اگر به نقاشیهای روی دیواره غارها توسط انسانهای نخستین نظر داشته باشیم، میتوانیم بگوییم اولین جوانههای رویش داستان در میان آدمیان با عنصر خیالپردازی و فانتزی همراه بوده است. آنها برای تعریف و تحلیل وقایع طبیعی از نیروهای فراطبیعی بهره میجستند؛ از شب و روز گرفته تا آمدن باران و... تا بلایای بزرگ طبیعی همه به کمک چنان نیروهایی درک و تحلیل میشدند. از این زاویه ژانر ادبیات فانتزی قدمتی طولانی دارد. رمان اما محصول دوران مدرن است و در ابتدای شکلگیری خود، بهخصوص به دنبال بازنمایی و خلق و بازآفرینی «واقعیت» در قالب داستان بود و از این منظر در نقطه مقابل افسانهها و حکایات پیشین قرار میگرفت. طبعاً برای خلق رمان هم عنصر خیالپردازی نقشی محوری دارد و شاید به خاطر همین وجه مشترک خیلی زود ژانر فانتزی راهش را باز کرد و در همان قرن نوزدهم آثار شاخصی در این گونه ادبی نوشته شد. اما میتوان گفت یکی از نقاط عطف در روند رمانهای فانتزی با آثار تالکین در نیمه قرن بیستم نشانهگذاری شد.
هابیت اولین اثری است که از این نویسنده به چاپ رسید (1937) هرچند اینک میدانیم او از بیست سال قبل در حال نوشتن داستانها و خردهروایتهایی بود که همگی به نوعی مرتبط با دنیایی بود که او در خیال خود با خلاقیت تمام در حال ساختن و پرداختن آن بود. هابیت اولین داستانی بود که از این آفرینشها منتشر شد و موفقیت آن مقدمهای بود بر زایش اثر سترگ او «ارباب حلقهها».
داستان این کتاب گزارش سفری است ماجراجویانه که در آن یک هابیت به نام «بیلبو بگینز» به همراه سیزده دورف و ساحری به نام «گندالف» قدم در راهی میگذارند تا در آن قدرت و ثروت از دست رفتهی دورفها را بازپسبگیرند. سفری که به منزلهی پا نهادن در میدان نبرد خیر و شر است....
در ادامه مطلب به داستان بیشتر خواهم پرداخت.
*******
جان رونالد روئل تالکین (1892-1973) نویسنده بریتانیایی، سی و اندی سال در سمت استادی زبانشناسی تاریخی در دانشگاه آکسفورد فعالیت کرد. او به ساختن زبانهای جدید علاقه داشت و در این مسیر طبعآزماییهایی زیادی داشت اما مهمترین برساختهی او خلق دنیایی خیالی با همه لوازم آن (اسطوره، تاریخ، جغرافیا، زبان، فرهنگ و...) بود که موفقیت آن تاکنون از لحاظ جذب تعداد مخاطب در قالب کتاب و فیلم و غیره بینظیر یا کمنظیر بوده است. هابیت به زبانهای متعددی ترجمه و خوانده شده است هرچند در ایران فقط حدود شش بار ترجمه شده است!!
.................
مشخصات کتاب من: ترجمه رضا علیزاده، انتشارات روزنه، چاپ هفتم، تیراژ 2000نسخه، قطع جیبی، 432 صفحه.
مطلب دوستمان مهرداد در مورد این کتاب: اینجا
................
پ ن 1: نمره من به کتاب 3.7 از 5 است.گروه A (نمره در سایت گودریدز 4.3 از مجموع بیش از سه میلیون و هفتصد و پنجاه هزار رای و نمره در آمازون 4.7 )
پ ن 2: این کتاب در لیستهای مختلف از جمله لیست 1001 کتابی که قبل از مرگ میبایست خواند حضور دارد. توصیه من این است که خیلی خیلی قبل از مرگ خوانده شود!
پ ن 3: کتاب بعدی که در مورد آن خواهم نوشت «اتحادیه ابلهان» اثر جان کندی تول است. برنامههای بعدی «ابله محله» اثر کریستیان بوبن (پشت سر هم خوانده شدن این دو کتاب به این اوضاع و احوال بلاهتآمیز ارتباطی ندارد) و «پریرا چنین میگوید» اثر آنتونیو تابوکی خواهد بود (دیدید ارتباطی نداشت وگرنه «ابله» داستایوسکی را میخواندم!).
