میله بدون پرچم

این نوشته ها اسمش نقد نیست...نسیه است. (در صورت رمزدار بودن مطلب از گزینه تماس با من درخواست رمز نمایید) آدرس کانال تلگرامی: https://t.me/milleh_book

میله بدون پرچم

این نوشته ها اسمش نقد نیست...نسیه است. (در صورت رمزدار بودن مطلب از گزینه تماس با من درخواست رمز نمایید) آدرس کانال تلگرامی: https://t.me/milleh_book

درنگ به روز شد!

دوستان و همراهان عزیز وبلاگ گروهی درنگ به روز شده است (اینجا). به هر حال این پست تک جمله ای هم نوعی روشن نگاه داشتن چراغ است! کماکان مشغول حل مشکلات کاری هستم و یه جورایی الان نزدیکی ته قضیه رسیده ام یا یک چنین احساسی دارم که به آن نزدیکی رسیده ام!

 پ ن 1: سه گانه نیویورک تمام شد و الان دارم مزه مزه اش می کنم! طبیعتاً مطالب بعدی من خواهند بود.

پ ن 2: کتاب بیشعوری را که حتماً از طریق ایمیل و اینا به دستتان رسیده است؟ آن را هم امشب تمام می کنم.

پ ن 3: کتاب گزارش یک آدم ربایی مارکز را هم از فردا شروع می کنم.

وقایع درونیه (3) : مصاحبه

 

در انتخابات کاندید نمی شویم

حمایت ستاد تعقل از کاندیدای دقیقه نود!

همانطور که هم بدنی های گرامی در جریان هستند پس از استعفای ستاد تعقل از اداره امور بدن در ماه گذشته , این ستاد تاکنون در هیچ مصاحبه ای شرکت نکرده و از هرگونه اظهار نظری نیز خودداری نموده است. اما امروز که روز آخر نامنویسی کاندیداهاست , ستاد به سیاست سکوت خود پایان داد و سخنگوی این ستاد در مصاحبه ای با خبرنگار این روزنامه شرکت نمود.

...

روزنامه بدن امروز: از این که پس از یک دوره سکوت طولانی قبول کردید در مصاحبه با این نشریه شرکت کنید و در مورد وقایع اخیر و استعفا و انتخابات پیش رو به سوالات پاسخ دهید متشکریم. مطمئناً این شفاف سازی ها گام مثبتی در جهت پیشبرد امور و بالاخص نهادینه شدن جامعه مدنی بدنی است. در ابتدا می خواستم با این سوال شروع کنم که چه فضایی موجب شد تا شما تصمیم گرفتید از اداره امور استعفا بدهید.

با سلام خدمت همه عزیزان , ابتدا باید اشاره کنم دلیل سکوت چند هفته ای ستاد , آرام نگاه داشتن جو بدن و وارد نکردن استرس های اضافی بود , آن هم در شرایطی که گلبول های سفید , همانطور که همه می دانند , در قسمت سینوس های بینی و مفاصل زانو و شبکیه چشم و جاهای دیگر شدیداً درگیر هستند. در سالهای اخیر فشار عصبی زیادی به سیستم بدن وارد شده و ما نمی خواستیم در چنین شرایطی , اگر نمی توانیم باری را کم کنیم به افزایش آن دامن بزنیم. فی الواقع از همین جا به جواب سوال شما می رسیم , جایی که ما خودمان را در رفع این مشکلات ناتوان دیدیم. از مشکلات کاری گرفته تا بیماری های داخلی. اینها خواسته های به حقی بود که در متن استعفانامه به آن اشاره شد. تلاش زیادی برای حل مشکلات انجام شد اما نتایج راضی کننده نبود. به این نتیجه رسیدیم که تحلیل مکرر مشکلاتی که حل نمی شود, ما را از انجام وظایف ذاتی خودمان بازداشته است. قصد قورت دادن قورباغه های بزرگ را داشتیم, اما گلوگیر بودند و پایین نرفتند! از حل مشکلات کوچک هم بازماندیم. لذا بهتر دیدیم اداره امور بدن را عضو دیگری به عهده بگیرد و ما به همان وظایف ذاتی خود مشغول شویم بلکه مثمر ثمر واقع شویم.

