"ژوزف" مردی جوان، متاهل، و اصالتاً کانادایی است که نزدیک به دو دهه از اقامتش در آمریکا گذشته است. هفت ماه قبل از شروع روایت، او به سربازی احضار شده است، لذا از کارش در یک آژانس مسافرتی استعفا میدهد و باصطلاحِ ما اقدام به گرفتن دفترچه اعزام به خدمت میکند اما گیر و گورهای اداری و بررسیها هنوز ادامه دارد و در شروع داستان متوجه میشویم که این قضیه ادامهدار نیز خواهد بود.او برای بازگشت به محل کارش اقدام میکند اما اوضاع کار خراب است و امکان بازگشت او وجود ندارد. ژوزف از نیمه دسامبر سال 1942 شروع به نوشتن خاطراتش میکند و درواقع داستان، روزانهنویسیهای راوی اولشخص تا اوایل آوریل 1943 است که جمعاً کمتر از چهارماه میشود.
وجه تسمیه داستان معلق بودن راوی است: به سربازی احضار شده است و کارش را به همین واسطه از دست داده است اما او را به سربازی نمیبرند! احضار او به ارتش نشانهی آن است که به عنوان شهروند آمریکا پذیرفته شده است اما نبردنش به سربازی نشانهایست که هنوز به عنوان یک شهروند عادی پذیرفته نشده است.
داستان رنگ و بویی اگزیستانسیالیستی دارد و مضامینی چون ارزش و معنای زندگی، فردیت و احساس بیگانگی، تنهایی و انزوا، اضطراب و دلهره وجودی، مسئولیت و آزادی و از همه مهمتر گریز از آزادی در آن به چشم میخورد.
*****
سال بلو (1915- 2005) نویسنده کانادایی-آمریکایی برنده نوبل ادبیات در سال 1976 است یعنی دقیقاً در سالی که من به سیبزمینی میگفتم دیبدمینی! در واقع پیش از نمره دادن و پیش از گفتن جملهای که در ادامه درخصوص این کتاب خواهم گفت، خواستم جایگاه خودم را مشخص کرده باشم! وقتی در سال 2006 لیست 1001 کتابی که قبل از مرگ باید خواند منتشر شد، از این نویسنده 7 اثر در لیست حضور داشت که در ویرایشهای بعدی به 3 کتاب کاهش یافت: مرد معلق (1944)، هرزوگ (1964)، هدیه همبولت (1975).
بدیهی است همهی کتابهای موجود در چنین لیستهایی نمیتواند منطبق بر سلیقه یک خواننده باشد مثلاً همین مرد معلق را، من در چنین لیستی قرار نمیدهم. این همان جملهای بود که وعده دادم منتها یک نکتهای را باید متذکر شد: من در مورد کتابی که در دسترسم بود صحبت میکنم؛ یعنی نسخهی ترجمه شده... هرچند محتمل است که در صورت رفع کاستیهای ترجمه، باز هم در لیست احراز صلاحیت شدههایم تجدیدنظر نکنم!
..........................
پ ن 1: مشخصات کتاب من؛ ترجمه منصوره وحدتی احمدزاده، نشر اختران (یادش گرامی)، چاپ اول1384، 2200 نسخه، 199 صفحه
پ ن 2: نمره من به کتاب 2.7 از 5 است (در سایت آمازون 4.1 و در گودریدز 3.6).
پ ن 3: سال بلو در یک مصاحبه در سال 1998 گفته است که فقط چند نویسنده عالی هستند و بقیه سیاهیلشگر و ولمعطلند!
ادامه مطلب ...
داستان از آنجایی آغاز میشود که راوی برای ما شرح میدهد که در چه محیط خانوادگیای بزرگ شده است؛ پدرش قصابی یهودی است و در خانواده کسی از تحصیلات ابتدایی فراتر نرفته است. راوی اما ضمن اینکه در قصابی به پدر کمک میکرده, وارد کالج میشود. او مصمم است که جایگاه اجتماعی متفاوت از پدرش را به دست بیاورد.
زمان روایت همانگونه که در سطر اول داستان مشخص میشود مصادف با جنگ کره است اما اینکه راوی در چه وضعیتی برای ما روایت میکند کمی بعدتر روشن میشود. راوی تمام تلاشش این بوده است که با نمرات عالی کالج را به پایان برساند تا چنانچه جنگ در آن زمان ادامه داشت, با توجه به نمراتش, در رستههایی به خدمت سربازی اعزام شود که خطر کمتری متوجه او باشد و همانند پسرعموهایش که در جنگ جهانی دوم کشته شدند, جانش را از دست ندهد.
