میله بدون پرچم

این نوشته ها اسمش نقد نیست...نسیه است. (در صورت رمزدار بودن مطلب از گزینه تماس با من درخواست رمز نمایید) آدرس کانال تلگرامی: https://t.me/milleh_book

میله بدون پرچم

این نوشته ها اسمش نقد نیست...نسیه است. (در صورت رمزدار بودن مطلب از گزینه تماس با من درخواست رمز نمایید) آدرس کانال تلگرامی: https://t.me/milleh_book

سفید بینوا - شروود اندرسون

یادم هست موقع خواندن «رگتایم» (1975) به این فکر می‌کردم که دکتروف چگونه چنین داستان ‌پهن‌دامنه‌ای را خلق و نواها و آواهای مختلف را همچون نت‌های موسیقی کنار هم قرار داده است. بعدها به تریلوژی «یو اس ای» (دهه1930) جان دوس‌پاسوس برخوردم و متوجه شدم رگتایم روی دوش چه اثر سترگی ایستاده است. این البته به هیچ عنوان ارزش اثر دکتروف را کم نمی‌کند. با خواندن «سفید بینوا» (1920) به همین ترتیب (البته نه به همان نسبت) کاملاً متوجه تأثیری که اندرسون بر روی دوس‌پاسوس گذاشته است می‌شویم.

اینجا هم با یک داستان پهن‌دامنه مواجه هستیم که از کنار هم قرار گرفتن شخصیت‌های مختلف و خرده‌داستان‌هایشان، روایتی از جامعه آمریکا در اواخر قرن نوزدهم شکل می‌گیرد؛ زمانه‌ای که در سراسر کشور جنب‌وجوشی در جهت حرکت از یک جامعه کشاوری به سمت یک جامعه صنعتی قابل مشاهده است.

«هیو مک‌وی» شخصیت اصلی داستان، در حاشیه شهرکی کوچک در ایالت میسوری به دنیا می‌‌آید. خیلی زود مادرش از دنیا می‌رود و با پدرش که مردی الکلی است در یک آلونک بزرگ می‌شود. در چهارده‌سالگی و درست در زمانی که آماده سقوط به سبک زندگی مشابه پدرش است با ورود خط ‌‌آهن به شهرک و تأسیس ایستگاه قطار، به عنوان وردست رئیس ایستگاه مشغول به کار می‌شود. همسر رئیس (سارا شپارد) که فرزندی ندارد آموزش و تربیت هیو را به عهده می‌گیرد. سارا شپارد امثال پدر هیو را که تنبل و بی‌عار هستند «سفید بینوا» خطاب می‌کند. او که دختر یک مزرعه‌دار است (از نسل پیشاهنگانی که اولین مزارع را در نقاط مختلف آمریکا دایر کردند) کار یدی و تحرک را نشانه سلامت می‌داند و همواره به هیو تذکر می‌دهد که برای درجا نزدن و تبدیل نشدن به یک سفید بینوا می‌بایست با تمایلات درونی خودش (از جمله سکون و خیالبافی) مبارزه کند.

هیو با عنایت به این توصیه‌ها در اوایل جوانی از شهر زادگاهش خارج می‌شود. او که در زمینه ارتباط با دیگران (علی‌الخصوص جنس مخالف) دچار اشکال است دوست دارد خودش را به جایی برساند که این مشکل درونی، ناگهان از بیرون مرتفع شود! او کارهای مختلفی در مزارع و ایستگاه‌های راه‌آهن به عهده می‌گیرد اما خیلی زود با جنب‌وجوشی که در سراسر ایالات متحده در جریان است همراه می‌شود و اتفاقاً از قوه تخیلش بهره برده و ...

فرصت‌ها:

الف) آشنا شدن با تصویری گویا از طلوع و بالا آمدن خورشیدِ تکنولوژی در آمریکا در قالب یک داستان و همراه شدن با شخصیت‌هایی که در دوران انتقال از یک جامعه کشاورزی به یک جامعه صنعتی نقش داشته‌اند.

ب) آشنا شدن با یکی از نقدهای متقدم بر فرایند صنعتی شدنِ شتابان و قدرت گرفتنِ فزاینده‌ی «سرمایه» و اثراتی که این دو بر جامعه گذاشته و خواهند گذاشت.

در ادامه مطلب بیشتر به این مقولات خواهم پرداخت.

