ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | |||
5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 |
12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 |
19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 |
26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
اگر قدرت چنان مطلق شود که بتواند مرتکب هر گونه عمل خودسرانهای بشود، بتواند هر کسی را به ناحق متهم، بازداشت، محاکمه، و او را به ارتکاب جرایم موهوم محکوم کند، اموالش را مصادره کند، کار و آزادیش را از او بگیرد، و از همه مهمتر، در ملاء عام به او توهین کند و بیآبرویش سازد، ترس نیز میتواند آنقدر مطلق شود که قدرت در واقع برای تداوم بخشیدن به خود نیازی به انجام دادن هیچیک از این کارها نداشته باشد. قدرتها فقط گهگاه نیاز دارند نشان بدهند که میخواهند و میتوانند مستبدانه رفتار کنند. ما در دنیایی زندگی میکنیم که در آن قدرتمندها با ابزارهایی حکومت میکنند که با هر آنچه بشر تاکنون شناخته تفاوت دارد. این قدرتمندها میتوانند آحاد بشر و نیز تمام انسانها را کنترل و نابود کنند. مادام که این ابزارها وجود دارند، دنیای ما دنیای ترس باقی خواهد ماند. (روح پراگ - قدرتمندان و بیقدرتها ، ص132 ، تاریخ نگارش ژانویه 1980)
..........
در میان ضعفا، آنهایی که رؤیای نجات دادن جهان و رهانیدن آن (و خودشان) از ترس را از طریق حکومت خود در سر میپرورانند، خودشان را گول میزنند. نوع بشر توسط قدرتی که ضعفای پیشین در اختیار قرار گرفتهاند آزاد نخواهد شد، زیرا ضعفا در همان روزی که به قدرت میرسند بیگناهی خود را از دست خواهند داد. آنها به محض اینکه ترس از دست دادن قدرت هنوز نامستحکم خود، و رؤیاها و برنامههای تحققنایافتهی خود برشان دارد، دستهاشان را به خون خواهند آلود و در دور و اطراف خود بذر وحشت خواهند پاشید، و محصول آن را نیز درو خواهند کرد. آنها نمیتوانند از شر ترس خلاصی یابند. آنها در ترس از انتقامجویی، در ترس از دوباره پرتاب شدن به همان جایی که از آن آمدهاند خواهند زیست، و از اعمال خود به وحشت خواهند افتاد. قدرت توأم با ترس موجب جنون و افسارگسیختگی میشود. قدرت ضعفای پیشین غالباً سبعانهتر از قدرتی است که توسط قدرتمندان سرنگون شده (به توسط آنها) اعمال میشد، زیرا با اینکه ممکن است صاحبان قدرت کنترل حکومت را به دست گیرند، اما ترس هیچ گاه دست از سر خودشان برنمیدارد. (روح پراگ - قدرتمندان و بیقدرتها ، ص134 ، تاریخ نگارش ژانویه 1980)
.........
پ ن 1: در انتظار روزهای خوب... روزهایی که بتوان اندکی فراغت جهت وبلاگنویسی یافت... حالا روز هم نشد عیب نداره! از این جهت خواندن روح پراگ و نوشتن این پستها مفر خوبی برای من در چنین روزهایی است. پس درود بر روح پراگ! و اَی تووو روح خوزه آرکادیا آئورلیانو!! همراهان قدیمی تا حدودی حدس خواهند زد که ضمیر مرجع این نفرین به کجا برمیگردد. واقعاً گاهی سرنوشت، سر شوخی را بدجور باز میکند... با دادن هزینههای مادی و معنوی بسیار در سازمان جابجا میشوید و چند وقت بعد، فردی که از دستش فرار نمودهاید با بسطِ یدی فراتر از قبل، بالاسر شما قرار گیرد... اینجاست که باید پرسید آقای اقبال آیا شما به روح اعتقاد دارید!؟
پ ن 2: عکس کلیما با توجه به حس و حال پینوشت1 انتخاب شده است!
میله جان اندرز مسعود سعد سلمان را به کار ببند که «اگر زمانه با تو نسازد تو با زمانه بساز» و غم مدار.
یلدا مبارک.
سلام
مدادجان من خودم تهِ لیبرالهای سازشکار هستم! و به عبارتی بایدیفالت سازش با زمانه در دستور کارم هست اما...
امیدوارم یلدا خوش گذشته باشد.
سلام
یلدامبارک
سلام
امیدوارم یلدا خوش گذشته باشد
سلام
روح پراک
قلعه حیوانات
1984
ما
جورج اورول روزگار حرف های کلیما را در 1984 خود پیش بینی کرد و کلیما شاید دوسال پیش خبری را از رادیو شنید و پس از آن نیم نگاهی به نقشه جهان انداخت و حالا این بخش از روح پراگ را نوشت و بدینگونه او هم دست به پیش گویی زد
اما این بار بسیار دقیق تر از اورول نسخه را پیچید.
برات صبر و آرامش در موقعیت جدید رو آرزو میکنم دوست عزیز
سلام
ما که خوشبختانه نیازی به شنیدن این حرف ها و پیشبینی ها نداریم... ولی این غربیها با این جلزولز کردنها و پیشبینیها و تحلیلها نشان دادهاند که به این هشدارها نیاز دارند
اما خودم... فکر کنم زیادی شلوغش کردم... کار بسیار سنگینتر شده است اما بالاخره رسیدن به آرامش مسئلهایست که باید برای آن انرژی گذاشت... نمیتوان انتظار دریافت آن را به صورت کادوپیچ داشت! باید زحمت کشید... مثل خیلی چیزهای دیگه نظیر آزادی و امثالهم... مثل پول نیست
سلام
ممنون میشم اگه من راهنمایی کنید.
