یونس دانشجوی دکترای پژوهشگری اجتماعی است و در حال انجام پایان نامه خود با موضوع بررسی علل جامعه شناختی خودکشی دکتر پارسا است. دکتر پارسا استاد فیزیک است که خود را از طبقه هشتم یک ساختمان پایین انداخته است. یونس که فردی خداباور بوده است در حال حاضر بیشتر تحت تاثیر مسئله شرور در وجود خدا شک کرده است ... در این راستا وضعیت دوستانی مانند مهرداد (که از آمریکا بازگشته است و همسرش دچار سرطان است و سوالات زیادی در این باب برایش پیش آمده است) به این شک دامن می زند و کسانی مثل سایه (نامزدش) و علیرضا (دوست عارف مسلکش) او را به سمت یقین می خوانند و....
اما بعد...
دغدغه شخصیت اول داستان دغدغه شخصی من هم هست و شاید دغدغه خیلی از ما ها ! و شاید یکی از دلایل پرفروش بودن این اثر همین مورد باشد. خواننده علاقمند می شود بلکه بتواند در قالب داستان به جوابی قانع کننده برسد که به زعم من نخواهد رسید. جوابهایی که از سمت خداباوران ذکر می شود مبتنی بر تجربه دینی است که این تجربه نیز پس از آوردن ایمان ممکن می شود:
در تجربه خداوند، برخلاف تجربه طبیعت که قانون هاش بعد از آزمایش بدست می آد، اول باید به قانونی ایمان بیاری و بعد اون رو آزمایش کنی. حتی باید بگم هرچه ایمانت به اون قانون نیرومندتر باشه احتمال موفقیت آزمون ها بیشتره. یعنی هر اندازه که به خداوند ایمان داشته باشی خداوند همون اندازه برای تو وجود داره. هر چه بیشتر به او ایمان بیاری، وجود و حضور او برای تو بیشتر میشه
این نوع پاسخ همانگونه که من را قانع نمی کند به نظرم یونس را هم قانع نمی کند و البته خداباوران سنتی را هم راضی نمی کند چرا که چنین پاسخ هایی و چنین سلوک ها و چنین معجزاتی در ادیان دیگر (ابراهیمی و غیر ابراهیمی و حتی خداناباوران) هم یافت می شود و اصولاٌ با چنین استدلالی کسی توجیه نمی شود و ایمان نمی آورد. مگر اینکه خود تجربه ای داشته باشد که آن هم پیشنیازش ایمان معرفی می شود.
فکر می کنم کسانی که دارای ایمان و یقین (به خصوص از نوع روشنفکری دینی) به وجود خدا باشند از این داستان خوششان می آید , همچنین کسانی که حال و توان ریسک کردن و ورود به ایستگاه شک را ندارند این کتاب را می پسندند. اما خداناباوران فارغ از قضایای ادبی لذتی نخواهند برد و ایستادگان در ایستگاه شک با علاقه کتاب را می خوانند ولی از جایشان تکان نخواهند خورد.
یونس هم اگر در انتها به نظر می رسد که از ایستگاه شک خارج شده است به نظر من بیشتر دچار معذوریت! شده است تا اقناع! (البته این برداشت من است). در همین راستا رفتار سایه با یونس (همان چیزی که من گذاشتن یونس در معذوریت می گویم) اصلاٌ برایم قابل هضم نیست , صحبتهایش هم به همین ترتیب (به خصوص جایی که خواب چندی قبل یونس را برای یونس تعریف می کند; بدون کم و کاست با سلیسی کامل و بیان شیوا! به نظر می رسد که نویسنده بلندگو دستش گرفته باشد و شروع به سر دادن شعار می کند) برایم قابل هضم نیست.
ای کاش قضاوت بیشتر به عهده خواننده گذاشته می شد و جایش تنگ نمی شد. ای کاش اسامی شخصیت های مذهبی (همین دو سه مورد هم) آورده نمی شد. ای کاش در باب موضوع پایان نامه کمی بیشتر تامل می شد (به نظر من که سالهای کوتاهی در چنین فضایی درس خوانده ام این موضوع در حیطه علوم اجتماعی نمی گنجد و بیشتر به بحث روانشناسی نزدیک است و نوع افکار و روش هایی که یونس دنبال می کند به روش تحقیق در علوم اجتماعی بی شباهت است و بیشتر به سریالهای معمایی شباهت دارد...). ای کاش اتفاقات گره بازکن داستان اینقدر بعضاٌ سردستی پیش نمی آمد (جایی که یونس با دختر دانشجو, شهره بنیادی, صحبت می کند و ابتدا به دلیل آزارنده بودن موضوع حاضر نیست در موردش حتی صحبت کند ولی در ادامه نامه عاشقانه مرتبط با موضوع را از کیف خود بیرون می آورد و به یونس می دهد!! معلوم نیست این خانم برای چی انتقالی گرفته رفته اصفهان اگر می خواسته چنین نامه ای را همیشه در کیفش حمل کند) . ای کاش دلیل اینکه چرا پارسا و مهتاب ازدواج نکرده اند کمی باز می شد (من که در این زمینه هنگ کردم! یعنی پرت شدن از طبقه هشتم ساختمان از ازدواج با دختر مورد علاقه آدم شیرین تره!!). و چند ای کاش دیگر...
اما در کنار همه این ای کاش ها باید بگویم که نثر خوبی دارد و روان است و... در کل متوسط بود و من همان داستانهای کوتاه مصطفی مستور را ترجیح می دهم.
این کتاب را نشر مرکز در 113 صفحه منتشر نموده است. (کتاب من چاپ سی و دوم است به قیمت 2800 تومان)
پی نوشت: کتاب بعدی که در حال خواندن آن هستم "دل سگ" اثر میخائیل بولگاکف است.
پ ن 2: نمره کتاب 2.4 از 5 میباشد.
داستانهای این مجموعه به استثنای یکی از آنها از میان دو مجموعهی بهترین داستانهای کوتاه آمریکایی سال 2005 و داستانهای برنده جایزه اُهنری سال 2006 انتخاب شدهاند. داستان "یک بار در زندگی" نیز از مجله نیویورکر (مه 2006) انتخاب شده است. نویسندگان اکثراٌ برای من جدید و ناآشنا هستند اما قبل از هر داستان بیوگرافی کوتاهی از نویسنده آورده شده است که مفید است.
آفت این گونه گردآوری ها این است که معمولاٌ بعضی از داستانها در مجموعه ای دیگر و توسط مترجمی دیگر نیز ترجمه می شود! و بدین ترتیب در حوزه ترجمه هم بهره وری مانند حوزه های دیگر می شود. خوب , همه چیزمان باید به همه چیزمان بیاید دیگر... این مجموعه 3 داستان مشترک با کتاب « نقشه هایت را بسوزان» که توسط خانم مژده دقیقی گرداوری و ترجمه شده , دارد.
پسران پیر, دختران پیر ادوارد پی جونز
داستان مردی که به جرم قتل به زندان می رود و ماجراهای زندان و پس از زندان 7 ساله و برخورد با دوست دختر قدیمی ... (خوب)
دومین مرد را که کشت دستگیرش کردند. پلیس هیچ وقت قتل اول را به او نسبت نداد. بنابراین مقدر شد که قربانی توی قبرش بخوابد و هیچ کس رسماٌ تاوان آن چه را بر سر او آمده بود ندهد... تا حدی می شد گفت که انگار بر اساس دفاتر پلیس, سیزر یک نفر را آزادانه کشته و قسر در رفته است.
چهار میزان اول ناتانیل بلوز
والدین یک پسر 14 ساله می خواهند برای یک ماه مسافرت بروند, یک پیرزن را استخدام می کنند تا در غیبت آنها از پسر و خانه مراقبت کند و ... (متوسط)
دختر خاله ها جویس کارول اوتس
یکی از بازماندگان هولوکاست زندگینامه خود را چاپ می کند و با توجه به نظرات جنجالی آن پرفروش می شود و این استاد دانشگاه (فریدا) معروف می شود. ربه کا با خواندن این زندگینامه متوجه می شود که فریدا دختر خاله ایست که در زمان جنگ جهانی دوم قرار بود به نزد آنها بیاید و او فکر می کرد که کشته شده است لذا به فریدا نامه می نویسد... این داستان نامه هایی است که بین این دو رد و بدل می شود.... (خوب)
اشتیاق آلیس مونرو
گریس پیرزنی است که به شهر زمان جوانی خود مراجعه و خاطراتش را مرور می کند. دختری که در آستانه ازدواج با دوست پسر محجوبش تصمیمی عجیب می گیرد... (خوب)
در واقع مردها – یا به عبارتی مردم , همه مردم – تصور می کردند دخترها باید یک چنین صفاتی داشته باشند: خوشگل, عزیز دردانه, ننر, خودخواه و تهی مغز. یک دختر می بایست دارای یک چنین خصوصیتی می بود تا عاشقش می شدند, آخر سر هم این دختر خودش مادر می شد و با سوز و گداز زندگیش را وقف بچه هایش می کرد. او گرچه دیگر خودخواه نبود اما هم چنان تهی مغز باقی می ماند. تا آخر عمرش.
تمرین های ساده برای دانش اموزان تازه کار آلیکس اوهلین
پسری که در 8 سالگی برای آموزش پیانو نزد زنی می رود در حالیکه به دلیل فقر در خانه پیانویی برای تمرین ندارد و او با کشیدن کلیدهای پیانو روی کاغذ تمرین می کند و.... (متوسط)
هیچ دوستی نداشت. بیشتر اوقات ساکت بود. انگشتش را توی بینیش می کرد و وقتی می گفتند نکن, آهسته درش می آورد و به نوک انگشتش خیره می شد. طوری که انگار هیپنوتیزمش کرده اند. بعد دستش را همینطور پاک نکرده , می کرد توی جیبش.
بوهمیایی ها جرج ساندرز
داستان از زبان پسری نقل می شود که در محله شان دو بیوه زن زندگی می کند که شوهرهایشان را در قتل عام های اروپای شرقی از دست داده اند, یکی خوش اخلاق است و دیگری بد اخلاق و قضاوتی که بچه ها دارند و... (خوب)
قاضی شیوا رام مورتی ریشی ردی
دو دوست مسن هندی که در آمریکا زندگی می کنند و هر هفته با هم قراری دارند و پیاده روی و ناهاری... در روز کریسمس که رستوران همیشگی تعطیل است به ساندویچیی مکزیکی می روند و تصادفاٌ یکی از آنها که قاضی بازنشسته است غذای اشتباهی که شامل گوشت گاو است دریافت می کند....(متوسط)
نامه هایی در برف ملانی ری تان
نامه ها یا واگویه هایی است که یک زن سی و چند ساله خطاب به افراد مختلف بیان می کند و از این طریق سرگذشت غم بار خود را تعریف می کند... (خوب)
اوه لیدیا! خیلی ازت ممنونم که عاشق سبزیجاتی, همین دنبال لوبیا های سبز و تازه گشتنت بود که به من فرصت داد بتونم دستمو ببرم تو کیف کوچولوت و فقط چیزی رو که بهش احتیاج داشتم پیدا کنم و بردارم. تو ایستاده بودی تو صف صندوق , تا متوجه بشی چیزی گم کردی , من شصت کیلومتر دور شده بودم, به سمت غرب.
یک بار در زندگی جومپا لاهیری
دو خانواده هندی مهاجر در آمریکا... یک خانواده به هند باز می گردد و حالا بعد از چند سال مجدداٌ به آمریکا برمی گردند و تا زمان خرید خانه, در خانه خانواده دیگر مستقر می شوند...(خوب)
مادرم می گفت آن قدر که بمبئی آن ها را آمریکایی کرده کمبریج نکرده...
این کتاب توسط خانم آذر عالی پور گردآوری و ترجمه شده است و انتشارات مروارید آن را به زیور طبع آراسته است (280 صفحه با تیراژ 1650 نسخه در سال 1387 با قیمت 4300 تومان).
پی نوشت: خیلی وقت است مستور نخوانده ایم!! روی ماه خداوند را ببوس مهمان پست بعدی خواهد بود.
پ ن 2: نمره کتاب 3.1 از 5 میباشد.
پ ن 3: نمره کتاب 3.2 از 5 میباشد.
