اتفاقاتی که در این ده روز بر ما گذشته است بیشتر به تریلرهای پرحادثه میماند؛ داستانهایی که در آن مدام خواننده در تعلیق قرار گرفته و شگفتزده میشود. شاید ما با فکر کردن به فقط یکی از اتفاقات این روزها میتوانستیم یک زمستان را سر کنیم. زندگی البته با داستان و انیمیشن متفاوت است و ما این قابلیت را نداریم که بعد از له شدن و یا منفجر شدن دوباره شکل بگیریم و ادامه بدهیم.
ما مشغول چه هستیم و مشغول چه باید باشیم؟ یعنی واقعاً فلسفه حضورمان در دنیا چیست؟ جوابی که به ذهن من میرسد «زندگی» است. یعنی اولویت اول با زندگی است و هر امر و هدف دیگری در مرتبه بعدی قرار میگیرد. ما برای مردن به این دنیا نمیآییم. آیا وقتی ما فرزندی به دنیا میآوریم به فکر تدارک مرگ او هستیم؟ هیچ انسان نرمالی در آن لحظات به فکر مرگ نیست. اگر بر سر این قضیه توافق کنیم آنوقت این میزان همنشینی با مرگ که در سرزمین ما عادی شده است بسیار جای نگرانی دارد. اگر مدام در حال دستوپنجه نرم کردن با اخبار و افکار مرگآلود هستیم حتماً داریم راه را اشتباه میرویم.
میدانم که از برخی جبرهای زمانه و جغرافیا و طبیعت و غیره و ذلک نمیتوان فرار کرد. مرگ هم یک واقعیت و جبری است که از آن خلاصی نخواهیم داشت. مرگ خطوط زندگی ما را روشن میکند و به آن معنا میدهد. مرگ همهی این محاسن را دارد اما به قول سلینجر مشخصه یک فرد نابالغ این است که میل دارد به دلایلی، با شرافت بمیرد؛ و مشخصه یک فرد بالغ این است که میل دارد به دلیلی، با تواضع زندگی کند.
آموختن از تجربیات خود و دیگران یک عمل حکیمانه است. کاش ما همگی میتوانستیم از روزگار درس بگیریم. فرصتها مثل ابر در آسمان میگذرند. اگر کسی ارادهای برای جبران خطا در فاجعه تلخ هواپیما را دارد به این فکر کند که مسافران این پرواز «چرا» میرفتند. لااقل در همین جهت به فکر اصلاح امور باشد. شاید این مرهمی باشد بر دل داغداران. البته که فرصتها مثل برق و باد میگذرند و همیشه در دسترس نیستند.
وقتی با یک متن روبرو میشویم این احتمال وجود دارد که همان معنای مد نظر نویسنده را درنیابیم. در اینصورت ارتباطِ ما با متن بهخوبی برقرار نشده است. چه عواملی موجب میشود که ارتباط خوبی با متن برقرار نکنیم؟ به عنوان مثال در این لینک (اینجا) فردی که احتمالاً کتاب جنگ آخرزمانِ یوسا را خوانده، نظرات خود را نوشته است. منطقاً کسانی که کتاب را خواندهاند دهانشان باز خواهد ماند! و باز این سوال پیش میآید چگونه درک ما از یک متن گاهی چنین معوج میشود؟
مثال فوق، یک رمان حجیم است و البته سبک زندگی ما دارد به سمتی میرود که طاقت خواندن چنین چیزهایی را نداریم و متاسفانه از لذت خواندن چنین آثاری خودمان را محروم میکنیم. اما آیا در متنهای کوتاه مشکلِ پیشگفته رخ نمیدهد!؟ فضای مجازی پر است از مواردی که نشان میدهد یک جای کار میلنگد و ارتباط با متن (حتی در حد یکی دو جمله) به خوبی برقرار نمیشود. علت چیست؟
مهمترین علتی که به ذهن من میرسد وجود پیشداوریهاست. در مثال بالا این مسئله کاملاً مشخص است؛ و حتی شکل خندهداری به خود گرفته است... طنز ماجرا اینجاست که یکی از موضوعات محوری داستانِ جنگ آخرزمان شناخت سطحی و همراه با پیشداوری گروههای متخاصم نسبت به یکدیگر است که به شکلگیری فاجعه منتهی میشود.