درباره ارنست چه گوارا و آشنا شدن با عقاید و زندگیش چه کتاب یا کتابایی رو بخونم؟ کتابای تقریبا زیادی هست اما این که کدومشون معتبره برام قابل تشخیص نیست!
سلام
من صلاحیت کافی برای جواب دادن به این سوال را ندارم.
فقط به نظرم میرسد برای هدفی که دارید شاید کتاب خاطرات موتورسیکلت که خاطرات خودننوشت اوست کتاب مناسبی است و همچنین کتابی که نشر چشمه یکی دو سال قبل درآورد به نام چهگوارا، زندگی انقلابی (اندرسن نویسنده این کتاب خبرنگار نیویورکر است)...
گمانم این دو کتاب مناسب باشند.
منتها این توصیهها را با عنایت به جمله اولم در نظر بگیرید.
موفق باشید
انقدر این دو تا پاراگراف عمیق و تکان دهنده است که حیرت کردم. تا حالا چیزی از کلیما نخوندم، اما این قسمت هایی که می گذاری بدجوری وسوسه کننده است.
چقدر دقیق ماهیت ترس و قدرت را در فقط دو پاراگراف توضیح داده است. مخصوصا اون جایی که می گه حکومت ضعفای پیشین سبعانه تر از حکومت قدرتمندان سرنگون شده است.
من نمی دونم چه جوریه که اینا یه جوری می نویسن که آدم سریع تا مغز استخون همه چیز رو درک می کنه، اما اینجا یه جوری می نویسند که آدم باید جون بکنه تا درک کنه!
.................
اما من خوزه آرکادیو رو دوست دارم؛ آقای اقبال لعنتی شما اصلا می دونی خوزه آرکادیو چه نقشی در دنیای ادبیات داره که انقدر اذیت می کنی؟!!
حالا اقبال همون باباییه که حکومت ترسوها رو پیش می بره یا بخت و اقبال بشریه؟
سلام
این دو پاراگراف بخشی از یک مقاله است که خواندن تمام آن بسیار مفیدتر خواهد بود.
و اما پاراگراف سوم کامنت شما به یکی از موانع رشد و توسعه علوم انسانی در ایران اشاره دارد و در عینحال چنانچه همین سرنخ را دنبال کنید خواهید فهمید که چرا در اینگونه جوامع حرف روشنفکران عمدتاً فهمیده یا شنیده نمیشود درحالیکه حرف عدهای دیگر به راحتی توسط مردم درک میشود! و اینچنین میشود که ملتها مدام به بیراهه میروند...
..........
البته من باید لعنت را به خوان پابلو میفرستادم!
اقبال همین شانس کاری یا شانس خدمتی من است!
به عقیده آقاى اورول در کتاب ١٩٨٤ اگه امیدى باشه که روزى از دست حکومت هاى فاسد و سلطه جو رهایى پیدا کنیم ، سرانجام همین طبقه کارگر و ضعفا هستن که بالاخره روزى به پا خواهند خواست و حکومت ظالم رو به زیر مى کشن . بعدش چى مى شه هیچى به عقیده آقاى کلیما حکومت ضعفا بدتر و مستبدانه تر مى شه آخرش مى رسیم به همون مثل معروف خودمون که هیچ شرى نرفته که به جاش یه چیز بهتر بیاد و چه مصداق آشنایى در جامعه ما .....
سلام
بله توجه به این نکته به نظرم اهمیت دارد... ظاهراً تجربه ها حاکیست چنانچه نتواننداز طریق اصلاح کار را پیش ببرند از طریق انقلاب خرابترش میکنند! (البته این قضیه در مورد غربیهای بد صادق است) از شوخی گذشته به نظر من اصلاح یک سیستم از تخریب و از نو ساختن یک سیستم سختتر است ... آنهایی که توانستند این کار سخت را انجام بدهند موفق شدند.
ممنون
کتاب خیلی خوبی بود.من واقعا مجذوب نظرات کلیما در مورد دنیای مدرن شدم.به نظرم البته کمی بدبین بود.مطالبی که در مورد صداقت و قدرت نوشته بود فوق العاده بود.
بخش آخر رو ولی خیلی سخت تونستم باهاش ارتباط برقرار کنم،چون هنوز آثار کافکا رو نخوندم و خیلی پیچیده بود.گرچه خیلی جذب این شخصیت عجیب و درونگرا شدم.
شما کدوم کتاب کافکا رو برای شروع پیشنهاد می کنید؟
سلام
بله کتاب فوقالعادهای بود. اما در مورد بدبینی و خوشبینی به گمانم خواندن دوباره آن قسمتی که در قسمت چهارمی که برای روح پراگ نوشتم آوردم خوب است... هم کمی امیدوارکننده است و هم به نکتهای بسیار حیاتی و دقیق اشاره میکند. کاش آن بخش را بارها و بارها بخوانیم و کاش خیلیها بخوانند. این که در چه قلمروهایی باید کار کرد و به چه قلمروهایی نباید وارد شد... متاسفانه این چالهایست که ما در طول تاریخ در آن افتادهایم.
..........
فکر کنم مسخ یا مجموعه داستانهای کوتاهش شروع خوبی باشد.