آیا بهتر نبود رویکردتان را نسبت به حل مشکلات عوض می کردید؟ مثلاً برخی مشکلات لاینحل را بایگانی می کردید و به امور دیگر می پرداختید.

ببینید, این پیشنهاد شما به نوعی استراتژی ما در سالهای اخیر بود. مسئله این بود که برخی مشکلات هرروز به روز می شد و صاف روی اعصاب قرار می گرفتند , ما هم به محض ورود اطلاعات, درگیر بررسی و تحلیل می شدیم که علاوه بر تلف شدن زمان , خستگی هم ایجاد می شد. به هرحال در حرف ساده بود و ما هم اینگونه فکر می کردیم ولی واقعیت چیز دیگری بود.

شما وقتی از خواسته های به حق یاد می کنید ناخودآگاه خواسته های ناحق نیز مطرح می شود. چنین چیزهایی بود؟

حق و ناحق از نظر ما البته, از دید آن اعضا شاید برعکس باشد. شاید بهتر باشد بگوییم خواسته های خارج از توان یا غیرممکن.

می شود در لفافه صحبت نکنید!

غور قورباغه نه از غرض است    ترک عادت موجب مرض است

نمی خواهم وارد این بحث بشوم. فقط یک مثال از خودمان بزنم , اگر انتظار داشته باشیم حافظه مثل بیست سال پیش عمل کند انتظار درستی نیست. بالاخره شرایط سن و سال و غیره را باید مد نظر داشته باشیم. وقتی به واسطه برخی قراردادها و پیمان هایی که سالهای گذشته بسته ایم , در برخی زمینه ها در شرایط تحریم قرار گرفته ایم همه اعضا باید شرایط را درک کنند. ما هرکاری را که دوست داشته باشیم نمی توانیم بکنیم , مانع درونی هم اگر نداشته باشیم منع بیرونی داریم. این را اعضا باید درک کنند. من برخی موانع را تایید نمی کنم اما وجودشان را هم انکار نمی کنم.

من سوالم رو پس گرفتم , در این زمینه از شما نمیشه چیزی بیرون کشید! در برخی از اعتراضات مطرح می شد که شما به جای حل برخی مشکلات چسبیدید به کارهای بی ربط و بدون فایده ای نظیر کتابخوانی و وبلاگ نویسی و...

شما حرف خارج از لفافه می خواستید؟ پس بگذارید رک بگویم که این اعتراض از مزخرف ترین چیزایی بود که در آن ایام مطرح می شد. یکی از زیربنایی ترین کارهایی که در سالهای اخیر انجام دادیم همین دو کار بود. متاسفانه در بیرون از بدن ما به برخی از اصطلاحات جفا شده است, اگر نبود آن جفا ها, می گفتم که این کار از زمان مادها تا کنون بی نظیر بوده است! البته این بابت مزاح عرض شد. خودتان واقفید که زمان های مرده را اختصاص دادیم به این کار. مثلاً همین الان که داریم مصاحبه می کنیم این جناب رییس در فاصله 70 سانتی متری نیمرخ راست ما نشسته و زیر چشمی نوشتن ما را زیر نظر دارد. الان چه کار مفید دیگری می توانستیم بکنیم؟ برای مشکلات ریزش مو الان کاری می توان کرد؟ می شود خوابید؟ می شود درخواست های فست را انجام داد؟

امروز آخرین مهلت ثبت نام کاندیداهاست. واقعاً نمی خواهید کاندید بشوید؟

دلایل استعفا هنوز پابرجاست. ببینید, دنیایی که ما در آن زندگی می کنیم چندان عقلانی نیست, لذا وجهی ندارد که عقل در بدن اداره امور را در دست داشته باشد.

حتماً شنیده اید که احساسات هم کاندیدا نمی شود.

کار درستی می کنند! در این دنیایی که هر کس و ناکسی گند می زند به احساسات آدم , بهتر است که احساسات هم در صدر امور نباشد. بالاخره ستاد احساسات هم تجربه راهبری امور را در مقاطعی به عهده داشته است و آنها هم می دانند دنیا چگونه است.

خب! به نظر ما که دیگه عضو صاحب صلاحیتی باقی نمی مونه! به نظر شما اینجوری ممکن نیست به سیستم بدن گند زده بشه؟ خودتان که به اعتقادات و تمایلات برخی اعضا واقفید...