**********

شروود اندرسون (1876 – 1941) از مهمترین نویسندگان دوران انتقال به ادبیات مدرن محسوب می‌شود علی‌الخصوص در زمینه داستان کوتاه. از او هفت رمان و چندین مجموعه داستان کوتاه منتشر شده است.

مشخصات کتاب من: ترجمه‌ی حسن افشار، نشر مرکز، چاپ اول 1393، شمارگان 1200 نسخه، 339 صفحه.

....................................

پ ن 1: نمره من به کتاب 4.1 از 5 است. گروه A (نمره در سایت گودریدز 3.71 نمره در آمازون 3.9 )

پ ن 2: در ص194 «جیم» و «جو» قاطی شده است! همینجا لازم است بابت روده‌درازی‌های ادامه مطلب عذرخواهی کنم اما مهم بود به نظرم!

پ ن 3: کتاب بعدی «نگویید چیزی نداریم» اثر «مادلین تین» خواهد بود. انتخابات پست قبل تا چند روز دیگر ادامه خواهد داشت.  

ادامه مطلب ...

انتخابات کتاب‌های بعدی

بعد از خواندن چهار رمان از ادبیات آمریکا و تاثیری که بر بهبود فضای اجتماعی آن دیار گذاشتیم! حالا با عزمی جزم به سمت شرق متمایل می‌شویم تا ببینیم آنجا چه خبر بوده و چه خبر خواهد شد! اولین اثر کتابی است با عنوان «نگویید چیزی نداریم» اثر نویسنده چینی‌تبار کانادایی «مادلین تین» که داستانش ما را به فضای بعد از روی کار آمدن کمونیست‌ها و پس از آن دوران خوفناک انقلاب فرهنگی و نهایتاً میدان تیان‌آن‌من و... خواهد برد.

پس از چین به سراغ روسیه خواهیم رفت. چند گزینه برای این قسمت در نظر گرفته‌ام که اگر دوست داشتید به یکی از این گزینه‌ها رای بدهید. گزینه‌هایی که انتخاب کردم تقریباً کمتر شناخته‌شده هستند؛ گزینه‌هایی همانند «سوفیا پتروونا»، «روسلان وفادار»، «اومون را» و «یادداشت‌های شیطان».

پس از روسیه به اروپای شرقی خواهیم رفت. سه گزینه‌ای که برای این خطه در نظر گرفته شده از مجارستان و صربستان خواهد بود. از میان این گزینه‌ها هم اگر دوست داشتید به یک گزینه رای بدهید.

برای اینکه در فضای درستی قرار بگیرید فرض کنید در مکانی قرنطینه شده‌اید (البته بلا به دور) و در آن مکان این گزینه‌ها موجود است. با کمی تحقیق و بررسی کدام گزینه‌ها را برای خواندن یا بازخوانی انتخاب می‌کنید؟

متشکرم.

...........................................

ادبیات روسیه

1) یادداشت‌های شیطان – لیانید آندریف

آندریف (1871-1919) در مسکو و در خانواده‌ای فقیر به دنیا آمد. او مدرک دکترای حقوق داشت اما از راه نویسندگی امرار معاش می‌کرد. او در دهه اول و دوم قرن بیستم با نمایشنامه‌ها و داستان‌های کوتاهش به شهرت رسید و در سال 1918 نوشتن این اثر بلندپروازانه‌اش را آغاز کرد اما پیش از به پایان رساندن اثر در سال 1919 از دنیا رفت. مدتی بعد بعد ناشر تصمیم به انتشار کتاب گرفت؛ کتابی که یکی از مهمترین آثار نویسنده به حساب می‌آید. نمره کاربران به این کتاب در سایت گودریدز 3.8 است.

2) سوفیا پتروونا – لیدیا چوکوفسکایا

این شاعر و نویسنده روس (1907-1996) در هلسینکی به دنیا آمد که در آن زمان بخشی از امپراتوری روسیه تزاری بود. همسرش از تصفیه شدگان در دوران استالین بود. این داستان هم به همین قضیه تصفیه‌ها ارتباط دارد و یکی از متقدمین در این حوزه به حساب می‌آید. اولین بار در سال 1965 منتشر شده است. نمره کاربران به این کتاب در سایت گودریدز 4 است.