خلاص شدن از پیشداوریها و پیشفرضهای ذهنی کار سادهای نیست. گاه شرایطی پیش میآید که اتفاقاً این پیشفرضها کنترل ذهن ما را بهصورت کامل در دست میگیرد. این شرایط معمولاً با هیجان و خشم و غلیان احساسات همراه است. در چنین شرایطی برداشتهای ما از یک متن میتواند به بالاترین سطح از اعوجاج برسد. اگر بخواهیم حکم کنیم که در این زمانها چیزی نخوانیم حکم به ممنوعیتِ آن بهطور عام دادهایم! واقعیت این است که ما معمولاً در چنین شرایطی هستیم و محیط نیز مدام در حال تقویت آن است ولذا تنها راهحلی که باقی میماند کنترل احساسات خودمان است. برخی هم البته صورت مسئله را پاک میکنند و سعی میکنند با متن روبرو نشوند!
............
پ ن 1: «آن روز بعدازظهر نفرت یوناتان نوئل آنقدر عمق و شدت و وسعت پیدا کرده بود که دلش میخواست به خاطر پاره شدن شلوارش دنیا را به خاک و خون بکشد!». گاهی اطرافیان خود را هنگام کار با گوشی در قامت این شخصیتِ داستانِ کبوتر اثر پاتریک زوسکیند میبینم. بابا اینقدر نفرت روی نفرت تلنبار نکنیم! باور کنید خیلی خطرناک است. گیریم که تمام متنفرهای عالم را به اتحاد رساندیم! چه عاید این مُلک میشود؟!
پ ن 2: «میتوان گفت نفرت، نفرت میآورد و جهانی که در آن بر نفرت دامن زنند چنان آکنده از زد و خورد و مجادله خواهد شد که هیچکس نمیتواند از لذت یک زندگی خوب بهرهمند گردد.» این را هم از برتراند راسل بشنویم.
پ ن 3: انتخابات پست قبل تا دو سه روز دیگر ادامه دارد.
در ایام قدیم وقتی کسی فوت میکرد و بازماندگان به عزای ایشان مینشستند، نزدیکان بازماندگان برای نشان دادن همدلی رفتارهای خاصی را نشان میدادند؛ عدهای لباس سیاه میپوشیدند، برخی از تراشیدن ریشهای خود ابا میکردند، برخی که کاسب بودند کرکره مغازه را پرای ساعاتی پایین میدادند و از این دست رفتارهایی که ما از بزرگترها دیده و آموخته بودیم. این امور البته برای فرد درگذشته توفیری نداشت اما برای بازماندگان اهمیت داشت.
یکی از دوستان به شوخی عنوان میکرد که گویا من و امثال من در سرزمین دیگری به سر میبریم و دلمان خوش است که رمان میخوانیم. نه! من هم همینجا هستم، دل خوشی هم ندارم اما دلیل نمیشود که کلاً کرکره را پایین بکشم!
دو کتاب صدای افتادن اشیاء (گابریل واسکس) و اندازهگیری دنیا (دانیل کلمان) تمام شده است و بهزودی در موردشان خواهم نوشت. دو کتاب بعدی از میان گزینههای زیر انتخاب خواهد شد. از مشارکت شما در انتخاب استقبال خواهم کرد:
گروه اول – بریتانیاییها
الف) سومین پلیس – فلن اوبراین
برایان اونولان (1911-1966) با نام مستعار فلن اوبراین، رماننویس و نمایشنامهنویس ایرلندی این رمان را در سالهای ابتدایی جنگ جهانی دوم نوشت اما ناشری به چاپ آن رضایت نداد. این کتاب پس از مرگ نویسنده در سال 1967 منتشر شد و تقریباً در همه لیستها نظیر 1001 کتابی که قبل از مرگ میبایست خواند و... حضور دارد. نمره کتاب در گودریدز 4.01 از مجموع 14974 رای میباشد.
