ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | |||
5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 |
12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 |
19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 |
26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
1) وضعیت اقتصاد هم مثل باقی حوزهها به شدت خطرناک شده است. سپلشت بود و سپلشتتر شده و باقی ضربالمثل هم تغییراتی گروتسکوار کرده است و مثلاً به جای مهمان عزیز، یک وامپایر با دمپایی از در وارد شده است. واقعاً به کجا چنین شتابان!؟ کاش روند کاهش ارزش پول لااقل یک ماه تنفس اعلام کند و در همین اعداد و ارقام باقی بماند تا ما فرصت وصله پینه کردن سواریخ خودمان را داشته باشیم!
2) همکار آنطرفی من (فاصله دو متری) مبتلا به کرونا شده است و تقریباً همگی ما را در بهت و حیرت فرو برده، گویی قرار نبوده است این ویروس تا این حد به ما نزدیک شده باشد!! چهارشنبه بدون هیچ عارضهای پشت میزش نشسته بود اما امروز...
3) همکار اینطرفی تقریباً روزی چندبار به چینیها لعنت میفرستد اما حالا لحنش غلیظتر و غیظش بیشتر شده است! خندهدار است. به یاد صفحات پایانی کتاب «امپراتوری خورشید» اثر جی.جی. بالارد افتادهام: بالارد در این رمان به وقایع جنگ جهانی دوم در چین پرداخته؛ مصائبی که خود در سنین نوجوانی تجربه کرده است. راوی پس از روایت استادانه خود از فجایعی که بر سر چینیها پیش چشم جهانیان رخ میدهد، در صحنه پایانی چنین میگوید: «جیم به آدمهای اطراف خود نگاهی انداخت: به اداریها و به عملهها و به زنان روستایی؛ جیم خوب میدانست در ذهن آنها چه میگذرد. روزی بالاخره چینیها باقی جهان را سخت مجازات میکنند و انتقام هولناکی از همه میکشند.» به نظر میرسد این روزها همان روزهایی است که بالارد چهل سال قبل پیشبینی کرده بود!
4) «زنگ انشاء» به کندی پیش میرود اما پیش میرود. به زودی در مورد آن خواهم نوشت.
5) انتخابات پست قبل کماکان ادامه دارد مثل زندگی!
واقعن به شما نزدیک شده...
خب کتابی ک مثال زدی رو یادم هست بهش نمره ۵ داده بودی و پیگیر بودم.ولی خب من نتونستم این کتاب رو تهیه کنم...باید دوباره بررسی کنم.فکر کنم در انتخابات قبلی اسفار کاتبان رای بیاورد و چون به ایرلند نمیروم شاید همون رو بخونم
سلام
از رگ گردن نزدیکتر
یکی از کتابهای محبوب من است ... اگر بخواهم روزی لیست 100 کتابی بدهم این کتاب حتماً داخلش هست.
انتخابات پست قبل دو گزینه منتخب خواهد داشت... یکی از گروه اول و یکی از گروه دوم... اسفار کاتبان از آن گروه بله به نظر میرسد رای با اوست.
توی این اوضاع سفر دور و دراز نمیشود رفت
سلام
با توجه به این که فاصله دو متر بوده امیدوارم ویروس های آن دوست بزرگوار باشگاه نرفته باشند و بیشتر از دو متر را پوشش نداده باشند و شما در سلامت باشید و همکارتان هم بهبودی پیدا کند.
درباره انتقام چینی ها یکی از دوستان از قول مرحوم داریوش شایگان همین حرف بالاردو میزدو میگفت بالاخره یه بلایی سردنیا میارن. البته در این دست داشتن چینی ها هم حرفهایی پیش اومده چرا که من خبری خوندم مبنی بر این که بتازگی ویروس کرونا رو در زباله های اسپانیا که مربوط به چند ماه قبل از پیدایش کرونا در چین بوده رویت کردهاند.
خلاصه از هرکجا که بوده فعلا همه دنیا رو گرفتار کرده، مردم آگاه وطن ما رو گرفتارتر.
راستی من یادم اومد که قول داده بودی کشورهای بعد از ایران رو در پست انتخاباتت اعلام کنی. شما هم یادت اومد؟
سلام
ما هم امیدواریم.
امروز هم یکی دیگر از همکاران به قرنطینه رفت... با این یکی روز پنجشنبه چفت تو چفت صحبت میکردیم در حد نیم متر
فعلاً اخبار این تیپی قابل اطمینان نیستند... عجلهای نیست، بعدها و شاید خیلی بعدها فرضیههای بهتری ارائه شود.
اول بریتانیا
بعد آمریکای شمالی
چون هنوز خیلی مانده تا نوبتشان برسد و معلوم نیست در چه شرایطی باشیم به گزینههایش فکر نکردهام اما جدول میگوید به ترتیب نوبت این مناطق است.
