«الین ریزلی» بانوی نقاش میانسالی است که در اوایل دهه هشتاد میلادی به شهر زادگاهش تورنتو، بازگشته است تا در نمایشگاهی که برای مرور آثار او ترتیب داده شده، شرکت کند. الین پس از ورود به شهر طبعاً وارد دنیای خاطرات کودکی و نوجوانی میشود و خواننده را همراه خود به سفری میبرد که ابتدای آن به سالهای جنگ دوم جهانی در تورنتو بازمیگردد. شهری که از آن نفرت دارد و در دوران جوانی از آن به همراه فرزند کوچکش فرار کرده است. او واقعاً دوست ندارد حتی برای یکی دو روز به آنجا برود... ولی انگار باید برود! این نمایشگاه تأثیری در فروش آثار او ندارد و همینطوری هم آثارش به فروش میرود اما علیرغم ترس و تردید، کششی مبهم به این سفر دارد. ترس و تردیدی که ریشه در کودکی او دارد. این سفر، سفری درونی و نوعی خودشناسی است. او به عمق زمان خیره میشود و چیزهایی را به سطح میآورد....
کتاب حاوی 15 بخش و 75 فصل است. فصل ابتدایی هر بخش در زمان حال روایت میشود و فصول بعدی به روایت گذشته میپردازد. هر بخش عنوانی دارد که این عناوین برگرفته از نامهایی است که الین بر نقاشیهای خود گذاشته است. عنوان کتاب هم نام یکی از تابلوهاست. البته این نامها به موضوعات مهم و تأثیرگذار دورههای مختلف زندگی او اشاره دارد. «چشم گربه» یک یادگاری از دوران کودکی است... یک یادگاری فراموش شده که به تازگی دوباره جلوی چشم آمده است و همانند کلیدی برای باز کردن برخی درهای بسته در ناخودآگاه عمل میکند. چشم گربه نوعی تیله یا سنگ مرمر با رگههای رنگی است... اگر برایتان سؤال پیش بیاید که بالاخره تیله یا سنگ مرمر؟ باید شما را به خواندن ادامه مطلب دعوت کنم!
******
ار این نویسنده مطرح کانادایی شش اثر در فهرست اولیه 1001 کتابی که قبل از مرگ میبایست خواند حضور داشت که البته در حال حاضر تعداد آنها به سه اثر کاهش یافته است: کفپوش، چهره پنهان، آدمکش کور، چشم گربه، سرگذشت ندیمه، عروس فریبکار (مواردی که زیر آن خط کشیده شده است موارد باقیمانده در لیست هستند).
مشخصات کتاب من: ترجمه سهیل سُمّی، انتشارات مروارید، چاپ اول تابستان 1390، تیراژ 1650 نسخه، 522صفحه
........................
پ ن 1: نمره من به کتاب 3.8 از 5 است (در سایت گودریدز 3.93 و در آمازون 4.1). گروه B
پ ن 2: در این تعطیلاتی که گذراندیم دو نمایشنامه دایی وانیا (چخوف) و مجلس ضربت زدن (بهرام بیضایی) را خواندم و در مورد آنها خواهم نوشت. کتاب بعدی که شروع خواهم کرد لولیتا از ناباکوف خواهد بود.
ادامه مطلب ...
پل پزشک 35 سالهایست که سال آخر رزیدنتی جراحی مغز و اعصاب را میگذراند. در آغاز روایت، او تصاویر سیتیاسکن یک بیمار را از نظر میگذراند؛ تشخیص سرطان راحت و واضح بود اگر بیمار کسی غیر از خودش بود:
روپوش رادیولوژی به تن نداشتم و لباس جراحی و روپوش سفید پزشکیام را هم نپوشیده بودم. یکدست لباس آبی مخصوص بیمارها تنم بود. درحالیکه به سهپایه سرم وصل بودم، پشت کامپیوتر پرستارهای بیمارستان نشسته بودم و اسکنهای خودم را میدیدم. همسرم لوسی؛ یک پزشک امراض داخلی؛ کنارم بود. ]...[ لوسی مات و مبهوت؛ انگار که از روی یک نوشته میخواند؛ خیلی سریع گفت: فکر میکنی ممکنه چیز دیگهای باشه؟ گفتم: نه.
