«واقعیت این است که تمام گروه دارویی سیناژن و 8 شرکتش، 10 کارخانهی تولیدی آن در ایران و ترکیه، 50 قلم داروی بیماران خاص، 3500 نفر پرسنل و 60 درصد صادرات دارویی کشور و یک و نیم میلیارد صرفهجویی ارزی از ریشهای به نام سینووکس بود و نطفهی تمام این ایدهها از فروش ویال کوچکی با سری سرخ آغاز شد.»
جملهی بالا از زبان خانم حامدیفر، مدیرعامل این گروه دارویی بیان شده است و کتاب «بتا» شرح و بیان تجربیاتی است که یک شرکت کمنامونشان با 12 نفر پرسنل را به گروهی با مشخصات بالا تبدیل کرده است. مقایسه وضعیت ابتدایی و انتهایی شرکت (آمار فوق) طبعاً ما را مجاب میکند که نگاهی دقیقتر به این تجارب بیاندازیم بخصوص اینکه بهصورت تاریخی، در سرزمین ما بهندرت دیده میشود که افراد موفق در حوزههای صنعتی و اقتصادی، تجربیات خود را روی کاغذ بیاورند. همین قضیه هزار نکتهی باریکتر ز مو در خود پنهان دارد و میتواند موضوع پژوهشهای اجتماعی و تاریخی و فرهنگی قرار بگیرد. تحقیق در مورد اینکه چرا ما به سمت پنهان کردن توفیقات و یا حتی کم کردن و عدم گسترش آن سوق داده میشویم هم جذاب است و هم کاربردی و البته راهگشا. در این خصوص در ادامه کمی پیشتر خواهم رفت ولی همینجا قابل تأکید است که علم به طور کلی، و صنعت به طور اخص، بدون مستندسازی و ثبت تجربیات شکل نمیگیرد و یا اگر جرقه و حتی شعلهای هم افروخته گردد با بادها و طوفانهایی که در منطقهی ما وزیدنِ آن دور از انتظار نیست!، به خاموشی خواهد گرایید.
با این مقدمه میتوان نتیجه گرفت که نفسِ مکتوب کردن این تجربیات یک موفقیت و گامی به پیش است. لذا این کتاب فقط بیان تجربیات و خاطرات یک فرد موفق در امر صنعت دارویی نیست، این هست ولی میتوان به فراخور حال از آن فراتر هم رفت؛ هم در حوزه اجتماعی و هم در حوزه فردی، مثلاً خوانندهی کتاب میتواند با دنبال کردن این تجربه، به اهمیت برخی پارامترها در دستیابی به موفقیت پی برده و گاه به خاطرات و تجربیات خود بیاندیشد و کلاهش را قاضی کند و یا بهتر از آن به افق پیشِ روی خود نگاه کرده و در جهت بهبود امور گامی به جلو بردارد.
نویسنده در فصل ابتدایی خیلی گذرا به دوران کودکی و تحصیل و نهایتاً فارغالتحصیلی در رشته داروسازی در دانشگاه تهران میپردازد و خیلی سریع به سراغ یکی از سرفصلهای تإثیرگذار در زندگی حرفهای خود (بزعم من) که همانا گذراندن دوره یکساله در کوبا است، میرود. او با اندوختههای این دوره، در انستیتو پاستور ایران مشغول به فعالیت میشود و تا رده مدیریت تضمین کیفیت پیش میرود. پس از آن به عنوان کارِ دوم به شرکت سیناژن که در زمینه کیتهای آزمایشگاهی فعالیت میکند میپیوندد. پس از مهاجرت مدیرعامل این شرکت کوچک، خانم حامدیفر به صورت تماموقت در آنجا مشغول میشود. همه این موارد در فصلی کوتاه و بیست صفحهای بیان میشود تا پس از آن به سراغ موضوع اصلی کتاب که بر روی جلد نشسته است (بتا) برویم. ایشان با توجه به علایق و توانمندیهای خود به سراغ لیست داروهای وارداتی به کشور میرود و گزینهی اول این لیست که دارویی با محتوای «اینترفرون بتا» برای درمان ام اس است را انتخاب میکند. این آغاز فعالیتهای تقریباً پنج سالهایست که منتهی به تولید این دارو میشود و کتاب عمدتاً بیان این تجربیات است.
طبعاً ممکن است با توجه به تخصصی بودن موضوع اینطور به نظر برسد که برای خوانندهای غریبه با آن، خستهکننده باشد اما برای من اینگونه نبود و حتی بسیار آموزنده هم بود. گاهی برخی موانع و مشکلات برایم آشنا بود و گاهی حیرتانگیز! گاهی دلگیر و ناامید میشدم و بر بانیان وضع موجود ...عرض ارادت میکردم! و البته گاهی هم کورسوهایی از امید در انتهای تونلی که در آن به سر میبریم به چشم میآمد.
............