با سلام و آرزوی سلامتی برای شما
امیدوارم هر چه زودتر این روزها بگذرد و ایام بهتری سر برسد. اما یک توصیه به شما که صاحب قلم هستید حال این روزهای خود و اتفاقاتش یادداشت کنید این ایام با همه سختی هایش اگر جان بدر ببریم جای ویژه ای در ذهن و خاطرات جمعی ما پیدا خواهد کرد.
به امید فرداهایی بهتر
سلام دوست عزیز
کمی تصور گذشتن این روزها سخت شده است اما چه میشود کرد...
فقط میتوان امیدوار بود... یعنی باید امیدوار بود! راه دیگری متصور نیست
توی این روزها نوشتن کار بسیار سختی است.
ممنون از لطف شما
و به امید فرداهای بهتر
امیدوارم خبرهای سلامتی و خوب و خوشی در آینده به ما بدی میله جان. خبر سلامتی و کتاب و زندگی و هرچیز خوبی از دوستان و عزیزانت.
برقرار باشی
سلام دوست من
خبرهایی که اظهار امیدواری برای دریافتش را داشتید واقعاً کمیاب است. آمار همکاران دور و نزدیک همینطور بالا میرود. در حال رعایت موارد پروتکلهای بهداشتی هستیم اما خب استرس اینکه مبتلا شدهایم یا خیر ... استرس انتقال به دیگران... با ماست و این خیلی سخت است.
سلامت باشید
سلام
امیدوارم که سلامت باشید و بلا ازتون دورباشه
و اما ما همه درمعرض خطریم. نگرانی و بهت و حیرت و هاج و واجی و بیچارگی ازوضعیت اسفناکی که هست رو هم بهش اضافه کنید.
هر طرف رو که نگاه می کنم می بینم هیچکس حالش خوب نیست.و ما همچنان دوره می کنیم شب را و روز را و هنوز را...مثل ادم های خواب زده. ادمهای منگ. ادمهایی که راه می رند و نفس می کشند اما درواقع زنده نیستند و زندگی نمی کنند.
یاد فیلم بانو ازمهرجویی افتادم...حال روز حالای مان بی شبهات به اون فیلم نیست.
سلام بر شما
واقعاً شرایط سختی است. بانو را ندیدهام متاسفانه اما وضعیتمان شبیه وضعیتهای آخرالزمانی در فیلمهای هالیوودی هم هست! در انتظار دانشمند و محقق سوپرمنی هستیم که از راه برسد و ما را از این وضعیت خلاص کند! هرکسی این کار را بکند پنج تا جایزه نوبل هم حقشه! یعنی نوبل پزشکی و صلح و ادبیات و اقتصاد و شیمی را یکجا بدهند به ایشان...
سلام
امیدوارم سلامت باشید
سلام دوست من
سلامت باشید
من اینجا را می خواندم، همان وقتی که یک کرونا اولی بودم
و تا پای کامنت هایتان آمده بودم، انقدر نزدیک
عین اسفند داره زیاد میشه، همکار کناری منم گرفته و دوباره به دلیل حس ناقل بودن خودمو قرنطینه کردم
سلام بر رفیق کرونا اولی
بروم تست بدهم شاید بابت این نزدیکی مصون شده باشم
در دور اول در کل مدیریت ما دو نفر مبتلا شدند که آنها هم ابتلایشان به ایام عید مربوط بود و خلاصه از نزدیک یا به عبارتی به این نزدیکی ندیده بودیم! حالا هم که تعداد ظرف ده روز به سه نفر رسیده است. یکی از این عزیزان روز قبل از تست مثبتش آمد از من قرص ضدحساسیت گرفت! و هر دو بدون ماسک کمی حرف زدیم با یکدیگر... خلاصه امیدوارم به خیر بگذرد.
همه داریم خیلی سعی می کنیم که آن سواریخ به گوادیل!! تبدیل نشوند!!
پی نوشت: گوادیل یک جورهایی جمع گودال است با غیظ!
سلام بر بندباز
سعیتان مشکور! این گوادیل در این نواحی خیلی زود به چواهی تبدیل میشوند!! نباید غافل شد.
به نظر می رسد موج اخیر کرونا خیلی گسترده باشد. موارد زیادی را از میان دوستان و بستگان و آشنایان درگیر کرده. خیلی و به طور ویژه مراقب خودت باش. برایت آرزوی سلامتی دارم.
سلام بر مداد عزیز
در میان دوست و آشنا و همکار تقریباً میتوان گفت که چند برابر شده است و به نظرم همهگیری بسیار گستردهتر از دور قبل است. من سعیم را میکنم مراقبت کنم... مترو را حذف کردهام و هر روز با وسیله نقلیه خودم میآیم که طبعن خواندن کتاب را به شدت محدود کرده است! دست و دل مان هم نمیرود به هیچ کار!!
شما هم مراقب باشید.