میله بدون پرچم

این نوشته ها اسمش نقد نیست...نسیه است. (در صورت رمزدار بودن مطلب از گزینه تماس با من درخواست رمز نمایید) آدرس کانال تلگرامی: https://t.me/milleh_book

میله بدون پرچم

این نوشته ها اسمش نقد نیست...نسیه است. (در صورت رمزدار بودن مطلب از گزینه تماس با من درخواست رمز نمایید) آدرس کانال تلگرامی: https://t.me/milleh_book

سوءقصد به ذات همایونی – رضا جولایی

داستان به ماجرای سوءقصد به جان محمدعلی‌شاه و سرگذشت عاملین آن می‌پردازد. در بخش قبلی به این واقعه پرداختیم. داستان با خروج موکب همایونی از قصر آغاز می‌شود، عاملین ترور در موقعیت‌های از پیش مشخص‌شده در انتظار ورود کاروان حامل شاه هستند. پس از رسیدن کاروان طبق برنامه چند بمب دستی به سوی اتومبیل شاه پرتاب و متعاقباً تیراندازی به آن انجام می‌شود. اتومبیل متوقف و ولوله‌ای در میان محافظان رخ می‌دهد اما شاه در اتومبیل نیست بلکه در کالسکه‌ایست که صدمتر عقب‌تر از خودرو حرکت می‌کند. آسیبی به شاه وارد نمی‌شود.

این فصل آغازین داستان است که با شتابی مناسب توسط یک راوی سوم‌شخص دانای کل و در تکه‌های کوتاه و از زاویه دید شخصیت‌های مختلف درگیر در ماجرا روایت می‌شود. در فصل‌های بعدی راوی به سراغ تعدادی از این شخصیت‌ها می‌رود و گذشته‌های دور و نزدیک آنها را به داستان می‌کشد. از آنجایی که اعضای اصلی این گروه بخشی طولانی از عمر نه‌چندان بلند خود را در روسیه تزاری گذرانده‌اند پس لاجرم بخشی از داستان خارج از مرزهای ایران جریان پیدا می‌کند. در اواسط نیمه دوم داستان به زمان ابتدایی داستان نزدیک می‌شویم و سپس در فصولی کوتاه با سرگذشت شخصیت‌ها در روزهای پس از انجام ترور، همراه و به پایان داستان می‌رسیم.

از نقاط قوت داستان می‌توان به انتخاب حادثه‌ای مناسب جهت داستان‌پردازی و شروع کم‌نقص آن اشاره کرد. در مورد نقاط ضعف (بزعم خودم) در ادامه مطلب خواهم نوشت.

******

رضا جولایی متولد سال 1329 در تهران است. سوءقصد به ذات همایونی (1374) اولین رمان او محسوب می‌شود اما پیش از آن سه مجموعه داستان و دو داستان بلند نوشته است. از دیگر آثار او می‌توان به «سیماب و کیمیای جان» (1381)، «یک پرونده کهنه» (1393)، «شکوفه‌های عناب» (1397) و «ماه غمگین، ماه سرخ» (1399) اشاره کرد.

مشخصات کتاب من: نشر چشمه، چاپ هفتم بهار 1399، تیراژ 500 نسخه، 277 صفحه.

...........................

پ ن 1: نمره من به کتاب 3 از 5 است. گروه A ( نمره در سایت گودریدز 3.86 )


ادامه مطلب ...

پیش‌درآمدی بر سوءقصد به ذات همایونی!

مظفرالدین‌شاه قاجار چند روز پس از امضای قانون اساسی از دنیا رفت. او آخرین پادشاهی بود که در ایران درگذشت چرا که همه شاهان پس از او در غربت از دنیا رفتند. همه‌ی ما چهره‌ای پیر و فرتوت از او در ذهن داریم که طبعاً فیلم‌ها و سریال‌ها در شکل‌گیری آن نقش دارند درحالیکه او در 43سالگی به سلطنت رسید و در 53سالگی هم از دنیا رفت. پس از او پسرش محمدعلی‌شاه بر تخت نشست در حالیکه در میان هواداران مشروطه تقریباً کسی به او خوش‌بین نبود. همگان اعتقاد داشتند که او فردی مستبد و ضدمشروطه است. در واقع بخش عظیمی از عجله‌ای که تدوین‌کنندگان قانون اساسی به خرج دادند به خاطر این بود که تا مظفرالدین‌شاه از دنیا نرفته است کار را به پایان برسانند چون مشهور بود که ولیعهد به آسانی زیر بار قانون نخواهد رفت.