زندانبان به یاد آر
آن هنگام که مردمان
درهای زندان را به خشم بگشایند
آن زمان که تو و سکوت تو بلندترین فریاد خواهش است
زندانبان به یاد آر
آن هنگام که کودکان در کتابهای تاریخ
نفرین کنان نام تو را می خوانند
آن هنگام که نوادگان تو در کنار کودکان من
بازی می کنند
و از شرم نام تو را نمی خوانند
زندانبان به یاد آر
آن هنگام که خاک زیر پایت نیز
نفرین می کند لحظه های تحمل بارت را
آن هنگام که آفتاب نیز
از افشاندن نورش به روی تو افسوس می خورد
زندانبان به یاد آر
آن هنگام که از تن تو
جز مشتی استخوان در ژرفنای خاک
هیچ نمانده است
زندانبان با چه تو تعویض کرده ای
آن لحظه های پاک کودکیت را؟
1378/7/28
پی نوشت : 11 دقیقه کوئلیو را تمام کردم ولی وقتی چند جا رو با پی دی اف مقابله کردم متوجه شدم که اون کتاب "گذری بر 11 دقیقه" بوده است!! لذا باید دوباره بخوانمش آن هم پی دی افی که برای من عذاب آوره! حالا امروز صبح به خیال خودم کتاب جدید هم دستم گرفتم (اشتیاق – مجموعه داستان های کوتاه آمریکایی و کانادایی). حالا از ته بساط شعرای قدیمی یه چیزایی می کشم بیرون تا بتوانم خودم را برسانم. ببخشید.
پ ن 2: دوستان پی دی اف کامل سانسور نشده این کتاب را کسی جایی سراغ دارد؟ هر چی پیدا کردم ناقص است!
خنک آن قماربازی که بباخت هرچه بودش و نماند هیچش الا هوس قمار دیگر
راوی داستان آلکسی ایوانیچ معلم سرخانه جوانی است که در جمع خانوادگی یک ژنرال روس انجام وظیفه می کند. این خانواده در اثر سهل انگاری ها و ولخرجی ها و قمار و... ژنرال, ثروت خود را از دست داده است و در شهری کوچک در اروپای مرکزی (اشاره نشده و می تواند جایی در آلمان , سوییس یا اطریش باشد) در هتلی زندگی می کنند. آنها چشم انتظار مرگ عمه ژنرال (که اعضای خانواده او را مادربزرگ صدا می زنند) هستند تا ارث مناسبی به خانواده انتقال داده شود. در اطراف این خانواده افراد مختلفی حضور دارند, مارکی دگریو فرانسوی زیرکی که ژنرال به او مقروض است و عنقریب املاک او را صاحب خواهد شد و فعلاٌ اختیار افسار زندگی ژنرال در دستان اوست و از ظواهر امر چنین بر می آید که روابطی نیز با نادختری ژنرال (پولینا) دارد. ژنرال عاشق دلخسته زن جوانی (بلانش) است که این زن جوان هم در انتظار آن است که در صورت ثروتمند شدن ژنرال (مرگ عمه) نان را در تنور بچسباند! ثروتمندی انگلیسی (استلی) نیز حضور دارد که مردی فکور و کم حرف است که او نیز احساساتی نسبت به پولینا دارد...
آلکسی عاشق پولیناست و حاضر است هرکاری که خوشایند اوست انجام دهد اما مشخص نیست که پولینا نیز علاقه ای به او دارد یا خیر .مثلاٌ آلکسی حاضر می شود بنا به دستور پولینا در محوطه هتل به بارونی آلمانی توهین کند (محض خنده!) و به همین دلیل شغل خود را به خطر می اندازد. پولینا از او می خواهد که برایش قمار کند و از این طریق مشخص می شود که او نیاز مالی شدیدی دارد...
همه در انتظار دریافت خبر مرگ مادربزرگ از روسیه هستند اما ناگهان خود مادربزرگ وارد می شود و در همان روز نخست دلبسته قمار (رولت روسی) می شود و ...
آلکسی به نحو غریبی به شانس و برد خودش در قمار اطمینان دارد و این را در صحنه های ابتدایی داستان می بینیم ولی اوج آن زمانی است که به خاطر پولینا به قمار خانه می رود:
آری گاهی اندیشه ای که هرزه گرد تر از آن نباشد, اندیشه ای که سخت محال در نظر آید, طوری وسوسه دایمی ذهن می شود که دست آخر آدم آن را شدنی می انگارد... تازه از این هم بیشتر: در جایی که چنین اندیشه ای با آرزویی قوی و پرشور جفت شود, آدم چه بسا آن را محتوم و ناگزیر و حکم ازلی بپندارد و وقوع آن را حتمی و مقدور بداند! شاید از این هم باز بیشتر, نوعی الهام, نوعی کوشش فوق العاده اراده, که تخیل اگین شده باشد, یا باز هم چیز دیگری .. نمی دانم چی, اما به هر تقدیر, آن شب (که تا عمر دارم از یادم نمی رود) معجزه ای رخ داد...
بحث قمار بحثی محوری است. به نظر می رسد نویسنده می خواهد نوعی فلسفه زندگی را تشریح کند. شباهت آنها چیست؟ در هر دو واقع شدن یک امر , قطعی نیست و همه چیز بر مبنای شانس و اتفاق شکل می گیرد. گردونه ای می چرخد و برخی می برند و برخی می بازند. آدم ها بین گزینه هایی که دارند (که محدود هم هست) انتخاب می کنند و نتیجه البته با تصادف و اتفاق قرین است. همانگونه که در قمار اتفاقات غافلگیر کننده می افتد (مثلاٌ وقتی 15 بار پشت سر هم قرمز می آید و یا در طول چند ساعت عدد صفر نمی آید اما ناگهان جندین بار پشت سر هم می آید و...) در زندگی تصویر شده نیز اتفاقات غافلگیر کننده زیاد می افتد (آمدن مادر بزرگ و یا برخورد آلکسی و استلی در شهری دیگر و...). دیده می شود که در سر میز قمار عده ای کاغذ قلم در دست می گیرند و حساب و کتاب می کنند تا بلکه بتوانند رابطه ای منطقی کشف کنند و از این طریق پولدار شوند اما همانگونه که کشف این رابطه در قمار محال است در زندگی نیز امری ناممکن است. البته این برداشت من می تواند در مورد روس ها صادق باشد! مثلاٌ آلمانی ها که سرشان توی حساب کتاب است و همیشه به فکر ازدیاد سرمایه اند تا مثلاٌ در نسل ششم شان سرمایه دار مولتی میلیاردری سر در بیاورد , خوب , حسابشان جداست! که البته راوی اینگونه زنده بودن را زندگی نمی داند.
در این رمان چهره ها و فضا ها زیاد تشریح نمی شود ولی کاری که نویسنده در آن تبحر خاصی دارد تحلیل شخصیت هاست. آن فیلمی که اسمش یادم نیست ولی شخصیت اولش داستایوسکی بود یادتان هست؟ (در همان تلویزیون خودمان! نه همین!) صحنه ای بود که داستایوسکی مسن در اتاقی قدم می زد و حرف می زد و خانم جوانی تندنویسی می کرد... داستایوسکی باید مطابق قراردادش با ناشر داستانی را کمتر از یک ماه بعد تحویل می داد... بعداٌ با همان خانم جوان ازدواج کرد! یادتان آمد؟ بله... آن کتابی که باید کمتر از یک ماه بعد نوشته می شد و نوشته شد همین کتاب قمار باز است...
این کتاب دو بار ترجمه شده است: بار اول توسط مرحوم جلال آل احمد ( در حال حاضر انتشارات فردوسی) و بار دوم توسط آقای صالح حسینی ترجمه و نشر نیلوفر آن را در 237 صفحه منتشر نموده است.(چاپ چهارم 1388 با قیمت 3800 تومان به وجه رایج مملکت)
این کتابها از این نویسنده در لیست 1001 کتاب موجود است: برادران کارمازوف , ابله, جنایات و مکافات و یادداشت های زیرزمینی.
پی نوشت : داستایوسکی , داستایفسکی , داستایوفسکی ... مسئله این است!
پی نوشت2: کتاب بعدی 11 دقیقه پائولو کوئلیو است که در راه است.
پ ن 3: نمره کتاب 3.6 از 5 میباشد.