میله بدون پرچم

این نوشته ها اسمش نقد نیست...نسیه است. (در صورت رمزدار بودن مطلب از گزینه تماس با من درخواست رمز نمایید) آدرس کانال تلگرامی: https://t.me/milleh_book

میله بدون پرچم

این نوشته ها اسمش نقد نیست...نسیه است. (در صورت رمزدار بودن مطلب از گزینه تماس با من درخواست رمز نمایید) آدرس کانال تلگرامی: https://t.me/milleh_book

سرود سلیمان - تونی موریسون

مقدمه اول: عنوان کتاب, اسامی برخی شخصیت‌ها و فرازهای انتهایی آن طبعاً ما را به یاد کتاب مقدس می‌اندازد. اتفاقاً بخشی از کتاب مقدس تحت عنوان «غزل ‌غزل‌ها» شعری عاشقانه منتسب به سلیمان نبی است که ظاهر آن در تمجید عشق زمینی است, هرچند بدیهی است که مفسران یهودی و مسیحی آن را به رابطه خدا و بنده و امثالهم تعبیر کرده‌اند. این بخش را که شامل هشت سرود است, احمد شاملو به فارسی و البته نظم درآورده است. بخشی از غزل غزل‌های سلیمان را انتخاب کرده‌ام که بی‌مناسبت نیست: «به جستجوی تو می‌آیم ای دلارام من / زیر درختی که به یکدیگر دل سپردیم / هم در آن جای که شور عشقت از خواب بر آمد» یا «مرا از پسِ خود می‌کش تا بدویم / که تو را / بر اثر بوی خوشِ جان‌ات / تا خانه به دنبال خواهم آمد.»

مقدمه دوم: آن چیزهایی که ما را از دیگران متمایز می‌کند هویت ماست. مسئله هویت یکی از تم‌های مورد توجه در عرصه ادبیات داستانی است و به دلایل واضح - از جمله مسئله تبعیض نژادی و تبعات آن – برای تونی موریسون این موضوع اهمیت ویژه‌ای دارد. این سومین رمانی است که از ایشان خوانده‌ام و شاید برای گفتن جمله قبل کمی زود به نظر بیاید اما این‌گونه نیست! رنگین‌پوستان آمریکا سالیان سال, چه در دوران برده‌داری و چه پس از لغو آن, با این مسئله دست و پنجه نرم کرده‌اند. از نگاه نویسنده به نظر می‌رسد بازیابی و حفظ هویت, یک رویکرد استراتژیک در مقابله با این پدیده باشد. در «دلبند» که تاکنون از نگاه من بهترین اثر اوست, به موضوع هویت در دوران برده‌داری و کمی پس از آن پرداخته شده است اما سرود سلیمان در زمانی جریان دارد که سالها از آن دوران گذشته است. دهه سی تا شصت قرن بیستم. در این داستان برادر و خواهری حضور دارند که هرکدام مسیری متفاوت را طی کرده‌اند؛ یکی به دنبال کسب ثروت و دست یافتن به جایگاهی هم‌پایه سفیدپوستان است و دیگری به سنت آفریقایی-آمریکایی پایبند و به دنبال افزایش تجربه‌های زیستن و انتخاب سبک زندگی متناسب با نقش‌هایی است که در زندگی دارد. یکی به دنبال داشتن و دیگری به دنبال بودن. خانه یکی پر از عشق است و خانه دیگری پر از نفرت. در میان نسل بعدی رویکردهای دیگری هم به چشم می‌خورد: از انفعال گرفته تا خشم و خشونت‌ورزی.  

مقدمه سوم: ابتدایی‌ترین نمود هویت, نام است. حتماً می‌دانید که برده‌داران برای اینکه برده‌های سربراه و به‌دردبخوری تربیت و تکثیر کنند, تلاش می‌کردند تمام عوامل هویت‌زا را از پیرامون آنها بتارانند, مثلاً اسم آنها را خودشان و معمولاً به صورت یکسان و غیرقابل تمایز (تامی و جینی) انتخاب و سپس ارتباط آنها را با پدر و مادر قطع می‌کردند. موجودات بی‌ریشه راحت‌تر شکلِ دلخواه را می‌گیرند. نام شخصیت اصلی داستان «مِی‌کِن دِد» است, نامی که به واسطه اشتباه یک مامور دائم‌الخمر در مدارک پدربزرگش این‌گونه ثبت شده و سه نسل ادامه یافته است. نامی عجیب که به جایی وصل نیست. روی هواست.

******

داستان از روز چهارشنبه 18 فوریه سال 1931 آغاز می‌شود. این تاریخ اهمیت ویژه‌ای دارد. در این روز مرد سیاهپوستی طبق اعلام قبلی, از بالای ساختمان بیمارستان, با بال‌های آبی‌رنگی که به خود بسته است, اقدام به پرواز می‌کند. در همان لحظات زنی دورگه به نام روث در مقابل بیمارستان دچار درد زایمان می‌شود و به‌خاطر بلبشویی که در اثر اقدام به پرواز رخ داده است به جای اینکه روی پله‌های بیمارستان بزاید بطور کاملاً اتفاقی به عنوان اولین زن رنگین‌پوست داخل بیمارستان شهر زایمان می‌کند. نوزادی که به دنیا می‌آید پسری است که بلافاصله نام پدر و پدربزرگش را به ارث می‌برد: «مِی‌کن دِد»!

می‌کن دد اول, مردی است که با تلاش و کوشش در سرزمینی متفاوت از جایی که به دنیا آمده, مزرعه‌ای چشم‌نواز برپا کرده است اما به‌سبب بی‌سوادی و توطئه یکی از سفیدپوستان تمام دارایی خود و حتی جانش را از دست می‌دهد. پسر نوجوانِ او, می‌کن دد دوم و خواهر خردسالش (پای‌لت) جان سالم به در می‌برند. پای‌لت در واقع همان پیلاطس است؛ پدر برای انتخاب یک نام شایسته, انگشت روی کلمات انجیل می‌گذارد و کلمه‌ای را انتخاب می‌کند: از بد حادثه کلمه‌ای که انتخاب کرده نام «پیلاطس» فرمانروای رومی است که مسیح در زمان او مصلوب شد! می‌کن دد دوم تصمیم می‌گیرد به هر روش ممکن ثروتمند و قدرتمند شود. به میشیگان می‌آید و با پشتکار صاحب چند کلبه و اتاق می‌شود. او با اجاره‌داری و باز کردن مغازه معاملات ملکی کم‌کم به هدف خود نزدیک می‌شود و برای ازدواج به سراغ دکتر فاستر معروف‌ترین و ثروتمندترین رنگین‌پوست شهر می‌رود و با دخترِ او روث ازدواج می‌کند و بعد از دو دختر صاحب پسری می‌شود که در پاراگراف اول داستان به دنیا می‌آید: مِی‌کن دد سوم.

در همین صحنه ابتدایی در مقابل بیمارستان, تقریباً تمام شخصیت‌های اصلی داستان حضور دارند. می‌کن دد سوم به سبب اینکه مادرش تا چندین سال به او شیر خودش را می‌دهد صاحبِ نامِ میلک‌من می‌شود. میلک‌من در دوازده‌سالگی با عمه‌اش پای‌لت و دختر و نوه‌اش ملاقات می‌کند و از این مواجهه احساس خوبی دارد چون به‌نوعی با بخشی از ریشه‌های پنهان‌شده‌ی خانواده خود روبرو می‌شود. این آشنایی مسیر زندگی او را کاملاً تغییر می‌دهد اما نه ناگهانی و ارادی, بلکه خیلی آرام و تصادفی و شاید دیر...

در ادامه مطلب، نامه یکی از شخصیت‌های داستان را خواهیم خواند.

******

در مورد زندگینامه تونی موریسون قبلاً در اینجا چیزهایی نوشته‌ام.

...................

مشخصات کتاب من: ترجمه علی‌رضا جباری، نشر چشمه، چاپ اول پاییز 1387، تیراژ 2000 نسخه، 445 صفحه, قیمت 7000 تومان!

پ ن 1: نمره من به کتاب 4 از 5 است. گروه B (نمره در گودریدز 4.14 است) اگر قصد دارید فقط یک بار کتاب را بخوانید من توصیه‌ای در مورد خواندن نخواهم داشت! به همین خاطر در گروه B قرار گرفت.

پ ن 2: در جمله اول قسمت معرفی داستان نوشتم که تاریخی که داستان آغاز می‌شود اهمیتی ویژه دارد. اهمیتش این است که این تاریخ دقیقاً تاریخ تولد خانم تونی موریسون است.

پ ن 3: در مورد دلبند اینجا و در مورد جاز اینجا و اینجا چیزهایی نوشته‌ام.

پ ن 4: کتاب بعدی نمایشنامه «شش شخصیت در جستجوی نویسنده» اثر لوئیجی پیراندلو خواهد بود.  

 

 

ادامه مطلب ...