از استاد ملکیان، مطلبی در خصوص آزمون ذهنی نیچه درخصوص مرگ خوانده بودم. نیچه در این آزمون میگوید فرض کنید مرگ یا فرشته مرگ جلوی شما حاضر شده است و به شما اعلام میکند که فقط فرصت آن را دارید تا متنی که قرار است روی سنگ قبرتان نوشته شود را آماده کنید. در این حالت به جای نوشتن جملات کلیشهای "یک دنیا عشق اینجا آرمیده است!" و " یاران و برادران مرا یاد کنید" و امثالهم، فرشته مرگ از شما میخواهد دو جمله بنویسید، در جمله اول آرمانهایتان را بنویسید و در جمله دوم آنچه که تاکنون به آن دست یافتید را بنویسید. به عنوان مثال: در اینجا فردی آرمیده است که میخواست نویسنده بزرگی بشود اما یک متن کوتاه دو پاراگرافی بدون غلط ننوشت! یا مثلاً میخواست دکتر بشود اما دیپلم هم نگرفت، یا میخواست فقر را ریشهکن کند و انصافاً در ریشهکنی این موضوع در اطرافیانش موفق بود!، یا میخواست فردی متواضع باشد اما با تکبر فراوان با دیگران برخورد میکرد و... بعد نیچه میگوید روی این جملههای دوم خط بکشید و تلاش کنید تا باقی زندگی را طبق آرمانهایتان ادامه بدهید و نتیجه میگیرد «هر که سنگ روی قبر خود را بنویسد، زندگی واقعی را آغاز کرده است.» و یا «مرگ پایان زندگی است، ولی مرگاندیشی آغاز آن.»
الغرض؛ پل کالانیتی این آزمون را به صورت واقعی تجربه میکند. در مواجهه با مرگ، به گذشته و آرمانهایش میاندیشد و باقیمانده عمر را در جهت آرزوهایش ادامه میدهد. این کتاب حاصل نوشتههای او در این دوران است. طبعاً در چنین شرایطی افکار و احساسات و بیان انسانها با شرایط معمولشان متفاوت است، باصطلاح از عمق جان سخن میگویند و شاید به همین دلیل است که این کتاب ماهها در لیست پرفروشهای آمریکا در سال 2016 و 2017 قرار داشت.
******
پل کالانیتی پزشکی آمریکایی و هندیتبار است که مدارک تحصیلی کارشناسی و کارشناسی ارشد خود را در رشته ادبیات انگلیسی، در کنار کارشناسی رشته بیولوژی انسانی از دانشگاه استنفورد کسب کرد. کالانیتی همچنین دارای مدرک کارشناسی ارشد تاریخ و فلسفه علم و کارشناسی ارشد پزشکی از دانشگاه کمبریج است. او نهایتاً از دانشگاه ییل، دکترای پزشکی اخذ و جوایزی در زمینه پزشکی دریافت کرد. او در نهم ماه مارس 2015 از دنیا رفت و این کتاب چند ماه بعد از مرگش انتشار یافت.
..........
مشخصات کتاب من: ترجمه مهرداد بازیاری، کتابسرای تندیس، چاپ اول زمستان 1395، شمارگان 500 نسخه، 192 صفحه.
پ ن 1: نمره کتاب در گودریدز 4.33 از مجموع 198109 رای و نمره کتاب در آمازون 4.7 است. این کتاب البته داستان نیست و سیستم نمرهدهی من خیلی کاربرد ندارد! من اگر بخواهم در این سایتها نمره بدهم به کتاب نمرهای حدود 4 خواهم داد.
پ ن 2: این کتاب در آمریکا باصطلاح ترکانده است، تعداد رایدهندگان گودریدز خود گویای این مطلب است؛ در ایران هم با فاصلهای کوتاه چند ترجمه از آن به بازار نشر وارد شده است. غیر از ترجمهای که من خواندم:
وقتی نفس هوا میشود، ساناز کریمی، نشر میلکان
آن هنگام که نفس هوا میشود، شکیبا محبعلی، نشر کولهپشتی
یک ترجمه دیگر هم توسط علیاکبر صالحی در کتابخانه ملی فیپا دریافت کرده است. به گمانم تعداد ترجمهها از تعداد مطالبی که در وبلاگها توسط خوانندگان اثر نوشته شده است به مراتب بیشتر است!