3) روسلان وفادار – گئورگی ولادیموف

ولادیموف (1931-2003) در خارکف اوکراین متولد شد. مادرش مدتی در اردوگاه‌های اجباری زندانی بود. این داستان را در اوایل دهه 60 و در دوران اصلاحات خروشچف نوشت اما با توجه به ایراداتی که سردبیر مجله‌ای که قرار بود اثر در آن منتشر شود گرفت اقدام به بازنویسی آن کرد اما با اتمام دوره خروشچف، چاپ داستانی در مورد اردوگاه‌ها امکان‌پذیر نبود! نهایتاً نسخه بازنویسی شده سوم در اواسط دهه هفتاد در آلمان منتشر شد. نمره کاربران به این کتاب در سایت گودریدز 4.1 است.

4) اومون را – ویکتور پلوین

ویکتور پلوین (متولد 1962 در مسکو) فارغ‌التحصیل رشته مهندسی برق است. اولین مجموعه داستان او در اوایل دهه 90 منتشر و جوایزی را به خود اختصاص داد. اولین رمان او «اومون را» در سال 1993 منتشر و توجه منتقدین را به خود جلب کرد. نمره کاربران به این کتاب در سایت گودریدز 3.9 است.

 

.................................................

گزینه‌های اروپای شرقی

1) خاکستر گرم – شاندور مارای

شاندور مارای (1900-1989) یکی از نویسندگان معروف مجارستانی محسوب می‌شود. جایی که او به دنیا آمد اکنون بخشی از خاک اسلواکی است و در زمان تولدش بخشی از امپراتوری اتریس-مجارستان بود. خاکستر گرم (با نام اصلی شمع‌ها تا انتها می‌سوزند) در سال 1942 منتشر و از مهمترین کارهای نویسنده به حساب می‌آید. او در سال 1948 مجبور به مهاجرت و تبعیدی خودخواسته شد.  نمره کاربران به این کتاب در سایت گودریدز 4 است.

2) دفتر بزرگ– آگوتا کریستف

آگوتا کریستف (1935-2011) در مجارستان به دنیا آمد و در 21 سالگی به همراه همسر و فرزند 4ماهه‌اش از کشورش گریخت. بعد از چندسال کارگری نهایتاً پا به مسیر دیگری نهاد و با مطالعه زبان فرانسه کوشید وارد دنیای ادبیات شود. دفتر بزرگ جلد اول از یک سه‌گانه است که او به زبان فرانسه نگاشت و بسیار مورد استقبال قرار گرفت. نمره کاربران به این کتاب در سایت گودریدز 4.2 است.

3) زندگی من – برانیسلاو نوشیچ

برانیسلاو نوشیچ (1864-1938) متولد بلگراد است و در زمان مرگ بک نویسنده اهل کشور یوگوسلاوی بود اما اکنون یکی از نویسندگان صربستان محسوب می‌شود. عمده شهرت او به واسطه داستان‌های کوتاه طنزی است که از او برجای مانده است. این کتاب خودزندگینامه‌ایست که او به زبان طنز کمی قبل از مرگ خود نگاشته است. نمره کاربران به این کتاب در سایت گودریدز 4.3 است.

 

.............................

پ ن 1: همین معرفی‌های کوتاه از نویسندگان شرق نشان می‌دهد چرا برخی سیاسیون بر نگاه به شرق تأکید می‌کنند! شاید یکجور احساس خویشاوندی با حاکمان آن دیار دارند. اما به هر جهت برای ما مردم عادی هم نگاه به ادبیات شرق واجب است؛ ما به مراتب احساس خویشاوندی بیشتری با شخصیت‌های این داستانها خواهیم داشت.  

 


بهترین رمان‌هایی که در سال جاری و سال‌های قبل خوانده شد!


در اوایل هر سال و ایام نمایشگاه، معمولاً بهترین کتاب‌هایی که سال گذشته در موردشان در وبلاگ نوشته‌ام را انتخاب می‌کردم و در کنار منتخبین سال‌های قبل قرار می‌دادم. بدین‌ترتیب به مرور لیستی به دست آمده و می‌آید که شاید بتواند به کار انتخاب رمان توسط دوستان بیاید. با توجه به برگزاری نمایشگاه مجازی کتاب یکی از دوستان پیشنهاد کرد که این لیست را به‌روز کنم... امیدوارم در کنار بررسی‌ها و تحقیقاتی که دوستان برای انتخاب کتاب می‌کنند این لیست هم به کار بیاید.

قبل از خواندن ادامه مطلب چند نکته قابل ذکر است:

الف) در کنار نام کتاب در هر ردیف، یک نمره و یک حرف انگلیسی آمده است. آن حروف (A,B,C) گروهی هستند که هر کتاب در آن قرار می‌گیرد و قبلاً در اینجا در مورد آن توضیحاتی داده‌ام و خواندنش برای استفاده از این لیست لازم است.

