خیلی از نویسندگان بزرگ و مطرح دنیا گذارشان به پاریس افتاده است؛ همینگوی، مارکز، فیتزجرالد، یوسا، کوندرا، فوئنتس، تورگنیف، آستوریاس و... در میان آنها نحوه حضور جورج اورول حکایت منحصر به فردی است. اورول در 25 سالگی به پاریس رفت و تجربه حضور چندین ماههاش در آنجا، دستمایه انتشار نخستین کتابش «آس و پاس در پاریس و لندن» شد.
او با نام اصلی اریک آرتور بلر در هندوستان از پدر و مادری انگلیسی متولد شد. اجدادش از اشراف برجسته انگلیسی بودند، اما از نظر مالی چیزی برایشان به ارث نرسیده بود. پدرش در ادارهٔ خدمات رفاهی هندوستان کار میکرد. زمانی که یکساله بود، مادرش او و خواهر بزرگترش را به انگلستان برد. در هشتسالگی با استعدادی که داشت توانست در یک مدرسه مناسب با هزینهای کمتر از معمول، ثبتنام کند و سرانجام به یکی از دبیرستانهای معروف کشور (ایتن) وارد شد. فارغالتحصیلان این مدرسه معمولاً به دانشگاههای معتبر وارد میشدند و پس از آن جایگاههای مناسبی را در مشاغل دولتی به خود اختصاص میدادند اما اریک به جای دانشگاه به خدمت پلیس سلطنتی درآمد. دلیل عدم ورودش به دانشگاه نمرههای پایین و فقر مالی عنوان شده است.
او به برمه اعزام شد و تجربیات ویژهای را از سر گذراند. زمانی که همسالانش در انگلستان در دانشگاه به سر میبردند، او ناچار بود مسئول امنیت ناحیهای با بیشتر از دویست هزار نفر باشد. آزردگی خاطر او از این دوران در رمانی که چندین سال بعد با نام روزهای برمه منتشر کرد نمایان است. در 1927 از سمت خود به عنوان پلیس استعفا داد و به انگلستان بازگشت و کوشید به نوشتن مطلب برای روزنامهها بپردازد. درآمد آنچنانی نداشت و از اندوختهی خودش در زمان کار در برمه زندگی میکرد. وقتی پساندازش رو به اتمام بود، در 1928 به پاریس که شهر ارزانتری نسبت به لندن بود، رفت و در منطقهای کارگرنشین اتاقی گرفت.
او در ابتدا با بودجهبندی سعی در اداره زندگیاش میکند و با گرفتن یکی دو شاگرد و تدریس زبان انگلیسی، به هر نحوی که هست زندگی را میگذراند اما با از دست دادن شاگردانش در سراشیبی فقر قرار میگیرد. کار به گرو گذاشتن لباسهایش میکشد و تحمل گرسنگی! در این دوران به سراغ دوستی میرود که سابقاً افسر ارتش تزاری روسیه بوده است و در پاریس از طریق کارهایی همچون خدمتکاری در هتل و... زندگی را میگذراند اما حالا او هم بیکار و وضعش بسیار بدتر از اوست. این دو نفر حکایتهای غریبی در هنگام تلاش برای یافتن کار و مبارزه با گرسنگی و فقر دارند که واقعاً خواندنی است... و قابل توصیه.
******
این کتاب اولین اثر نویسنده است که در سی سالگی و با نام مستعار جورج اورول منتشر شد. این کتاب، رمان نیست و تقریباً گزارش بخشی از زندگی نویسنده است. اگر بخواهم به نمونهای از این دست اشاره کنم به یاد «وازدگان خاک» آرتور کستلر خواهم افتاد. در هر دو مورد به نوعی شباهتهایی با داستان و رمان میبینیم و شاید به همین دلیل برای خواننده بسیار جذاب هستند. جالب است که انتشارات پنگوئن در نوبت دوم چاپ این کتاب، آن را در رده رمان طبقهبندی میکند که همین امر موجب فروش خوب اثر میشود.
..................
این کتاب هفت هشت باری به فارسی ترجمه شده است و طبق معمول با عناوین کمی متفاوت: آسوپاسها، محرومان پاریس و لندن، آسوپاسهای پاریس و لندن و آسوپاس در پاریس و لندن. در اوایل دهه 60 سه ترجمه همزمان توسط اکبر تبریزی، علی پیرنیا و اسماعیل کیوانی؛ حدود سی سال بعد سه ترجمه تقریباً همزمان دیگر توسط زهره روشنفکر، علی منیری و کار مشترک محمد نصیری دهفان و محمود حبیبالهی؛ و این اواخر دو ترجمه توسط آوینا ترنم و بهمن دارالشفایی. ترجمههای اکبر تبریزی، آوینا ترنم و بهمن دارالشفایی به چاپهای مجدد رسیدهاند. من ترجمه آقای دارالشفایی را خواندم که انصافاً ترجمه خوبی هم بود.
.........................
مشخصات کتاب من: آس و پاس در پاریس و لندن، بهمن دارالشفایی، نشر ماهی، چاپ چهارم 1396
پ ن 1: نمره کتاب از نگاه من 4 از 5 است. (نمره در گودریدز 4.1 و در سایت آمازون 4.3)
پ ن 2: میخواهم یک دعا بکنم که طبعاً طنازانه است ولی شما آمین را بگویید جای دوری نمیرود: امیدوارم نرخ رشد تعداد خوانندگان یک کتاب از نرخ رشد تعداد مترجمینش پیشی بگیرد!
ادامه مطلب ...
