میله بدون پرچم

این نوشته ها اسمش نقد نیست...نسیه است. (در صورت رمزدار بودن مطلب از گزینه تماس با من درخواست رمز نمایید) آدرس کانال تلگرامی: https://t.me/milleh_book

میله بدون پرچم

این نوشته ها اسمش نقد نیست...نسیه است. (در صورت رمزدار بودن مطلب از گزینه تماس با من درخواست رمز نمایید) آدرس کانال تلگرامی: https://t.me/milleh_book

راهنمای مردن با گیاهان دارویی - عطیه عطارزاده

مقدمه اول: عنوان رمان بدون شک، بسیار کنجکاوکننده است و احتمالاً در میزان فروش و توجه خوانندگان به آن موثر بوده است. در سال‌های اخیر در این زمینه پیشرفت خوبی داشته‌ایم و حتی گاهی با عناوینی مواجه می‌شویم که یک سر و گردن و چه بسا چند سر و گردن از فرم و محتوای کتاب بالاتر هستند. البته در مورد این کتاب چنین نسبتی برقرار نیست. عنوان کتاب جذاب است اما این یک اتفاق نیست؛ کتاب حاوی بیست و سه پرده(فصل) است که هر کدام، یا لااقل تعداد قابل توجهی از آنها، دارای عناوین قابل تأمل و جذابی هستند. پس می‌توان گفت که عنوان کتاب و جذابیت آن یک اتفاق نیست. عنوان هر پرده شامل عبارتی است که در همان فصل به‌نوعی به کار برده شده است و شاید اگر بر همین منوال می‌خواستیم عنوان کتاب را انتخاب کنیم یکی از گزینه‌ها عبارتی مثل «دفترچه راهنمای گیاهان دارویی» بود که عنوان جذابی نبود و ربط مستحکمی با محتوای کتاب هم نداشت. با حذف دفترچه و اضافه شدن «مردن با»، عنوان بهتری خلق شده است هرچند ارتباط با محتوای کتاب در نگاه اول کماکان مستحکم نیست ولی به قول معروف: باز بهتر است! در نگاه دوم به بعد البته می‌توان ارتباطات محکمی شکل داد... ما در زمینه ارتباط دادن توانایی‌های عجیبی داریم که در ادامه مطلب خواهیم دید!    

مقدمه دوم: روزی که کتاب را به پایان رساندم و می‌خواستم در مورد آن بنویسم، مصادف شد با روز وفات ابن‌سینا که اتفاق جالبی بود. جالب‌تر اینکه چقدر طول کشید تا این مطلب به پایان برسد!! به هر حال در این داستان، شیخ‌الرئیس یکی از شخصیت‌های اصلی است و مستقیم و غیرمستقیم تأثیراتی بر فرم و محتوای داستان گذاشته است. در نیمه اول طب شیخ که مبتنی بر گیاهان دارویی است و در نیمه دوم کتاب، خود شیخ حضوری چشم‌گیر دارد. در همین نیمه راوی با مقدماتی بااهمیت و در جایی مهم (از لحاظ داستانی) با ابن‌سینا مواجه می‌شود و بدون معطلی شیخ از راوی می‌خواهد که جمله‌ای را در دفتر بنویسد. راوی هم بلافاصله این جمله را به عربی می‌نویسد: «فإذن النفس بعد الموت تبقی دائماً غیر مائلة متعلقه بهذا الجوهر الشریف و هو مسمی بالعقل الکلی و عند أرباب الشرایع بالعلم الإلهی». بد نیست به عنوان یک خواننده بدانیم این جمله یکی از استدلال‌های ابن‌سینا درخصوص بقای نفس ناطقه بعد از مرگ و فساد بدن است. این یک نکته کلیدی بخصوص برای تصمیم‌گیری خواننده درخصوص پایان داستان است. 

مقدمه سوم: در یک داستان خوب یا بالاتر از آن در یک شاهکار ادبیات داستانی می‌توانیم چنین تمثیلی را به کار ببریم: فرم و محتوا همانند دو اسب مسابقه هستند که هم‌دوش یکدیگر از خط پایان مسابقه می‌گذرند. تنظیم این کار البته کار سختی است و به هر حال ممکن است یکی از دیگری پیشی بگیرد. ممکن است به ذهن برسد که نویسنده‌ای مهارِ این دو اسب را چنان در دست بگیرد که آنها خیلی آرام آغاز کنند و خیلی آرام با هم به پایان برسند! بله این در عالم تمثیل کاملاً ممکن است ولی نتیجه داستانی پایین‌تر از معمولی خواهد بود (چون خلق داستان امری مکانیکی و فرموله شده نیست) و به ویژه اینکه ما داریم در مورد داستانهای خوب صحبت می‌کنیم. از این که بگذریم بعید می‌دانم نویسندگانِ آثارِ شاهکار فرمول خاصی را در این زمینه کشف کرده باشند چرا که اگر این‌گونه بود همه‌ی آثارشان شاهکار از کار در می‌آمد. به نظر می‌رسد فاکتورهای دیگری در این زمینه دست به دست هم می‌دهند و آن نوادر خلق می‌شوند... از «آن» گرفته تا «الهام» تا معجزه‌ی خدای ادبیات و...

******

راوی داستان دختری بیست و دو ساله است که از پنج‌سالگی نابینا شده است. علت نابینایی برخود شاخه‌های یک بوته عاقرقرحا به شبکیه چشمان اوست. کمی بعدِ این واقعه از خوی به همراه مادر به تهران آمده است و پدرش (احتمالاً به دلایل سیاسی) به برلین مهاجرت کرده است. راوی به همراه مادرش در خانه به تولید داروهای گیاهی اشتغال دارد. مادر برای او کتاب می‌خواند؛ از دائره‌المعارف تا رمان. دنیای او همین خانه‌ی دروازه‌دولت است و در آن فقط خودش و مادرش حضور دارند و تنها کسی که از بیرونِ این دنیا وارد آن می‌شود مردی به نام سید است که هر ماه، مواد اولیه می‌آورد و محصولات را می‌برد. راوی به کمک مادرش به مرور بر تمام ابعاد و زوایای این خانه و وسایل درونش و تمام چیزهایی که وارد و خارج می‌شوند احاطه و آگاهی پیدا می‌کند. او به این زندگی خو گرفته است اما بالاخره یک روز به دلیلی به همراه مادر از خانه خارج می‌شود. این اتفاق اگرچه در ابتدا هیچ اثر مستقیم قابل توجهی ندارد اما در ادامه تغییرات بزرگی در دنیای راوی پدید می‌آورد به‌نحوی‌که... 

داستان از لحاظ فرم ویژگی‌های خاصی دارد. بیست و سه پرده دارد و هر پرده یک عنوان جالب توجه، اغلب پرده‌ها حاوی حداقل یک طرح از یک گیاه دارویی در حاشیه صفحه و در زیر آن طرح هم به سبک کتب قدیم چند جمله با فونت کوچک‌تر دارد. پرده‌ها از لحاظ زمانی پشت سر هم قرار ندارد و در واقع زمانِ روایت خطی نیست؛ مثلاً پرده‌های سوم، هشتم و دهم را می‌توان (و شاید باید) در پایان‌بندی داستان لحاظ کرد. در مورد پایان روایت هم دو گزینه پیش روی خواننده باز است، یا می‌تواند به ظاهر برخی جملات و وقایع استناد کند و یا می‌تواند تکیه خود را بر گریز راوی به دنیای خیال قرار دهد.

در ادامه مطلب، نامه یکی از شخصیت‌های داستان را خواهیم خواند.

******

عطیه عطارزاده نویسنده، شاعر، نقاش و مستندساز متولد سال 1363 در تهران است. از او ابتدا دو مجموعه شعر با عناوین «اسب را در نیمه‌ی دیگرت برمان» و «زخمی که از زمین به ارث می‌برید» منتشر شده است. اولین کار او در حوزه ادبیات داستانی راهنمای مردن با گیاهان دارویی است که با استقبال خوبی روبرو شد و به چاپ سی و هشتم رسیده است. رمان بعدی او «من، شماره‌ سه» نیز توسط نشر چشمه به چاپ رسیده است.

...................

مشخصات کتاب من: نشر چشمه، چاپ بیست و دوم 1398 (چاپ اول بهار 1396)، تیراژ 1500 نسخه، 117 صفحه.

پ ن 1: نمره من به کتاب 3.8 از 5 است. گروه B (نمره در گودریدز 3.48)

پ ن 2: کتاب‌ بعدی «به سوی فانوس دریایی» اثر ویرجینیا وولف خواهد بود. برای کتابِ پس از آن انتخابات برگزار خواهد شد.  

 

 

ادامه مطلب ...