پ ن 3: این لینک هم جالب توجه است: اینجا
پ ن 4: کتابهای بعدی به ترتیب مرگ ایوان ایلیچ (تولستوی) و یادداشتهای یک دیوانه (گوگول) است. اتفاق عجیبی بود که آخرین نفس و مرگ ایوان ایلیچ پشت سر هم قرار گرفتند!
ادامه مطلب ...
طرفهای ظهر بود که از تو کامیونِ یونجه پرتم کردن بیرون. شب قبلش دوروبَرِ کامیونه ول گشته بودم و به محضِ این که خزیدم زیر برزنتش، خوابم بُرد. بعدِ سه هفته تو تیاجوآنا خیلی خواب لازم بودم و کماکان هم داشتم به خوابم میرسیدم که یه طرف برزنته رو -برا خاطرِ خنک شدنِ موتور- زدن کنار. یهو دیده بودن یه پایی از زیرش زده بیرون، پرتم کردن پایین. ولی یه سیگار بهم دادن؛ من هم دیگه زدم به جاده تا یه چیزی برا خوردن پیدا کنم.
این پاراگراف ابتدایی داستان است. راوی بعد از این اتفاق به یک غذاخوری کنارجادهای برمیخورد و داستانی سرِ هم میکند تا غذایی مجانی بخورد. اما در کمال تعجب علاوه بر غذا، صاحب یونانی غذاخوری به او پیشنهاد کار میدهد. "فرنک" اهل ماندن در یک مکان نیست و قصد ندارد آنجا بماند. اما بعد از دیدن "کورا" (همسر پاپاداکیس) تصمیم میگیرد که....
رمانی در ژانر جنایی با حجم کم و جذابیت زیاد، زبانی ساده و ریتمی عالی که خواننده را با خودش تا انتها خواهد برد. پرداخت خوب داستان به نوعی همهی گوشههای تیز آن را از بین برده است... بدون حشو و زواید.
طبعاً ادامه مطلب خطر لوث شدن دارد.
*****
جیمز ام. کین (1892 – 1977) به همراه نویسندگانی چون داشیل همت و ریموند چندلر آغازگر نوشتن رمان در سبک نوآر آمریکایی است. کین در بیستسالگی وارد عرصهی روزنامهنگاری شد و بعد از سالها کسب تجربه در این امر به نویسندگی روی آورد. کین با دو اثر ابتدایی خود "پستچی همیشه دوبار زنگ میزند" و "غرامت مضاعف" نام خود را جاودانه کرد. او در ادامه کار به فیلمنامهنویسی هم روی آورد. بر اساس این کتاب و دیگر رمانهای او فیلمهای موفقی نیز ساخته شده است. این کتاب در فهرست پرفروشترین کتابهای تاریخ، 1001 کتابی که قبل از مرگ باید خواند و لیستهایی مشابه حضور دارد.
..............
پ ن 1: نمره من به کتاب 4 از 5 است ( در گودریدز 3.8)
پ ن 2: مشخصات کتاب من؛ ترجمه بهرنگ رجبی، نشر چشمه، چاپ دوم پاییز 1393، تیراژ 1500 نسخه، 140 صفحه.