مشخصات کتاب من: هاله حامدیفر، انتشارات امین آتنا، چاپ پنجم 1399، شمارگان 2000 نسخه، متن (منهای عکسهای انتهای کتاب) 210 صفحه.
............
پ ن 1: کتاب بعدی که خواهم خواند «فیل در تاریکی» اثر قاسم هاشمینژاد است. پس از آن به سراغ کتاب پوست (ترس جان) از کورتزیو مالاپارته خواهم رفت.
یادم هست موقع خواندن «رگتایم» (1975) به این فکر میکردم که دکتروف چگونه چنین داستان پهندامنهای را خلق و نواها و آواهای مختلف را همچون نتهای موسیقی کنار هم قرار داده است. بعدها به تریلوژی «یو اس ای» (دهه1930) جان دوسپاسوس برخوردم و متوجه شدم رگتایم روی دوش چه اثر سترگی ایستاده است. این البته به هیچ عنوان ارزش اثر دکتروف را کم نمیکند. با خواندن «سفید بینوا» (1920) به همین ترتیب (البته نه به همان نسبت) کاملاً متوجه تأثیری که اندرسون بر روی دوسپاسوس گذاشته است میشویم.
اینجا هم با یک داستان پهندامنه مواجه هستیم که از کنار هم قرار گرفتن شخصیتهای مختلف و خردهداستانهایشان، روایتی از جامعه آمریکا در اواخر قرن نوزدهم شکل میگیرد؛ زمانهای که در سراسر کشور جنبوجوشی در جهت حرکت از یک جامعه کشاوری به سمت یک جامعه صنعتی قابل مشاهده است.
«هیو مکوی» شخصیت اصلی داستان، در حاشیه شهرکی کوچک در ایالت میسوری به دنیا میآید. خیلی زود مادرش از دنیا میرود و با پدرش که مردی الکلی است در یک آلونک بزرگ میشود. در چهاردهسالگی و درست در زمانی که آماده سقوط به سبک زندگی مشابه پدرش است با ورود خط آهن به شهرک و تأسیس ایستگاه قطار، به عنوان وردست رئیس ایستگاه مشغول به کار میشود. همسر رئیس (سارا شپارد) که فرزندی ندارد آموزش و تربیت هیو را به عهده میگیرد. سارا شپارد امثال پدر هیو را که تنبل و بیعار هستند «سفید بینوا» خطاب میکند. او که دختر یک مزرعهدار است (از نسل پیشاهنگانی که اولین مزارع را در نقاط مختلف آمریکا دایر کردند) کار یدی و تحرک را نشانه سلامت میداند و همواره به هیو تذکر میدهد که برای درجا نزدن و تبدیل نشدن به یک سفید بینوا میبایست با تمایلات درونی خودش (از جمله سکون و خیالبافی) مبارزه کند.
هیو با عنایت به این توصیهها در اوایل جوانی از شهر زادگاهش خارج میشود. او که در زمینه ارتباط با دیگران (علیالخصوص جنس مخالف) دچار اشکال است دوست دارد خودش را به جایی برساند که این مشکل درونی، ناگهان از بیرون مرتفع شود! او کارهای مختلفی در مزارع و ایستگاههای راهآهن به عهده میگیرد اما خیلی زود با جنبوجوشی که در سراسر ایالات متحده در جریان است همراه میشود و اتفاقاً از قوه تخیلش بهره برده و ...
فرصتها:
الف) آشنا شدن با تصویری گویا از طلوع و بالا آمدن خورشیدِ تکنولوژی در آمریکا در قالب یک داستان و همراه شدن با شخصیتهایی که در دوران انتقال از یک جامعه کشاورزی به یک جامعه صنعتی نقش داشتهاند.
ب) آشنا شدن با یکی از نقدهای متقدم بر فرایند صنعتی شدنِ شتابان و قدرت گرفتنِ فزایندهی «سرمایه» و اثراتی که این دو بر جامعه گذاشته و خواهند گذاشت.
در ادامه مطلب بیشتر به این مقولات خواهم پرداخت.
**********
شروود اندرسون (1876 – 1941) از مهمترین نویسندگان دوران انتقال به ادبیات مدرن محسوب میشود علیالخصوص در زمینه داستان کوتاه. از او هفت رمان و چندین مجموعه داستان کوتاه منتشر شده است.
مشخصات کتاب من: ترجمهی حسن افشار، نشر مرکز، چاپ اول 1393، شمارگان 1200 نسخه، 339 صفحه.
....................................
پ ن 1: نمره من به کتاب 4.1 از 5 است. گروه A (نمره در سایت گودریدز 3.71 نمره در آمازون 3.9 )
پ ن 2: در ص194 «جیم» و «جو» قاطی شده است! همینجا لازم است بابت رودهدرازیهای ادامه مطلب عذرخواهی کنم اما مهم بود به نظرم!
پ ن 3: کتاب بعدی «نگویید چیزی نداریم» اثر «مادلین تین» خواهد بود. انتخابات پست قبل تا چند روز دیگر ادامه خواهد داشت.
ادامه مطلب ...