ب) زیر کوه آتشفشان – مالکوم لاوری
مالکوم لاوری (1909-1957) شاعر و نویسنده انگلیسی این کتاب را در سال 1947 منتشر کرد. این کتاب هم از آثار معروف قرن بیستم ادبیات انگلیسیزبان است و در همه لیستهای توصیه کتاب از جمله 1001 کتاب و گاردین و ... حضور دارد. برداشت خودم این است که این رمان در گروه C جا خواهد گرفت. نمره کتاب در گودریدز 3.79 از مجموع 20781 رای است.
ج) هابیت – جی.آر.آر. تالکین
تالکین (1892-1973) نویسنده، شاعر و زبانشناس و استاد دانشگاه آکسفورد این رمان تخیلی یا فانتزی را به عنوان اولین اثرش در سال 1937 منتشر کرد. این کتاب هم در تمام لیستها حضور دارد. طبیعتاً از پرخوانندهترین آثار دنیای داستانی است. نمره کتاب در گودریدز 4.27 از مجموع 2611790 رای است.
گروه دوم – چینیها و به عبارتی مو یان!
مویان متولد سال 1955 است که موفق شد بهخاطر «رئالیسم خیرهکنندهای که قصههای مردمی و تاریخ را با زمان حال پیوند میدهد» در سال 2012 جایزه نوبل را دریافت کند. این سه گزینه را از این نویسنده برای انتخابات در نظر گرفتهام:
الف) دست از این مسخرهبازی بردار اوستا
این نوولا در سال 2001 نوشته شده است و ترجمه فارسی آن حدود 190 صفحه است. نمره آن در گودریدز 3.59 از مجموع 952 رای است.
ب) ذرت سرخ
در سال 1987 نوشته شد و بهواسطه فیلمی که بر اساس آن ساخته شد و در جشنواره برلین و اسکار مورد اقبال قرار گرفت به مشهورترین اثر نویسنده بدل گردید. این رمان حدوداً 400 صفحهای در سایت گودریدز نمره 3.74 از مجموع 5029 رای را به خود اختصاص داده است.
ج) طاقت زندگی و مرگم نیست
این رمان حجیم (785 صفحه) در سال 2006 نوشته شده است. حجم آن بهگونهایست که کمتر مترجم و ناشری در این اوضاع احوال به سمت آن میروند. نمره آن در سایت گودریدز 3.97 از مجموع 3133 رای است.
در اوایل هر سال، بهترین کتابهایی که سال گذشته در موردشان در وبلاگ نوشتهام را انتخاب میکردم و در کنار منتخبین سالهای قبل قرار میدادم. بدینترتیب به مرور لیستی به دست آمده و میآید که شاید بتواند به کار انتخاب رمان توسط دوستان بیاید. کاری که امسال کمی(!) به تأخیر افتاد.
در ادامه مطلب این لیست را قرار دادهام. در کنار نام کتاب و نویسنده در هر ردیف، یک نمره و یک حرف انگلیسی آمده است. آن حروف (A,B,C) گروهی هستند که هر کتاب در آن قرار میگیرد و قبلاً در اینجا در مورد آن توضیحاتی دادهام و خواندنش برای استفاده از این لیست لازم است. و اما نمره...