محل وقوع داستان میخانهای کوچک است در حوالی دهه 1930 در آمریکا... در پرده اول نمایش، اکثر شخصیتهای اصلی داستان در میخانه نشستهاند. در واقع روی صندلیهایشان به خواب رفتهاند. آنها آسوپاسهایی هستند که سالهاست در این میخانه جا خوش کردهاند. صاحب این میخانه (هاری هوپ) مردی حدوداً شصت ساله است که از بیست سال قبل و پس از مرگ همسرش از خانهاش (همین ساختمان) بیرون نرفته است. وجه اشتراک این آدمها که در همان پرده اول با داستان همگی آنها آشنا میشویم این است که خیلی وقت است کشتیِ زندگیشان به گِل نشسته است! آنها جمع میشوند و از دیروزهای باشکوه خود داستان میگویند و با چتربازی، نوشیدنیای به دست میآورند و مست میکنند و در عالم مستی از فرداهایی چون بهشت دادِ سخن میدهند. هاری هر شب اِتمام حجت میکند که از فردا این بساط مفتخوری را جمع میکند وهمه باید بدهیهای خود را بدهند و همچنین خودش نیز از فردا بیرون میرود و... باقی افراد هم برای فردا صبحشان اهدافی مشابه دارند و خلاصه اینکه تنور جنبش فرداصبح در این مکان گرم است!
شب آغاز داستان، شبی خاص است چون همه درحالیکه چُرت میزنند به انتظار ورود یکی از دوستان خود به نام "هیکی" هستند. هیکی فروشنده حدوداً پنجاه ساله دورهگردی است که ظروف آشپزخانه میفروشد و سالی دو بار به این مکان میآید و همهی پول خود را صرف مشروبخوری دوستان میکند. یکی از مواقعی که او طبق برنامه حتماً میآید همین ایام است که مصادف با تولد هاری است. هیکی آدمی شوخ و شنگ است و با مسخرهبازیهای خود همه را سرِ حال میآورد و خلاصه اینکه یوماللهِ سورچرانی آنهاست.
بالاخره صبح سر و کله هیکی پیدا میشود اما او اینبار حضوری متفاوت دارد. او نهتنها عرقخوری را ترک کرده و به قول خودش به آرامش رسیده است بلکه با احساس و ایفای نقشی پیامبرگونه، میخواهد دوستان خودش را نیز به بهشت آرامش رهنمون کند. او در این زمینه به دوستانش چه بشارتی میدهد؟ این خوشخیالیها باعث عدم آرامش آدمهاست. کافیست به خودمان دروغ نگوییم و با فردافردا کردن خودمان را گول نزنیم.
هیکی پیامش را میدهد اما نتیجه چه خواهد شد!؟...
*****
یوجین اونیل (1888 – 1953) نمایشنامهنویس نامدار آمریکایی و برنده نوبل ادبی سال 1936 و برنده چهار جایزه پولیتزر است. او نمایشنامههای زیادی در کارنامه خود دارد؛ "مرد یخین میآید" در سال 1939 نگاشته شده است و نسخه سینمایی آن توسط جان فرانکن هایمر در سال 1973 و با مدت زمان 239 دقیقه تولید شده است... بهگمانم یک واو هم جا نیانداخته است!
این نمایشنامه به طور مشترک توسط بهزاد قادری و یدالله اقاعباسی ترجمه شده است.
مشخصات کتاب من؛ انتشارات سپیده سحر، چاپ اول 1380، قطع پالتویی، 199صفحه، تیراژ 3300 نسخه.
پ ن 1: نمره من به کتاب 3.9 از 5 است. (نمره گودریدز 3.96 از مجموع 6611 رای و در آمازون 4.1 است)
پ ن 2: با چیزهایی که در مورد نحوه نگارش "سیر روز در شب" یا "سفر طولانی از روز به شب" (یکی از معروفترین آثارش) خواندم خیلی علاقمند شدم آن کار را هم بخوانم. کاری که در سراسر آن نویسنده گریه کرده باشد باید چیز جالبی باشد.
ادامه مطلب ...
اگر "الیزابت گیلبرت" را در کتاب Eat Pray Love به یاد داشته باشید کار من برای معرفی این کتاب راحتتر میشود، در غیر این صورت باید شرح مختصری از آن کتاب بدهم. در آنجا خواندیم که الیزابت بعد از جدایی از همسرش، سفری یکساله به ایتالیا و هند و بالی انجام داد و در واقع آن کتاب، حاصل تجربیات چنین سفری بود؛ جستجویی که الیزابت برای شناخت خود و یافتن تعادل در زندگی و افکارش انجام داد. در ایتالیا در کنار یادگیری زبان به دنبال کسب هنر لذت بردن از همه چیز از جمله غذا بود و در هند به دنبال کسب تجارب روحی و معنوی و در بالی به دنبال آرامش و... در همین بالی بود که یا یک مرد میانسال برزیلی به نام فیلیپه آشنا شد و به این نتیجهگیری رسید که: گاهی از دست دادن تعادل به خاطر عشق، بخشی از یک زندگی متعادل است.
