مقدمه اول: میتوان گفت این کتاب به واسطه فیلمی که از آن اقتباس شد در میان ما شناخته شده است... همان فیلمی که نامش در هنگام دوبله تغییر کرد و شد «دیوانه از قفس پرید». فیلم را خیلی از شما دیدهاید اما به نظر نمیرسد کتاب در ایران متناسب با قوتش، چندان خوانده شده باشد. علیرغم اینکه لااقل دو بار ترجمه شده و در دسترس است.
مقدمه دوم: با توجه به جمیع شرایط (چاپ و ترجمهای که من داشتم) به نظر میرسید که خواندن این کتاب با توجه به حجمش و آن فونتِ کمی از حد نرمال ریزترش، به درازا بیانجامد و... اما باز هم ثابت شد که کتابِ خوب، خودش زمانِ خواندنش را مهیا میکند! و چهقدر هم وصفِ حال بود!!
مقدمه سوم: دیدنِ فیلم کفایت نمیکند... علیرغم موفقیت فیلم و پنج اسکاری که کسب کرد... واقعاً فیلم خوبی بود اما باز هم خواندن کتاب قابل توصیه است. راوی داستان در کتاب با فیلم متفاوت است و میتواند تجربه کاملاً متفاوتی باشد. خود دانید!
******
وقایع داستان عمدتاً در بیمارستانی روانی در یکی از ایالات آمریکا میگذرد و راوی آن سرخپوست قویهیکلی به نام «رئیس برامدن» است که قدیمیترین بیمار بخش مورد نظر در این تیمارستان محسوب میشود؛بخشی که تحت کنترل پرستاری به نام خانم «راچد» است. راوی داستان را از زمانی آغاز میکند که بیماری به نام «مکمورفی» وارد بخش میشود. او یک زندانی پر شر و شور است که مسئولین زندانِ ایالتی برای بررسی و ارزیابی وضعیت روانی و در نهایت نگهداریش، به این تیمارستان اعزام کردهاند. مکمورفی هم از این انتقال خشنود است چون شرایط این بخش را بسیار بهتر از زندان و کار اجباری در مزرعه نخودفرنگی ارزیابی میکند.
مک مورفی خیلی زود متوجه میشود هرچند در نگاه اول همه چیز در راستای درمان و آسایش بیماران در نظر گرفته شده اما زیر پوستهی ظاهری، شأن انسانی آدمهایی که در این بخش زندگی میکنند به هیچ عنوان رعایت نمیشود و به مرور درمییابد از چالهای کمعمق و موقت به چاهی عمیق و بیانتها فرو افتاده است.
با ورود او که به سبک زندگی دلخواه و ارزشهای فردی خود پایبند است و قالبهای دستوری را برنمیتابد، نظمِ نهادینه شده قبلی که در واقع به همت پرستار راچد برپا شده به چالش کشیده میشود. مبارزه این دو شخصیت در چند راند ادامه مییابد و کتاب، روایتی از این نبردِ نابرابر، آموزنده، تکاندهنده و در عینحال جذاب پیشِ روی ما قرار میدهد.
در ادامهی مطلب به برخی نکات پیرامون کتاب خواهم پرداخت.
******
کن کیسی (1935-2001) زندگینامه قابل توجهی دارد! او جایگاه خود را در حد واسط نسل بیت دهه 50 و هیپیهای دهه 60 ارزیابی میکند. این کتاب اولین اثر اوست که پس از اتمام دوره نویسندگی خلاق در دانشگاه استنفورد آن را آغاز کرد. او تجربه کار در بیمارستان روانی و شرکت داوطلبانه در مطالعاتی که شامل آزمایش مصرف داروهای روانگردان بود، در کارنامه خود دارد. در سال 1965 به دلیل همراه داشتن ماریجوانا و حواشی آن دستگیر و پنج ماه زندانی شد. البته در ادامه تغییراتی در سبک زندگی خود اعمال کرد و... «پرواز بر فراز آشیانه فاخته» در سال 1962 و در دوره اول زندگی او و در فضایی کاملاً متناسب نگاشته شد و موفقیت قابل توجهی هم داشت. اقتباس سینمایی از کتاب در سال 1975 به کارگردانی میلوش فورمن صورت پذیرفت. کتاب و فیلم هر دو در فهرستهای مختلف تهیه شده برای معرفی آثار برتر حضور دارند. به غیر از این کتاب اثر دیگری از همین نویسنده (گاهی اوقات یک مفهوم بزرگ/سال چاپ 1964) در لیست هزار و یک کتابی که قبل از مرگ باید خواند حضور دارد که خوانندگان و منتقدان در اینکه کدام یک از این دو کتاب بهترین اثر نویسنده است اتفاق نظر ندارند!
...................
مشخصات کتاب من: ترجمه سعید باستانی، انتشارات هاشمی، چاپ اول 1384 (اولین چاپ انتشارات نیل 1355) ، تیراژ 2200 نسخه، 368 صفحه.
پ ن 1: نمره من به کتاب ۴.۸ از 5 است. گروه A (نمره در گودریدز 4.2 و در سایت آمازون 4.7)
پ ن 2: برنامههای بعدی بدینترتیب خواهد بود: دشمنان (باشویس سینگر)، ملکوت (بهرام صادقی)، استخوانهای دوست داشتنی (آلیس زیبولد)، ژالهکش (ادویج دانتیگا).
پ ن 3: چند معرفی و مطلب قابل توجه در مورد این کتاب: خانم سمیه کاظمی در کتابنیوز، مصاحبه با مترجم (حسین کاظمی یزدی) در خبرگزاری کتاب ایران، خانم سارا رضایی در ویرگول.
"هری آنگستروم" ملقب به هری ربیت(خرگوش) جوانی 26 ساله است. در دوران دبیرستان و اوایل جوانی بسکتبال بازی میکرد و ستاره تیم بود. اما بعد به سربازی رفت و پس از آن به عنوان فروشنده محصولات یک شرکت مشغول به کار شد. با یکی از همکارانش به نام "جنیس" دوست شد و ارتباطشان منجر به بارداری جنیس شد و با توجه به تمایل هریخرگوش به ازدواج، آنها زندگی مشترکشان را شروع کردند. یک زندگی معمولی و متوسط...
روایت عصر یک روز آغاز میشود که هری در حال بازگشت به خانه است و در مسیرش تعدادی نوجوان را در حال بازی بسکتبال میبیند. به یاد ایام قدیم کمی با آنها بازی میکند و بعد به خانه میرود. جنیس درحالیکه فرزند دومشان را باردار است، مدتی است که الکلی شده و مدام پای برنامههای تلویزیون مینشیند. هری به دلیل این سبک زندگی چنیس را خرفت می داند. صبح روز روایت، جنیس به همراه مادرش برای خرید بیرون رفتهاند و پسرشان نلسون را خانهی مادرشوهرش گذاشتهاند. هری دقایقی بعد از ورودش به خانه، برای بازگرداندن پسرشان از خانه خارج میشود درحالیکه جنیس به او سفارش میکند سر راه برایش سیگار بخرد. هری برای انجام این کارها بیرون میرود اما ناگهان تصمیم میگیرد از این وضعیتی که در آن گرفتار شده است فرار کند... اما به کجا!؟
همینجاست که به یاد رمان "زنگبار یا دلیل آخر" افتادم. آنجا هم شخصیتهای داستان به فکر فرار بودند: آدم باید از اینجا برود، اما باید به جایی هم برسد. پدر هم میخواست از اینجا فرار کند اما همهاش میرفت وسط دریا , بیهدف. وقتی آدم غیر از وسط دریا جایی نخواهد برود ناچار هر بار برمیگردد. پسر با خود میگفت آدم فقط وقتی میتواند از اینجا کنده شده باشد که آن طرف دریا به خشکی برسد. (زنگبار یا دلیل آخر – آلفرد آندرش)
آپدایک هم در ابتدای روایتش مشابه چنین مضمونی را از دهان پیرمردِ پمپبنزینی خطاب به هری بیان میکند: تنها راه رفتن به یه جا اینه که قبل از راه افتادن بدونی کجا می خوای بری. در واقع شخصیت اصلی داستان آپدایک نمیداند کجا می خواهد برود و فقط به صورت غریزی کارهایی را برای برونرفت از وضعیتی که بدر آن گرفتار شده است عمل میکند. شاید از نگاه نویسنده در زمان نگارش داستان برآیند نسل جوان جامعه چنین بودهاند.
*******
جان آپدایک (1932 – 2009) رماننویس مشهور آمریکایی تقریباً همه جوایز ادبی منهای نوبل را دریافت نمود. از مهمترین و مشهورترین کارهای او مجموعهایست که به مجوعه خرگوش معروف شده است. فرار کن خرگوش در پایان دهه پنجاه قرن بیستم منتشر شد. آپدایک بعدها سه رمان دیگر بر اساس همین شخصیتی که در این داستان خلق کرد نوشت. این کتابها در پایان دهههای 1960، 1970، 1980 منتشر شد. از نظر او این رمانها گزارش پیوستهی شرایط شخصیت اصلی و آمریکا در دهههای مورد نظر است. سه رمان از این مجموعه (از جمله همین کتاب) در لیست 1001 کتاب قرار گرفته است.
مشخصات کتاب من؛ ترجمه سهیل سُمی، انتشارات ققنوس، چاپ دوم 1390، تیراژ 1100 نسخه، 397صفحه
...........
پ ن 1: نمره من به کتاب 3.9 از 5 است (نمره گودریدز 3.6 و نمره آمازون 3.9).
پ ن 2: طبعاً با توجه به ادامه مطلب، تصویر روی جلدی که در ادامه مطلب آوردهام را مناسبتر و کلیدی برای ورود به داستان میدانم.
ادامه مطلب ...