ب) در مورد نحوه نمره‌دهی قبلاً در اینجا نوشته‌ام.

ج) در مورد انتخاب رمان هم قبلاً در اینجا نکاتی را نوشته‌ام که شاید به کار بیاید.

با این مقدمه به سراغ ادامه مطلب و لیست کتابهای منتخب می‌رویم.


 

ادامه مطلب ...

اروپایی‌ها – هنری جیمز

«یوجینا» و برادرش فلیکس دو اروپایی هستند که برای دیدن اقوام آمریکایی خود وارد بوستون شده‌اند. یوجینا زنی سی‌وسه‌ساله است که با یک شاهزاده (از حکومتهای محلی درجه n در اروپا) ازدواج کرده اما در کش‌وقوس جدا شدن است؛ او زنی باهوش، مبادی آداب، بلندپرواز، شیک‌پوش، نازک‌طبع، باوقار، نکته‌سنج و حاضرجواب است. فلیکس جوانی بیست‌وهشت‌ساله است که بیشتر اوقات خود را به نقاشی می‌پردازد. او فردی خوش‌بین، شاد، باهوش، قانع، شوخ و مهربان است.

یوجینا می‌داند که دایی ناتنی آنها (آقای ونتورث) فردی ثروتمند است و به نوعی اگر تردیدی در این خصیصه داشت به این سفر نمی‌آمد تا بخت و اقبال خود را در این سرزمین دور بیازماید. خانواده ونتورث (آقای ونتورث و دخترانش شارلوت و گرترود و...) با آغوش باز پذیرای این مهمانان می‌شوند؛ مهمانانی که از لحاظ فرهنگی تفاوت‌هایی آشکار با آنها دارند که منبعث از محیطی است که در آن پرورش یافته‌اند.

این تقابل دستمایه‌ی کار نویسنده شده است تا به مقایسه خلقیات و فرهنگ اروپایی و آمریکایی در اواخر قرن نوزدهم بپردازد؛ مضمونی که در کارهای دوره اول هنری جیمز (آمریکایی، دیزی میلر، تصویر یک زن و این داستان) تکرار شده و دغدغه ذهنی او بوده است.

خانواده ونتورث علی‌رغم داشتن پول، آزادی و موقعیت، خانواده‌ای شاد نیستند و چندان به دنبال تفریح و لذت بردن از زندگی نیستند و در واقع به قول راوی برداشت آنها از زندگی دردناک است. آمریکایی‌های داستان به زندگی به عنوان یک «تکلیف» و «مسئولیت» نگاه می‌کنند درحالی‌که اروپایی‌های داستان، زندگی را یک «فرصت خوب» تلقی می‌کنند. برای آمریکایی‌های داستان این تصور سخت است که برای لذت بردن از زندگی لازم نیست دست به کار بد یا غیرمتعارف زد و شاید به همین خاطر است که نوعی احساس گناه و عذاب در پس ذهنشان حضور دارد که به‌نوعی (با توجه به داستان) ریشه در تربیت مذهبی آنها دارد.

داستان شروع خوبی دارد اما بعد از چند فصل کشش خود را از دست می‌دهد و در انتها به سبک سریال‌های عامه‌پسند به پایان می‌رسد. همانطور که در پست قبلی اشاره کردم این داستان جزو کارهای مهم و قوی نویسنده محسوب نمی‌شود اما این ضعف سبب نشده است که در دو سوی آتلانتیک بارها و بارها تجدید چاپ و خوانده نشود.  

.................

مشخصات کتاب من: ترجمه فرشته داوران- عباس خلیلی، نشر مرکز، چاپ اول 1367، تیراژ 3000 نسخه، 270صفحه

.................

پ ن 1: نمره من به کتاب 2.9 از 5 است. گروه A (نمره در گودریدز 3.61 نمره در آمازون 3.8 )

پ ن 2: نامه‌ی خانم یوجینا را در ادامه مطلب آورده‌ام.

پ ن 3: کتاب بعدی «سفید بی‌نوا» اثر شروود آندرسن خواهد بود. خیلی اتفاقی زمان سه داستان اخیر تقریباً به هم نزدیک بود اما سه وجهه متفاوت از آمریکای نیمه دوم قرن نوزدهم را در این سه روایت می‌بینیم. در دلبند نوک پیکان به سمت سیاهان و مسائل آنها نشانه رفته بود، در اروپایی‌ها به یک خانواده از قشر مرفه پرداخته شده و در داستان بعدی تکاپوی قشر عظیمی از جامعه در مسیر صنعتی‌شدن مورد توجه قرار گرفته است.

