میله بدون پرچم

این نوشته ها اسمش نقد نیست...نسیه است. (در صورت رمزدار بودن مطلب از گزینه تماس با من درخواست رمز نمایید) آدرس کانال تلگرامی: https://t.me/milleh_book

میله بدون پرچم

این نوشته ها اسمش نقد نیست...نسیه است. (در صورت رمزدار بودن مطلب از گزینه تماس با من درخواست رمز نمایید) آدرس کانال تلگرامی: https://t.me/milleh_book

مارگریتا دلچه‌ویتا – استفانو بنی


«مارگریتا» راوی اول‌شخص داستان، نوجوان چهارده پانزده ساله‌ایست که به همراه خانواده در حومه یکی از شهرهای ایتالیا زندگی می‌کند. او دختری کتاب‌خوان، خیال‌پرداز، طناز و حاضرجواب است. یک سمت خانه‌ی آنها مجاور جاده کمربندی شهر است و سمت دیگر علفزاری است که به یک جنگل کوچک و رودخانه منتهی می‌شود. مارگریتا روایتش را از شبی آغاز می‌کند که ساخت‌وساز خانه‌ای مدرن در همسایگی آنها آغاز می‌شود و او دیگر نمی‌تواند از پنجره اتاقش ستاره‌ها را ببیند. پس از آن به سراغ معرفی افراد خانواده‌اش می‌رود: «فائوستو» پدرِ خانواده که ایام بازنشستگی‌اش را با تعمیر لوازم قدیمی خانه سپری می‌کند، او انباری پر از وسایل کهنه دارد و مخالف دور ریختن چیزهای قدیمی است. «اِما» مادرِ خانواده زنی خانه‌دار است و در امر آشپزی صاحبِ سبک است و تخصصش استفاده از باقی‌مانده غذاها در وعده‌های بعدی است، او عاشق دیدن چندین و چندباره یک سریال عاشقانه و اشک ریختن پای آناست. «جاچینتو» 18ساله برادر بزرگتر، که طرفدار متعصب یکی از دو تیم فوتبال شهر است و حتی روی بازویش لوگوی تیم مورد علاقه‌اش را خالکوبی کرده است. «ارمینیو» 12ساله برادر کوچکتر، نابغه‌ای خاص که در کنار بازی‌های کامپیوتری اهل اختراع و آزمایش‌های عجیب و غریب است. «سقراط» اسم یا لقب پدربزرگ خانواده است که در اتاق زیر شیروانی زندگی می‌کند و نگاه خاصی به دنیا دارد مثلاً معتقد است که ما با سم و غذاهای فاسد احاطه شده‌ایم ولذا برای واکسینه کردن خودش در مقابل این غذاها، به طور مرتب پنیر فاسد و آب وایتکسی و چسب و... مصرف می‌کند!

«بعدش نوبت مى‌رسه به خود من، مارگریتا دُلچه‌ویتا. پونزده سالمه. بورم، با موهاى فرفرى کمى عجیب. راستش موهام شبیه یه زمین کشت ماکارونى پیچ‌پیچیه. چشم‌هاى آبى و فریبنده‌اى دارم اما یه کم وزنم زیاده. دوست دارم از اون جین‌هاى تنگ و فاق‌کوتاهى بپوشم که ناف آدم بیرون مى‌افته. اما اون بارى که امتحان کردم، شلوارم تو اتوبوس تو تنم ترکید و سه نفر رو با ترکش دکمه‌هام زخمى کردم. بعضى وقت‌ها فکر مى‌کنم باید رژیم بگیرم اما بعدش فکر مى‌کنم اگه لاغر بشم همیشه تو هول و هراس اینم که مبادا دوباره چاق بشم. عوضش الان خیالم راحته. درس‌هاى مدرسه‌ام خوبن و مى‌خوام وقتى بزرگ شدم شاعر بشم. تخصص من تو شعرهاى افتضاحه. خوب فکر کنین: دنیا پر از شاعرهاى متوسطه اما یه شعر واقعاً افتضاح نادره.»

آنطور که از ظواهر امر برمی‌آید علیرغم همه‌ی کم و کاستی‌ها، زندگی این خانواده بر مدار قابل قبول و متعادلی قرار دارد اما با اتمام ساخت و ساز خانه‌ی همسایه و ورود آنها این تعادل به هم می‌خورد. همسایه جدید نمونه‌ای از آن خانواده‌های تکنولوژی‌زده و مصرف‌گراست؛ همنشینی این دو خانواده سبب می‌شود تغییراتی شگرف در سبک زندگی متعادل خانواده‌ی مارگریتا می‌شود... مثلاً تا حدی که پدر بخش زیادی از وسایل کهنه را دور بریزد و جاچینتو تیم مورد علاقه‌اش را عوض کند!

درونمایه‌های داستان را می‌توان در قالب مفاهیمی همچون «زوال کودکی»، تغییر سبک زندگی و «مصرف‌زدگی» در دنیای نو و یا بطور کلی تأثیر «تکنولوژی» و دنیای مدرن در عرصه‌های مختلف زندگی انسان طبقه‌بندی کرد که در ادامه مطلب به گوشه‌ای از آنها خواهم پرداخت. با کنار هم قرار دادن اصطلاحاتی که داخل گیومه گذاشته شده، من به یاد «نیل پُستمن» و نظریاتش افتادم که قرابت زیادی با این داستان دارد.

******

استفانو بنّی نویسنده، شاعر و روزنامه‌نگار ایتالیایی، متولد سال 1947 است. از میان آثار او مجموعه داستان‌های «کافه زیر دریا»، «دیگر تنها نیستی» و «دزد» به فارسی ترجمه شده است. مارگریتا دُلچه‌ویتا در سال 2005 منتشر شده است و طنز دلنشینی دارد و از حیث نگاه منتقدانه‌ای که به برخی ظواهر و عواقب دنیای مدرن دارد رویکرد آن را می‌توان در زُمره پست‌مدرن طبقه‌بندی کرد.

مشخصات کتاب من: ترجمه حانیه اینانلو، انتشارات کتاب خورشید، چاپ دوم شهریور 1388، شمارگان 1100 نسخه، 261 صفحه.

.........

پ ن 1: کتاب را چند سال قبل خریدم و فرصت خواندنش در این روزها دست داد... وقتی شدیداً گرم داستان بودم ناگهان با فقدان صفحات 161 تا 176 روبرو شدم! ضربه‌ی گیج‌کننده‌ای بود اما وقتی با انتشارات تماس گرفتم با برخورد بسیار مناسب مدیر فروش انتشارات و به مدد تکنولوژی، وقفه‌ای پیش نیامد و داستان ادامه پیدا کرد. این را گفتم که اگر در ادامه مطلب از تکنولوژی نالیدم فضای طنزگونه‌ای خلق شود که با داستان همخوانی داشته باشد!

پ ن 2: نمره من به کتاب 3.8 از 5 است. (نمره در گودریدز 3.7 و در سایت آمازون 4.6) (گروه A)

پ ن 3: کتاب بعدی طبق نتایج انتخابات گذشته «گورستان پراگ» از اومبرتو اکو خواهد بود. البته تا خوانده شدن و آماده شدن مطلبش سری به موارد دیگر خواهم زد!

 

  

ادامه مطلب ...

آشتی با کتابخانه!

سال گذشته نزدیک ایام امتحانات مدارس به خانه‌ی یکی از اقوام رفته بودیم. بچه‌ها به بهانه انجام دادن تکالیف و ... به کتابخانه‌ای که چسبیده به خانه‌ی آنها بود رفتند. طبیعتاً انتظار نداشتم که مشقی نوشته شود و درسی خوانده شود اما وقتی موقع رفتن به کتابخانه سر زدم در کمال تعجب با منظره‌ای مواجه شدم که خلاف انتظارم بود: تعدادی پسر نوجوان در سکوت مشغول درس خواندن بودند! هنوزم که آن صحنه را به یاد می‌آورم اشک در چشمانم حلقه می‌زند.

پس از این تجربه‌ی تقریباً اعجازگونه به دنبال کتابخانه‌ای در نزدیکی محل سکونت خودمان گشتیم، متاسفانه نزدیک‌ترین کتابخانه، جای خوش‌مسیری نبود اما وقتی به آن کتابخانه رفتم و علاوه بر قرائتخانه، قفسه‌های کتاب را دیدم، کل خانواده را عضو کتابخانه کردم. بچه‌ها همان ابتدا نظرشان این بود که کتاب چشمگیری در آن کتابخانه وجود ندارد اما ظرف این یک سال کتابهای زیادی امانت گرفته‌اند و خوانده‌اند.

به جای ترغیب و توصیه به شما برای عضویت در کتابخانه از شما می‌خواهم از طریق گوشی یا رایانه‌ای که این مطلب را می‌خوانید کارهای زیر را به ترتیب انجام دهید:

الف) ده عدد از کتابهایی که خوانده‌اید یا دوست دارید بخوانید را روی کاغذ بنویسید.

ب) به آدرس samanpl.ir مراجعه کنید. این آدرس سامانه مدیریت کتابخانه‌های عمومی کشور است.

ج) در قسمت سمت چپ منوی جستجوی کتاب قرار دارد. می‌توانید استان و شهر خود را انتخاب کنید و در قسمت «عبارت جستجو» عنوان کتابها یا نویسندگان بند الف را تایپ کنید و روی جستجو کلیک کنید.

د) پنجره‌ای که نتایج جستجو را نمایش می‌دهد برای شما باز می‌شود و در آنجا می‌توانید جلوی کتاب مورد نظر خودتان روی «لیست کتابخانه‌ها» کلیک کنید و کتابخانه‌هایی که آن کتاب را دارند مشاهده کنید.

اگر روی نام آن کتابخانه کلیک کنید نقشه موقعیت مکانی آن کتابخانه را خواهید دید.

برای همین ده کتابی که مشخص کرده‌اید جستجو را تکرار کنید. نتایج جالبی دریافت خواهید کرد و چه بسا از وجود کتابخانه‌های خوبی در اطرافتان آگاه شوید و ... لازم به ذکر است که با عضویت در یکی از این کتابخانه‌ها می‌توانید از تمامی آنها استفاده کنید.

به عنوان مثال من هنگام نوشتن این مطلب یکی از کتابهایی که اخیراً پشت سر هم چاپ می‌خورد و قیمتی 64هزار تومانی دارد و بسیار کتاب مهم و جذابی است و... را جستجو کردم و در نتیجه متوجه شدم «سورک» جایی در شهرستان میاندرود بین اراک و همدان است و «فرون‌آباد» جایی در نزدیکی پاکدشت است و «اوز» جایی در شهرستان لارستان است و در همه‌ی این نقاط کتاب مورد نظر در قفسه‌ها موجود است!


گور به گور - ویلیام فاکنر

«ادی باندرن» بانویی میانسال از ساکنین ناحیهٔ یوکناپتوفا (منطقه‌ای فرضی و ساخته‌ و پرداخته‌ی فاکنر در آمریکا) در بستر بیماری و در حال احتضار است. فرزند بزرگش (کَش) به سفارش او مشغول ساختن تابوت است و او از پنجره اتاق مراحل ساخته شدن تابوت را می‌بیند. همسرش «انسی» قول داده است که جنازه‌ی او را پس از مرگ به شهر جفرسن ببرد تا در کنار اعضای خانواده‌اش به خاک سپرده شود. «دارل» و «جوئل» دو پسر دیگر او برای انجام کاری که سه دلار درآمد آن است به جایی می‌روند و این دغدغه وجود دارد که در نبود آنها مادر از دنیا برود و انتقال جنازه‌ی او به تأخیر بیافتد.

ابر و باد و طوفان و سیل و... دست به دست هم می‌دهند تا در انجام این وصیت خللی ایجاد کنند. «گور به گور» روایت تلاش این خانواده و مصائبی است که در این مسیر متحمل می‌شوند.

این کتاب سیصد صفحه‌ای از 59 فصل کوتاه تشکیل شده است که هر فصل توسط یک راوی اول‌شخص روایت می‌شود. این راویان در مجموع 15 نفر هستند و روایت هر کدام اگرچه ممکن است با روایت دیگران زاویه داشته باشد با اندکی همپوشانی کمک می‌کند تا داستان پیش برود. این روایت‌ها به‌گونه‌ای نیست که ما را به شناخت دقیقی از این راویان برساند بلکه بیشتر در خدمت بیان حوادثی است که در این مسیر رخ می‌دهد. شاید به همین خاطر است که در ابتدای اولین فصلی که هر کدام از این 15 شخصیت راوی می‌شوند، یک طرحِ مدادی ساده از چهره‌ی آنها آورده شده است؛ طرح‌هایی که گاه فاقد برخی خطوط اصلی این چهره‌هاست و یک حس ابهام را به ذهن ما متبادر می‌کند.  

این راویان به نوعی مشغول گفتگویی درونی هستند... گفتگویی حق به جانب و معمولاً توجیه‌گرانه... بدیهی است که در چنین شرایطی در کلام برخی از راویان ممکن است قضاوت‌هایی بیان شود که با واقعیت فرسنگ‌ها فاصله داشته باشد اما همین قضاوت‌ها در کنار هم قدرتی ایجاد می‌کند که سرنوشت برخی از شخصیت‌های داستان را رقم می‌زند. بدین‌ترتیب خواننده می‌بایست شش‌دانگ حواسش جمع باشد.

در ادامه مطلب تلاش می‌کنم با برخی از مضامین این اثر کلنجار بروم.

*****

این اثر در سال 1930 و یک سال پس از «خشم و هیاهو» نوشته شده و مشهور است که فاکنر این داستان را ظرف شش هفته و در هنگام کار شبانه در کنار کوره‌ی یک نیروگاه نوشته است. به این فکر کنیم که ظرف شش هفته گذشته چه کارهای مثبتی انجام داده‌ایم!؟ می‌دانم همگی ما از فقدان کوره رنج می‌بریم!

........................

مشخصات کتاب من: ترجمه نجف دریابندری، نشر چشمه، چاپ یازدهم زمستان 1394، تیراژ 2000 نسخه، 303 صفحه.

پ ن 1: نمره من به کتاب 4 از 5 است. (در سایت گودریدز 3.7 و در آمازون 3.8) گروهB

پ ن 2: به نظرم در ص13 سطر آخر، فعل «تلف شد» غلط باشد و همچنین در سطر دوم از ص30 به جای «می‌بَرَدِش» فعل «می‌فرستتش» درست باشد.

پ ن 3: کتابهای بعدی بنا به نتیجه انتخابات به‌ترتیب مارگریتا دلچه‌ویتا و گورستان پراگ خواهد بود.

 

ادامه مطلب ...

ویلیام فاکنر - پیش‌درآمدی بر «گور به گور»

ویلیام فاکنر ‏(1897 - 1962) در نیو آلبانی، می‌سی‌سی‌پی به دنیا آمد. دورهی کودکی و نوجوانی‌اش را در شهر آکسفورد، مرکز دانشگاهی می‌سی‌سی‌پی سپری کرد. در سال 1916 برای خدمت به نیروی هوایی کانادا پیوست، در یک سانحهی هوایی مجروح شد و با بدبینی، یاس و خاطرههای تلخ به وطن بازگشت. بعد از جنگ برای ادامه تحصیل به دانشگاه می‌سی‌سی‌پی رفت و در خلال تحصیل به طور نیمه‌وقت برای امرار معاش به مشاغل متفرقه پرداخت و گاه‌گاهی مقالات و اشعاری هم می‌نوشت. او بعد از سه ترم دست از ادامه تحصیل کشید و با اندک اندوخته‌ای که داشت راهی سفر اروپا شد.

پس از تجربه‌ی کارهای متفاوت، نویسندگی را پیشه ساخت. اولین اثرش با عنوان «مزد سرباز» را تحت تاثیر شروود اندرسن و تشویق‌های او در 1925 منتشر کرد. در 1927 رمان «پرچم‌ها در غبار» را نوشت و برای نخستین بار شهر خیالی یوکناپاتافا را به خوانندگان معرفی کرد که مکان اصلی بیشتر آثار اوست. وی برای نخستین بار در این رمان به صورت جدی به سنت‌ها و تاریخ جنوب آمریکا پرداخت که بعدها به درونمایه‌ی همیشگی آثارش تبدیل شد.

در 1928 درست بعد از جشن تولد سی و یکسالگی‌اش نوشتن سه داستان کوتاه درباره‌ی سه پسربچه از یک خانواده را شروع کرد که به زودی متوجه شد قابلیت تبدیل شدن به داستان بلند را دارند و به این ترتیب، شاهکارش، «خشم و هیاهو» را خلق کرد. از دهه‌ی 1930 به بعد به طور مستمر داستانهای کوتاهش را در مجلات گوناگون به چاپ رساند که «یک گل سرخ برای امیلی» از مشهورترین آنهاست. پس از نوشتن سیزده رمان و ده‌ها داستان کوتاه در سال 1949 جایزه‌ی نوبل را به دلیل فعالیت مؤثر و سهم انکارناپذیری که در شکل‌گیری رمان مدرن آمریکایی داشت، کسب کرد. فاکنر دو بار در سال‌های 1955 و 1963 برنده‌ی جایزه‌ی پولیتزر و دو بار هم در سالهای 1951 و 1955 برنده‌ی جایزه‌ی ملی کتاب آمریکا شد. شهرت فاکنر به سبک تجربی او و توجه دقیقش به شیوه بیان و آهنگ نوشتار است. فاکنر در مقابل شیوه مینیمالیستی نویسنده هم‌وطنش، ارنست همینگوی، در داستان‌هایش از جریان سیال ذهن بهره می‌گیرد.

او در سال 1962 پس از سقوط از اسب در اثر سکته قلبی درگذشت. برجسته‌ترین آثارش عبارتند از: خشم و هیاهو(1929)، گور‌به‌گور(1930)، حریم(1931)، روشنایی ماه اوت(1932)، آبشالوم آبشالوم!(1936)، تسخیرناپذیر(1938)، نخل‌های وحشی(1939)، برخیز ای موسی(1942)، حکایت(1954)، حرامیان (1962).

......................................

پ ن 1: انتخابات کتاب پست قبلی کماکان ادامه دارد.

انتخاب کتاب بعدی

برای انتخاب کتاب بعد از گور به گور به سراغ این ایتالیایی‌های عزیز خواهم رفت. می‌توانید از میان گزینه‌های زیر دو کتاب را انتخاب کنید:

1) ابریشم – الساندرو باریکو

باریکو داستان‌نویس مشهور ایتالیایی متولد 1958 است. رمان ابریشم در سال 1996 نگاشته شده است و داستان تاجری فرانسوی است که در زمینه کرم ابریشم فعالیت می‌کند و به ژاپن می‌رود و عشق و... نمره کتاب در گودریدز 3.8 از مجموع 28141 رای است.

2) توفان در مرداب – لئوناردو شیاشیا

شیاشیا (1921 – 1989) نویسنده و منتقد ادبی و پژوهشگر اجتماعی، تحصیل‌کرده رشته حقوق بود. مدتی هم در مجلس سیسیل و پارلمان ایتالیا نماینده‌ی مردم بود. توفان در مرداب رمانی تاریخی است که به اواخر قرون وسطی و تقابل سنت و آزادی می‌پردازد... نمره کتاب در گودریدز 3.7 از مجموع 354 رای است.

3) عذاب وجدان – آلبا دسس‌پدس

آلبا دسس‌پدس (1911 – 1997) روزنامه نگار و نویسنده ایتالیایی-کوبایی که در آثارش سعی دارد از دریچه ادبیات به بیشتر مشکلات زنان اشاره کند: مشکلاتی چون نداشتن پشتیبان، فقدان قدرت اعمال نظر، نداشتن آزادی، نداشتن استقلال مالی و... نمره کتاب در گودریدز 3.4 از مجموع 259 رای است.

4) گورستان پراگ – اومبرتو اکو

اومبرتو اکو (1932 – 2016) فیلسوف و نویسنده ایتالیایی که به واقع هدیه‌ای از بهشت بود! و البته عاشق کتاب و متخصص قرون وسطی... گورستان پراگ ششمین رمان اوست که در سال 2010 به چاپ رسیده است. نمره کتاب در گودریدز 3.4 از مجموع 19494 رای است.

5) مارگریتا دلچه ویتا – استفانو بنی

استفانو بنی نویسنده، شاعر و روزنامه‌نگار، متولد سال 1947 است. او در کارنامه‌اش کارگردانی و حتا بازیگری را نیز دارد. مارگریتا دلچه ویتا روایت دختر چهارده‌ساله‌ایست که در رابطه با تاثیر همسایه جدید و مدرن‌شان بر خانواده‌ی خود با کلماتی ساده به معانی عمیقی می‌پردازد... نمره کتاب در گودریدز 3. 7 از مجموع 2407 رای است.

6) ویکنت دو نیم شده – ایتالو کالوینو

ایتالو کالوینو (1923 – 1985) نویسنده‌ای مبدع و نوآور است. خلاقیت او در قصه‌نویسی از موضوع داستان تا طرح و چگونگی پرداخت آن اعجاب‌آور است. ویکنت دو نیم شده در سال 1951 نگاشته شده است و اولین اثر از سه‌گانه‌ی نیاکان ما محسوب می‌شود. نمره کتاب در گودریدز 3.8 از مجموع 10065 رای است.