آنطور که از روایت راوی برمیآید, به مجرد آنکه کمی از جلوی چشم پدرش دور میشود, نگرانیها و ترسهای پدر تشدید میشود. او نگران است که برای تنها فرزندش اتفاقی بیافتد که منجر به مرگ او شود ولذا مدام او را کنترل میکند که کجا بوده است و چه کار کرده است و...
«پس این بازیها برای چیه, پدر؟» «برای زندگیه, که در آن کوچکترین قدم عوضی میتونه عواقب غمانگیزی به بار بیاره»
به همین دلیل راوی کالج خود را عوض میکند و به شهر دورتری میرود تا از دست این رفتار خلاص شود. اما...!
******
این دومین کتابی است که از فیلیپ راث این نویسنده بازنشسته آمریکایی میخوانم (یکی مثل همه را اینجا بخوانید). این دو کتاب تشابهات زیادی دارند که مهمترین آن موضوع محوری "مرگ" در هر دو کتاب است. مرگی که از آن گریزی نیست. نکته مشابه دیگر توصیف شدن کودکی به عنوان یک وضعیت "بهشت گونه" است؛ وضعیتی که در آن ترس و نگرانی جایی ندارد حتا اگر سر و کارمان با ساطور و چاقو باشد! اما به مجرد پا گذاشتن به دوران بزرگسالی، ترس و نگرانی از در و دیوار میبارد حتا اگر سر و کارمان با درس و کتاب باشد... این مرحله از زندگی به نوعی بعد از اولین مواجهه با مقوله "مرگ" آغاز میشود. در "یکی مثل همه" این مواجهه در بیمارستان و مقوله بیماری پدید میآید و در "خشم"، جنگ است که این کار را انجام میدهد.
فیلیپ راث نویسنده پرکاری بود و نزدیک به 30 رمان در کارنامه کاری خود دارد. چندبار به نوبل نزدیک شد اما... درعوض جوایز مختلف ادبی را به دست آورد. از ایشان 7 کتاب در لیست 1001 کتاب حضور دارد که این دو کتاب جزء آنها نیستند.
پ ن 1: مشخصات کتاب من؛ انتشارات نیلوفر, ترجمه فریدون مجلسی, چاپ اول 1388, تیراژ 2200 نسخه, 190 صفحه, 3800 تومان.
پ ن 2: نمره کتاب از نگاه من 3.8 از 5 میباشد. (در سایت گودریدز 3.6 از 5)
پ ن 3: ادامه مطلب خطر لوث شدن را دارد.
پ ن 4: بخشهایی از داستان به طور طبیعی! سانسور شده است و این سانسورها تاثیرگذار است و آدم را دچار انحراف میکند! بهخصوص آن کلمه مهرورزی!! که بیشتر ما را به یاد دولت قبل میاندازد!! ذهن خواننده به نوعی سردرگم میشود که این مهرورزی از نوع غایی آن است یا ابتدایی! ولی چنانچه در منابع انگلیسی جستجو کنید خواهید دید این مهرورزی یک امر بینابینی و خاص است!
پ ن 5: جملات آبی مثل همیشه نقل قول از خود کتاب است و جملات قرمز نقل قولهایی از نویسنده کتاب است که نقلقولهای این مطلب که به رنگ قرمز آمده است از wikiquate استخراج شده است.
ادامه مطلب ...
گاهی اوقات، فکر میکنم چیزهایی را که به یاد میآورم واقعیتر از چیزهایی هستند که میبینم.
.
یک "گیشا" از خاطراتش میگوید! از زمانی که دختربچه کوچکی بود و در کلبه پدر پیر و ماهیگیرش به همراه خواهر و مادر بیمارش زندگی میکرد. از آن بعدازظهری میگوید که بهترین و بدترین روز زندگیش بود. از دیداری که او را در مسیری قرار داد که در انتهایش بنشیند و برای ما داستان زندگیش را بازگو کند...
گیشا کیست؟ شاید در فیلمهای ژاپنی دیده باشید که در مهمانیهای اشراف، زنان جوانی با آرایشهای خاص، ساز میزنند و رقصهای سنتی را اجرا میکنند و چای و ساکی برای مهمانان میریزند. صورت سفید شده و آرایش نقابوارشان بیش از هرچیز جلب نظر میکرد. وظیفهی آنها شادیآفرینی و سرگرم نمودن مهمانان بود. البته در معدودی از موارد محتمل بود که این سرگرمی محدود به مواردی که گفتم نباشد اما این دلیل نمیشود که سادهسازی کنیم و آنها را روسپی یا نظیر آن بخوانیم... در واقع در سیستم سنتی ژاپن روسپیان گروه دیگری بودند و اسم دیگری هم داشتند.
"گی" به معنای هنر است و معنای کلمه "گیشا" میشود هنرمند یا صاحبهنر. گیشاها از کودکی تحت آموزشهای سخت و سنگین در خصوص زدن سازهای مختلف, انجام رقصهای مختلف, خواندن آواز, یادگیری آداب و ادب شغل آینده خود و... قرار میگرفتند و همانطور که در کتاب میخوانیم سختترین تنبیهات به بد ساز زدن و یا فراموشکردن ابیات و کلمات هنگام آواز خواندن نبوده است بلکه عدم رعایت ادب و آداب و آراستگی (مثل عدم رعایت شئونات و احترام به کسانی که ارشدترند یا کثیف بودن زیر ناخن) منجر به مجازاتهای سنگینی میشد.
پس اگر بخواهم جمعبندی کنم, شما در این کتاب علاوه بر یک خط داستانی جذاب, وارد یکی از زیرسیستمهای پیچیده و پر رمز و راز ژاپن خواهید شد. البته... البته این که ما خوانندگان غیرژاپنی هیچ اطلاعاتی از این قشر نداریم به نویسنده و خواننده کمک می کند که بدون دستانداز جلو برویم!
*******
در ادامه مطلب در مورد کتاب کمی خواهم نوشت اما چنانچه میخواهید این کتاب را بخوانید این دو نکته را آویزه گوشتان قرار دهید:
اول اینکه یادداشت پشت کتاب فاجعه است... یک فاجعه داستانی!!... من هرگاه در نوشتههایم میخواهم به گوشهای از یک داستان اشاره کنم دست و دلم میلرزد حتا اگر میزان آن یکهزارم این چیزی باشد که در یادداشت پشت جلد این کتاب "لو" میرود! در واقع یادداشت پشت جلد مهمترین گره داستان را رو میکند! خیلی ساده و در قالب چند خط! من این شانس را داشتم که دوستی، قبل از خواندن کتاب به من این موضوع را گوشزد نموده بود و اساسن تجربیاتم به من ثابت نموده است که قبل از خواندن هر کتابی به هیچ وجه به پشت جلد, مقدمه, یادداشت نویسنده و ناشر و مترجم نگاهی نیاندازم. این موارد را همیشه میتوان بعد از داستان خواند اما گاهی داستان را نمیشود بعد از اینها خواند!! وقتی کتاب را به پایان بردم و پشت جلد را نگاه کردم به واقع دقایقی چشمانم گرد شده بود...
نکته دوم یادداشت نویسنده است یا چیزی که تحت این نام در ابتدای کتاب آمده است. طبعن با توجه به تجارب پیشگفته، این قسمت را بعد از اتمام کتاب خواندم. این یادداشت در واقع تمهیدی از طرف نویسنده برای شروع داستان میتواند باشد یا چیزی که بیشتر احتمال آن را میدهم این است که در چاپهای متاخر کتاب این بخش اضافه شده باشد به دلایلی که در ادامه مطلب خواهم نوشت. پیشنهاد من این است که این قسمت را نیز بعد از اتمام کتاب بخوانید.
*******
آرتور گلدن نویسنده آمریکایی, این کتاب را در سال 1997 روانه بازار نمود. این کتاب به مدت دو سال در لیست پرفروشهای نیویورک تایمز بود و موفق به فروش چهار میلیون نسخه شد. علاوه بر آن, کتاب به 32 زبان ترجمه شد. این کتاب در لیست 1001 کتابی که قبل از مرگ میبایست خواند حضور دارد. در سال 2005 نیز بر اساس این داستان فیلمی به همین نام ساخته شد که 3 جایزه اسکار به دست آورد.
طبق اطلاعات سایت کتابخانه ملی, این کتاب با ترجمه خانم مریم بیات در سال 1380 و توسط انتشارات سخن منتشر شده است و در سال 1381 نیز به چاپ سوم رسیده است. کتابی که من خوانده ام افست است و همانطور که در تصویر می بینید عنوانش نیز "خاطرات گیشا" درج شده است و کتاب فاقد نام ناشر و... است.
.......................
پ ن 1: مشخصات کتاب من؛ ترجمه مریم بیات, 640 صفحه , قیمت بازار 30000 تومان
پ ن 2: نمره کتاب 4.1 از 5 می باشد.
