میله بدون پرچم

این نوشته ها اسمش نقد نیست...نسیه است. (در صورت رمزدار بودن مطلب از گزینه تماس با من درخواست رمز نمایید) آدرس کانال تلگرامی: https://t.me/milleh_book

میله بدون پرچم

این نوشته ها اسمش نقد نیست...نسیه است. (در صورت رمزدار بودن مطلب از گزینه تماس با من درخواست رمز نمایید) آدرس کانال تلگرامی: https://t.me/milleh_book

معرفی کتاب (معرفی رمان)

می خواستم وقتی بیلان یک ساله کتاب خوانی خودمو در سالگرد وبلاگ بنویسم یک طبقه بندی و رتبه بندی انجام بدهم . اما دیدم ایام نمایشگاه است و شاید بهتر باشد الان این کار را بکنم بلکه دوستان به عنوان یک گزینه روی برخی از آنها فکر کنند.

پس لیستی که در ادامه خواهم نوشت از بین رمان هایی است که سال پیش خوانده ام و مطلبی که در موردش نوشته ام را لینک می کنم که دسترسی و تصمیم گیری راحت تر انجام بشود:

سفر به انتهای شب                      لویی فردینان سلین

هرگز رهایم مکن                        کازوئو ایشی گورو

شوایک                                     یاروسلاو هاشک

کوری                                     ژوزه ساراماگو

خداحافظ گاری کوپر                   رومن گاری

همنوایی شبانه ارکستر چوبها        رضا قاسمی

محاکمه                                    فرانتس کافکا

مرگ قسطی                             لویی فردینان سلین

ظلمت در نیمروز                       آرتور کستلر

آوریل شکسته                            اسماعیل کاداره

رگتایم                                     ای ال دکتروف

19   84                                  جورج اورول

مزرعه حیوانات                       جورج اورول

مرشد و مارگریتا                      میخاییل بولگاکف

دل سگ                                 میخاییل بولگاکف

زن در ریگ روان                    کوبو آبه

ماجرای عجیب سگی در شب       مارک هادون

شازده کوچولو                         اگزوپری

ماه پنهان است                         اشتین بک

احتمالاً گم شده ام                      سارا سالار

زنگبار یا دلیل آخر                   آلفرد آندرش

در غرب خبری نیست               اریش ماریا رمارک

آبروی از دست رفته کاترینا بلوم  هاینریش بل

دنیای سوفی                            یوستین گوردر

سلاخ خانه شماره 5                  کورت ونه گات

همه چیز فرو می پاشد               چی نوآ چی به

تیمبوکتو                                 پل استر

مثل آب برای شکلات                 لورا اسکوئیول

قمارباز                                 داستایوسکی

پایان ابدیت                             آیزاک آسیموف

طبل حلبی                              گونتر گراس

زندگی کوتاه است                    یوستین گوردر  

نظرات 25 + ارسال نظر
منیره چهارشنبه 14 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 02:16 ب.ظ http://booyedoost.blogfa.com

سلام
ممنونم از شعرتون و از نظر ویژه تون ...واقعن برایم مهم بود بعد از این همه سیر تان در آفاق و انفس و ان سابقه ای که به همت دوست بزرگوارتان پژمان از شما خواندم و به دوستی با شما بیش از پیش افتخار کردم نظر شما را نیز به ویژه در این باره بدانم.
البته با کامنت قطعن توضیحش غیر ممکن است ولی من جوابم را گرفتم . ممنون
با اینکه دیگر هیچ کاری را برای بهشت مرتکب نمی شوم و یا از هیچ لذّتی از ترس جهنم نمیگذرم و معیارم آرامش روح و راونم است و بس .. و حتا نماز را فقط به همین دلیل دوباره از سر گرفتم نه از ترس جهنم ... اما از اینکه هنوز گرفتار برخی موهوماتم که عقلم پای بندش نیست و واقعن به دل بر میگردد و اینکه داشتن ان موهومات ارامشم را بیشتر فراهم میکند تا نداشتنش ، کمی رنجم میدهد .. این که برای کودکان همیشه پرسانم هیچ در چنته ندارم حتا خدایی که بتوانم برایشان ثابت کنم رنجم نمی دهد و به راحتی ازشان خواسته ام پی خدای خود باشند . می دانم که هست . اما نمیدانم کجا . پس بگردید و خدای خود را پیدا کنید . و این که به نظر من به تعداد ادمهای خدا پرست خدا وجود دارد نه راه رسیدن به خدای واحد .. شاید احیانن همه به یک جا ختم شود شاید .. اما نه الزامن .. با اینکه مهمان سفره رنگین دوستان بی خدا هستم گاهی / و مرامشان را بسیار پدر مادر دارانه تر از بسیاری خدامداران یافتم اما واقعن از اینکه فرزندانم بی خدا شوند خرسند نخواهم بود .
داشتن هر چیز خوبی بهتر از نداشتنش است با اطمینان به انکه تبدیل به افیون نخواهد شد .ممنون از حوصله شما.

