میله بدون پرچم

این نوشته ها اسمش نقد نیست...نسیه است. (در صورت رمزدار بودن مطلب از گزینه تماس با من درخواست رمز نمایید) آدرس کانال تلگرامی: https://t.me/milleh_book

میله بدون پرچم

این نوشته ها اسمش نقد نیست...نسیه است. (در صورت رمزدار بودن مطلب از گزینه تماس با من درخواست رمز نمایید) آدرس کانال تلگرامی: https://t.me/milleh_book

اشتیلر – ماکس فریش

مقدمه اول: با کمی بالا و پایین می‌توان گفت ادیان و مکاتب از دیرباز انسان‌ها را به «خودشناسی» توصیه کرده‌اند. امری که در ذات خود ابهامات زیادی دارد و حد و حدودش، و دال و مدلولش نامشخص است؛ اما با توجه به جمیع جهات می‌توانیم بگوییم که با هر تعریفی از خودشناسی، این کار، کار سختی بود. در دوران جدید، آموزه‌های فروید تا حدودی نشان داد که احاطه به این «خود» نه تنها سخت است بلکه شاید ناممکن باشد! عجالتاً بیایید ناممکن بودن را کنار بگذاریم و بر سر «سخت بودن» به توافق برسیم. آیا در این حوزه و حوزه‌های مرتبط کاری سخت‌تر از شناخت خود داریم؟! بعد از خواندن اشتیلر جواب ما مثبت خواهد بود: بله، داریم! سخت‌تر از آن «پذیرش خود» است. ما به انحاء مختلف، خودآگاه و ناخودآگاه تلاش می‌کنیم از پذیرش خودمان سر باز بزنیم... خودمان را طور دیگری می‌بینیم، سعی می‌کنیم طور دیگری جلوه کنیم، تلاش می‌کنیم شکست‌ها و ناتوانی‌های خود را مدفون کنیم اما شوربختانه این ضعف‌ها و ناکامی‌ها مدفون‌شدنی نیستند. آنها همواره با ما هستند! این هم در حوزه فردی و هم در سطح جامعه مصداق دارد.  

مقدمه دوم: رمان اشتیلر تمرکز زیادی بر مسئله هویت دارد. در تعریف هویت معمولاً می‌گویند آن چیزهایی که ما را از دیگران متمایز می‌کند هویت ما را تشکیل می‌دهد. در این تعریف روی فعلِ متمایز کردن باید تأمل کنیم؛ مثلاً به این نکته بیاندیشیم که فاعل یا فاعلانِ این عمل تمایز چه کسی یا کسانی هستند!؟ به نظر می‌رسد درصد قابل توجهی از این تمایز به نگاه دیگران ارتباط دارد و این یعنی بخشی از هویت ما مستقیم یا غیرمستقیم متأثر از نگاه دیگران است! به چه دنیایی پا گذاشته‌ایم؟! اجداد و پیشینیان ما در این‌که ما در بدو تولد چه ویژگی‌هایی داشته باشیم به شدت تأثیرگذار هستند (ژن، ناخودآگاه جمعی و...) و پس از آن اطرافیان (والدین، دوستان و آشنایان و...) در این‌که ما در چه فضایی رشد کنیم و چه ویژگی‌هایی در ما شکوفا بشود یا نشود، نقش دارند ولذا قبل از آن‌که به خودمان بیاییم «خود»ِ ما شکل می‌گیرد و وقتی هم شکل گرفت تغییر آن چندان ساده نیست. در واقع کاری که از خودشناسی و پذیرش خود سخت‌تر است همین تغییر خود است! تازه اگر به جایی رسیدیم که گمان کردیم تغییر کرده‌ایم، این تغییر باید توسط دیگران شناسایی و تایید شود و چنانچه آنها به این نتیجه برسند که ما همان آدم سابق هستیم، طبعاً ما همان آدم سابق خواهیم بود! مگر اینکه به‌نحوی خود را رها کنیم که این مسئله در واقع محتوای داستان اشتیلر را تشکیل می‌دهد؛ داستانی که کل تلاش‌های راوی اول شخصِ آن بر این امر متمرکز است که جلوی تأثیر دیگران بر اثبات وجود خویش را بگیرد.     

مقدمه سوم: در چند فراز مهم از داستان به قضیه ممنوعیت تصویرسازی از دیگران در مذاهب (به‌ویژه کتاب مقدس و عهد عتیق) اشاراتی می‌شود و البته با نگاه و تفسیری مدرن به آن می‌پردازد. نویسنده این نکته را پررنگ می‌کند که هرگونه تصویرسازی یا پرتره‌سازی از دیگری در ذهنِ ما، سبب می‌شود آن فرد در مختصاتی که ما برای او در نظر گرفته‌ایم زندانی شود. این ربط محکمی با مقدمه دوم دارد. تصورات ما از دیگری باعث در بند شدن او می‌گردد و همین‌طور ما در بند تصورات دیگران قرار می‌گیریم. یکی از مدعاهای اصلی داستان همین است: داشتن تصویری مطلق از دیگری دست کمی از جنایت ندارد! نویسنده از همین دروازه به روابط سه زوج ورود پیدا می‌کند (اشتیلر-یولیکا، رولف-زیبیله، اشتیلر-زیبیله) و روایت روانکاوانه و قابل تأملی از روابط آنها به دست می‌دهد؛ شرکایی که معتقدند شریک‌شان هرگز عوض نشده و نخواهند شد و از طرفی برخی از آنها رسالت خود را در متحول کردن دیگری تعریف می‌کنند. از این زاویه کتاب را می‌توان یک داستان پیرامون موضوع ازدواج یا رابطه تلقی کرد. روابطی معیوب که در آن یکی از طرفین یا هر دو، خود را نجات دهنده دیگری فرض می‌کنند و... در مقدمه‌های قبل در سلسله‌مراتب «سخت بودن!» به آنجا رسیدیم که تغییر کردن چیزی شبیه به معجزه است، در اینجا باید گفت تغییر دادنِ دیگری فراتر از معجزه و بلکه امری جنون‌آمیز و چه بسا یک توهم است.  

******

«من اشتیلر نیستم»

داستان با این جمله آغاز می‌شود. راوی اول‌شخص که خود را یک آمریکایی با نام «جیمز لارکین وایت» معرفی می‌کند به صورت بازداشت موقت در زندان است. او در سفری از پاریس به سوییس، در قطار درگیر ماجرایی عجیب می‌شود. یکی از مسافران داخل کوپه مدعی می‌شود راوی، مجسمه‌سازی به نام اشتیلر است که شش هفت سال قبل در زوریخ ناپدید شده. ادعای این مسافر در هنگام حضور ماموران کنترل گذرنامه، سبب می‌شود آنها به مدارکِ راوی که از قضا در آن زمان حسابی مست بوده است مشکوک شوند و او را در توقفگاه مرزی از قطار پیاده کنند. درگیری راوی با یکی از ماموران کار را سخت‌تر می‌کند و بدین‌ترتیب او سر از زندان درمی‌آورد. بررسی‌های تکمیلی نشان می‌دهد پاسپورت راوی جعلی است و از طرفی عکس‌هایی که از او انداخته و برای همسر (یولیکا) و برادر اشتیلر فرستاده‌اند توسط ایشان به عنوان اشتیلر شناسایی می‌شود... (این چند صفحه ابتدایی را به صورت صوتی در کانال گذاشته‌ام)

داستان دو بخش کلی دارد؛ بخش اول که عمده‌ی کتاب را شامل می‌شود، دست‌نوشته‌های راوی در زندان است که در آن علاوه بر توصیف زندان و ثبت وقایع روزانه، با نقل خاطرات و داستانهایی کوتاه از دوران گذشته در آمریکا و مکزیک ادامه می‌یابد. ملاقات‌های راوی با یولیکا و صحبت‌هایش با دادستان و ... این امکان را فراهم می‌کند که راوی، روایتی بازسازی‌شده از روابط «اشتیلرِ گم‌وگور شده» با همسرش یولیکا، روابط اشتیلر با معشوقه‌اش زیبیله، و روابط زیبیله و همسرش رولف ارائه کند. راوی در طول این بخش تمام تلاش خود را می‌کند تا به دیگران و مخاطب دست‌نوشته‌هایش این را تفهیم کند که: «من اشتیلر نیستم»!

بخش دوم با عنوان «پس‌گفتار داستان» توسط یک راوی اول‌شخص متفاوت روایت می‌شود که در آن وقایع پس از زندان به صورت کوتاه در اختیار مخاطب قرار داده می‌شود. در ادامه مطلب نامه‌ی همین شخص را خواهیم خواند.        

******

زندگینامه نویسنده را می‌توانید در این دو لینک بخوانید: اینجا و اینجا

معرفی خوب از داستان در اینجا

نگاه قابل تأمل به داستان در اینجا

مصاحبه مترجم کتاب در اینجا

...............

مشخصات کتاب من: ترجمه علی‌اصغر حداد، نشر ماهی، چاپ اول بهار 1386، تیراژ 2000 نسخه، 447 صفحه.

پ ن 1: نمره من به کتاب 4.9 از 5 است. گروه B (نمره در گودریدز 4.03 است)

پ ن 2: حجم کتاب با آنچه که در نگاه اول به نظر می‌رسد خیلی تطابق ندارد! هم فونت کمی کوچکتر از معمول است و هم تعداد سطور در صفحه بیشتر است و خلاصه اینکه حداقل به اندازه یک کتاب 600 صفحه‌ای حجم دارد. البته مقدمه و موخره‌ها هم هست... بخصوص کتابی که من خواندم حاوی دو نقد است که یکی از آنها کار فردریش دورنمات است که همان ایام انتشار کتاب یعنی سال 1954 نوشته شده است.

پ ن 3: کتاب بعدی «زوال بشری» اثر اوسامو دازای خواهد بود. 

 

 

ادامه مطلب ...