خُب حالا میرسیم به این کتاب! الیزابت و فیلیپه مدتی را با یکدیگر همینجوری زندگی کردند و سفر رفتند و عشق دنیا را... تا اینکه یکی از دفعاتی که آنها با یکدیگر به آمریکا بازمیگشتند ماموران فرودگاه به فیلیپه گیر دادند، گیردادنی! طبعاً چون این ماجرا مربوط به خیلی قبل از سر کار آمدن ترامپ است ممکن است بپرسید چرا؟! به این دلیل که فیلیپه ویزای سهماههی تجاری میگرفت و قبل از اتمام مدت ویزا با پول لیزا (احتمالاْ و بنا به قراین) یک سفری بر بدن میزدند و سپس ویزای سهماهه جدید میگرفتند و دوباره به خانهشان در آمریکا (خانهی لیزا) برمیگشتند... اما افسران اداره مهاجرت حواسشان جمع بود و سر بزنگاه جلوی این دور زدن قانون را گرفتند! حالا تنها راه ادامهی وضعیت سابق، ازدواج است... اما الیزابت با توجه به تجربهی قبلی میانهی خوبی با ازدواج ندارد. حال چه باید بکند؟!
الیزابت تصمیم میگیرد پیرامون ازدواج تحقیق کند؛ او یک محقق حرفهای نیست، جامعهشناس و روانشناس هم نیست، اما چون تجربیات گذشتهاش به او نشان داده است که هرچه بیشتر در مورد یک موضوع خاص یاد بگیرد، کمتر از آن میترسد، امیدوار است که این تحقیقات موجب کاهش بیزاری عمیقش از ازدواج گردد. کتاب متعهد حاصل این تحقیقات و سفرها و اتفاقاتی است که در این فاصله تجربه میکند.
کتاب دارای فصولی با عناوین ازدواج و انتظارات، ازدواج و تاریخ، ازدواج و دلباختگی، ازدواج و شورش و... است. نویسنده در این کتاب نیز مثل کتاب قبلی خیلی ساده و رُک به بیان افکار و احساساتش پرداخته است و به نظرم خواندنش برای کسانی که به هر صورتی با پروژه ازدواج مرتبط هستند یا بعداْ ارتباط مییابند، خالی از لطف نیست. البته مسیری که نویسنده بعدها و در حال حاضر طی میکند، کاملاً در این کتاب قابل ریشهیابی است. احتمالاً چنانچه نویسنده بخواهد تجربیات اخیرش را روی کاغذ بیاورد ما باید آن را به زبان اصلی بخوانیم و امکان خواندن ترجمهی روان فارسی آن (همانند این کتاب) میسر نخواهد بود.
در ادامهی مطلب به برخی زوایای کتاب که برای من جذاب بود خواهم پرداخت.
*******
مشخصات کتاب من: ترجمه مهرداد بازیاری، انتشارات هرمس، چاپ اول 1395 ، ۳۳۹ صفحه، قطع جیبی
پ ن ۱: نمره کتاب در سایت آمازون 3.9 و در گودریدز 3.4 از ۵ است. نظر من به نظر آمازون نزدیکتر است! من حتی با توجه به شرایط موجود 0.1 بیشتر هم میدهم یعنی نمره کتاب از نگاه من 4 است.
پ ن ۲: اواخر سال قبل درگیر یک گروه چینی بودم و حتا ۲۹ اسفند هم سر کار رفتم و حتی فرصت جواب دادن به کامنتهای دوستان فراهم نبود. از این بابت عذرخواهی میکنم.
پ ن ۳: چینیهای فوقالذکر 15 فروردین دوباره خواهند آمد!
پ ن ۴: سال نو همه دوستان مبارک. یک بهاریه طلب این وبلاگ و خوانندگانش... که در اولین فرصت ادا خواهد شد.
ادامه مطلب ...