محمدعلی‌شاه در چنین فضای آکنده از بی‌اعتمادی بر تخت نشست. پایتخت پس از پیروزی مشروطه از لحاظ سیاسی شکل و شمایل خاصی به خود گرفته بود. آنچه که از بلاد فرنگ به عنوان نماد و ارکان توسعه سیاسی به چشم مشروطه‌خواهان رسیده بود، قوت مطبوعات و احزاب سیاسی بود ولذا خیلی زود تعداد مطبوعات به بیش از صد عنوان نشریه رسید و تعداد انجمن‌ها روز به روز فزونی گرفت. این فزونی‌ها بیش از اینکه به پیش‌برد اهداف جنبش مشروطه یاری برسانند سبب شدند فضا هرچه بیشتر تند و رادیکال و دیوار بی‌اعتمادی بین گروه‌های مختلف بلند و بلندتر گردد.

به نظر می‌رسد هرگاه حرکتی در جهت نزدیکی و کاستن از ارتفاع این دیوار بی‌اعتمادی از سوی دربار یا مجلس انجام می‌شد بلافاصله اتفاقاتی رخ می‌داد که کینه و نفرت را عمیق‌تر می‌کرد. به عنوان مثال وقتی میرزا علی‌اصغرخان اتابک (رئیس‌الوزرا) گامی به مجلسیان نزدیک می‌شود و پیام مثبتی را از جانب شاه در مجلس قرائت می‌کند و نیروهای معتدل انتظار دارند که درگیری‌ها فروکش کند، هنگام خروج از مجلس به قتل می‌رسد. ضارب، ظاهراً عضو انجمنی مخفی است و در همان هنگام هم مشخص نمی‌شود که چنین انجمنی وجود خارجی دارد یا خیر. صدراعظم تقریباً بدون هیاهو در قم به خاک سپرده می‌شود و در پایتخت برای قاتل او مجلس ختمی قابل توجه برپا می‌شود و خطیبان مشهور آن زمان در آنجا صحبت‌های تند و آتشینی بر ضد مقتول و شاه بر زبان می‌آورند!

برخی نشریات از فضای آزادی که در نتیجه پیروزی مشروطیت به دست آمده است نهایت استفاده را می‌برند تا آگاهی مخاطبان خود را در زمینه حرامزادگی یا حلال‌زادگی شاه بالا ببرند! طبعاً انتظار هم داشته‌اند شاهی که تا چند ماه قبل سایه خدا بود هیچ واکنشی نشان ندهد. رابطه شاه و نمایندگان ملت به اوج وخامت خود می‌رسد. پس از مدتی دوباره سیگنالهایی از طرفین صادر می‌شود که نشان از امکان بهبود شرایط را دارد. شاه پیامی مثبت برای مجلسیان می‌فرستد و وکلای ملت بر سر شوق می‌آیند و نمایندگانی را برای عرض تشکر به دربار می‌فرستند. این ملاقات باز هم معتدلین را به کاسته شدن از ارتفاع دیوار بی‌اعتمادی امیدوار می‌کند. چند ساعت بعد از این دیدار، شاه که چند ماهی جرئت خروج از اقامتگاه خود را نداشته است، عزم رفتن به دوشان‌تپه را می‌کند. «سوءقصد به ذات همایونی» در چنین زمان-مکانی رخ می‌دهد.

این سوءقصد در زمینه کشتن شاه ناکام باقی می‌ماند. گروه‌های مختلفی از موافقان و مخالفان مشروطه در مظان اتهام انجام این سوءقصد هستند و همین ما را به تأمل وامی‌دارد. محمدعلی‌شاه پس از نه روز طی پیامی از مجلسیان می‌خواهد تا در زمینه یافتن مسببان و عاملان و آمران ترور اقدامی عاجل به عمل آورند. اتفاقی که هیچگاه رخ نمی‌دهد و همان‌طور که می‌دانیم محمدعلی‌شاه پس از این واقعه تا زمان عزیمت به باغشاه و به توپ بستن مجلس در انظار ظاهر نشد و شد همان که شد.

ما اکنون پسِ از بیش از صد سال تجربه‌ (خودمان و دیگران) شاید به راحتی درک کنیم که بالا رفتن تنش و عادی‌سازی خشونت در جامعه به نفع چه کسانی تمام می‌شود اما آن نسل جوان و پرشوری که در بطن جامعه با انواع ظلم و تبعیض و بی‌عدالتی و فقر و جهل و عقب‌ماندگی دست به گریبان بودند و خود هم تجربه و دانش چندانی در زمینه جامعه و سیاست نداشتند، برایشان چندان این مسئله واضح نبوده است. به هر حال، دولت‌های ضعیف قبل از مشروطه جای خود را به دولت‌های بسیار ضعیف‌تر دادند و باصطلاح از این نمد هم کلاهی برای ملت فراهم نیامد.

******

گزارش نشریه صوراسرافیل از این واقعه را (در این منبع) که شامل متن درخواست شاه نیز هست در ادامه مطلب آورده‌ام چون ممکن است چند سال بعد که به لینک رجوع کنیم اثری از تاک و تاک‌نشان نباشد... به هر حال جامعه کوتاه‌مدت ما اینچنین است.

..................

پ ن 1: در مطلب بعدی در مورد رمان سوءقصد به ذات همایونی اثر رضا جولایی خواهم نوشت.

پ ن 2: انتخابات پست قبل امشب به پایان خواهد رسید و کتاب‌های بعدی که خواهم خواند مشخص خواهد شد.

 

ادامه مطلب ...

گزینه‌های هیجان‌انگیز!

تا از داغی اوضاع انتخابات آمریکا کاسته نشده است برای گزینش دو کتاب بعدی به سراغ این منطقه خواهیم رفت. شورای گزینش کاندیدای وبلاگ تلاش کرده است از ایالتهای مختلف (اوهایو، نیویورک، تنسی، فلوریدا و ورمانت و...) و از نسل‌های مختلف گزینه‌هایی برای انتخاب وجود داشته باشد!

برای اینکه در فضای درستی قرار بگیرید فرض کنید در مکانی قرنطینه شده‌اید (البته بلا به دور) و در آن مکان این هفت کتاب موجود است. کدام دو کتاب را برای خواندن یا بازخوانی انتخاب می‌کنید؟ یا فرض کنید دوست شما در چنین وضعیتی قرار گرفته است و از شما نظر خواسته است؛ کدام دو کتاب از گزینه‌های زیر را توصیه می‌کنید:

1) ترجیح می‌دهم که نه – هرمان ملویل

این داستان با عنوان «بارتلبی محرر» در سال 1853 منتشر شده است. هرمان ملویل (1819-1891) در زمان حیاتش چندان مورد اقبال قرار نگرفت اما آثارش بعدها و بخصوص در دهه‌های ابتدایی قرن بیستم مورد توجه قرار گرفت و بر نسل طلایی نویسندگان آمریکایی تأثیر بسزایی گذاشت. نمره کاربران به این کتاب در سایت گودریدز 3.93 است.

2) اروپایی‌ها – هنری جیمز

این داستان در سال 1878 منتشر شده است. امروزه منتقدین، هنری جیمز (1843-1916) را در هنر رمان‌نویسی‌، نقطه اوج ادبیات قرن نوزدهم می‌دانند و به آثارش عنوان «کلاسیک‌های مدرن» داده‌اند. جیمز با تکیه بر افکار و عواطف قهرمان داستان، تاثیر مهمی روی رمان قرن بیستم گذاشت. نمره کاربران به این کتاب در سایت گودریدز 3.61 است.

3) سفید بی‌نوا – شروود آندرسن

این داستان در سال 1920 منتشر شده است. شروود آندرسن (1876-1941) در ادبیات آمریکا به عنوان پدر داستان کوتاه مدرن شناخته می‌شود. او تأثیر بسزایی در نویسندگان آمریکایی بین دو جنگ یا عصر طلایی داشته است. نمره کاربران به این کتاب در سایت گودریدز 3.7 است.

4) دشمنان – آیزاک بشویس سینگر

این داستان در سال 1966 برای اولین بار منتشر شده است. این نویسده یهودی لهستانی‌تبار کتابهای خود را به زبان ییدیش می‌نوشت و البته بعدها زیر نظر خودش همگی به انگلیسی ترجمه شد. «دشمنان؛ یک داستان عاشقانه» در سال 1972 ترجمه و چاپ شد. سینگر (1902-1991) برنده جایزه نوبل سال 1978 است. نمره کاربران به این کتاب در سایت گودریدز 3.95 است.

5) هدیه هومبولت – سال بلو

این داستان در سال 1975 منتشر و برنده جایزه پولیتزر گردید. سال بلو (1915-2005) برنده جایزه نوبل سال 1976 است. او در خانواده‌ای یهودی و روس‌تبار به دنیا آمد که پس از مهاجرت در کبک کانادا اقامت گزیده بودند. این نویسنده کانادایی-آمریکایی سه بار برنده جایزه ملی کتاب ایالات متحده شده است که در نوع خود یک رکورد محسوب می‌شود. نمره کاربران به این کتاب در سایت گودریدز 3.86 است.

6) دلبند – تونی موریسون

این کتاب در سال 1987 منتشر و در سال بعد برنده جایزه پولیتزر گردید. تونی موریسون (1931-2019) در سال 1993 به عنوان اولین زن سیاه‌پوست موفق به دریافت جایزه نوبل شد. بر اساس نظرسنجی روزنامه نیویورک‌تایمز از تعدادی نویسندگان برجسته آمریکایی در سال 2006، رمان دلبند به عنوان بهترین اثر داستانی ادبیات آمریکا در ربع قرن گذشته انتخاب شد. نمره کاربران به این کتاب در سایت گودریدز 3.87 است.

7) جاده – کورمک مک‌کارتی

این کتاب در سال 2006 منتشر و در سال بعد برنده جایزه پولیتزر گردید. این تنها گزینه‌ی زنده در لیست ما متولد سال 1933 است... چند شب قبل فیلم جایی برای پیرمردها نیست ساخته برادران کوئن که بر اساس رمانی با همین نام از مک‌کارتی ساخته شده است توسط اعضای شورای گزینش کاندیداها دیده شد و این کتاب در لیست قرار گرفت! نمره کاربران به این کتاب در سایت گودریدز 3.97 است.

.............................

پ ن 1: حدس می‌زنم انتخابات فوق کاملاً قابلیت آن را دارد که از انتخابات ریاست جمهوری امسال آن خطه پرشورتر و میلیمتری‌تر باشد. البته از طرف دیگر به لیست که نگاه می‌کنم حس «آقا»یی به من دست می‌دهد چون واقعاً برایم فرقی نمی‌کند که کدام انتخاب شوند!



دیو باید بمیرد – نیکلاس بلیک (سیسیل دی‌لوئیس)

قصد کشتن مردی را دارم. نمی‌دانم اسمش چیست، نمی‌دانم کجا زندگی می‌کند، هیچ تصوری از قیافه‌اش ندارم . اما قصد دارم پیدایش کنم و بکشمش...

خواننده‌ی محترم، حتماً مرا به خاطر این شروع احساساتی می‌بخشی. درست شبیه جمله‌ی شروع یکی از رمان‌های کارآگاهیِ خودم شد، درست است؟ فقط تفاوتش این است که این داستان به هیچ وجه قرار نیست چاپ شود و «خواننده‌ی محترم» هم رسمی از روی ادب است. نه. شاید فقط رسم و عادتی از روی ادب نباشد. من قصد دارم در کاری وارد شوم که جهان «جرم»اش می‌خواند؛ هر مجرمی که هم‌دستی نداشته باشد، سنگ صبور می‌خواهد: تنهایی، انزوای هراس‌آور و تعلیق انجام جرم بیشتر از آن است که مردی بتواند همه‌ی این‌ها را در خودش نگه دارد. دیر یا زود همه چیز را خودش بروز می‌دهد. یا، اگر اراده‌اش هم‌چنان قوی مانده باشد، خویشتن برترش به او خیانت می‌کند – یعنی همان معلم اخلاق سخت‌گیر درونش که بازی موش و گربه‌ای به راه می‌اندازد که مجرم را هم مخفی‌کار، هم بزدل و هم از خود مطمئن می‌سازد، او را به لغزش زبان می‌اندازد، برایش دامِ اطمینان مفرط پهن می‌کند، علیه‌اش کلی سرنخ جور می‌کند و خلاصه نقش مأموری اقرارگیر را بازی می‌کند. در برابر آدمی که مطلقاً وجدانی ندارد، تمامیِ نیروهای قانون و نظم ناتوان‌اند؛ منظورم از وجدان نوعی احساس گناه است، همان خائنی که درون دروازه‌ها جا خوش می‌کند. حتی اگر زبان از اقرار دوری کند، اعمال غیرارادی دست به این کار خواهند زد. همین است که مجرم را به صحنه‌ی جرمش بازمی‌گرداند...»

سرآغاز داستان همین جملات بالاست که در 20 ژوئن 1937 در دفترچه خاطرات نویسنده‌ای به نام «فرانک کیرنیس» درج شده است. او اینچنین از قصد خود برای کشتن مردی ناشناس پرده برمی‌دارد. فرزند شش‌هفت‌ساله‌ی فرانک چندی قبل در تصادف با اتومبیل در مقابل خانه‌ی خود که در یک منطقه روستایی است کشته شده است. راننده‌ی خودرو که بنا بر نظر کارشناسی پلیس سرعت دیوانه‌وار 80 کیلومتر در ساعت داشته، از محل حادثه گریخته و ردی از او پیدا نشده است. حالا با گذشت شش‌ماه، فرانک که با نام مستعار «فلیکس لین» رمان‌های جنایی می‌نوشت با این انگیزه به زندگی عادی خود بازمی‌گردد که این راننده را یافته و جامعه را از لوث وجود او پاک کند.

بخش اول داستان به همین سبک روزانه‌نویسی است اما حوادث به گونه‌ای پیش می‌رود که روایت از این شکل خارج و سر و کله کارآگاه خصوصی داستان‌های این نویسنده «نیگل استرنج‌ویز» و سربازرس «بالانت» از اسکاتلندیارد به داستان باز می‌شود...

*****

سیسیل دی لوئیس (1904-1972) شاعر پرآوازه بریتانیایی، در زمینه نویسندگی و بخصوص رمان‌های جنایی پرکار و پرآوازه بود. او بیست رمان‌ با نام مستعار «نیکلاس بلیک» نوشت که در شانزده کتاب کارآگاه نیگل استرنج‌ویز حضور دارد. این کتاب یکی از شاخص‌ترین کارهای اوست که در سال 1938 منتشر شده است. طبعاً با توجه به قریحه‌ی شاعرانه او می‌توان انتظار داشت دغدغه‌های درونی شخصیت‌های داستان بیشتر از جنبه‌های معمایی و رازآلود این ژانر و یا حداقل هم‌سنگ آنها مطرح شود.

......

مشخصات کتاب من: ترجمه شهریار وقفی‌پور، انتشارات نیلوفر، چاپ اول بهار 1386، شمارگان 2200 نسخه، 261 صفحه.

پ ن 1: نمره من به کتاب 3.8 از 5 است. گروه A. (نمره در گودریدز 3.85 و در آمازون 3.9 )

پ ن 2: کتاب بعدی مطابق آرای اخذ شده در انتخابات (که البته کاملاً در سایه انتخابات آمریکا قرار گرفت) سوءقصد به ذات همایونی اثر رضا جولایی خواهد بود.

 

ادامه مطلب ...

شاگرد قصاب – پاتریک مک‌کیب

گاه پیش می‌آید وقتی کتابی را به پایان می‌رسانیم احساس رضایت یا نارضایتی می‌کنیم اما علت آن را کشف نمی‌کنیم. در این حالت معمولاً به نظرات دیگران مراجعه می‌کنیم. این دیگران شامل مقدمه مترجم، روزنامه‌ها و نشریات و سایت‌های مرتبط در فضای مجازی و... است. البته ممکن است با خودمان خلوت کنیم یا با دوباره‌خوانی و تأمل بالاخره دلایلی را کشف کنیم که این مسیر را معمولاً کسانی که احساس نارضایتی کرده‌اند کمتر طی می‌کنند. نتیجه این می‌شود که در فضای مجازی معمولاً با این دو دسته نظرات مواجه می‌شویم:

الف) کسانی که کتاب را پسندیده‌اند و به نقاط قوتی اشاره می‌کنند که همگی در مقدمه مترجم ذکر شده است.

ب) کسانی که کتاب را نپسندیده‌اند و یا نصفه‌نیمه آن را رها کرده‌اند و از اقبال گروه الف ابراز تعجب می‌کنند.