  

ادامه مطلب ...

هنری جیمز

در ۱۵ آوریل ۱۸۴۳ در خانواده­ای ممتاز در نیویورک به دنیا آمد. اجدادش از مهاجران ایرلندی و بسیار ثروتمند بودند، پدرش فیلسوف و متخصص الهیات و شخصیتی پرجاذبه بود، و برادرش ویلیام، بعدها فیلسوف و روانشناس معروفی شد. وقتی دوازده ساله بود خانواده‌اش عازم سفر چند‌ساله‌ای به اروپا شدند که در آن برای مدتی در شهرهای پاریس، لندن و ژنو زندگی کردند. این سفر برای هنری سفری الهام برانگیز بود چرا که او توانست فرهنگ سنتی اروپا را از نزدیک لمس و آن را با فرهنگ آمریکایی مقایسه کند.

پس از بازگشت به آمریکا با ادبیات فرانسه و به‌ویژه بالزاک آشنا شد. جیمز بعدها بالزاک را "استاد بزرگ خود" خواند. در زمان جنگ‌های داخلی به دلیل نقصی که در ستون فقرات داشت از شرکت در جنگ معاف شد. در 1862 به کالج حقوق رفت، اما آنجا را رها کرد، سپس در کالج‌های علوم و پزشکی حاضر شد، اما به آنها نیز علاقه‌ای نشان نداد. او مدتی به هنر نقاشی روی آورد، اما بالاخره استعداد واقعی خود را کشف کرد و به دنبال ادبیات رفت. کار ادبی را با انتشار مقاله‌های انتقادی و داستانهای کوتاه در روزنامه‌ها و مجلات آغاز کرد. ذهن جیمز همواره بین دو میل ماندن در آمریکا و رفتن به اروپا درگیر بود اما سرانجام تمایل به زندگی در اروپا بر او چیره شد و سال 1869 در لندن اقامت گزید و حرفه‌ی نویسندگی را به صورت جدی دنبال کرد. در سال 1878 با انتشار دیزی میلر شهرت زیادی در دو سوی آتلانتیک یافت.

تضاد و اختلافات زندگی اروپایی و آمریکایی و مطالعه و توصیف رنج هم‌وطنانش به هنگام برخورد با فرهنگ و تمدن کهن و مختلط قاره اروپا، موضوع مورد توجه او گشت و زمینه اصلی بیشتر آثارش قرار گرفت. جیمز در آثارش خصوصیتهای اخلاقی و روحی بشر را به طور دقیق و با نکته‌بینی فراوان مورد مطالعه قرار داده و برای تأثیر محیط در ساختمان فکری و روحی افراد اهمیت فراوان قائل شده است. امروزه منتقدین، او را در هنر رمان‌نویسی‌، نقطه اوج ادبیات قرن نوزدهم می‌دانند و به آثارش عنوان «کلاسیک‌های مدرن» داده‌اند. جیمز با تکیه بر افکار و عواطف قهرمان داستان، تاثیر مهمی روی رمان قرن بیستم گذاشت. او با مقدمه‌نویسی بر داستان‌های خود و نقد آثار نویسندگان دیگر، تئوری رمان در قرن بیستم را پایه گذاشت. آرا و نکته‌پردازی‌های او در مسائل و موضوعات مرتبط با رمان و رمان‌نویسی در کتاب «یادداشت های روزانه یک نویسنده  منتشر شده است.

جیمز پس از سال‌ها اقامت در انگلیس و در دوران جنگ جهانی اول در اعتراض به اعلان بی‌طرفی آمریکا به تابعیت انگلستان درآمد و اندکی بعد در ۲۸ فوریه ۱۹۱۶، در 73سالگی بر اثر سکته قلبی درگذشت.

ازجمله آثار مهم جیمز می‌توان به آمریکایی(1877)، دیزی میلر(1878)، تصویر یک زن(1881)، بوستونی‌ها(1886)، سخت‌تر شدن اوضاع(1898)، سفیران(1903) اشاره کرد.

.............................

پ ن 1: کتاب بعدی «اروپایی‌ها» از این نویسنده خواهد بود که البته جزء کارهای قوی او به حساب نمی‌آید!