راویِ سومشخص، داستان را از یک آسایشگاه بیماران روانی در ایرلند آغاز میکند. زنی حدوداً 56 ساله سوژهی اوست. زنی که بیش از سی سال در این مکان زندگی کرده است. این مرکز به دلیل کاهش بودجه دولتی در آستانهی تعطیلی است و میبایست بیمارانی که امکان بازگشت به خانه را دارند مرخص نماید. یکی از گزینهها این زن یعنی "مریلوئیس" است که در ابتدای داستان همسرش برای بازگرداندن او آمده است. در فصل دوم راوی پس از گذری سریع به دوران کودکی و نوجوانی مریلوئیس، به آشنایی و ازدواج او با "اِلمِر کواری" میپردازد. کتاب مجموعاً سی فصل دارد که فصول فرد در زمان حال و آسایشگاه جریان دارد که عموماً کوتاه هستند و فصول زوج به گذشته و روندی که طی شده تا مریلوئیس از آسایشگاه سر دربیاورد میپردازد و این دو خط روایی در انتها به هم میرسند و...
شرایط زندگی زناشویی مریلوئیس چگونه او را به سمت آسایشگاه روانی سوق داده است؟ آیا او برای فرار از شرایطی که در کتاب میخوانیم خودش را به دیوانگی زده است!؟ آیا میتوانیم از لذتبخشی و آرامشبخشی ادبیات در این مورد بهخصوص صحبت کنیم!؟ یا اینکه برعکس، آیا ادبیات داستانی نقشی مخرب برای مریلوئیس داشته است!؟
*****
ویلیام ترور (1928) از نویسندگان مطرح ایرلندی است. این نویسندهی پروتستان در 25 سالگی به انگلستان رفت و در آنجا ساکن شد. او نویسندهی پُرکاری است و در زمینه داستان کوتاه نیز موفقیتهایی کسب نموده است. تورگنیفخوانی (1991) به همراه یک داستان بلند دیگر در یک کتاب به نام "دو زندگی" منتشر شده است اما در ترجمه فارسی به صورت مستقل در اختیار خوانندگان قرار گرفته است. از این نویسنده سه کتاب در لیست 1001 کتاب قرار گرفته بود که البته در ویرایشهای بعدی این لیست کمکم محو شدند! این اثر از ابتدا در آن لیست حضور نداشت ولی از نوشتههای مطرح اوست که نامزد جایزه بوکر نیز شد.
.........
پ ن 1: مشخصات کتاب من؛ ترجمهی خانم الاهه دهنوی، نشر مروارید، چاپ دوم1387، تیراژ 1100نسخه، 275صفحه، عنوان فرعی "سرگشته در دنیای تورگنیف" در طرح جلد مشاهده میشود.
پ ن 2: نمره من به کتاب 3.9 از 5 (در گودریدز 3.6 و 3.8)
پ ن 3: در ادامهی مطلب نامهای از خواهر مریلوئیس خواهید خواند.
ادامه مطلب ...
"نفرت داشت، نفرت، از بیدار شدن زورکی، آنهم در روزهای تعطیلات کریسمس. میتوانست تا ساعت ده و یازده، یا شاید هم دیرتر، در رختخواب بماند و غلت بزند. اما مجبور بود که با اولین فریاد پدرش، مثل سربازی چموش، زرنگ و آمادهبهخدمت، از تخت پایین بیاید و پشت میز صبحانه بنشیند و زیر نگاه نافذ پدر صبحانه بخورد، لباس اسکی سبزش را تن کند و راهی شود: راهی جایی که از آن نفرت داشت، کوهستان. جایی که تمام شوق تعطیلات زیر کفشهای بزرگ اسکی له میشد. ورزشی که از آن متنفر بود و از چهارسالگی، بهزور پدر، شروعاش کرده بود."
پاراگراف ابتدایی داستان به "آلیس دلاروکا" دختر هفتسالهای میپردازد که به اصرار پدرش اسکی میکند. او دوست دارد به پدرش "نه" بگوید و احساساتش را در این مورد بیان کند اما نمیتواند. او با خودش فکر میکند شاید وقتی بزرگ شود بتواند احساساتش را به خوبی بیان کند و آنگونه که دوست دارد زندگی کند. آلیس، هنگام مسابقه اسکی در یکی از روزهای سال 1983 دچار حادثه شده و توانایی حرکتیاش محدود میشود.
شخصیت دیگر داستان "ماتیا" پسری است که خواهر دوقلویی استثنایی دارد (بهلحاظ ذهنی متفاوت یا بهقولی معلولیت ذهنی). او در یکی از روزهای سال 1984 به جشنتولد یکی از همکلاسیها دعوت میشود و از اینکه میبایست خواهر خود را هم به جشن ببرد رضایت ندارد. او را در پارک میگذارد و خودش بهتنهایی میرود اما وقتی بازمیگردد اثری از خواهرش نیست.
این اتفاقات همچون زخمی بر جسم و روح آنها باقی میماند. این دو در نوجوانی با یکدیگر آشنا میشوند و...
داستان در مقاطعی خاص از سال 1983 تا 2007 به صورت موازی روایت میشود.
*****
ما بهطور معمول بابت اتفاقاتی که در گذشته رخ داده است خودمان را عذاب میدهیم. اینکه دیگران مقصر بودند و اینکه ما بابت فلان اتفاق مقصر بودهایم و از اینقبیل خودآزاریها چه تاثیری در روح و روان ما میگذارد یکی از مفاهیم مطرحشده در داستان است. شخصیتهای اصلی داستان جامعهگریزند و جامعهگریزی آنها ریشه در همین قضیه دارد.
در نقطه مقابل بهنظر میرسد برای برخی افراد، تنهایی انتخاب مناسبتری است. بر چه اساسی انتظار داریم همگان باید به دنبال پذیرفتهشدن در جامعه و چسبیدن به دیگران باشند!؟
*****
نویسندهای جوان و خوشتیپ با مدرک دکترای فیزیک و کتابی کمحجم! با عنوان و موضوعی در رابطه با تنهایی... و سادگی داستان... همه دست به دست هم میدهند تا علاوه بر پرفروش شدن، جوایز زیادی ( از جمله جایزه استرگا در سال2008 که مهمترین جایزه ایتالیایی است) را درو کند و سریعاً به زبانهای مختلف ترجمه شود و در اکثر نقاط نیز توفیق بیابد.
....................
پ ن 1: مشخصات کتاب من؛ ترجمه بهاره مهرنژاد، نشر افراز (با رعایت کپیرایت)، چاپ اول 1392، تیراژ 1100نسخه، 119 صفحه(!؟)
پ ن 2: نمره من به کتاب 3.6 از 5 است. (نمره در گودریدز 3.6 از مجموع 29036 رای و در سایت آمازون 3.9) در همین چند روزهی اخیر نزدیک 300 رای به تعداد آراء گودریدز اضافه شده است که نشان میدهد هنوز مورد توجه است.
پ ن 3: انتخابات پست قبل تا فردا ادامه خواهد داشت منتظر نظرات شما در پست مربوطه هستم.
پ ن 4: یکی از دوستان عزیز که کتاب را به زبان اصلی خوانده است در مورد داستان و تفاوتهای ترجمهای که ما خواندهایم با اصل توضیحات روشنگری در اینجا دادهاند که لازم است خوانده شود.
ادامه مطلب ...