لیدی ال زنی هشتاد ساله است. بانوی پیر باشکوهی است. بیوه لرد ال در قصر اشرافی خود در حال نگاه کردن به نوه ها و نتیجه های خود است که برای برگزاری جشن تولد هشتاد سالگی او جمع شده اند. علاوه بر آنها سر پرسی رادینر پیرمرد شاعری که ده ها سال! است عاشق سینه چاک لیدی است, حضور دارد. در میان نویسندگانی که لیدی ال می شناسد این پیرمرد هفتاد ساله اشرافی از محترم ترین هاست:
احتمالاٌ دلیلش آن بود که هرگز اثر بزرگی از خود به یادگار نگذاشته بود. محترم بودن پیوسته الهامات شاعرانه و استعدادهایش را تحت الشعاع قرار داده بود و به این ترتیب از لحاظ موقعیت اجتماعی او را به پیش رانده بود: مملکتش تمام افتخاراتی را که در ید قدرت داشت به او بخشیده بود... پر آوازه ترین اثرش غزل های عاشقانه بود, اما اینکه چگونه کسی می تواند امیدوار باشد که از رموز عشق سر در بیاورد و در عین حال معزز و محترم بماند از حیطه درک لیدی ال بیرون بود.
آرزوی سر پرسی آن است که روزی سرگذشت لیدی ال را بنویسد. سرگذشتی از یک زندگی نجیبانه و با شکوه و... و بالاخره در روز تولد هشتاد سالگی لیدی ال لب به سخن می گشاید.
آنت بودن در یکی از مناطق پست پاریس به دنیا آمد. واقعه ای عجیب, چون کوچه لاپ در اواخر سال های هزار و هشتصد و هفتاد ناحیه ای نبود که کودکی در آن متولد شود; با این وجود جای انکار نبود که تعداد زیادی از اعمالی که موجب به دنیا آمدن بچه ای می شود در آن رخ می داد. پدرش یک آنارشیست* است, او در خانه در حالیکه بوی الکلش به مشام من خواننده نیز می رسد صحبت از آزادی ,برابری و برادری می کند در حالیکه خرج خانواده را مادر آنت با رختشویی در می آورد! علاوه بر این پدر به طور مداوم توسط پلیس بازداشت می شود. اواخر قرن نوزدهم است و موج ترورهای آنارشیست ها اروپا را فرا گرفته است.
آنت با توجه به رفتار و اعمال پدرش از تمام اندیشه هایی که طرفداری از آنها مستلزم صرف هزینه و تحمل مرارت است متنفر می شود (آشناست چه قدر!). بعد از مرگ مادرش در سیزده سالگی به کار رختشویی می پردازد و دو سال این کار را ادامه می دهد. در این مدت پدر تئوری های آنارشیستی خودش را در مورد خانواده صریح تر بیان می کند! و طبیعتاٌ منظورش از اینکه پدران و دختران باید خود را از کلیه روابط بورژوایی رها کنند و به آزادی واقعی دست یابند معلوم است.
او به دنبال کار دیگری است و دلالان محبت این محله بدنام مدام پیشنهاداتشان را ارائه می کنند. او به دنبال کار به محلات دیگر می رود و در می یابد که در جاهای دیگر نیز برای یافتن کار و ادامه کار می بایست با مردی بخوابد. خوشگل تر از آن بود که دست از سرش بردارند. به زودی تصمیمش را گرفت و با خود گفت که بهتر است شروع زندگیش از پیاده رو باشد تا خاتمه آن... بعد از مدتی کار یکی از معروفترین دلالان محبت پاریس او را احضار می کند تا پروژه ای خاص را کلید بزند و او که همیشه در رویاهایش می دانست که بهترین چیزهای زندگی نصیبش خواهد شد متوجه می شود که رویدادهای مناسب در راه است. او از طریق آن دلال با آرمان دنی آنارشیست 26 ساله معروف آشنا می شود...
مضمون اصلی این داستان رومن گاری مانند خداحافظ گاری کوپر تلاقی عشق و آزادی است که اینجا به نوعی در تضاد عشق و فعالیت سیاسی پدیدار می شود. البته شاید بتوان گفت تنها وجه تشابه این داستان با خداحافظ گاری کوپر همین باشد چون نوع روایت داستان با آن متفاوت است که امری طبیعی است چون هر داستانی سبک خاص خودش را می طلبد. این داستان خیلی ساده و روان و لطیف است و البته انتهایی غیر منتظره دارد.
این کتاب را مهدی غبرایی ترجمه و انتشارات ناهید در حال حاضر (چاپ پنجم که من خواندم چون حداقل تا چاپ سوم را نیلوفر منتشر کرده است) متولی انتشار آن است.
* آنارشیسم در زبان سیاسی به معنای نظامی اجتماعی و سیاسی بدون دولت، یا به طور کلی جامعهای فاقد هرگونه ساختار طبقاتی یا حکومتی است. آنارشیسم برخلاف باور عمومی، خواهان «هرج و مرج» و جامعه «بدون نظم» نیست، بلکه همکاری داوطلبانه را درست میداند که بهترین شکل آن ایجاد گروههای خودمختار است. طبق این عقیده، نظام اقتصادی نیز در جامعهای آزاد و بدون اجبار ِ یک قدرت سازمانیافته بهتر خواهد شد و گروههای داوطلب میتوانند بهتر از دولتهای کنونی از پس وظایف آن برآیند. آنارشیستها به طور کلی با حاکمیت هرگونه دولت مخالفند و دموکراسی را نیز استبداد اکثریت میدانند (که معایبش کمتر از استبداد سلطنتی است). منبع :فرهنگ سیاسی داریوش آشوری که من از ویکی پدیا نقل کردم.
پ ن: نمره کتاب 3.7 از 5 میباشد.