شما فکر می کنید همه آدم های دیگر, اختیار امورشان دست عقل یا احساساتشان است؟ این طور نیست. بعضی ها چشمانشان همه کاره است , بعضی ها گوش هایشان و برخی هم همین فست... قطعاً نمی شود گفت که آنها آدمهای خوشبختی نیستند و همه بدبختند, مهم این است که با توجه به فضایی که در آن زندگی می کنیم انتخابمان را انجام بدهیم. در مورد عضوهای مختلف هم درست است که برخی سطحی هستند و درصد بالایی از آراء را هم این تیپ اعضا دارند اما باید قبول کرد که آرای آنها را اعضای تاثیرگذار شکل می دهند. وقتی بخش های تاثیرگذار در یک موضوع, دچار یک خطای تاریخی شوند, طبیعیست که از باقی اعضا نمی توان انتظار داشت. از طرف دیگر هم برخی چیزها را نمی توان راحت عوض کرد. چیزهایی که سالهای سال قدمت دارند و باصطلاح خودمان ژنتیکی شده اند. مثلاً همین پوست لب! می دانید که آنها معتقدند که اگر کارشان را درست انجام بدهند و سلول های خوبی باشند پس از مرگشان در زندگی بعدی در جای بهتری متولد می شوند. همین دو سه سال قبل بود که شایع شد چند تا از سلول های متوفی , روی لبهای براد پیت متولد شده اند!! حالا برای این عزیزان هرچه قدر استدلال بکنیم حاضر نیستند قبول کنند. برخی از اعضا هم به این خرافات غیر مستقیم دامن می زنند. اگر یادتان باشد در همان ایام میزان اطلاعات تصویری ای که از همسر جناب براد پیت از طریق چشم وارد سیستم شد چند برابر شد. واقعاً نمی شد کار چندانی کرد. حالا خوشبختانه این نوعش زیاد ضرری نداشت...

قبول دارم. اتفاقاً با توجه به همین حرف هاست که ما نگرانیم. اگر شما در این انتخابات کناره بگیرید و حضور فعال نداشته باشید ممکن است اعضایی روی کار بیایند که... آیا قصد حمایت از عضو خاصی را ندارید؟

در این مدت که سکوت کرده بودیم, در حال رایزنی با یکی از اعضای کارآمد, که بدن ما الان به حضور ایشان احتیاج دارد بودیم. خوشبختانه توانستیم ایشان را قانع کنیم که در انتخابات شرکت کند و امروز هم ایشان ثبت نام نمودند.

امروز فقط یک عضو ثبت نام کرده!!! یعنی منظورتان تخم است؟؟

دقیقاً

عجب! گفته بودند کاندیداهای مهم همیشه در آخرین لحظات ثبت نام می کنند. اما چرا تخم؟ فکر کنم برای همه این سوال پیش بیاد...

دو دلیل مهم هست. اول این که باید به شرایط محیطی توجه کرد. اکثر کارشناسان اذعان دارند که دنیایی که ما در آن زندگی می کنیم تخماتیک شده است و روند پیش رو هم به سمت تغلیظ این خصلت است. پس انتخاب تخم موجب هماهنگی بیشتر با دنیای بیرون می شود و لازم به توضیح اضافه نیست که عدم هماهنگی با دنیای بیرون چه قدر مشکلات را زیادتر می کند. دلیل دوم که از این هم مهمتر است برمی گردد به توانایی های این عضو ; هیچ عضوی از بدن توانایی تحمل مشکلات بزرگ , آن هم تحملی که عوارض چندانی نداشته باشد را ,مانند تخم ها ندارد. ما چند بار این توانایی را تست کردیم و جواب گرفتیم. دایورت هایی که این اواخر انجام شد اثرات مثبتی داشت.

خب چرا به همین شیوه ادامه ندادید و استعفا دادید؟ می توانستید مشکلات بزرگ را دایورت کنید به تخم ها و خودتان مشغول امور دیگر شوید.