در وبلاگها و سایتهای مرتبط با کتاب و فیلم، نمرهدادن امر جاافتادهایست. گاهی نویسنده سایت و وبلاگ شخصاً نمرهای بین صفر تا پنج یا ده به اثر مورد نظر میدهد و گاهی کاربران دیگر هم در به دست آمدن نمره مشارکت میکنند. مثلاً در سایت گودریدز یا آمازون شما میتوانید به هر اثری نمرهای از یک تا پنج بدهید. نمره شما با نمرات دیگران جمع، و میانگین آن به عنوان نمره اثر در معرض دید کاربران قرار میگیرد. این میانگین طبعاً عددی اعشاری میشود که معمولاً تا دو رقم اعشار در این سایتها نشان داده میشود. اما سازوکار نمرهدهی در اینجا چگونه است؟
زمانی که من تصمیم گرفتم که با نمرهدهی کتابها را ردهبندی کنم ابتدا چند شاخص را در نظر گرفتم و آنها را با برخی دوستان در میان گذاشتم و با مشورتی که از آنها گرفتم در نهایت به تعدادی شاخص نظیر: عنوان، شروع داستان، ریتم، فرم، پایانبندی، لذت خوانش و... رسیدم. برای این شاخصها با توجه به اهمیتشان وزنی در نظر گرفتم تا بر اساس آن سهم هر شاخص در نمره نهایی شکل بگیرد. این موارد را در یک جدول با فرمت اکسل قرار دادم و حالا برای نمره دادن به کلیت کتاب، به شاخصهای فوق در هر کتاب نمره میدهم (از یک تا ده و با توجه به معیارهایی که در جدول آمده است) و با فرمولهای سادهای که در جدول نوشتهام، نمره نهایی به دست میآید که من آن را تا یک رقم اعشاری گرد کرده و در وبلاگ میگذارم. (یک نمونه در ادامه مطلب آمده است)
شاید سوال شود که این همه دفتر و دستک برای چیست!؟ در پاسخ ضمن تأکید بر اهمیت کاستن از سرعت و شتاب زندگی میتوان به بستنی چوبی یا قیفی اشاره کرد! برخی دوست دارند بستنی خود را لیس بزنند و لذت ببرند و برخی هم آن را گاز میزنند. من البته از آنها هستم که لیس زدنِ بستنی را ترجیح میدهم!
.............
پ ن 1: در مورد انتخاب رمان قبلاً چیزهایی نوشتهام (اینجا).
پ ن 2: مطلب بعدی در مورد «مداد نجار» اثر مانوئل ریباس خواهد بود.
پ ن 3: طبیعتاً این سیستم نمرهدهی میتواند خیلی بهتر از این باشد ...
ادامه مطلب ...
کتاب بعدی که در موردش خواهم نوشت «کشتن مرغ مینا» اثر هارپر لی خواهد بود. پس از آن به سراغ «مداد نجار» اثر مانوئل ریباس نویسنده اسپانیایی خواهم رفت. برای مشارکت در انتخاب کتابهای بعدی میتوانید به یکی از گزینههای گروه 1 و یکی از گزینههای گروه2 رای بدهید. ترتیب گزینهها در هر گروه بر اساس تاریخ انتشار آن اثر است و میزان علاقه احرازکنندگان صلاحیت به آثار در شورای مربوطه در وبلاگ ، هیچگونه نقشی نداشته است! میزان توضیحات برای تمام گزینهها مساوی در نظر گرفته شده است!!
گروه 1 – ایتالیاییها
الف) مرحوم ماتیا پاسکال – لوئیجی پیراندلو
این نویسنده ایتالیایی در سال 1867 در خانوادهای مرفه در سیسیل به دنیا آمد. این استادِ سبکشناسیِ دانشگاهِ رم یکی از تأثیرگذاران عرصه نمایشنامهنویسی قرن بیستم محسوب میشود. او در سال 1934 برنده جایزه ادبی نوبل شد و در سال 1936 از دنیا رفت. رمان «مرحوم ماتیا پاسکال» در سال 1904 منتشر شده است. نمره آن در گودریدز 4.02 از مجموع 12796 رای است.
ب) گفتگو در سیسیل – الیو ویتورینی
نویسندهای از مکتب نئورئالیسم ایتالیا با نثری آهنگین؛ در سال 1908 در سیراکیوز در سیسیل در جنوب ایتالیا به دنیا آمد. در اوایل جوانی از زادگاهش خارج شد و مشاغل مختلفی از جمله کار در چاپخانه و همکاری در نشریات ادبی را تجربه کرد. او در سن 57 سالگی از دنیا رفت. مهمترین اثرش «گفتگو در سیسیل» در سال 1941 منتشر شده است. نمره آن در گودریدز 3.74 از مجموع 1494رای است.
ج) پریرا چنین میگوید – آنتونیو تابوکی
تابوکی برخلاف دو گزینه قبلی متولد شمال ایتالیاست. در 24 سپتامبر 1943. یعنی تولد ایشان نزدیک است! ایشان در پاریس با اشعار فرناندو پسوآ آشنا شد و پس از آن به ادبیات پرتقال علاقمند شد. او تا پیش از بازنشستگی استاد زبان و ادبیات پرتقالی در دانشگاه سیینای شهر فلورانس بود. «پریرا چنین میگوید» در سال 1994 منتشر شده است و نمره آن در گودریدز 4.12 از مجموع 12618 رای است.
گروه 2 – آمریکای لاتین
الف) رد گم – آلخو کارپانتیه
کارپانتیه از پدری فرانسوی و مادری روس در سوئیس به دنیا آمد (1904) و خیلی زود به همراه خانواده در کوبا مستقر شد. این نویسنده کوبایی یکی از تاثیرگذاران بر ادبیات آمریکای لاتین در دوره شکوفایی خود بود. او به غیر از نویسندگی و روزنامهنگاری در زمینه موسیقی هم دستی بر آتش داشت. «رد گم» در سال 1953 منتشر شده است و نمره آن در گودریدز 3.94 از مجموع 2325 رای است.
ب) باغ همسایه – خوزه دونوسو
در سال 1924 در شیلی به دنیا آمد. او یکی از نویسندگان مهم دوران شکوفایی ادبیات آمریکای لاتین محسوب میشود. دونوسو پس از کودتای پینوشه از شیلی خارج و سالها در تبعید زندگی کرد. او پس از بازگشت به زادگاهش در سال 1981 تا زمان مرگش (1996) به فعالیت در زمینه آموزش نویسندگی اشتغال داشت. «باغ همسایه» در سال 1992 منتشر و نمره آن در گودریدز 3.72 از مجموع 359 رای است.
ج) صدای افتادن اشیاء – خوان گابریل واسکس
این نویسنده کلمبیایی در سال 1973 در بوگوتا به دنیا آمد. در سال 1996برای ادامه تحصیل به پاریس رفت و در رشته ادبیات آمریکای لاتین از سوربن فارغالتحصیل شد. این نویسنده و مترجم و روزنامهنگار پس از سالها اقامت در اروپا در سال 2012 به کشورش بازگشت. رمان «صدای افتادن اشیاء» در سال 2011 منتشر شد و او را به اوج شهرت و ثروت رساند. نمره آن در گودریدز 3.8 از مجموع 11968 رای است.
.........................................................
پ ن 1: یک مطلب در رابطه با بهروز کردن لیست کتابهای قابل توصیه (مطابق سنوات قبل) بدهکارم که در اولین فرصت با توجه به رمانهایی که در سال 97 خوانده شد آن لیست بهروز خواهد شد.
پ ن 2: یکی از دوستان در مورد فاکتورهای نمرهدهی در وبلاگ سوال پرسیده بود که در این مورد حتماً خواهم نوشت و از همفکری دوستان جهت بهبود آن بهره خواهم برد. خواستم به آن دوست عزیز خاطرنشان کنم که یادم هست و حتماً در این مورد خواهم نوشت.