میله بدون پرچم

این نوشته ها اسمش نقد نیست...نسیه است. (در صورت رمزدار بودن مطلب از گزینه تماس با من درخواست رمز نمایید) آدرس کانال تلگرامی: https://t.me/milleh_book

میله بدون پرچم

این نوشته ها اسمش نقد نیست...نسیه است. (در صورت رمزدار بودن مطلب از گزینه تماس با من درخواست رمز نمایید) آدرس کانال تلگرامی: https://t.me/milleh_book

وقایع درونیه (3) : مصاحبه

 

در انتخابات کاندید نمی شویم

حمایت ستاد تعقل از کاندیدای دقیقه نود!

همانطور که هم بدنی های گرامی در جریان هستند پس از استعفای ستاد تعقل از اداره امور بدن در ماه گذشته , این ستاد تاکنون در هیچ مصاحبه ای شرکت نکرده و از هرگونه اظهار نظری نیز خودداری نموده است. اما امروز که روز آخر نامنویسی کاندیداهاست , ستاد به سیاست سکوت خود پایان داد و سخنگوی این ستاد در مصاحبه ای با خبرنگار این روزنامه شرکت نمود.

...

روزنامه بدن امروز: از این که پس از یک دوره سکوت طولانی قبول کردید در مصاحبه با این نشریه شرکت کنید و در مورد وقایع اخیر و استعفا و انتخابات پیش رو به سوالات پاسخ دهید متشکریم. مطمئناً این شفاف سازی ها گام مثبتی در جهت پیشبرد امور و بالاخص نهادینه شدن جامعه مدنی بدنی است. در ابتدا می خواستم با این سوال شروع کنم که چه فضایی موجب شد تا شما تصمیم گرفتید از اداره امور استعفا بدهید.

با سلام خدمت همه عزیزان , ابتدا باید اشاره کنم دلیل سکوت چند هفته ای ستاد , آرام نگاه داشتن جو بدن و وارد نکردن استرس های اضافی بود , آن هم در شرایطی که گلبول های سفید , همانطور که همه می دانند , در قسمت سینوس های بینی و مفاصل زانو و شبکیه چشم و جاهای دیگر شدیداً درگیر هستند. در سالهای اخیر فشار عصبی زیادی به سیستم بدن وارد شده و ما نمی خواستیم در چنین شرایطی , اگر نمی توانیم باری را کم کنیم به افزایش آن دامن بزنیم. فی الواقع از همین جا به جواب سوال شما می رسیم , جایی که ما خودمان را در رفع این مشکلات ناتوان دیدیم. از مشکلات کاری گرفته تا بیماری های داخلی. اینها خواسته های به حقی بود که در متن استعفانامه به آن اشاره شد. تلاش زیادی برای حل مشکلات انجام شد اما نتایج راضی کننده نبود. به این نتیجه رسیدیم که تحلیل مکرر مشکلاتی که حل نمی شود, ما را از انجام وظایف ذاتی خودمان بازداشته است. قصد قورت دادن قورباغه های بزرگ را داشتیم, اما گلوگیر بودند و پایین نرفتند! از حل مشکلات کوچک هم بازماندیم. لذا بهتر دیدیم اداره امور بدن را عضو دیگری به عهده بگیرد و ما به همان وظایف ذاتی خود مشغول شویم بلکه مثمر ثمر واقع شویم.

آیا بهتر نبود رویکردتان را نسبت به حل مشکلات عوض می کردید؟ مثلاً برخی مشکلات لاینحل را بایگانی می کردید و به امور دیگر می پرداختید.

ببینید, این پیشنهاد شما به نوعی استراتژی ما در سالهای اخیر بود. مسئله این بود که برخی مشکلات هرروز به روز می شد و صاف روی اعصاب قرار می گرفتند , ما هم به محض ورود اطلاعات, درگیر بررسی و تحلیل می شدیم که علاوه بر تلف شدن زمان , خستگی هم ایجاد می شد. به هرحال در حرف ساده بود و ما هم اینگونه فکر می کردیم ولی واقعیت چیز دیگری بود.

شما وقتی از خواسته های به حق یاد می کنید ناخودآگاه خواسته های ناحق نیز مطرح می شود. چنین چیزهایی بود؟

حق و ناحق از نظر ما البته, از دید آن اعضا شاید برعکس باشد. شاید بهتر باشد بگوییم خواسته های خارج از توان یا غیرممکن.

می شود در لفافه صحبت نکنید!

غور قورباغه نه از غرض است    ترک عادت موجب مرض است

نمی خواهم وارد این بحث بشوم. فقط یک مثال از خودمان بزنم , اگر انتظار داشته باشیم حافظه مثل بیست سال پیش عمل کند انتظار درستی نیست. بالاخره شرایط سن و سال و غیره را باید مد نظر داشته باشیم. وقتی به واسطه برخی قراردادها و پیمان هایی که سالهای گذشته بسته ایم , در برخی زمینه ها در شرایط تحریم قرار گرفته ایم همه اعضا باید شرایط را درک کنند. ما هرکاری را که دوست داشته باشیم نمی توانیم بکنیم , مانع درونی هم اگر نداشته باشیم منع بیرونی داریم. این را اعضا باید درک کنند. من برخی موانع را تایید نمی کنم اما وجودشان را هم انکار نمی کنم.

من سوالم رو پس گرفتم , در این زمینه از شما نمیشه چیزی بیرون کشید! در برخی از اعتراضات مطرح می شد که شما به جای حل برخی مشکلات چسبیدید به کارهای بی ربط و بدون فایده ای نظیر کتابخوانی و وبلاگ نویسی و...

شما حرف خارج از لفافه می خواستید؟ پس بگذارید رک بگویم که این اعتراض از مزخرف ترین چیزایی بود که در آن ایام مطرح می شد. یکی از زیربنایی ترین کارهایی که در سالهای اخیر انجام دادیم همین دو کار بود. متاسفانه در بیرون از بدن ما به برخی از اصطلاحات جفا شده است, اگر نبود آن جفا ها, می گفتم که این کار از زمان مادها تا کنون بی نظیر بوده است! البته این بابت مزاح عرض شد. خودتان واقفید که زمان های مرده را اختصاص دادیم به این کار. مثلاً همین الان که داریم مصاحبه می کنیم این جناب رییس در فاصله 70 سانتی متری نیمرخ راست ما نشسته و زیر چشمی نوشتن ما را زیر نظر دارد. الان چه کار مفید دیگری می توانستیم بکنیم؟ برای مشکلات ریزش مو الان کاری می توان کرد؟ می شود خوابید؟ می شود درخواست های فست را انجام داد؟

امروز آخرین مهلت ثبت نام کاندیداهاست. واقعاً نمی خواهید کاندید بشوید؟

دلایل استعفا هنوز پابرجاست. ببینید, دنیایی که ما در آن زندگی می کنیم چندان عقلانی نیست, لذا وجهی ندارد که عقل در بدن اداره امور را در دست داشته باشد.

حتماً شنیده اید که احساسات هم کاندیدا نمی شود.

کار درستی می کنند! در این دنیایی که هر کس و ناکسی گند می زند به احساسات آدم , بهتر است که احساسات هم در صدر امور نباشد. بالاخره ستاد احساسات هم تجربه راهبری امور را در مقاطعی به عهده داشته است و آنها هم می دانند دنیا چگونه است.

خب! به نظر ما که دیگه عضو صاحب صلاحیتی باقی نمی مونه! به نظر شما اینجوری ممکن نیست به سیستم بدن گند زده بشه؟ خودتان که به اعتقادات و تمایلات برخی اعضا واقفید...

شما فکر می کنید همه آدم های دیگر, اختیار امورشان دست عقل یا احساساتشان است؟ این طور نیست. بعضی ها چشمانشان همه کاره است , بعضی ها گوش هایشان و برخی هم همین فست... قطعاً نمی شود گفت که آنها آدمهای خوشبختی نیستند و همه بدبختند, مهم این است که با توجه به فضایی که در آن زندگی می کنیم انتخابمان را انجام بدهیم. در مورد عضوهای مختلف هم درست است که برخی سطحی هستند و درصد بالایی از آراء را هم این تیپ اعضا دارند اما باید قبول کرد که آرای آنها را اعضای تاثیرگذار شکل می دهند. وقتی بخش های تاثیرگذار در یک موضوع, دچار یک خطای تاریخی شوند, طبیعیست که از باقی اعضا نمی توان انتظار داشت. از طرف دیگر هم برخی چیزها را نمی توان راحت عوض کرد. چیزهایی که سالهای سال قدمت دارند و باصطلاح خودمان ژنتیکی شده اند. مثلاً همین پوست لب! می دانید که آنها معتقدند که اگر کارشان را درست انجام بدهند و سلول های خوبی باشند پس از مرگشان در زندگی بعدی در جای بهتری متولد می شوند. همین دو سه سال قبل بود که شایع شد چند تا از سلول های متوفی , روی لبهای براد پیت متولد شده اند!! حالا برای این عزیزان هرچه قدر استدلال بکنیم حاضر نیستند قبول کنند. برخی از اعضا هم به این خرافات غیر مستقیم دامن می زنند. اگر یادتان باشد در همان ایام میزان اطلاعات تصویری ای که از همسر جناب براد پیت از طریق چشم وارد سیستم شد چند برابر شد. واقعاً نمی شد کار چندانی کرد. حالا خوشبختانه این نوعش زیاد ضرری نداشت...

قبول دارم. اتفاقاً با توجه به همین حرف هاست که ما نگرانیم. اگر شما در این انتخابات کناره بگیرید و حضور فعال نداشته باشید ممکن است اعضایی روی کار بیایند که... آیا قصد حمایت از عضو خاصی را ندارید؟

در این مدت که سکوت کرده بودیم, در حال رایزنی با یکی از اعضای کارآمد, که بدن ما الان به حضور ایشان احتیاج دارد بودیم. خوشبختانه توانستیم ایشان را قانع کنیم که در انتخابات شرکت کند و امروز هم ایشان ثبت نام نمودند.

امروز فقط یک عضو ثبت نام کرده!!! یعنی منظورتان تخم است؟؟

دقیقاً

عجب! گفته بودند کاندیداهای مهم همیشه در آخرین لحظات ثبت نام می کنند. اما چرا تخم؟ فکر کنم برای همه این سوال پیش بیاد...

دو دلیل مهم هست. اول این که باید به شرایط محیطی توجه کرد. اکثر کارشناسان اذعان دارند که دنیایی که ما در آن زندگی می کنیم تخماتیک شده است و روند پیش رو هم به سمت تغلیظ این خصلت است. پس انتخاب تخم موجب هماهنگی بیشتر با دنیای بیرون می شود و لازم به توضیح اضافه نیست که عدم هماهنگی با دنیای بیرون چه قدر مشکلات را زیادتر می کند. دلیل دوم که از این هم مهمتر است برمی گردد به توانایی های این عضو ; هیچ عضوی از بدن توانایی تحمل مشکلات بزرگ , آن هم تحملی که عوارض چندانی نداشته باشد را ,مانند تخم ها ندارد. ما چند بار این توانایی را تست کردیم و جواب گرفتیم. دایورت هایی که این اواخر انجام شد اثرات مثبتی داشت.

خب چرا به همین شیوه ادامه ندادید و استعفا دادید؟ می توانستید مشکلات بزرگ را دایورت کنید به تخم ها و خودتان مشغول امور دیگر شوید.

نکته کلیدی همین جاست. ببینید وقتی اداره امور دست ما باشد و مشکلات ابتدا وارد ستاد تعقل بشود, حتی اگر بخواهیم سریعاً آن را دایورت کنیم , مطمئناً با توجه به شرایط , زمان انجام کار بین کسری از ثانیه تا چند شبانه روز طول خواهد کشید, درحالیکه در همان کسری از ثانیه نیز کلی از سلول های مغزی درگیر می شوند و لذا دچار اثرات سوء آن می شویم. درحالیکه وقتی اداره امور به عهده تخم ها باشد مشکلات در همان ابتدا وارد تخم می شوند و اساساً از آنجا خارج نمی شوند! در این صورت ما هم می توانیم به امور مهمی که قابل حل هستند بپردازیم. اعضای دیگر نیز به همین ترتیب... ما فکر می کنیم تنها در این صورت است که همه امور می تواند در روال صحیح خود قرار بگیرد.  

جا دارد که در انتهای این گفتگو به نمایندگی از کلیه سلول های مغزی از این فداکاری که ایشان انجام داد و وارد انتخابات شد, تشکر کنم. مطمئن هستیم که در صورت تبیین درست توانایی های تخم, اکثریت آراء به این عضو شریف و کارآمد تعلق خواهد گرفت و رجاء واثق داریم که در سایه مدیریت ایشان وضعیت بهبود خواهد یافت.

.

پ ن 1: هنوز شوخی تمام نشده است و پس از آن به ترتیب سراغ فرانی و زویی و سه گانه نیویورک خواهم رفت.

وقایع درونیه1 , وقایع درونیه2 

نظرات 22 + ارسال نظر
مهدی نادری نژاد پنج‌شنبه 31 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 11:22 ق.ظ http://www.mehre8000.org

با سلام
حسین آقا دوست گرامی
شرایط امروز جامعه را بخوبی توصیف کردید.
ابتکاری و نو در طرح مباحث چالش برانگیز

سلام
نه دیگه نه اونقدر هدف هم نبود
ممنون

فرواک پنج‌شنبه 31 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 11:40 ق.ظ http://farvak.persianblog.ir

سلام.
والا چی بگم....
یاد چیزی افتادم. آیلین که کوچیک بود, برای بار اول که صدای قار و قور شکمش رو شنید با تعجب ازم پرسید که این چیه و من گفتم هر کسی تو شکمش یه قورباغه داره که وقتی اون قورباغه گشنه می شه شروع می کنه به قورقور کردن پس باید چیزی بخوری تا صداش قطع شه...

سلام
ممنون
نکته جالبی به یادتان آمده است

درخت ابدی جمعه 1 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 06:07 ق.ظ http://eternaltree.persianblog.ir

سلام، رفیق..
رک می‌گم میله‌جان. کلیات رو درک می‌کنم، اما جزئیات رو نه.

سلام برادر
جز این انتظاری از دوستان نیست : رک
همش کلیات بود تقریباً حالا تا بعد

نادی جمعه 1 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 09:25 ب.ظ http://ashkemah.blogsky.com


اقا این پست را خوندیم و وسطش کلی خندیدیم و ووو ...
حالا این عضو این همه کارایی و تحمل داره؟

ولی خیلی مردونه است. در این مواقع تکلیف خانم ها چی میشه؟

سلام
خوشحالم...
حتماً دارد... امتحان پس داده
...
قبول ندارم که مردانه است این یک عضو مجازی است مثل دل (دلم می خواد و اینا منظورمه) حتماً در بانوان هم هست ... حالا این طرف در اثر کثرت همنشینی با اون عضو حقیقی کمی فامیل شده اند و اسرائیلی وار مکان حقیقی هم یافته است...وگرنه از ابتدا دو تا بوده است...

منیره شنبه 2 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 12:35 ق.ظ http://rishi.persianblog.ir/

سلام

هیچی دیگه سلام ...



سلام

فاطمه شنبه 2 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 11:54 ق.ظ http://30youngwoman.blogsky.com



برادر عالییییییییییییییییی بود .... با این که انتظار داشتم پایانش در ارتباط با فست باشه ولی خیلی عالی بود، کلی خندیدم ..

والا این روزا واحد تعقل همه به این نتیجه داره می رسه ..شما باز خیلی دموکراتیک دارید عمل می کنید ..بقیه مستقیم ریاست رو واگذار می کنند ....

راستی چندین لایک به قسمت" قراردادهای بیرونی و تحریم ها"

نتیجه انتخابات کی معاوم می شه؟


سلام

خوشحالم
فست مگه این که کودتا کنه (در متولدین اوایل دهه پنجاه) که بتونه زمام امور رو دست بگیره!
اینجا هم دموکراسیش همچین ناب ناب هم نیست ولی خوب از هیچی بهتره
اون که بله... باید ببینیم ایران چه می کنه یاد بگیریم
....
رای آورد
بعداً نوشت: تصحیح می کنم فکر کنم رای بیاره!

فرزانه شنبه 2 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 03:45 ب.ظ http://www.elhrad.blogsky.com


نه اول سلام
زده ای تو کار خلاقیت میله ای ...

سلام

نه دچار خود درگیری حاد و مزمن به همراه هم شده ام

بلندترین شنبه 2 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 06:11 ب.ظ http://bolandtarin.blogsky.com/

هیچی دیگه
سرما موند بی کلاه
واسه همینه در طول تاریخ این همه ستم به زن ها روا داشته شده می باشه
به دلیل کمبود امکانات بوده

واقعا که...

سلام
نه فکر نکنم... ببخشید که یه کم رک میشه , من خیلی از بانوان را دیدم که اتفاقاً خیلی هم خوب دایورت می کنند و موفقند
...
در مورد مجازی و حقیقی بودنش هم در ذیل کامنت نادی یک توضیحی دادم... باید مکانش کشف بشه و بهش توجه بشه

Helen شنبه 2 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 08:59 ب.ظ http://www.mydays-h.persianblog.ir

چه دیپلماتیک!
به نادی: خانوما باید خون جگر بخورن.

سلام

درسته ! خوردن جگر و خون آن در تقویت این عضو موثر می باشد

نیکادل شنبه 2 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 09:47 ب.ظ http://peango.persianblog.ir

برادر جان کنه مطلب در هاله ای از ابهام غوطه ور ایت اما صورت امر این شعر خواجه را به ذهن می آورد:
بیا که قصر امل سخت سست بنیادست
بیار باده که بنیاد عمر بر بادست
غلام همت آنم که زیر چرخ کبود
ز هر چه رنگ تعلق پذیرد آزادست
چه گویمت که به میخانه دوش مست و خراب
سروش عالم غیبم چه مژده‌ها دادست
که ای بلندنظر شاهباز سدره نشین
نشیمن تو نه این کنج محنت آبادست !
تو را ز کنگره عرش می‌زنند صفیر !
ندانمت که در این دامگه چه افتادست !
نصیحتی کنمت یاد گیر و در عمل آر
که این حدیث ز پیر طریقتم یادست
غم جهان مخور و پند من مبر از یاد
که این لطیفه عشقم ز رهروی یادست
رضا به داده بده وز جبین گره بگشای
که بر من و تو در اختیار نگشادست
مجو درستی عهد از جهان سست نهاد
که این عجوز عروس هزاردامادست
نشان عهد و وفا نیست در تبسم گل
بنال بلبل بی دل که جای فریادست
حسد چه می‌بری ای سست نظم بر حافظ
قبول خاطر و لطف سخن خدادادست ...



سلام
این شعر نشان می دهد که زیاد هم صورت و کنهش با هم غریبه نیستند هرچند یه چیزی گفتم کهدور هم بخندیم حالا زیاد هم عمق و اینا نداره و...
بیت 7 رو نزدیک می دونم و راه حلش رو هم بیت 8 نمی دونم به هیچ وجه ...

نوشینه شنبه 2 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 11:53 ب.ظ

سلام

سلام

فرانک یکشنبه 3 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 11:22 ق.ظ http://bestbooks.blogfa.com

سلام

سلام

فاطمه یکشنبه 3 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 03:32 ب.ظ http://://30youngwoman.blogsky.com/

بابا این روزا همه چیز free gender شده .. خانم ها هم می تونن دایورت کنن ... فوقش از همسر و برادر و پدر و دوست پسر و این چیزا مایه بزاریم ..هان؟

خودمونیم نیکا چه جدی گرفت ها اااا....

سلام
نه! من موافق نیستم باید روی پای خودمون باشیم چرا از دیگرون مایه بگذاریم؟
...
حالا ما یه شکسته نفسی کردیم ذیل کامنت نیکا

بونو یکشنبه 3 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 10:47 ب.ظ http://filmfan.blogfa.com/

ای ناقلا....
بین خودمون بعضی وقتا به مطالب اینچنینی دوستان غبطه می خورم....(از دید نوع نگاه و طنز ظریف)

سلام
از ناقلا گفتن دوستان در حالیکه یکی از ابروهای راوی به سمت بالا حرکت کرده باشد و یک چشم هم (ترجیحاً سمت راستی) به حالت نیمه باز نیمه بسته دربیاید و یک لبخند آنچنانی هم بر لبان راوی نقش بسته باشد خوشم می آید! مخصوصاً بخش اول کلمه نیز کمی کش بیاید و...

نیکادل دوشنبه 4 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 08:31 ق.ظ http://peango.persianblog.ir/

فاطمه خانوم
ما شوخی مونم جدیه
جدی مونم شوخیه
بعله آبجی
ما اینجوریاییم

سلام
خیلی سخت شدا

حسین(گیلانی) دوشنبه 4 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 09:03 ق.ظ

سلام برادر.
دل ما رو شاد کردی. با این انتخاب دوباره به زندگی امیدوار شدم. وای از آن روزی که دایورتی نباشد...
خسته نباشی. فوق العاده بود

سلام حسین جان

در هنگام خواندن کامنت یه لحظه این شعار به ذهنم اومد :وای اگر که این تخم حکم جهادم دهد و غیره و ذلک ...

اسکندری دوشنبه 4 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 09:38 ق.ظ http://www.eskandari.blogfa.com

سلام حسین آقا .مکتب تخماتیزم ! جالب بود حال بد نیست این جامعه ی مدنی بدنی برای جهش مثبت به جهت تکامل نوع بدنی بشری ترکیبات تخماتیک برون مرزی داشته باشد شاید بسیاری از سندرومهای ژنتیکی و کروموزومهای ناقص مشمول این فلسفه شده و روند کاهشی در پیش گرفته و تا صدگان زمانی دیگر انسانهایی ابدی داشته باشیم!

سلام بر شما
اول مهر هم بر تمام معلمین مبارک
دوم اینکه! یاد اصطلاح دگماتیزم نقاب دار افتادم
سوم اینکه شما زیست شناسی درس می دین
چهارم مهره امروز
پنج تن آل عبا به فریادم برسه
ممنون

فانی دوشنبه 4 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 03:17 ب.ظ http://oldmidwife.persianblog.ir

حمایتت می کنیم...

سلام فانی
هر کس به پشتوانه شعارها قبول مسئولیت کند کلاهش پس معرکه است ...
نمونه تاریخی فت و فراوونه
ولی باز هم تشکر

مهدی سه‌شنبه 5 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 05:56 ب.ظ

حسین جان یه سوال
انتخابات برگزار شده که یاد ما کردی؟!
شانس آوردیم فست رای نیاورد که می رفتی دیگه سمت ما پیدات نمی شد:)

سلام برادر مهدی
حالا من از کجا تشخیص بدهم که کدوم مهدی عزیز این پیام را گذاشته!!؟
مهدی نفت یا مهدی خودرو ؟؟

مهدی چهارشنبه 6 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 01:55 ب.ظ

خودت هم برای جوابت دو تا علامت سوال گذاشتی !!
دیگه باید واگذار کنی برادر هیچ راهی هم نداره

سلام
این معما را باید بدون زنگ زدن حل کنم!!
از روی لحن کلمات فکر می کنم داش مهدی نفتی! باشی
آخه بابا هر دو تون در سی و اند سالگی مجرد موندید لحن کلماتتون عین هم شده!!

مهدی چهارشنبه 6 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 02:16 ب.ظ

آخه برادر دو تا علامت سوال کجای نفت کاربرد داره!!
زمام امور تخماتیک بشه همین میشه دیگه

سلام
حالا فهمیدم خودرویی هستی!!!
اینترنت مفت فقط توی این صنعت پیدا میشه
خوبی مهدی جان؟
هفته دیگه میام پیشت حتماً

مهدی چهارشنبه 6 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 02:29 ب.ظ

سلام خوبی داداش؟
خوبی اینترنت مفت اینه که میشه از بخش نظرات جای چت روم هم استفاده کرد
حتما بیا یه گپی می زنیم

سلام

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد