر است که یک زمانی نوکر و کلفتی داشته است اما با توجه به شرایط اقتصادی پس از جنگ اول، اتاقهای آپارتمانش را اجاره میدهد و در این زمان، چهار مستأجر دارد و خودش روی کاناپه اتاق نشیمن میخوابد. روایت اگرچه در چند تکه کوتاه (زمانی که نویسنده برای تدریس خصوصی زبان به خانه شاگردش میرود و...) به خارج از این آپارتمان نقل مکان میکند اما محور آن همین آپارتمان و ساکنانش است.
قطعه دوم با عنوان «سالی بوولز» طولانیترین و جذابترین قطعه کتاب است. سالی دختری جوان است که از انگلستان به برلین آمده بود تا هنرپیشه بشود اما نهایتاً سر از کابارهها و... درآورده است. سالی وقتی با ایشروود آشنا میشود نوزده ساله است و این قطعه از آشنایی تا پایان ارتباط این دو را در بر میگیرد. بر اساس این قطعه فیلم «کاباره» در سال 1972 ساخته شد و توانست 8 اسکار در حضور فیلم پدرخوانده بدست بیاورد.
قطعه سوم با عنوان «در روگن آیلند (تابستان 1931)» مربوط به زمان حضور ایشروود در روستایی در کنارهی دریای بالتیک است. در مقطعی از داستان سالی بوولز، ایشروود از برلین خارج میشود و بعد از مدتی بازمیگردد... این حفره زمانی با این قطعه پر میشود. نویسنده در این دوره در خانهای روستایی با دو همخانه دیگر ساکن شده است؛ یکی مردی انگلیسی و همسن و سال خود (جدوداً 27 ساله) به نام پیتر و دیگری پسری شانزده ساله و آلمانی به نام اتو نوواک. پیتر از خانوادهای مرفه است و بخاطر مشکلاتی که دارد پولهای زیادی صرف جلسات روانشناسی کرده است. پس از آشنایی با اتو، او پیشنهاد کرده است که همراه پیتر باشد و حرفهای او را بشنود و بخشی از حقالزحمه روانشناس را بگیرد.
قطعه چهارم با عنوان «خانواده نوواک» مربوط به دورانی است که نویسنده بخاطر مشکلات مالی مجبور میشود محل اقامتش در برلین را عوض کند و به مکانی ارزانتر برود. بدینترتیب سر از خانهی خانواده نوواک درمیآورد... مادری که از صبح تا شب جان میکند و بطور کلی نمایی است از یک خانواده کارگری و پایینتر از حد متوسط در برلین آن زمان.
قطعه پنجم با عنوان «خانواده لاندائر» مربوط به آشنایی نویسنده با چندتن از اعضای خانواده لاندائر است که از یهودیان متمکن شهر برلین هستند. از لحاظ زمانی این قطعه به موازات چهار قطعه پیشین جریان دارد و پایان آن نیز با سرنوشت این خانواده گره میخورد.
قطعه ششم با عنوان «خاطرات روزانه برلین (زمستان 1932 تا 1933)» نشان میدهد که باز هم نویسنده در آپارتمان دوشیزه شرودر (قطعه اول) ساکن شده است اما اینبار برلین دستخوش وقایعی است که پُرشتاب از پی هم میآیند و نهایتاً نازیها به قدرت میرسند و کار به جایی میرسد که ایشروود مجبور به ترک برلین و بازگشت به انگلستان میشود.
*****
کریستوفر ایشروود (1904 – 1986) پس از تحصیلات مقدماتی در کالج سلطنی لندن در رشته پزشکی مشغول به تحصیل شد اما پس از یکسال از ادامهی آن منصرف شد. در همان زمان اولین رمانش «تمام دسیسهچینان» را منتشر کرد و پس از آن به برلین رفت و روزگار خود را با تدریس زبان انگلیسی میگذراند. پس از بازگشت از برلین، «آقای نوریس قطار عوض میکند» را در سال 1935 و خداحافظ برلین را در سال 1939 به چاپ سپرد. در این بین تعدادی نمایشنامه نیز نوشت و پس از آن با شروع جنگ به آمریکا رفت و به همکاری با کمپانی متروگلدنمایر پرداخت و... او در طول زندگیاش سفرهای متعددی به نقاط مختلف جهان داشت که به غنای آثارش میافزود. مهمترین اثر او «مرد مجرد» است که آن هم به فیلم درآمده است. مرد مجرد بیانگر برخی علایق پیدا و پنهان خود نویسنده نیز هست.
....................
مشخصات کتاب من: ترجمه آرش طهماسبی، انتشارات فرهنگ جاوید، 296 صفحه، چاپ دوم 1391 ، تیراژ 1100 نسخه.
پ ن 1: نمره من به کتاب 3.9 از 5 است. گروه A. (نمره در سایت گودریدز 3.9 و در آمازون 4.1)
پ ن 2: کتاب بعدی وقتی یتیم بودیم اثر ایشیگورو است. تازه شروع کردهام.
ادامه مطلب ...
دو دوست آلمانی به نامهای مارتین و ماکس در آمریکای ابتدای دههی 1930 کار و کاسبیِ قابل قبولی در زمینهی نمایش و عرضه و فروش آثار نقاشی دارند. مارتین تصمیم میگیرد به همراه خانوادهاش به وطن بازگردد. ارتباطِ صمیمیِ این دو دوست و شریک پس از جداییِ مکانی از طریق مکاتبه ادامه مییابد. کتابِ حاضر مجموعه مکاتبات این دو دوست میباشد که از نوامبر 1932 تا مارس 1934 برای یکدیگر نوشتهاند. در این مدت یکسال و اندی اتفاقات تاثیرگذاری در آلمان رخ میدهد، اتفاقاتی که تاثیرات خود را پس از چند سال بر کل دنیا میگذارد. روی کار آمدنِ هیتلر و موجی که پیش از آن به راه افتاده بود طبیعتاً به این مکاتبات راه پیدا میکند و ما به عنوان خواننده میتوانیم به رایگان! چنین فضایی را تجربه کنیم و از نتیجه آن آگاه میشویم... این کتابِ کم حجم، طرح جذاب و پایانبندی جالب و تأثیرگذاری دارد.
«تنها آدمهای مهم دنیا همین آدمهای اهل عمل هستند. و این جا در آلمان یکی از همین عملگرایان ظهور کرده. مردی پرشور دارد همهچیز را تغییر میدهد. زندگی یک ملت به طرفةالعینی زیر و رو میشود، چون مرد عمل آمده است و من هم به او میپیوندم. فکر نکن موج دارد من را میبرد. زندگی بیمصرفی را که فقط حرف بود و هیچ دستاوردی نداشت، رها میکنم. به این جنبش عظیم نوین تکیه میکنم. عمل میکنم، پس هستم. در برابر عمل، حرفی برای گفتن ندارم. من دربارهی نتیجهی اعمالمان سؤالی نمیکنم. لزومی ندارد. میدانم که این اعمال درست است، چون ضروری است، آدمهایی که اینقدر شور و اشتیاق دارند ممکن نیست به راههای خطا کشیده شوند.»
*****
کاترین کرسمن تایلور (1903- 1996) استاد دانشگاه در رشتهی روزنامهنگاری و نویسندگی خلاق در پنسیلوانیای ایالات متحده بود و تنها سه اثر داستانی از خود به جا گذاشت که مشهورترین آنها همین کتاب است. «گیرنده شناخته نشد» در سال 1938 و پیش از آغاز جنگ جهانی دوم نوشته و منتشر شده است. استقبال از این داستان کوتاه در طول این سالها چشمگیر و به بیست زبان ترجمه شده است. در ایران نیز 5 بار ترجمه شده است:
ابراهیم یونسی 1340
حسن مرتضوی 1379
تینوش نظمجو 1382
شهلا حائری 1382
بهمن دارالشفایی 1393
مشخصات کتاب من: ترجمه بهمن دارالشفایی، نشر ماهی، چاپ اول 1393، تیراژ 2000 نسخه، 64 صفحه.
...............
پ ن 1: نمره من به کتاب 4 از 5 است. (در گودریدز 4.16 و در سایت آمازون 4.5) گروهA
پ ن 2: کتابهای بعدی به ترتیب خدای کشتار (یاسمینا رضا) و گوربهگور (فاکنر) خواهد بود.
پ ن 3: ادامه مطلب حاوی یک نامه و یک تلگراف است که همین امروز به دستم رسید!
ادامه مطلب ...