سلام دوست من
البته اون قسمتهای کامنت پژمان را زیاد جدی نگیرید... نوک زدن به برخی مسائل البته سیر در آفاق و انفس نیست! منظور پژمان این بود که تو (یعنی من) که یه مدت کتابهای دکتر شریعتی رو می خوندی و این تیپ مسایل و بعد یه مدت رفتی سراغ دکتر سروش و از این جور برنامه ها چی شد که سر از رمان خوانی درآوردی!؟ البته طبیعیست که این سوال پیش می آید... وگرنه ما کجا و ... عجالتاً این هندوانه سیر آفاق و انفس زیر بغل من جا نمی شود من تازه شروع کردم و از این راهی که پیش روی خودم گذاشتم : رمان.
آرامش روح و روان معیار خوبی است. اگر برای کسی حتی دست کشیدن به یک سنگ آرامش ایجاد می شود چرا دست نکشد! این البته خیلی بهتر از عده ایست که با دست کشیدن به همان سنگ آمپرشان بالا می رود و دنبال کسان خاصی می گردند تا جرشان بدهند!! و شاید هم بهتر از عده ای باشد که چنان خالی از همه چیز شده اند کانه سیاه چاله همه چیز را هورتی به درون می کشانند و معیارشان فقط مرکز خودشان است و باقی دنیا و آدمیان پشم های زاید! به هر حال این حالت از خیلی حالات بهتره ولی بهترین حالت نیست (اصلاً بهترین حالت هم مگر داریم!)
برای کودکان پرسان هم که همگی زمانی در همین مرحله بودیم شاید بهترین کار فراهم کردن فضاییست که کودک فکر کردن را یاد بگیرد نه این که مثل ما یک سری نتایج افکار پیشینیان به عنوان دیفالت (فطرت یا هرچیز دیگری که اسمش را بگذاریم) در مغزمان کار گذاشته شود که تا زمان درازی حتی اگر عقلمان آن را موهوم بپندارد و پای بند آن نباشیم اما باز رنج بکشیم که چرا از دست نهاده ایم میراث عزیزانمان را (حتی اگر موهومشان بپنداریم)... خلاصه این که من به شخصه از اینکه فرزندانم قدرت اندیشیدن نداشته باشند ناخرسند می شوم. (البته این هم به حرف آسونه ها در عمل پوست می کنه!! دیروز رفتم مدرسه سروش معلمش کلی شکایت داشت! مشق که نمی نویسه , هچ! حرف گوش نمیکنه که هچ! بچه های دیگه رو که دعوا می کنم اشکشون درمیاد ولی این بر و بر نگاه می کنه و لبخند می زنه که هچ! لامصب هر دفعه میارمش پای تخته همه چیز رو بلده! دیفالت گذاری مغز کودکان روز به روز سخت تر می شود!!)

فرزانه چهارشنبه 14 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 03:33 ب.ظ http://www.elhrad.blogsky.com

سلام میله جان
می گویم بد نیست یک غرفه هم تو نمایشگاه بزنید
غرفه معرکه ای میشه ... منفجر می کنه ها

سلام
تلفاتش زیاد میشه با اون شلوغی

نعیمه چهارشنبه 14 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 06:59 ب.ظ http://dokhtarezamin.blogfa.com/

چه کار خوبی کردی
برای کسانی که قصد بازدید از نمایشگاه را دارند معرفی بسیار به جایی بود.

