مقدمه اول: ما عمدتاً ادبیات روسیه را با غولهای قرن نوزدهمی آن دیار میشناسیم. البته پس از آنها بچهغولهای قابل توجهی ظهور کردند که شاید در شرایط نرمال میتوانستند در کنار اسلافشان عرضاندام کنند. پس از انقلاب روسیه و شکلگیری اتحاد جماهیر شوروی، به تدریج برخوردهای مختلفی با نویسندگان آغاز شد، عدهای ممنوعالقلم شدند و عدهای دیگر ممنوعالنفس! کتاب روشنفکران و عالیجنابان خاکستری به این برخوردها مفصلاً پرداخته است. مدتها کنجکاو بودم پس از فروپاشی شوروی، آیا دوباره در حوزه ادبیات با نویسندگان قدرتمند روسی روبرو میشویم یا خیر؟ هنوز هم هستم.
مقدمه دوم: برخی تحلیلها سقوط اتحاد جماهیر شوروی را به تحرکات غرب در حوزه رسانه و تبلیغات نسبت میدهند که تقریباً خندهدار است! مثل این میماند خانهای چوبی دچار موریانهزدگی شدید شده باشد و یک بولدوزر از کنار آن عبور کند و آن خانه فرو بریزد و بعد برخی ناظران با دیدن ریزش خانه و حضور بولدوزر حکم بدهند که کار، کارِ بولدوزر بوده است. این تحلیلگران معمولاً یا دل در گرو ایدئولوژی و نظامِ ساقط شده دارند، یا دست در جیب نظامی مشابه! بههرحال این داستان به گوشهای از آن خانه پرداخته و نکات جالبی را طرح میکند.
مقدمه سوم: آنطور که از طرحهای روی جلد برمیآید، داستان حول محور فضا و فضانوردی است اما باید ذکر کنم این یک داستان از گونه علمی-تخیلی نیست. به هیچ وجه! اما لحظاتی از داستان به یاد داستانی افتادم که خیلی سال قبل در ویژهنامه داستانهای علمی-تخیلی مجله دانشمند خوانده بودم. در آن داستان کوتاه، کاپیتانِ یک سفینه فضایی فداکاری میکند و روی ماه (یا شاید هم سیارهای دیگر) باقی میماند تا گروه بتوانند اکسیژن کافی برای برگشت داشته باشند. این فداکاری واقعاً مرا که دانشآموز دبیرستان بودم تحتتأثیر قرار داده بود. به همین خاطر است که پس از گذشت بیش از سه دهه هنوز در ذهنم مانده است. به هر حال نیاز به فداکاری معمولاً نشان از وجود خطا و نقصان در آن بخش یا بخشهای دیگر دارد و وقتی یک مجموعهای برای سرپا ماندن نیاز روزافزون به فداکاری پیدا کند فاتحهاش خوانده است.
******
اومون اسمی معمولی نیست و شاید بهترین هم نباشد. انتخاب پدرم بود. تمام عمرش در نیروی پلیس خدمت کرده بود و دوست داشت من هم پلیس بشوم. معمولاً بعد از اینکه دُمی به خمره میزد به من میگفت، «ببین چی میگم اومی، اگه با همچین اسمی عضو نیروی پلیس بشی... بعد اگه عضو حزب بشی...»
داستان با این جملات آغاز میشود. نام راویِ اولشخص اومون است؛ «اومون کریوومازوف». اومون نام اختصاری نیروی ویژه پلیس شوروی است. در واقع مثل این میماند که پدری در ایران نام پسرش را ناجا یا نوپو بگذارد و انتظار داشته باشد فرزندش با رعایت یک سری مسائل به مدارج بالایی دست پیدا کند. راوی از کودکی خودش آغاز میکند و خیلی خلاصه و سریع به زمینههایی که باعث گرایش او به آسمان و خلبانی و فضا شده اشاره میکند. تمام خاطرات کودکیاش بهنوعی با رویای آسمان ارتباط پیدا میکند. همانطور که آندره ژید نوشت «بکوش زیبایی در نگاه تو باشد»؛ او در کودکی آموخت که از درون خود بیرون را به گونهای نگاه کند که آنچه را دوست دارد ببیند:
«هر بار که در خیابانهای پوشیده از برف راه میرفتم خودم را تصور میکردم که بر فراز مزارع سفید پرواز میکنم و هر بار که سر تکان میدهم، دنیا فرمانبردارانه به چپ و راست حرکت میکند.»
در دوره نوجوانی با دیدن اوضاع و احوال پیرامون خود به این درک میرسد که آرامش و آزادی روی زمین به دست نمیآید و برای رسیدن به آنها باید به فضا رفت لذا برای ادامه تحصیل وارد مدرسه ویژه هوانوردی شده و ...
فضا و تحقیقات فضایی برای شوروی از جنبههای مختلف اهمیت داشت؛ مسائل امنیتی و تسلیحاتی یک طرف و مسئلهی حیثیتی در طرف دیگر. وقتی آمریکاییها و یا بطور کلی بلوک غرب به موفقیتی مثلاً در زمینه قدم گذاشتن بر روی ماه دست مییابند، برای بلوک شرق این یک شکست بزرگ محسوب میشد اگر نمیتوانستند کاری در سطحی بالاتر انجام بدهند چرا که بنیان آموزههای ایدئولوژیک آنان بر این مسئله استوار بود که نظام کمونیستی برترین نظام است ولذا این نظام برتر نمیتواند در هیچ زمینهای عقب بماند. به همین خاطر شوروی میبایست با رقابت در همهی عرصهها پیروز میشد تا حقانیت و مشروعیتش زیر سوال نرود!
کتاب حاوی پانزده فصل کوتاه است و در قالب داستانی جذاب از یک زاویه خاص به برنامههای فضایی شوروی نگاه میکند: اینکه «انسان» در چنین نظامی جایگاهش کجاست؟ این داستان بهزعم من در سه نوبت خواننده را شگفتزده میکند. کوبنده و خلاقانه هم این کار را میکند. در ادامهی مطلب به داستان بیشتر خواهم پرداخت.
******
ویکتور اولگویچ پلوین (1962) در مسکو به دنیا آمد. در سال 1985 در رشته مهندسی الکترومکانیک فارغالتحصیل شد. بعد از خدمت سربازی به فعالیت در زمینه روزنامهنگاری روی آورد و در یک دوره نویسندگی خلاق در موسسه گورکی شرکت کرد. در 1991 اولین مجموعه داستان کوتاهش منتشر شد و سال بعد «اومون را» به عنوان اولین رمان او به چاپ رسید و مورد توجه منتقدین و خوانندگان قرار گرفت. از پلوین تاکنون بیست رمان و چند مجموعه داستان کوتاه به چاپ رسیده است.
...................
مشخصات کتاب من: ترجمه پیمان خاکسار، نشر زاوش، چاپ اول زمستان 1392، شمارگان 2000 نسخه، 162صفحه.
پ ن 1: نمره من به کتاب 4.5 از 5 است. گروه A (نمره در گودریدز 3.9 نمره در آمازون 4.2)
پ ن 2: این نویسنده پُرکار و پُرفروش اصلاً اهل حضور در مراسم عمومی نیست و ظاهراً در هیچ شبکه اجتماعی هم فعالیتی ندارد بطوریکه گاه شایعاتی رواج پیدا میکند که او ممکن است وجود خارجی نداشته باشد!!
پ ن 3: از این نویسنده دو رمان زندگی حشرات و انگشت کوچک بودا در لیست 1001 کتابی که قبل از مرگ باید خواند حضور دارد. اگر داوریها دقیق باشند من با توجه به کیفیت اومونرا حتماً به سراغ این دو خواهم رفت.
پ ن 4: کتاب بعدی باباگوریو اثر بالزاک و پس از آن زیر کوه آتشفشان اثر مالکوم لاوری خواهد بود.
ادامه مطلب ...
بعد از خواندن چهار رمان از ادبیات آمریکا و تاثیری که بر بهبود فضای اجتماعی آن دیار گذاشتیم! حالا با عزمی جزم به سمت شرق متمایل میشویم تا ببینیم آنجا چه خبر بوده و چه خبر خواهد شد! اولین اثر کتابی است با عنوان «نگویید چیزی نداریم» اثر نویسنده چینیتبار کانادایی «مادلین تین» که داستانش ما را به فضای بعد از روی کار آمدن کمونیستها و پس از آن دوران خوفناک انقلاب فرهنگی و نهایتاً میدان تیانآنمن و... خواهد برد.
پس از چین به سراغ روسیه خواهیم رفت. چند گزینه برای این قسمت در نظر گرفتهام که اگر دوست داشتید به یکی از این گزینهها رای بدهید. گزینههایی که انتخاب کردم تقریباً کمتر شناختهشده هستند؛ گزینههایی همانند «سوفیا پتروونا»، «روسلان وفادار»، «اومون را» و «یادداشتهای شیطان».
پس از روسیه به اروپای شرقی خواهیم رفت. سه گزینهای که برای این خطه در نظر گرفته شده از مجارستان و صربستان خواهد بود. از میان این گزینهها هم اگر دوست داشتید به یک گزینه رای بدهید.
برای اینکه در فضای درستی قرار بگیرید فرض کنید در مکانی قرنطینه شدهاید (البته بلا به دور) و در آن مکان این گزینهها موجود است. با کمی تحقیق و بررسی کدام گزینهها را برای خواندن یا بازخوانی انتخاب میکنید؟
متشکرم.
...........................................
ادبیات روسیه
1) یادداشتهای شیطان – لیانید آندریف
آندریف (1871-1919) در مسکو و در خانوادهای فقیر به دنیا آمد. او مدرک دکترای حقوق داشت اما از راه نویسندگی امرار معاش میکرد. او در دهه اول و دوم قرن بیستم با نمایشنامهها و داستانهای کوتاهش به شهرت رسید و در سال 1918 نوشتن این اثر بلندپروازانهاش را آغاز کرد اما پیش از به پایان رساندن اثر در سال 1919 از دنیا رفت. مدتی بعد بعد ناشر تصمیم به انتشار کتاب گرفت؛ کتابی که یکی از مهمترین آثار نویسنده به حساب میآید. نمره کاربران به این کتاب در سایت گودریدز 3.8 است.
2) سوفیا پتروونا – لیدیا چوکوفسکایا
این شاعر و نویسنده روس (1907-1996) در هلسینکی به دنیا آمد که در آن زمان بخشی از امپراتوری روسیه تزاری بود. همسرش از تصفیه شدگان در دوران استالین بود. این داستان هم به همین قضیه تصفیهها ارتباط دارد و یکی از متقدمین در این حوزه به حساب میآید. اولین بار در سال 1965 منتشر شده است. نمره کاربران به این کتاب در سایت گودریدز 4 است.
3) روسلان وفادار – گئورگی ولادیموف
ولادیموف (1931-2003) در خارکف اوکراین متولد شد. مادرش مدتی در اردوگاههای اجباری زندانی بود. این داستان را در اوایل دهه 60 و در دوران اصلاحات خروشچف نوشت اما با توجه به ایراداتی که سردبیر مجلهای که قرار بود اثر در آن منتشر شود گرفت اقدام به بازنویسی آن کرد اما با اتمام دوره خروشچف، چاپ داستانی در مورد اردوگاهها امکانپذیر نبود! نهایتاً نسخه بازنویسی شده سوم در اواسط دهه هفتاد در آلمان منتشر شد. نمره کاربران به این کتاب در سایت گودریدز 4.1 است.
4) اومون را – ویکتور پلوین
ویکتور پلوین (متولد 1962 در مسکو) فارغالتحصیل رشته مهندسی برق است. اولین مجموعه داستان او در اوایل دهه 90 منتشر و جوایزی را به خود اختصاص داد. اولین رمان او «اومون را» در سال 1993 منتشر و توجه منتقدین را به خود جلب کرد. نمره کاربران به این کتاب در سایت گودریدز 3.9 است.
.................................................
گزینههای اروپای شرقی
1) خاکستر گرم – شاندور مارای
شاندور مارای (1900-1989) یکی از نویسندگان معروف مجارستانی محسوب میشود. جایی که او به دنیا آمد اکنون بخشی از خاک اسلواکی است و در زمان تولدش بخشی از امپراتوری اتریس-مجارستان بود. خاکستر گرم (با نام اصلی شمعها تا انتها میسوزند) در سال 1942 منتشر و از مهمترین کارهای نویسنده به حساب میآید. او در سال 1948 مجبور به مهاجرت و تبعیدی خودخواسته شد. نمره کاربران به این کتاب در سایت گودریدز 4 است.
2) دفتر بزرگ– آگوتا کریستف
آگوتا کریستف (1935-2011) در مجارستان به دنیا آمد و در 21 سالگی به همراه همسر و فرزند 4ماههاش از کشورش گریخت. بعد از چندسال کارگری نهایتاً پا به مسیر دیگری نهاد و با مطالعه زبان فرانسه کوشید وارد دنیای ادبیات شود. دفتر بزرگ جلد اول از یک سهگانه است که او به زبان فرانسه نگاشت و بسیار مورد استقبال قرار گرفت. نمره کاربران به این کتاب در سایت گودریدز 4.2 است.
3) زندگی من – برانیسلاو نوشیچ
برانیسلاو نوشیچ (1864-1938) متولد بلگراد است و در زمان مرگ بک نویسنده اهل کشور یوگوسلاوی بود اما اکنون یکی از نویسندگان صربستان محسوب میشود. عمده شهرت او به واسطه داستانهای کوتاه طنزی است که از او برجای مانده است. این کتاب خودزندگینامهایست که او به زبان طنز کمی قبل از مرگ خود نگاشته است. نمره کاربران به این کتاب در سایت گودریدز 4.3 است.
.............................
پ ن 1: همین معرفیهای کوتاه از نویسندگان شرق نشان میدهد چرا برخی سیاسیون بر نگاه به شرق تأکید میکنند! شاید یکجور احساس خویشاوندی با حاکمان آن دیار دارند. اما به هر جهت برای ما مردم عادی هم نگاه به ادبیات شرق واجب است؛ ما به مراتب احساس خویشاوندی بیشتری با شخصیتهای این داستانها خواهیم داشت.