پ ن 3: همانطور که گفتم کتاب من افستی است و... صفحات کتاب همه دارای نظم و ترتیب و توالی است، اما در صفحات 239 و 240 یک وقفه یا یک پرش یا یک جاافتادگی احساس میشود.
ادامه مطلب ...
"رابرت جردن" یک جوان آمریکایی است که قبل از شروع جنگ داخلی اسپانیا، در آن کشور ساکن و مشغول به کار بوده است. جنگ داخلی با ورود بخش اعظم ارتش به حمایت از مخالفان دولت جمهوری، شعلهور شد. در یک سمت ائتلافی از انواع و اقسام نیروهای چپ (کمونیستها، سوسیالیستها، آنارشیستها و لیبرالها و...) و طرفداران جمهوری و در سمت مقابل ارتش و سلطنتطلبان و کلیسا و طرفدارانشان که به فاشیستها معروف شدند. جوانان پرشوری از دورترین نقاط عالم به کمک جمهوریخواهان شتافتند و در نقطه مقابل دولتهای زیادی از تحریم تسلیحاتی طرفین حمایت کردند (قبلاً مختصری در مورد این جنگ پرشور در مطلب مربوط به کتاب امید آندره مالرو نوشتهام: اینجا).
رابرت هم به صف جمهوریخواهان پیوست و در زمینه تخریب پل تخصص پیدا کرد. شروع داستان همزمان است با اعزام او برای انجام یک ماموریت مهم: تخریب یک پل در پشت جبهه دشمن دقیقاً در زمان برنامهریزی شده، نه زودتر و نه دیرتر، چون قرار است همزمان عملیات گستردهای در آن نواحی انجام شود.
رابرت به همراه یک بلد راهی مکان مورد نظر که کوهستانی است، میشود. جایی که یکی دو گروه کوچک چریکی فعالیت میکنند. گروهی که رابرت نزد آنها میرود اسماً تحت سرکردگی یک چریک قدیمی به نام پابلو است اما به دلیل میخوارهگی و روحیات اخیرش عملاً زنش همهکاره است. دختر جوانی هم که در عملیات قبلی از دست فاشیستها نجات یافته نزد ایشان است (میتوانید اینگرید برگمن را در ذهنتان تصور کنید!)... عملیاتی مهم و سرنوشت ساز... احتمال بالای مرگ برای همه... سه روز زمان باقیمانده... عشق... یک روایت جذاب و تمیز از استاد روایت... واقعاً ناقوسها برای مرگ چه کس یا کسانی به صدا درآمدهاند؟! (لازم نیست به گفتگوی ویژه خبری امشب مراجعه کنید!... کافیست به کتابخانه یا کتابفروشی بروید)
*****
ارنست همینگوی تجربه حضور در جنگ جهانی اول و همچنین اسپانیا را داشت. فارغ از علایق و نظرات نویسنده، در این داستان بخصوص در لایه دوم نگاهی هم به علل شکست جمهوریخواهان میشود که در ادامه مطلب به آن اشاره خواهم کرد. از همینگوی 5 اثر در لیست 1001 کتاب حضور دارد که یکی از آنها همین کتاب است. این کتاب تاکنون حداقل 5 بار ترجمه شده است:
زنگها برای که به صدا در میآید علی سلیمی
زنگها برای که به صدا در میآید؟ رحیم نامور
این ناقوس مرگ کیست مهدی غبرایی
ناقوس برای که به صدا در میآید کیومرث پارسای
ناقوس عزا در سوگ که میزند پرویز شهدی
پ ن 1: من ترجمه نامور را خواندم که جا برای بهتر شدن داشت. مشخصات کتاب من: انتشارات نگاه, چاپ اول 1386, تیراژ 2000 نسخه, 360 صفحه, 6500 تومان
پ ن 2: نمره من به کتاب 3.9 از 5 می باشد.
ادامه مطلب ...
راوی اول شخص داستان، خانم "ریتا وینترز" نویسندهای جوان است (44 ساله) که به تازگی اولین رمانش منتشر و با موفقیت نسبی مواجه شده است. پیش از این نیز او چندین کتاب ترجمه و چند داستان کوتاه نیز از او منتشر شده است. عمدهترین و مهمترین اثری که ترجمه کرده، زندگینامه چندجلدی یکی از اساتید دوران دانشجوییاش است که یک مبارز مشهور فمینیست در فرانسه و کانادا میباشد. او با این پیشینه، حالا مشغول نوشتن رمان دومش است اما مشکلی در زندگی خانوادگیاش رخ داده است. او دارای سه دختر 15، 17 و 19 ساله است. دختر بزرگ او "نورا" دانشگاه را ناگهان رها و خانهای که به همراه دوستپسرش در آن زندگی میکرد ترک نموده و در یکی از پیادهروهای شلوغ تورنتو؛ در حالیکه به گردنش پلاکاردیست که روی آن کلمه "نیکی" نوشته شده است؛ مشغول گدایی شده است. او البته بیشتر پولی که درمیآورد را بین فقرای دیگر تقسیم میکند و خودش شبها را در یک خوابگاه مخصوص بیخانمانها به صبح میرساند.
داستان بیان دغدغههای راوی و نحوه برخوردش با این مشکلات و نحوه راهبردن داستان رمان دومش است. او به عنوان یک مادر واقعاً از این هراس دارد که اقدام دخترش ناشی از قصور او در وظایف مادری باشد. او همانگونه که در ذهنش مدام به چرایی این موضوع شخصی فکر میکند، به مسائل عمومی زنان در جامعه نیز توجه دارد. بدین صورت که در طول کتاب نامههای زیادی به نویسندگان مقالات و کتابهایی که میخواند و یا برنامهسازان تلویزیونی درخصوص رفتار و عقایدشان و اینکه چگونه زنان را نادیده میگیرند، مینویسد.
به عنوان مثال، او از کتابخانه کتابی تحت عنوان "جای خالی نیکی" امانت میگیرد تا شاید درخصوص رفتار فرزندش بتواند اطلاعاتی کسب کند. او در نامهای که برای نویسنده آن کتاب مینویسد ضمن انتقاداتی که بر کتاب وارد میکند اینگونه عنوان میکند:
چهارده فصل از کتاب شما نمونههایی از حل موفق یا ناموفق مشکلات را ارائه میکند ]...[ تمام نمونههایی که به عنوان حلال مشکلات ارائه کردهاید، همه چهارده نفر آنها مرد هستند ]...[ فکر نمیکنید این خودش یک مشکل بزرگ اخلاقی باشد؟ ]...[ تصور نمیکنم هدف شما ایجاد یأس و نومیدی بوده باشد. گمان میکنم شما فقط کسانی را نادیده گرفتهاید که معمولاٌ نادیده گرفته میشوند، یعنی نیمی از جمعیت جهان را. شاید آهنگ کلام من در این نامه برایتان مشخص نشود ولی خیلی سعی میکنم اعتراضم ملایم و آرام باشد، برخلاف تصور شما جیغ نمیکشم. تازه ناله هم نمیکنم و پای کوچک زنانهام را به زمین نمیکوبم. آهسته زمزمه میکنم. ابداً نمیخواهم جریحهدار شدن احساساتم را آنچنان در لفافه بپیچم که خشم، جزء حالات عادی هر روزهام گردد. عصبانیت، به انسانتر شدن کمک نمیکند ]...[ احتمالاً با این تصور که این نامه از یکی از آن زنهای دونپایه است که التماس میکنند مورد اهانت واقع نشوند توجهی به آن نخواهید کرد ولی باید بفهمید که من سعی میکنم از دخنرم نورا و دو دختر دیگرم کریستین و ناتالی که فقط میخواهند انسانهایی کامل باشند حمایت کنم. و باید بدانید که وقتی این کلمات را به روی کاغذ میآورم از عصبانیت لرزه بر اندامم افتاده است.
*****
این کتاب آخرین اثر خانم کارول شیلدز است و ایشان کمی بعد از انتشار این اثر در اثر ابتلا به بیماری سرطان از دنیا رفتند. از این نویسنده کانادایی دو اثر در لیست 1001 کتاب حضور دارد که یکی همین کتاب است که توسط خانم مهری شرفی ترجمه و انتشارات روشنگران و مطالعات زنان آن را منتشر نموده و دیگری نیز تحت عنوان دفترچه خاطرات سنگی توسط همین مترجم و همین انتشارات ترجمه و منتشر شده است.
.....
پ ن 1: مشخصات کتاب من؛ چاپ اول 1385 ، تیراژ 1000 نسخه، 254 صفحه، 3000 تومان
پ ن 2: نمره کتاب 3.1 از 5 (نمره را اصلاح نمودم... سیستم نمره دهی اول کارش است!)
پ ن 3: برچسبها را برای مطالب قبلی باید کامل کنم و همزمان سیستم نمرهدهی را برای آنها به مرور انجام خواهم داد.
ادامه مطلب ...