نکته کلیدی همین جاست. ببینید وقتی اداره امور دست ما باشد و مشکلات ابتدا وارد ستاد تعقل بشود, حتی اگر بخواهیم سریعاً آن را دایورت کنیم , مطمئناً با توجه به شرایط , زمان انجام کار بین کسری از ثانیه تا چند شبانه روز طول خواهد کشید, درحالیکه در همان کسری از ثانیه نیز کلی از سلول های مغزی درگیر می شوند و لذا دچار اثرات سوء آن می شویم. درحالیکه وقتی اداره امور به عهده تخم ها باشد مشکلات در همان ابتدا وارد تخم می شوند و اساساً از آنجا خارج نمی شوند! در این صورت ما هم می توانیم به امور مهمی که قابل حل هستند بپردازیم. اعضای دیگر نیز به همین ترتیب... ما فکر می کنیم تنها در این صورت است که همه امور می تواند در روال صحیح خود قرار بگیرد.  

جا دارد که در انتهای این گفتگو به نمایندگی از کلیه سلول های مغزی از این فداکاری که ایشان انجام داد و وارد انتخابات شد, تشکر کنم. مطمئن هستیم که در صورت تبیین درست توانایی های تخم, اکثریت آراء به این عضو شریف و کارآمد تعلق خواهد گرفت و رجاء واثق داریم که در سایه مدیریت ایشان وضعیت بهبود خواهد یافت.

.

پ ن 1: هنوز شوخی تمام نشده است و پس از آن به ترتیب سراغ فرانی و زویی و سه گانه نیویورک خواهم رفت.

وقایع درونیه1 , وقایع درونیه2 

وقایع درونیه(2) : تبریک

آگهی تبریک

خاک وجود ما را از آب دیده گل کن

ویران سرای دل را گاه عمارت آمد

همکاران گرامی در مرکز احساسات

انتصاب شایسته شما را که یقیناً در ذیل توجهات خاصه یگانه منجی عالم بدنیت به وقوع پیوسته است را تبریک عرض نموده و موفقیت شما را در این آزمون فطیر آرزومندیم.

ماچ (مجراهای اشکی چشم)

***

کشتیبان را سیاستی دگر آمد

هم بدنی های عزیز در مرکز احساسات

از این که اداره امور بدن در ید باکفایت شما درآمده است بر خود می بالیم و صمیمانه تبریک عرض می نماییم. امید است که در سایه مدیریت شما روال امور در مجرای صحیح خود قرار گیرد.

قدر مجموعه گل مرغ سحر داند و بس

که نه هر کو ورقی خواند معانی دانست

فست (فدراسیون سلول های تناسلی)

وقایع درونیه (۱): استعفا

از : ستاد سلول های مغزی (واحد تعقل)

به: مجمع عمومی سلول های بدن

موضوع: استعفا

با سلام

احتراماً باستحضار کلیه عزیزان می رساند که این ستاد در پی تشکیل جلسات متعدد به این نتیجه رسیده است که توانایی راهبری امور در شرایط خطیر فعلی را ندارد و به خصوص قادر به رفع نیازهای بعضاً به حق برخی قسمت های مختلف که در ماه های اخیر در قالب بیانیه و اعتراض و ابستراکسیون و... به اطلاع همگان رسیده است, نمی باشد. لذا بنا بر عهدی که بر اساس قانون با شما عزیزان در هنگام قبول مسئولیت بسته شده است به موجب این استعفانامه مسئولیت راهبری و اداره امور را از خود ساقط می نماید.

بدیهی است مطابق قانون تا زمان تشکیل مجمع و انتخاب مسئول آینده , اداره امور بر عهده مرکز احساسات خواهد بود. امیدواریم که در انجام این مسئولیت با همکاری شما عزیزان موفق باشند.

از این که در این چند سال ما را تحمل نمودید متشکریم.

وفا و عهد نکو باشد ار بیاموزی 

وگرنه هر که تو بینی ستمگری داند

کلنگ زنی!

وبلاگ مربوط به قضیه تاریخ خوانی در آدرس زیر شروع به کار کرد.

http://groupblog.blogsky.com

دوستانی که مایل به مشارکت در خواندن و نوشتن هستند برایم پیام بگذارند. دوستانی هم که در حد مطالعه مطالب و کامنت گذاشتن یا کامنت نگذاشتن همراه هستند قدمشان روی چشم , منتظر حضورشان هستیم.

ارادتمند – میله بدون پرچم