جهانی که صلح و آرامش بیشتری داشت
داستان از یک روز صبح در ایام قدیم آغاز میشود که به قول راوی جهان در آن زمان در صلح و آرامش به سر میبرد؛ زمانی که جار و جنجال کمتر بود و سبزی بیشتر... در واقع این شروع نشان میدهد نویسنده روند تاریخ را چگونه میدیده است. طبعاً با توجه به جنگ مهیب جهانی اول که تازه پشت سر گذاشته شده بود و اروپا آبستن جنگ دیگری بود این نوع نگاه به روند تاریخ (از صلح و آرامش بیشتر به سمت جنگ و تنش بیشتر) امری قابل پیشبینی است. اما هرقدر در داستان پیش میرویم به نیروهای شروری برمیخوریم که نه تنها با خود صلح و آرامش به همراه ندارند بلکه خلاصی از دست آنها شاید فقط به مدد نیروهای فراطبیعی (سحر و جادو و...) ممکن است. فیالواقع نبرد خیر و شر از ابتدای خلقت و در طول تاریخ همواره وجود داشته است. پس چگونه میتوان گفت روند تاریخ از سمت نظم به سمت بینظمی و تنش بیشتر میرود؟! یک پاسخ میتواند به کیفیت این تنشها و گستردگی آن اشاره کند و در ذیل آن این مطرح گردد که با توجه به متمدن شدن بشر انتظار میرفت از دامنه جنگها کاسته شود و... برگردیم به داستان... در فضایی که نویسنده خلق میکند موجودات خیالی متعدد و بعضاً قدرتمندی در کنار انسانها و دیگران زندگی میکنند که طبعاً تضاد منافعی با یکدیگر خواهند داشت اما به طور کلی وضعشان نسبت به زمانی که فقط انسان بر روی این کره خاکی باقی مانده است و دیگر از اژدها و غیره و ذلک خبری نیست، از افسانهها و جن و پری خبری نیست، وضعیت بهتری است.
هابیت، نوجوانان و زندگی
بیلبو بگینز چگونه هابیتی است!؟ او از خانواده بگینزهاست که مورد احترام دیگران است. نه به خاطر ثروت بلکه به دلیل اینکه اهل ماجراجویی نیستند. شاید این خصوصیت در ابتدا برای خواننده عجیب باشد. از چنین افرادی کار غیرمنتظرهای سر نمیزند و حرفی بیان نمیکنند که برای دیگران قابل قبول نباشد. در واقع قابل پیشبینی بودن به مخاطب آرامش میدهد. تقریباً ما آدمهای بزرگسال ترجیح میدهیم با آدمهایی قابل پیشبینی روبرو شویم. اینطور نیست؟!
در خانواده مادری بیلبو (توکها) افرادی یافت میشوند که گاه به سرشان میزند به دنبال ماجراجویی بروند و به همین سبب علیرغم ثروتشان چندان مورد احترام نیستند. بیلبو چه میکند؟! ابتدا علیرغم میل باطنی وارد این ماجراجویی میشود اما پس از بازگشت اگرچه مثل سابق مورد احترام نیست و کسی داستانهایش را باور نمیکند، تا آخر عمر احساس خوشبختی میکند.
از این زاویه، داستان این ارزش را رواج میدهد: به دنبال رویاها رفتن و ریسک کردن. یک نوجوان میتواند این ارزش را خودآگاهانه یا ناخودآگاه از داستان فرا گیرد. اما چرا نوجوان؟! چون به هر حال نوجوانها بیشتر میتوانند مخاطب این داستان باشند؛ آنها از متعجب شدن و شگفتزده شدن لذت بیشتری میبرند. از طرف دیگر بزرگسالان چندان اهل تصمیمگیریهای پرریسک نیستند و ترجیح میدهند به همان روال معمولی که عادت کردهاند ادامه دهند و به عبارتی رویاهای خود را فراموش کنند!