سلام
ممنون... امیدوارم به کار بیاید.

ققنوس خیس چهارشنبه 14 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 07:09 ب.ظ

من که به اون نمایشگاه مفاتیح الجنان نمی رسم !
بهتر !!؟؟
ولی ردیف اول کتابایی که معرفی کردی چه درخششی داره ها ;)

سلام

ردیف اول که کولاک است!

فرانک چهارشنبه 14 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 08:25 ب.ظ http://bestbooks.blogfa.com

توی لیست در غرب خبری نیست احتمالا گم شده ام و شوایک کتاب هایی هستند که نخوندم و دلم می خواد حتما بخونم
مرسی مرتب سازی مفیدی بود

سلام
ممنون... کتاب های خوبی هستند
شوایک خیلی قطور است (ترجمه کمال طاهری که کامل است رو می گویم) ولی بسیار خوشخوان و لذیذ است. قطاب است به خدا!

داستان تکراری پنج‌شنبه 15 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 01:54 ق.ظ http://baharakmv2.blogfa.com

گاری کوپر رو وقتی بچه بودم خوندم و طبعا چیزی یادم نیست. 1984 رو پارسال خوندم. شازده کوچولو که سرور و تاج سره. در غرب خبری نیست هم که در موردش حرف زده بودم. دنیای سوفی رو وقتی باران چهار ساله بود خونده بودم و از بس در موردش حرف زده بودم بچه براش سوال پیش اومده بود: ما واقعی هستیم یا توی خواب کسی هستیم؟ زندگی کوتاه است هم که مال خود گوردر نیست و ترجمه نوشته های همسر سنت آگوستین بی ادب هست. بقیه شون رو نخوندم و حالا حالا هم وقت و پول خرید و خوندن کتاب نخواهم داشت. متاسفم که یکی از کسانی هستم که دارم از کتابخونی دور میشم.

سلام
ادامه بدهید لطفاً ... پول کتاب هم مثل پول جهیزیه و پول مسکن می رسد!!!

فقط در مورد زندگی کوتاه است بگم که به نظر من این نامه را خود گوردر نوشته است و اینکه آن را به صورت جدی در قالب نامه نامزد سنت آگوستین جا می زند از تکنیک های گوردر است که در دنیای سوفی هم نظیرش را دیده ایم.

فرواک پنج‌شنبه 15 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 08:42 ق.ظ

سلام.
دوست من ممنون که لیست دادید. من خیلی از کتاب‌هایی که اسم بردید رو نخوندم. البته هر از گاهی که فرصت دست می‌داد یواشکی به آرشیوتون سر می‌زدم. ولی این کارتون کار منو راحت کرد. فقط کاش که در این پست و دو پست قبلی که لیست کتابخانه‌تون رو نوشته بودید اسم نشر رو هم می‌گذاشتید تا بهتر می‌تونستیم پیداشون کنیم.( البته جسارتا)

سلام
خواهش می کنم. در مورد انتشارات درست می فرمایید ... اما در این لیست روی هر کدام را که کلیک کنید به مطلبی که نوشته ام می رسید که در آنجا حتماً نام انتشارات و مترجمان و... را نوشته ام... در مورد کتابهایی که در کتابخانه ام هست و نخوانده ام حق با شماست ولی کار زیادی می برد و ممکن است به این نمایشگاه نرسد!! عجالتاً از سایت کتابخانه ملی می توانید موارد خاص و مورد نظر را بیابید.
http://www.nlai.ir/

نیکادل پنج‌شنبه 15 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 12:19 ب.ظ http://aftabsookhte.blogfa.com

گونترگراس چرا آخه
سلام میله جان

از شما چه پنهون عجیب خوش خوشانم میشه که از این لیست 15تاش رو خوندم
خوش به حال تو که همه اشون رو خوندی
من دارم لنگان لنگان همراهیت می کنم. ان شالله این چند روز بگذره دوباره به دوران اوج همراهی برگردم. خیلی خوش می گذشت خداییش.
راستی پیشنهادت ذیل کامنت پست قبل رو دیدم. گرفتی ما رو داداش . یه لیست داری به چه بلند بالایی بعد میگی پیشنهاد بده؟!!!! من یکی دوتا از اون برنامه های آتی رو خوندم. حالا کمی مغزم و وقتم سر و سامون پیدا کنه میام باهات.