با این مقدمه به سراغ نوشتن درخصوص کتاب می‌روم؛ کتابی که قدرت آن را داشت که در این روزها و شبهای توأم با کمبود خواب، مرا بیدار نگه دارد و پس از پایان به تأمل و دوباره‌خوانی راغب کند. عبارات و اصطلاحاتی نظیر «طنز سیاه»، «راوی خاص، دیوانه و روان‌پریش»، «سیال ذهن» و... هیچ‌کدام به خودی خود نقطه قوت به حساب نمی‌آیند و صرف تکرار آن گرهی از آن سوال بالا باز نمی‌کند!

قبل از پرداختن به کتاب در ادامه مطلب لازم است چند نکته را متذکر شوم: اول اینکه راوی داستان کودک نیست بلکه مرد میانسالی است که بخشی از دوران کودکی خود را روایت می‌کند. دوم اینکه راوی اول‌شخص داستان، مسیری از روان‌رنجوری تا روان‌پریشی را طی و حتی محتملاً در مقصد هم توقفی طولانی می‌کند؛ اما با این وصف او را در هنگام روایت نمی‌توان دیوانه دانست!

این روایت توانایی نزدیک کردن خواننده را به یک راویِ پرخاشگر و جامعه‌ستیز دارد و از این حیث قدرتمند است. قدرتی که طبعاً برای خواننده می‌تواند هم جاذبه و هم دافعه داشته باشد. در کنار این قدرت‌نمایی سوالاتی ممکن است در ذهن ایجاد شود: آیا افراد روان‌رنجور و روان‌پریش با همین ضعف پا به دنیا می‌گذارند!؟ خانواده و جامعه در ابتلای آنها به این مشکلات چه نقشی دارند؟ آیا متوجه هستیم برچسب‌زنی و نفرت‌پراکنی یقه خودمان را خواهد گرفت؟ آیا «شهر» از مجموع شدن انسان‌های سالم و توانا شکل می‌گیرد یا از به وجود آمدن قدرت جذب و توانمندسازی «دیگران»ی که (از نظر ما و مثل خود ما) دچار نقایص و مشکلات هستند؟ سؤالاتی از این دست می‌تواند خوانندگان درگیر با داستان را به جاهای مفیدی سوق دهد.

فرصت‌ها:

الف) توجه به دنیای کودکان و مواردی که «احساس امنیت» آنان را تهدید می‌کند.

ب) توجه به این نکته که شهر در صورتی امنیت تام و تمام دارد که توانایی جذب شهروندان متفاوت را داشته باشد. نفرت‌پراکنی و مرزبندی اجتماعی با شهرنشینی تناقض دارد.

تهدیدها:

الف) عدم آمادگی خواننده برای همراهی با یک تک‌گویی پیوسته و بدون مکث که ممکن است موجب خستگی شود.

ب) عدم آمادگی برای همدلی با یک شخصیت پرخاشگر و کجرو که ممکن است منجر به عصبی شدن خواننده‌ی حساس در این زمینه شود.

******

این نویسنده ایرلندی متولد سال 1955 است. شاگرد قصاب چهارمین اثر اوست که در سال 1992 منتشر و در همان سال نامزد دریافت جایزه بوکر شد. او یک نوبت دیگر برای کتاب «صبحانه در پولوتون» در سال 1998 نامزد دریافت این جایزه شده است. بر اساس کتاب شاگرد قصاب در سال 1997 فیلمی به کارگردانی نیل جردن ساخته شده است (محصول مشترک ایرلند-آمریکا). این کتاب در فهرست 1001 کتابی که قبل از مرگ می‌بایست خواند حضور دارد. این داستان در سال 1393 با ترجمه پیمان خاکسار به فارسی ترجمه شده است.

مشخصات کتاب من: نشر چشمه، چاپ چهارم پاییز 1394، تیراژ 2500نسخه، 220صفحه.

....................

پ‌ن1: نمره من به کتاب 4.1 از 5 است.گروه B (نمره در گودریدز 3.84 نمره در آمازون 4.3 )

پ‌ن2: لینک تریلر داستان اینجا

پ‌ن3: کتاب بعدی «دیو باید بمیرد» اثر سیسیل دی‌لوئیس است. برای انتخاب کتاب پس از آن هم که انتخابات پست قبلی هنوز برقرار است.

 

ادامه مطلب ...