برداشتها و برشها
1) فرستاده شدن بیلبو به دنبال ماجرا یک لطف است، کاری که گندالف از آن مضایقه نمیکند. (ص18)
2) تعریف چیزهای خوبی که آدم داشته و روزهای خوشی که گذرانده است خیلی طول نمیکشد و زیاد هم مخاطب را جذب نمیکند، اما از چیزهای ناراحتکننده و دلهرهآور و حتی فجیع، قصه خوبی درمیآید و... (ص81) این جملاتِ راوی مرا به یاد شروع رمان آناکارنینا انداخت.
3) دنیا از نگاه راوی و نویسنده در زمانهای دور شگفتانگیز بود اما به مرور تغییر میکند. این تغییر را در زبان هم میتوان دید. وقتی بیلبو گنجی که اژدها روی آن خوابیده است را میبیند حالتی از بهت و شگفتزدگی به او دست میدهد که در کلام قابل وصف نیست در حالیکه این حالت قبلاً قابل بیان بوده است.
4) شاید برای نقض بند بالا برخی آدمها و برخی وقایعی که اطراف ما اتفاق میافتد به ذهنمان خطور کند. طبعاً نوشیدن ادرار شتر امر شگفتانگیزی است! و میتواند در صدها سال بعد در قالب یک داستانک فانتزی ظهور نماید.
5) تورین برای مدت زمان محدودی در اثر تماس با گنج دچار تغییرات میشود و همین موجب جنگ و هلاکت میشود. اژدها هم چنین رویکردی به گنج و طلاها دارد و بدون آنکه استفادهای از آنها ببرد فقط روی آنها میخوابد. تصویر ناآشنایی نیست! لذت بردن از این مواهب هنر میخواهد؛ هنری که ظرافتهای خاص خودش را میطلبد و کار هرکسی نیست.
6) هیچ شکستی با خودش افتخار به همراه ندارد. به همین خاطر است که ما معمولاً تلاش میکنیم بر قامت شکستهایمان لباس پیروزی بپوشانیم یا با آبِ تجربه آن را غسل بدهیم.
7) یکی از تمهای اصلی داستان سعادت و خوشبختی است. چه زمانی دنیا شادتر و انسانها خوشبختتر خواهند بود؟ « اگر خیلی از ماها به خوردن و شادی کردن و ترانه خواندن بیشتر بها میدادیم تا اندوختن طلا، آن وقت دنیای ما شادتر از اینها بود». این را تورین دم مرگ میگوید.
8) از ابتدای آفرینش در قالب داستان و افسانه و شعر گفته شده است که: تاج و تخت نیست پایدار / دل نبندید به قدرت / ماندگار نیست ثروت. اما گوش شنوایی نیست یا به عبارتی وقتی در مسیری خاص قرار بگیریم گوشمان دیگر نمیشنود.
9) گاهی پیش میآید که دو نفر در مورد موضوعی در حال صحبت با یکدیگر هستند و در میانه صحبتشان کلمهای به زبان میآید که ممکن است با تغییراتی به فرد دیگری قابل ارتباط باشد. این فرد سوم اگر بیمار باشد حتماً آن را به خود گرفته و بر اساس آن افکار عجیب و غریبی تولید میکند. چرا این را گفتم؟ خواستم بگویم اگر در جایی تحلیلهایی دیدید که در آن هابیت و ارباب حلقهها به محافل آنچنانی چسبانده شد و تحلیلهای عجیب و غریب از آن درآورده شد تعجب نکنید! در اوایل جوانی ما اساتیدی در تلویزیون حضور مییافتند و از دل تام و جری و سیندرلا فکتهایی! بیرون میکشیدند که نشان دهند عالم و آدم در پی توطئه برعلیه اعتقادات ما هستند اینجا که اساساً ماجراهایش در سرزمین میانه میگذرد و این میانه هم که مستقیم به خاور میانه اشاره دارد و...!!!
10) با توجه به بند بالا این فردی که به واسطه اختراع دستگاه کرونایاب سهم خودش را برای بار چندم از سفره برداشت چندان هم مایهی تعجب نیست!
11) «داستان من در مورد چیزی جز همان جهان داستانی نیست. من از نوشتن ارباب حلقهها مقصود پوشیدهای نداشتهام. هیچ استعاره و طعنهای در کار نیست. چه از نوع اخلاقی و مذهبی و چه سیاسی و اجتماعی. هیچ ربطی به جنگهای همعصرمان ندارد و شخصیت منفی داستان من استعارهای از هیتلر نیست.» این نقل قول از تالکین نشان میدهد در تمام دنیا این تیپ مشکلات برداشتی کم و زیاد وجود داشته و دارد.
سلام
کتاب سووشون و آخرین انار دنیا رو در لیست قرار بده.خیلی کتاب های دیگه هم مد نظرم بود که یادم اومد میام میگم
شهربانو از نشر چشمه هم
سلام
سه کتاب بعدی را مشخص کردم و بعد از آن مطابق برنامه نوبت ایران است. گزینههای پیشنهادی میتوانند مطرح باشند. احتمالاً انتخابات برگزار خواهم کرد و حتماً این دو کتاب خوب را در گزینهها قرار خواهم داد.
در مورد گزینه سوم چون از نویسنده قبلاً کاری را خوانده و در موردش نوشتهام (شب ممکن) الان امکان حضورش در انتخابات نیست.
مرسی
سلام
هوم
سلام
بله اینجوری است
ما چون آدمهای جدی و خاص و کتابخوانهای حرفه ای هستیم با ادبیات فانتزی اصلا کاری نداریم!
سلام
طعنه خوبی است
آخرین انار دنیا ایرانی نیست و کردیه پس نمیتونه اتو ایرانی ها باشه.شب ممکن رو با هم خوندیم
احتمالن کتاب شهربانو رو نداری و الانم کتابخونه ها بسته ان.دلیل خوبیه
قطعن شما در اینحا از هر نویسنده چند متاب خوندی مثل مصطفی مستور
ولی اوکیه سووشونم بزاری رای میاره و اوکیه
خیلی دور از اینجا نیست!
قبلاً گاهی با فاصله کم از یک نویسنده دو یا بیشتر کار میخوندم که الان این کار را نمیکنم.
قبلاً نظرم این بود که هر کتابی ارزش یک بار خواندن را دارد اما الان چنین اعتقادی ندارم.
قبلاً فرصت خواندن به نظرم آنقدر بود که نگران متوسط بودن یا نبودن کتابی نباشم اما الان به نظرم فرصت کمتر است و باید انتخابهایم دقیقتر باشد.
به هر حال سیاستهای خواندن کمی طی این سالها تغییر کرده است.
در لیست کتابهایی که در سال 99 می خواهم بخوانم این را نوشتم
آیا واقع منصفانه است که تلاش بی اندازه ی این دوستان پیوند زننده ی گودرز و شقایق رو به این سادگی، هیچی کنیم :))
گاهی جای پای خیلی چیزها هست که اتفاقا با بعضی تفاسیر خیال انگیز اصل کاری را نبینیم، و اصلا کدام جای پا درست است واقعا؟
سلام رفیق
شاید به همین خاطر است این تلاشگران قدر میبینند و در صدر مینشینند! و نانشان را در حماقت دیگران تلیت میکنند تلیت کردنی!!
من هم از این به بعد سالی یک بار به سراغ این مجموعهای که در عکس آمده است خواهم رفت.
واقعاً منصفانه نیست
سلام حسین خان عزیز

بنظرت میشه امیدوار بود که با گذشت زمان این نکته را فراموش نکرد؟ من که چشمم آب نمی خوره.
امیدوارم در سرزمین میانه بهت خوش گذشته باشه. از لینکی که گذاشتی و یادی از ما کردی هم سپاسگزارم.
از کم سعادتی من همخوانی های کمی با هم داشتیم اما در همیین موارد ثابت شده که این همخوانی ها بسیار پربرکت هستند، به این واقفم اما همچنان مثل بند هشتی که اشاره کردی گوشمان نمی شنود و قول می دهیم و باز هم از همخوانی غافل می شویم.
درباره هابیت از همان ابتدای داستان که صحبت از دنیایی آغاز شد که در آن کمتر جار و جنجال بود و بیشتر سبزی و همینطور تا انتها یجور حس شیرینی از خواندن کتاب داشتم.نمی دونم این یه حس شخصی بوده یا برای هر خواننده ای با خوندن این کتاب اتفاق می افته. شاید یکی از دلایل این نکته این باشه که تالکین از آن چیزی سخن میگه که ما دلمان میخواد، ایجاد قهرمان و نبرد خیر و شر و پیروزی خیر بر شر. در مقاله ای می خواندم که آثار تالکین روند داستانی بر همین پایه ای که گفتم پیش میره، در صورتی که در داستانهایی مشابه مثل سری کتاب های ترانه آتش و یخ که سریال گیم آف ترونز از روی آن ساخته شده و در سالهای اخیر هم بسیار مورد توجه قرار گرفته با دنیایی سراسر مکر و حیله طرف هستیم که در آن احتمالا خیر هم پیروز نخواهد شد. البته وقتی میگم بسیار مورد توجه قرار گرفته میدونم جنس مخاطبانشون متفاوته.
این صحبت های من مبنی بر بهترین بودن این کتاب از نظر من نیست و با نمره ای که به کتاب داده ای تا حدودی موافقم اما من مدتی بود که چنین حسی را از خواندن کتاب ها تجربه نکرده بودم. در سال پیش رو قصد دارم بیشتر این شیرینی ادبیات را بچشم، برای همین به احتمال زیاد سراغ آثار بسیاری از این دست و یا کلاسیک های ساده خواهم رفت، کتابهایی که شاید به نظر برسد بیشتر به کار نوجوانان بیاید. به نکته خوبی اشاره کردی که این کتاب مستقیم یا غیر مستقیم به خوبی حرف خوبش را به نوجوان میزنه و چه خوب که این کار را با چنین داستان هیجان انگیز و شیرینی انجام میده. گفتی این داستان بیشتر به کار نوجوانان می آید و دلایلت هم منطقی بود، البته به کار من هم اوممد اما همانطور که اشاره کردی یکی از حسرت هام در هنگام خواندن این کتاب جاهایی بود که خیلی من را متعجب یا شگفت زده نمی کرد در صورتی که اگر پانزده سال پیش می خواندمش این کار به بهترین شکل انجام می شد. با این حال از خواندن این کتاب راضی هستم و بی شک هر سه جلد ارباب حلقه ها را هم خواهم خواند.
البته این عکس پر وزن هم حسابی دل ما را آب کرد. من از این عکس یک کتاب هابیت را در اختیار دارم که آن هم پیش از کرونا از کتابخانه امانت گرفته ام و با تعطیلی کتابخانه ها هنوز مهمان من است.
پس از کرونا تصمیم گرفته ام بیشتر به توصیه پیش از مرگ تورین عمل کنم، البته چون ما چه بخواهیم و چه نخواهیم طلا گیرمان نمی آید جای طلا را با دویدن در آن توصیه عوض می کنیم
بخاطر نکات آخری که اشاره کردی هم سپاسگزارم چون گویا سیر مطالعاتی من در سال 99 بنجامین باتن وار پیش رفته و چند روز پیش کتاب صوتی هری پاتر را گوش دادم و در قرنطینه ی ادامه دار حتی به بهانه برادرزاده ها بسراغ آثار مارک توین و جک لندن و ... هم رفته ام و خواهم رفت.
اما بعد از هری پاتر وقتی بدنبال یادداشتی درباره اش می گشتم فهمیدم به قول همان بیمارانی که اشاره کرده ای در وادی شیاطین قدم برداشته ام و احتمالا باید کفاره روزه های باطل شده آن روزهایی که کتاب را شنیده ام را هم بدهم.
سلام
بچههام با ذوق و شوق ناظر حضور من در سرزمین میانه بودند! بیشتر از خود من و خیلی هم اصرار داشتند ادامه بدهم. راستش موندم چه بکنم! میگم من از هر نویسنده سالی یک کتاب میخوانم اما دلایل من مقبول نمیافتد. سیلماریلیون را نگاهی انداختم و حدوداً چند صفحهای هم خواندم. خیلی متفاوت از هابیت بود و در واقع به نوعی از افسانه خلقت آغاز میشد و شبیه کتاب مقدس بود. برایم جالب بود. شاید ادامه دادم اگر فشارها افزایش پیدا کند. 
یادش به خیر.
بلکه بیش از این به انحراف نیافتم
اختیار داری رفیق
همخوانی نکات مثبت زیادی دارد ولی ساده نیست میدانم.
آن حسی که گفتی از ابتدا داشتی کاملاً برمیگردد به سلیقههای ما... ممکن است برای همگان اتفاق نیافتد. یاد یکی از دوستانم افتادم که در مورد یک کتابی که همزمان خوانده بودیم میگفت بالاخره به یه کتاب رسیدیم که آخرش همه چیز به خیر و خوشی تمام شد
بهترین تصمیم را گرفتهای که برنامهات مبتنی بر انتخابهای شیرین باشد... این میتواند موتور آدم را روشن نگه دارد و بر دور آن بیافزاید. هر موقع حس کنیم که گشتاور موتور زیاد شده آن وقت میتوان سراغ یک چالش رفت و همینطور این سیکل را پی گرفت.
عمل کردن به توصیه تورین پیش از مرگ یکی از شخت ترین کارهاست... برات دعا میکنم.... تو هم همین کار را بکن... باید یک چیزی با خط خوش بنویسی و جایی بچسبانی که هر روز آن را ببینی... برای منم بفرست که ببینم هر روز
بابت هری پاتر و اینا باید توبه کنی
ممنون
این خنده ها برای بخش معرفی کتاب های بعدیه که خواهی خواند. فکر میکنم این انتخاب اتحادیه ابلهان و ابله محله یک ربط هایی به شرایط داشته باشه چون من هم اتفاقاً چند هفته ایست مشغول خواندن ابله داستایوسکی هستم
راستی طی تجربه خوب هابیت سعی میکنم خودم را به پریرا برسانم، خبر دست گرفتنش رو بهم برسون. البته امیدوارم خیلی نزدیک نباشه.
پس داری ابله را میخوانی
چه جالب
ابر ابله هم واقعاً کتاب مفیدی بود
حتماً خبر خواهم داد در مورد پریرا... وقت هست حالا
سلام
: )
مدتی هست کتاب زده شدم. هیچ کتابی راضی م نمی کنه. یعنی هرکتابی که بازمی کنم، همون یکی دو صفحه اول بی حوصله می شم و کنارش می ذارم.
کمی فیلم. کمی موسیقی و بیشتر کشاورزی، آشپزی و همین...
قبل ازاین ها، یعنی تا همین پارسال، کتاب خوان فعال وخوبی بودم. ولی حالا. نمی دونم چرا، کتاب گریزشدم...
و البته داشتم می رفتم چشم پزشکی برای خرید عینک طبی،که کرونا آمد و همه چیز به هم ریخت. هابیت رو نخوانده بودم. اما اتحادیه و ابله رو خوشبختانه خوندم. و باز خوش به حال شما و جناب مهرداد،امیدوارم همیشه همین طور کتاب دوست و کتاب خوان بمانید.
سلام

میدونم چه حسی دارید. تقریباً به صورت ظبیعی چنین دورههایی پیش میآید. مخصوصاً ممکن است این شرایط قرنطینه هم آن را تشدید کند بخصوص که شما دو ماه را در این شرایط سپری کردهاید.
اما برای برونرفت چیزی که به نظرم میرسد پیدا کردن یک کتاب باب میل (ترجیحاً کم حجم) است در سبک و موضوعی که خیلی میپسندید.
نگذارید بیش از این فاصله بیافتد.
استارت بزنید و موتور را روشن کنید.
با کامنتت احساس زنده بودن کردم.
سلام رفیق قدیمی

سلام
ربطش بدم چون میدونم طنز یکی از دوست داشتنی ترین نوع کتابهاست برام الان اتحادیه رو واقعا دووووست دارم
خدارو شکر که اینقدر تنوع در سبک کتابها وجود داره
و خدارو شکرتر که بعضی از این ها مورد پسند سلیقه من نیست چون همین الانشم برای خواندن کتابهایی که دوستشون دارم دویست سالی کم میارم
نمیدونم این چقدر به نوجوون نبودنم ربط داره
یادمه اون موقع ها هم برام کشش کمی داشت
در زمینه فیلم هم این ژانر خیلی باب میلم نیست
نمیخوام به جدی بودن یا سن
ته خندست
اما بهرحال خوشحالم ازینکه این کتاب رو خوندم
سلام
تصور کن همه کتابهای خوب مورد پسند ما باشند! بدبخت میشویم و حسرت بسیاری از آنها را به گور خواهیم برد.
بله لزوماً سن ملاک موثر برای همگان نیست بلکه میتوان گفت برای اکثر خوانندگان رمان این لذت در نوجوانی (برای فانتزیها) بیشتر است. ولی طبیعتاً برای برخی این گونه نیست.
همینکه خوشحالید خودش نشان میدهد که موتور روشن است
میدان ایتالیا اثر تابوکی

سلام

اون را که خواندهام :
https://hosseinkarlos.blogsky.com/1395/03/11/post-583
خیلی هم خوب است و توصیه میکنم.
پس اینطور. ادامه بده آقا. کتابخانه ها هم که باز نشد من احتمالا بزودی با وامی چیزی برم ارباب حلقه ها بخرم و به شرط بقا قبل از پایان این دهه بیشتر اوقاتمان را با جناب تالکین خواهیم گذراند.
به هر حال تو هم باید بالاخره برای نویسندگانی این چنینی یک بندی قائل شوی و یک کتاب یا بیشتر دیگر هم از او بخوانی.
....
اما در راستای پیش آماده سازی هایی که در کامنت های مارسی برای انتخابات آینده ات ی بینم من هم چند پیشنهاد برای شرکت در انتخابات دارم که گفتنش از طرف من حداقل ضرری نداره و بلکه منجر به همخوانی هم شد. چون فکر می کنم انتخابات بعدی ات از ایرانی ها باشد این عزیزان را اعلام می کنم:
مدار صفر درجه- احمد محمود
همسایه ها- احمد محمود
ملکوت- بهرام صادقی
توپ مرواری - صادق هدایت
ساربان سرگردان- سیمین دانشور
شب هزار و یکم- بهرام بیضایی
شاهنامه - ابوالقاسم فردوسی:)
سلام
کتابخانهها به زودی باز خواهند شد و این کتابها هم معمولاً در کتابخانهها هست...
باید ببینم ... اگر خواندنش موجب نزدیکی با بچهها بشود حتماً این کار را میکنم
....
بله انتخابات داخلی است. سعی میکنم دو گروه داشته باشم... هم قدیمترها و هم جدیدترها... این مواردی که گفتید همه در یک گروه قرار میگیرند و حداقل دو تای آنها را در گزینهها قرار میدهم.
ممنون
میله جان
ما با دیدن سه گانه ارباب حلقه ها به اندازه خواندن کتاب های ایشان کیف کردیم. همت شما صد البته تحسین برانگیز که این کتاب ها را مطالعه کرده و نکته ها اموخته اید.
پیش خودمان باشد که هر چقدر سه گانه ارباب حلقه ها خوب بود، سه گانه هابیت چرند و مزخرف بود. الان من دچار پیش داوری هستم که ماجراهای جوانی بیل بو بگینز به لعنت خدا نمی ارزه و باید از فرودو شروع کرد. اگر وقت داشتی سه گانه ارباب حلقه ها را ببین. داخل پرانتز عرض کنم که مجموع این سه فیلم روی هم 610 دقیقه است. قول می دهم کیف کنی. یک قول دیگه هم می دهم. اگر این فیلم ها را دیدی من هم قول می دهم که یک تحلیل سینمایی ازشون ارائه بدهم.
راستی دیدی انقدر قرار را به تاخیر انداختیم که کرونا همه قرار مدارها را خورد؟
سلام بر کامشین
در مورد تالکین من هم تقریباً همین راه را رفتهام... ابتدا فیلم ارباب حلقهها را چند سال قبل دیدیم و چون داستان برای من و بخصوص بچهها جذاب بود رفتم سری کتابهای تالکین را برای آنها خریدم تا بعد خودم هم ناخنکی به آن بزنم. یعنی در واقع همه چیز از ارباب حلقهها و ماراتون فیلم آن آغاز شد.
در مورد هابیت به نظرم میرسد اگر فیلم فقط بر اساس همین یک کتاب ساخته شده باشد نمیتواند سه قسمت را ساپورت کند ولذا حتماً از منابع دیگر هم برای غنی سازی استفاده شده است!
دیدن دوباره و با دقت ارباب حلقه ها را موکول می کنم به بعد از خواندن کتاب. البته قبلاً در وبلاگ در مورد این فیلم مطالبی نوشتهاید اما استقبال میکنم بعد از خواندن و دیدن در این مورد تبادل نظر داشته باشیم و من البته استفاده میکنم.
لعنت بر کرونا که تمام برنامهها را در هم نوردید!
بله اتفاقن خدمت مقدس بودم ک با هم خواندیم و از کتابخانه پر و پیمان پادگان گرفتم.البته هر چیزی ک خوب هست مال قسمت عقیدتی بود
منظورم این بود ک شما ک جدیدن تصمیم گرفتید از یک نویسنده کتاب نخوانید چطور میدان ایتالیا در سال ۹۵ خواندید و ۴ سال بعد باز میتونید بخونید ولی بعد شب ممکن دلیل خودتان را میاورید ک شهربانو را نخوانید
باور کنی یا نکنی (ولی باور کن) کتاب های کتاب خونمو در صورتی میخونم ک در لیست شما باشه
اوه آهان از باب مچ گیری بود؟!

اون تصمیم در مورد ایرانیها و آن هم نویسندگان یکی دو دهه اخیر است. در واقع برای اینکه از نویسندگان حال حاضر و فعال حداقل یک کار را بخوانم . همین حالا هم عقب هستم از این هدف و لازم است که وقت بیشتری برای این گروه بگذارم ولذا تا زمان رسیدن به این هدف از یک نویسنده در این گروه ، دو تا کار را نمیخوانم اگرچه از برخی از آنها دو یا سه کار در کتابخانه دارم. چارهای نیست و باید با همین فرمان جلو بروم.
اما در مورد گروههای دیگر بنا ندارم که مثلاً از همه نویسندگان ایتالیایی یک کار را بخوانم (در واقع چنین برنامهای نه ممکن است و نه مطلوب). لذا به نویسندگان شناخته شده و شاهکارهایشان خواهم پرداخت.
امیدوارم با این توضیحات موضوع روشن شده باشد.
......
باور میکنم چون میدانم شما لطف دارید
موفق باشی
شاهنامه خوانی ام در حال اتمام است. توصیه بند ۸ را فردوسی دهها و بلکه صدها بار به زبان سترگ خودش فرموده. اساسا ناپایداری دنیا یکی از حکمت های محوری شاهنامه است.
سلام بر مداد عزیز
فکر میکنم قدرت اولین کاری که میکند همین هاله توهمی است که دور آدم قرار میدهد و از فکر و ذکر و یاد این ناپایداری به کلی دور میشود.
اشاره به جایی بود به شاهنامه
این کتاب را چند سال پیش خریدم تا شاید با آن گریزی به دنیای فانتزی بزنم که متاسفانه با ادبیات و سینمایش بکلی بیگانه ام. تا حالا که موفق نشده ام. نمره ای که به آن داده ای هم مزید بر بهانه شد.
سلام بر مداد
چاره ای نیست جز اینکه این گونه را هم آزمایش کنید.
سلام
میله جان کتاب تلماسه (Dune) نوشته فرانک هربرت رو هم داخل لیست قرار بده هم داستانش حرفای جدی و جالبی میزنه، هم جایزه های زیادی برده و هم فیلمش در حال ساخته و بیشتر از اینکه یه اثر علمی تخیلی باشه بنظرم فانتزیه و بعد از ارباب حلقه ها بهترین توی جهان سازیه
سلام
ممنون از توصیه شما... در موردش جستجویی انجام دادم و دیدم خیلی مورد توجه بوده و کتابهای دیگری هم بر اساس آن نوشته شده و داستان همینطور ادامه دارد! فیلم بر اساسش خیلی سال قبل ساخته شده ... احتمالاً این فیلمی که اشاره کردی یا بازسازی دوباره اونه یا داستانهایی که دیگران بر اساس آن نوشتند و ادامه دادند.
ممنون
سلام درود بر شما این کتاب باید حتما قبل سه گانه خوند یا میشه با همین بررسی شما سراغ سه گانه رفت؟
سلام
هیچ اجباری وجود ندارد و به راحتی میتوانید به سراغ سهگانه بروید