سلام
اوج گفتی یاد اون چتر و قایق سفرنامه کیش افتادم
پس یک استراحت یکی دو روزه بکن تا من هم یک سر و سامانی به اوضاع احوال برنامه بدهم...
چرا نه آخه!!

درخت ابدی پنج‌شنبه 15 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 10:46 ب.ظ http://eternaltree.persianblog.ir

سلام.
من شاید آتیش زدم به مالم و ترجمه‌ی مادام بوواری رو گرفتم. یوسا توی عیش مدام چنان تعریفی ازش کرده که آدم از خودش می‌پرسه چرا هنوز نخوندمش.
مرشد و مارگریتا رو هم احیا می‌کنم؛ محض گل روی شیطان و نویسنده‌ش

سلام درخت جان
اول این که دیروز به من که خیلی خوش گذشت (دفعه بعد من زیپ دهنم رو می کشم!!)

مرشد که این جا هست تازه شاید برگرده!
مادام رو هم به موقع

مرمر جمعه 16 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 04:22 ق.ظ http://marimosh.wordpress.com

یه سال شد ؟
و من چقدر عقبم...
هنوز عقبم و عقبتر هم میرم...

سلام بر همراه اولیه عزیز
به به ...حال شما چطوره؟
هنوز یک سال نشده!
فرصت بسیار است نگران نباشید

صبا جمعه 16 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 12:01 ب.ظ http://sideeffects.blogfa.com/

خیلی از این کتابها رو نخوندم.. فکر کنم بیشتر با روزنامه و تحلیل سیاسی وقتم رو هدر می دم! شما تمام این کتابها رو توی یک سال خوندی؟ آورین آورین. خوش به حالتون.(:

سلام دوست عزیز
البته هر چیز به جای خود ...
من هم به واسطه وبلاگ و خوانندگانش توانستم ساعات مطالعه ام را بیشتر و هدفمندتر بکنم
ممنون

طبیب چه جمعه 16 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 03:53 ب.ظ http://tabibcheh.mihanblog.com/

سلام

من خیلی وقت پیش همونوایی شبانه.... رو خریدم
تا زه دارم می خونمش
با اینکه نیوغ نویسنده در ش هویداست ولی اعصابم رو خورد می کنه
انگار هر فصلش رو می خونم یکی به آینه میذاره و حقایق تلخی رو نشونم می ده

روابط آدمهاش هم با هم برام سخت پیچیده ونا آشناست!
راوی که علی رو زمانی شیفته سید می دونست به نظرم شیفتگی خودش رو فرا کنی کرده
و...
البته هنوز به اخر نرسیدم وزوده برا اظهار نظر
مجددا خوندن تحلیلتون کمکم کرد با اعصاب راحتتری خوندنشو ادامه بدم

ممنون پست اخیر تون

سلام
خیلی خوب داری جلو می ری ... من توی دور دوم تازه یه چیزایی دریافت کردم! ولی واقعاً لذت بردم
انتخاب خوبیه
ممنون دکتر جان

دایناسور شنبه 17 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 01:50 ق.ظ http://1dinosaur.persianblog.ir

سلام
بموقع و بجا و عالی بود
ممنون!

سلام محمد جان
ممنون

http://khaneipedar.persianblog.ir/ شنبه 17 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 08:26 ق.ظ http://khaneipedar.persianblog.ir/

برای استفاده بیشتر از نوشته های خوب شما نام وبلاگتان را درلیست دوستانم نوشتم.

برقرار باشیدو نویسا

سلام دوست عزیز
لطف دارید... ممنون

نادی شنبه 17 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 07:28 ب.ظ http://ashkemah.blogsky.com

سلام
تقریبا در اکثر نوشته هاتون حضور داشتم.
یه پیشنهاد دارم. اگر مفید باشد.
بد نیست برای معرفی یک کتاب در یکی دو سطر اول خلاصه ای از داستان ارائه شود. خلاصه ای که به انتهایی ختم شود. نه خواننده را بی انتها رها کند.
در پاراگراف های بعدی تکه های جالب کتاب یا انچه که به نظر شما باید گفته شود
در آخر نتیجه یا تاثیری که از آن کتاب گرفتید.

البته من کوچکتر از انم که بخواهم پیشنهادی برای شما داشته باشم

سلام بر آیسودا ندا نادی عزیز
ممنون از پیشنهادتان
البته من سعی می کنم که ابتدا خلاصه ای از داستان به همان سبکی که گفتی بیاورم اما خوب بعضی مواقع می شود و بعضی مواقع نمی شود!
باقی موارد را هم به همچنین... تلاش می کنم چنین باشد...ممنون که پیشنهاد دادی...این پیشنهادها به من کمک می کنه تا راه رو بهتر ببینم
ممنون

مهرگان یکشنبه 18 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 12:10 ق.ظ http://cherche.blogfa.com

سلام
لیست پرو پیمونیه!هرچند دست ما کوتاه و خرما بر نخیل. گوارای وجود دوستان نمایشگاه رو. البته پارسال هم که اومدم دیدم به قول دوستمون بیشتر نمایشگاه مفاتیح و حلیه المتقینه!
جالبه تو این لیست فقط سه نویسنده ایرانی هست. ازین کتابها فقط 8تارو خوندممن از نیکا خیلی عقب ترم. میشه یه روز برسم بهتون؟!

سلام بر مهرگان گرامی
امسال چیزای بهتری هم بود البته خیلی شلوغ بود و آدم از عشق مردم به مطالعه و کتاب اشک شوق بر چشمش میاد.
.........
دو تا ایرانی بیشتر نبود... البته این به خاطر کم لطفی من بود! شاید بد نبود یکی از مجموعه داستان کوتاه های مستور را هم می نوشتم... ولی خوب حقیقت اینه که پارسال ایرانی کمتر خواندم.
چرا که نه... حتماً ...شاید همین الان لیست دیگری نوشته شود شما با فاصله زیادی از من جلو باشید...
ممنون که همراه می شوید.

نیکادل یکشنبه 18 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 08:31 ق.ظ http://aftabsookhte.blogfa.com

سلام سلام
همگی سلام (لطفاً باصدای مربوطه خوانده شود)
هرگز رهایم مکن رو وقتی تو داشتی طبل لعنتی گونترگراس رو تموم میکردی خوندم . داستان خوبی بود. داستان تخیلی اصلاً دوست ندارم اما این یکی خیلی فرق داشت. مخصوصاً آخر داستان غوغا بود. باورم نمیشد. خیلی تاثیرگذار بود و ... نمی دونم به نظرم فضاسازیهای داستان خیلی عالی بود.
.
فکر کردی این دو روز استراحت کنم کتاب نمی خونم؟ کتاب خوندن استراحته دیگه. اتفاقن این دو روز باعث شد نسبتاً به برنامه برسم. من الان گریز دلپذیر اناگاوالدا رو در دست اقدام دارم. دو سه تا کتاب از نویسنده های افریقایی گرفتم و دوتا کتابم یه کتابفروش بهم پیشنهاد کرد . همون کتاب فروشی که بغل نشر چشمه است. یه جون مو بلند مو فرفری هستش. خیلی اطلاعاتش خوبه. من و همسی هر وقت میریم اونجا کمتر از 40دقیقه اون تو نیستیم. 700ساعت راجع به هر نویسنده ای حرف میزنه باهات. خوشم میاد. ولی تا دوباره میری نظرت رو راجع به کتابهای دفعه پیش جویا میشه و چون من دوتا کتاب ازش خریدم که هنوز نخوندمشون جرات ندارم دوباره برم. پس سعی می کنم این دوتا کتاب رو هم بخونم. خلاصه اینکه ... بله دیگه. همین. حالا ببینیم چه خواهد شد. خواستی تنهایی پرهیاهو رو شروع کنی بهم بگو اون موقع یه سوال ازت می پرسم که برای خودم موقع خوندنش مسئله شده بود.
خوش باشی برادر.

سلام
نه اتفاقاً چون فکر کردم می ری سراغ کتابهای دیگه اینرو گفتم
گفتم بشینی شوایک بخونی بلکه من هم یک سر و سامانی به کتابهای دستم بدهم و همزمان بشویم... حالا اشکال نداره هرچی بخونی هم ناراحت نمیشم البته شوایک رو فرامش نکن.
تنهایی پرهیاهو رو هم شروع کردم الان صفحه 44 هستم.
ممنون

سفینه ی غزل یکشنبه 18 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 12:19 ب.ظ http://safineyeghazal.persianblog.ir

سلام عمو جان میله
زن در ریگ روان رو خوندم (3 یا 4 سال پیش) و با مشاهده ی لیست شما دوباره رفتم سراغش . 1984 و مزرعه ی حیوانات هم که جای خود دارند. ما استاد بزرگی داشتیم که می گفت : من اگه در سیستم آموزشی مملکت کاره ای شوم به دانشجویی که مزرعه ی حیوانات رو نخونده باشه لیسانس نمی دم.
ضمنا" شازده کوچولو با ترجمه ی ابو الحسن نجفی رو هم شب ها برای پسرم (هر شب 3 یا 4 صفحه) می خونم.
مثل آب برای شکلات هم به خواندن دوباره می ارزه.
لیستتون با ارزشه .
ممنون.

سلام بر هم درد گرامی
(از باب بولدوزر)
منتظر نظرتان در صفحه زن در ریگ روان هستم... کتاب خاص و جالبی است... استادتان هم ان شاء الله کاره ای بشوند و بلکه از این طریق فرجی حاصل شود
جالبه به فکر شازده خوانی نیافتاده بودم ... پیشنهاد خوبی بود.
ممنون

لیلی یکشنبه 18 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 08:10 ب.ظ http://lilymoslemi.blogfa.com/

آی من ترکوندم حسین آقا ... بالاخره در جستجوی زمان از دست رفته رو خریدم از این لیست هم یه سری از کتابها رو داشتم و یه سری هم تازه گرفتم مثل
طبل حلبی
مرگ قسطی
زن در ریگ روان
هزار و یک شب هم تا خرداد بعد از دفاعیه ام کادو میگیرم از همکارم... این شکلی ام شدید

سلام لیلی عزیز
به به ...به سلامتی
چند سال قبل با دوستم مهدی این مجموعه پروست را خریدیم! البته همیشه احساس می کنم که کتابخانه اش مثل کتابخونه خودمه!! یعنی اصلاً احساس غریبگی نمی کنم
...
سه کتاب مردافکن گرفته اید امیدوارم لذت ببرید
ای ول به همکاران و دوستان شما ... من بخش های زیادیش رو به صورت شبانه برای سروش خوندم و می خونم

صبا یکشنبه 18 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 08:34 ب.ظ http://sideeffects.blogfa.com/

هدف مند بودن خوبه ولی این که بتونی چیزی رو که خوندی پروسس کنی یک چیز دیگه. شما وبلاگ من رو نمی خونی؟

سلام
البته همین طوره و من هم تلاشم در همین جهته
دیروز خواندم مطلب راجع به سهراب را ... البته چون مطلب طرف! را نخونده بودم نظری ندادم ... و می خوانم مطلب بعدی را...

درخت ابدی یکشنبه 18 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 10:03 ب.ظ http://eternaltree.persianblog.ir

سلام مجدد.
در معیت شما روز خوبی بود و منم خوش‌حال شدم. ایشالا دیدارهای بعدی

سلام برادر درخت عزیز
آقا دفعه بعد من روزه سکوت می گیرم دفعه بعد را من هماهنگ می کنم

منیره یکشنبه 18 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 10:51 ب.ظ http://booyedoost.blogfa.com

سلام میله برار
آی دلم می خواد توی این پست به سبک خودمون شمالیا
بگم آووووو اما تیر نگاه ادب ناک مامان جانم یادم می آید که میگفت : زَهَر! بوگو ماشالا ...
ولی ما چشم مان شور نیست همون ،آوووو ... ماشالا ... سالی پر بار تر برایتان آرزو میکنم .

آقا زاده هم خوب بلده قوانین دور بزنه ها !
من که راحت شدم میله جان چه میکشیدم از دست این دختر مغرور انزلی نهاد که زیر بار هیچ نگاه تشر آلودی که نمیرفت هیچ راحت میگفت معلم مان خوشگل نیست داد میزنه نمیخوامش . انگار برای پسرش می خواست دختره دم بریده ما را که اینقدر تاقچه بالا میگذاشت .
بالاخره هرچه بگویید خوش به حالتان قورباغه نهارتان حق ماست بگویید .

سلام بر آبجی منیر
به همچنین برای شما...
واقعاً راحت شدید الان؟؟ یعنی واقعاً این که می گن بعد از هر سختی آسانی هست درسته؟؟!!! چه عالی پس نوبت ما هم می رسه
قوانین دور می زنه در حد لالیگا !! چنان هم استدلال و توجیه می کنه که بیا و ببین... دیروز می گفت می خوام مخترع بشم! گفتم چی می خوای اختراع کنی؟ گفت یه سروش که بشینه مشقهای منو بنویسه!!
می گن احتیاج مادر اختراعه اینه ها

شبنم کاظمی دوشنبه 19 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 02:18 ب.ظ http://aghayede1dalghak.blogfa.com/

سلام
شما از آلن رب گریه یا میشل بوتور کتابی خوندین؟دوست دارم نظرتونو راجع به این دو بدونم.
مثلا پاک کنها از رب گریه
و دگرگونی از بوتور

سلام دوست عزیز
نه متاسفانه ... از آثاری که بتوان در قالب "رمان نو" دسته بندی کرد فقط در قند هندوانه را خوانده ام. ولی فکر می کنم اگر بخواهم به سراغ این نحله بروم که خواهم رفت از دگرگونی بوتور که ساختاری ساده تر دارد شروع بکنم.
(یک نظر ابتدایی خام! : در جایی که ما هستیم یعنی جامعه ای که در حال گذر از سنت به مدرنیسم است رفتن به سراغ ادبیاتی که در قالب پست مدرن طبقه بندی می شود کمی خاص و سخت است... منظورم این نیست که نباید رفت چون من به این جور خطکشی ها زیاد معتقد نیستم بلکه شاید فهم دغدغه های نویسنده به راحتی امکان پذیر نباشد و ...)

مریم دوشنبه 24 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 12:44 ب.ظ http://www.energyseec.com/userfiles/cliparts/HagigatRoyaS.jpg

من این کتاب رو خوندم . خیلی قشنگه


حقیقت یا رویا: ساحل و اژدها

نویسنده: نرگس عفراوی

قیمت: 2500 تومان



این کتاب یک داستان زیبای ایرانی است که در آن ساحل به دنبال حقیقت می گردد.

ساحل، بی خبر از حقیقت دنیا و نیروهای خارق العاده‌اش، فکر می‌کرد زندگی، همان چیزیست که در ظاهر می‌بیند اما پس از آشنایی با مردی به نام ایساک، توانست بسیاری از اتفاقات عجیب دنیایش را درک کند. او از سال‌ها پیش، برگزیده شده بود تا دنیا را نجات دهد. هر چند، باور حقایق تازه برای ساحل، سخت بود اما باید می‌پذیرفت چرا که والدینش در اسارت ایان – شاهزاده‌ی بدی‌ها – بودند. ساحل در راه رسیدن به هدف خویش، با اژدهایش آشنا شد. نیروهایش را کشف و حقیقت اسمش را درک کرد. او برای مبارزه با ایان، به شمشیر قدرت نیاز داشت زیرا ایان، نیرومندتر از او بود. اما در پشت پرده‌ی تمامی این ماجراها، حقیقتی نهان بود که ساحل تا آن زمان، از این موضوع بی‌خبر بود و آن چیزی نبود جز ...

سلام
ممنون از اطلاع رسانی شما
امیدوارم که همیشه با کتاب محشور باشید

تندخوانی شنبه 23 بهمن‌ماه سال 1395 ساعت 12:30 ب.ظ http://testetondkhani.com

خیلی ممنون.

نوش جان

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد