میله بدون پرچم

این نوشته ها اسمش نقد نیست...نسیه است. (در صورت رمزدار بودن مطلب از گزینه تماس با من درخواست رمز نمایید) آدرس کانال تلگرامی: https://t.me/milleh_book

میله بدون پرچم

این نوشته ها اسمش نقد نیست...نسیه است. (در صورت رمزدار بودن مطلب از گزینه تماس با من درخواست رمز نمایید) آدرس کانال تلگرامی: https://t.me/milleh_book

سپلشت آید و...

1) وضعیت اقتصاد هم مثل باقی حوزه‌ها به شدت خطرناک شده است. سپلشت بود و سپلشت‌تر شده و باقی ضرب‌المثل هم تغییراتی گروتسک‌وار کرده است و مثلاً به جای مهمان عزیز، یک وامپایر با دمپایی از در وارد شده است. واقعاً به کجا چنین شتابان!؟ کاش روند کاهش ارزش پول لااقل یک ماه تنفس اعلام کند و در همین اعداد و ارقام باقی بماند تا ما فرصت وصله پینه کردن سواریخ خودمان را داشته باشیم!

2) همکار آن‌طرفی من (فاصله دو متری) مبتلا به کرونا شده است و تقریباً همگی ما را در بهت و حیرت فرو برده، گویی قرار نبوده است این ویروس تا این حد به ما نزدیک شده باشد!! چهارشنبه بدون هیچ عارضه‌ای پشت میزش نشسته بود اما امروز...

3) همکار این‌طرفی تقریباً روزی چندبار به چینی‌ها لعنت می‌فرستد اما حالا لحنش غلیظ‌تر و غیظش بیشتر شده است! خنده‌دار است. به یاد صفحات پایانی کتاب «امپراتوری خورشید» اثر جی.جی. بالارد افتاده‌ام: بالارد در این رمان به وقایع جنگ جهانی دوم در چین پرداخته؛ مصائبی که خود در سنین نوجوانی تجربه کرده است.  راوی پس از روایت استادانه خود از فجایعی که بر سر چینی‌ها پیش چشم جهانیان رخ می‌دهد، در صحنه پایانی چنین می‌گوید: «جیم به آدم‌های اطراف خود نگاهی انداخت: به اداری‌ها و به عمله‌ها و به زنان روستایی؛ جیم خوب می‌دانست در ذهن آن‌ها چه می‌گذرد. روزی بالاخره چینی‌ها باقی جهان را سخت مجازات می‌کنند و انتقام هولناکی از همه می‌کشند.» به نظر می‌رسد این روزها همان روزهایی است که بالارد چهل سال قبل پیش‌بینی کرده بود!

4) «زنگ انشاء» به کندی پیش می‌رود اما پیش می‌رود. به زودی در مورد آن خواهم نوشت.

5) انتخابات پست قبل کماکان ادامه دارد مثل زندگی!


کرونائیات1 - فرصتی برای آموختن

این‌روزها شرایط به‌گونه‌ایست که بی‌خیال‌ترین همکاران من هم تاحدودی شاخک‌هایشان تیز شده است و به برخی مسائل که تا پیش از این توجهی نداشتند توجه می‌کنند. رعایت نکات پیش‌پاافتاده‌ی بهداشتی یکی از این موارد است. باور کنید در شرایط عادی امکان نداشت که همه یاد بگیرند مثلاً دستان خود را بعد از تشخیص لزوم شستشو، چگونه بشویند! در دوران ماقبل کرونا به طنز گفته می‌شد ترسناک‌تر از کسی که بعد از خروج از دستشویی با دستان خیس دستش را به سوی شما دراز می‌کند کسی است که در همان شرایط با دستانی خشک دستش را به سوی شما دراز می‌کند. شاید درست نباشد که شرایط موجود را یک فرصت استثنایی! برای یادگیری عنوان کنیم چون به هرحال جان انسان­‌ها در میان است. اما چه می­‌شود کرد، معمولاً در چنین تنگناهایی شاید برخی مسائل بهتر درک شود.

یکی از مواردی که یادگیری آن در این شرایط آسان‌­تر به نظر می­‌رسد، درک مفهوم جامعه است. جامعه فقط مجموعه­‌ای از افراد نیست که در یک محدوده جمع شده‌­اند و فارغ از هم زندگی می­‌کنند بلکه جامعه، شبکه‌­ای از روابط متقابل و زنجیره‌­ای به­‌هم‌­پیوسته­ از افراد است که به یک «توافق فکری» دست یافته­‌اند. در این توافق اعضا به این درک می‌­رسند که هرگونه حرکت به سمت سطوحِ بالاتر از توسعه، رفاه، امنیت، سلامت و... ابتدا مستلزم فهم این پیوستگی است و پس از آن همکاری اجزاء این زنجیره در راستای این مفاهیم است.

سالها قبل گذر یکی از دوستان به کارخانه‌ ولوو افتاده بود. صبح اولین روز یکی از میزبانان، ایشان را با خودروی خود به کارخانه می­‌رساند و خودروی خود را در نقطه‌­ای دور به درِ ورودی پارک می‌­کند. این دوست با توجه به این‌که جای خالی جهت پارک در نزدیکی درِ ورودی موجود بوده است علت را جویا می­‌شود. میزبان به ساعت اشاره کرده و پاسخ می­‌دهد که ما فرصت لازم برای رسیدن در زمان تعریف­‌شده را داریم و بهتر است جاهای نزدیک­‌تر برای همکارانی باقی بماند که «به هر علتی» دیرتر خواهند رسید تا آنها نیز بتوانند به­‌موقع وارد شرکت شوند. آن فردِ سوئدی به این فهم رسیده است که توفیق شرکت در گرو همکاری پرسنل با یکدیگر است.

هفته قبل یکی از همکاران با افتخار تعریف می‌­کرد که در مغازه‌­ای با یک جعبه­ الکل مواجه شده و توانسته است کلِ جعبه را که ظاهراً ده دوازده شیشه الکل بوده است خریداری کند! ظاهراً ما هنوز به این درکِ استدلالی نرسیده­‌ایم که سلامتی «من» در گرو سلامت دیگران است. شاید این شرایط فرصتی برای آموختن این موضوع باشد.

*********

پ­‌ن1: در حال خواندن «همسر دوست­‌داشتنی من» هستم که یک تریلر جذاب است. برنامه‌­ای که در پست قبل اشاره کردم برقرار است. امیدوارم همگی برقرار باشیم!