-
صبحانه
یکشنبه 5 آبانماه سال 1392 15:54
داشتیم سر میز کار صبحانه می خوردیم ؛ کاری که به مدد ساعت شروع کار پادگانی مان گریزناپذیر است ؛ و لقمه های نان سنگک و پنیر و گوجه را یکی یکی بلع می نمودیم. حقیقتن هر کاری که انجام می دهیم باید حواسمان شش دانگ به همان کار باشد تا علاوه بر صحت انجام آن , مزایای جانبی اش نیز نصیبمان شود. که البته در این فقره حواسمان همه...
-
تعطیلات 4
چهارشنبه 1 آبانماه سال 1392 13:03
راستش اگر فکر می کنید من قصد دارم سفر عید نوروز گذشته را آن قدر کش بدهم که به عید سال بعد بچسبانم و از این طریق به حیات هفته ای یک پست خودم ادامه بدهم به شما حق می دهم! اما حالا برای این که شوکی به خودم و شما وارد کنم باقی سفر را که انصافن می شد حالا حالا ها ادامه اش داد یکجا می ریزم روی ...دایره؟...داریه؟... بعد از...
-
ابر ابله ارلند لو
سهشنبه 23 مهرماه سال 1392 08:19
راوی مرد جوان 25 ساله ایست که حال چندان روبراهی ندارد. دچار دلزدگی خاصی نسبت به زندگی کسالت بار و ساده اش شده است و باصطلاح خودش , ناگهان همه چیز برایش بی معنا شده است و از این هراس دارد که دیگر هیچ وقت شور و اشتیاقی در زندگی نداشته باشد. به سادگی به دانشگاه می رود و از ادامه تحصیل انصراف می دهد و به روزنامه ای هم که...
-
بیست و یکم مهر
شنبه 20 مهرماه سال 1392 21:17
فردا بیست و یکم مهر ماه , هم تولد سیخ بدون کباب است و هم تولد خاتمی! پسر من از من توقع زیادی دارد و من هم از خاتمی توقع زیادی داشتم! خاتمی نتوانتست همه انتظارات مرا برآورده کند و مطمئنن من هم نمی توانم همه انتظارات پسرم را برآورده کنم. من برای پسرم خوب قصه می خوانم و خاتمی هم انصافن خوب سخنرانی می کرد! معادلات ساده...
-
هشتاد و دو نامه صادق هدایت به حسن شهید نورائی (به کوشش ناصر پاکدامن)
جمعه 12 مهرماه سال 1392 16:50
1- حتمن همگی متفق القول هستید که خواندن مکاتبات خصوصی دیگران چه لذتی دارد! یعنی لذتی که در خواندن نامه هست در خواندن یک کتاب ... نیست. جای خالی را هم خودتان به سلیقه خودتان پر کنید. 2- گاهی ممکن است خواندن نامه های یک فرد به ما در شناخت آن فرد کمک کند. همیشه این گونه نیست اما در بیشتر اوقات این گونه هست. 3- گاهی ممکن...
-
بوف کور (4) صادق هدایت
چهارشنبه 3 مهرماه سال 1392 13:25
المتفرقات! نوشتن در مورد این کتاب عجیب و کبیر و در عین حال کوتاه می تواند تمامی نداشته باشد, به شرط این که چیزی در چنته باشد... به صورت پراکنده یک سری چیزها را اینجا می نویسم که می تواند به قول یکی از دوستان ایستگاه هایی برای تفکر باشد. شاید بعدها اگر چاپ پدر و مادر داری از این کتاب را به دست آوردم و دوباره خواندم...
-
بوف کور (3) صادق هدایت
سهشنبه 2 مهرماه سال 1392 22:22
دوگانه رجاله – غیر رجاله برای درک بهتر تغییرات حاصل شده از این مواجهه (نقطه عطف , آنیما, چشمهای زن اثیری, خود, زن درون و...) به مهمترین نکته از نکات شش گانه پست قبل از نگاه خودم می پردازم؛ یعنی خروج راوی از جرگه آدمها یا به تصریح خود متن در تفسیر آدمها , خروج از جرگه رجاله ها (به فتح را و تشدید جیم). رجاله ها در...
-
بوف کور (2) صادق هدایت
یکشنبه 31 شهریورماه سال 1392 08:28
مخاطب راوی مخاطب خود را "سایه" اش عنوان می می کند. همین سایه ای که جلوی چراغ روی دیوار افتاده است (البته اگر چراغ جلوی راوی باشد سایه قاعدتن باید پشت راوی روی دیوار بیافتد!)...همین سایه روی دیوار که هرچه راوی می نویسد با اشتها می بلعد (پس چراغ در زاویه ایست که سایه روی نوشته ها افتاده است! این علامت تعجب ها...
-
بوف کور (1) صادق هدایت
پنجشنبه 28 شهریورماه سال 1392 11:47
مقدمه لازم آندره برتون پایه های مکتب سورآلیسم را بر روی فعالیت ضمیر ناخودآگاه قرار داد. از دید سورآلیست ها واقعیت برتر در ضمیر ناخودآگاه انسان پنهان شده است و هر آنچه از سوی ناخودآگاه بیرون می آید واقعیت است, لذا برای دستیابی به آنچه که در اعماق ذهن انسان می گذرد , می بایست ذهن را از قیود مختلف آزاد نمود و با نوعی...
-
مقدمه ای بر مطلب بعدی
جمعه 22 شهریورماه سال 1392 21:46
می دانم که در این روزهایی که دانشجویان دانشگاه های مختلف مدام روی دست هم بلند می شوند و رکوردها را جابجا می کنند و مسئولان کتاب گینس را دچار – بی ادبی است – گه گیجه نموده اند ، نوشتن مقدمه بر مطلب بعدی کار مهمل و بی ارزشی است. اما چه کنم که به انجام کارهای مهمل معتاد شده ام. روزگار گاهی استادی خود را در برپا کردن طنز...
-
بیگ بنگ
چهارشنبه 13 شهریورماه سال 1392 14:21
به صفحه 175 می رسم...همان ابتدای صفحه...جمله ای که می خوانم یک لحظه مرا در حالتی کشف و شهود گونه قرار می دهد. می خواهم همچون ارشمیدس , اورکا اورکا گویان از حمام بزنم بیرون ؛ منتها نه من در حمام هستم و نه این کشف ارزش چنین جامه درانی ها و نقاب افکنی ها را دارد.راستش علاوه بر اینها , مردم هم عوض شده اند. همان زمان...
-
کراوات قرمز
جمعه 8 شهریورماه سال 1392 07:27
عینکش را که برداشت , با دست راستش قسمت بالای دماغش را مالش داد. وقت خواب بود. چراغ مطالعه , روی میز را روشن کرده بود , روشنایی خفیفی از چراغ راهرو وارد اتاق می شد اما فضای اطراف میز تاریک بود. کاغذهای پراکنده روی میز را دسته بندی کرد. از روی صندلی بلند شد و همزمان با دست چپ چراغ مطالعه را خاموش کرد... اما اتاق...
-
پرنده خارزار کالین مک کالو
یکشنبه 3 شهریورماه سال 1392 13:21
مقدمه غیر لازم اگر کتاب را خوانده اید و یا فیلم ساخته شده بر اساس این کتاب را دیده اید با خیال راحت به خواندن مطلب ادامه دهید. در غیر این صورت ممکن است تصمیم به خواندن کتاب داشته باشید یا تصمیم به خواندن نداشته باشید! اگر تصمیم به خواندن ندارید که با خیال راحت به خواندن مطلب ادامه بدهید... ولی اگر تصمیم به خواندن...
-
آویشن قشنگ نیست حامد اسماعیلیون
یکشنبه 27 مردادماه سال 1392 18:03
برنده عنوان بهترین مجموعه داستان اول در نهمین دوره جایزه بنیاد گلشیری سال 1388 و تقدیر شده در جایزه ادبی روزی روزگاری همان سال... این چیزی است که روی جلد این کتاب کوچک 76 صفحه ای جلب توجه می کند (منهای طرح جلد ساده و تامل برانگیزش که در ادامه باهاش دست و پنجه ای نرم خواهم کرد). البته 76 صفحه را با توجه به مشخصات مندرج...
-
طعم نان هاینریش بل
یکشنبه 20 مردادماه سال 1392 16:16
مجموعه 8 داستان کوتاه از نویسنده نوبلیست آلمانی هاینریش بل که در فاصله سالهای 1949 تا 1951 نگاشته شده است. داستانها عمومن به فضای آلمان بعد از جنگ که با فقر و تورم و مشکلات اقتصادی اجتماعی دست به گریبان بود, اختصاص دارد. طعم نان : لذت خوردن نان توسط یک مرد گرسنه... مرگ لوهن گرین : پسرک فقیری که از برداشتن ذغال از واگن...
-
انتخاب کتابهای ماه جاری
دوشنبه 14 مردادماه سال 1392 09:38
چند روز قبل فرصتی دست داد و یک سفر کوتاه یک روزه به الموت رفتم...از هوای خنک و مناظری که برای من دیدنی بود که بگذریم و سفرنامه مربوطه و اینا...یک نکته را به عنوان پیش آگهی یا هرچیز دیگری , چون برام جالب بود اینجا می نویسم. موقعی که اون بالا ایستاده بودم و به پایین نگاه می کردم , احساسات عجیب و غریبی بهم دست داد که...
-
خرمن سرخ داشیل همت
پنجشنبه 10 مردادماه سال 1392 13:46
یکی از کارآگاهان یک شرکت کارآگاهی به دعوت مدیر روزنامه شهر پرسون ویل (در تلفظ مردم محلی پویسون ویل) وارد شهر می شود. در هتلی مستقر می شود و با دعوت کننده اشتماس می گیرد و برای ساعت 10 شب در خانه او قرار می گذارد. در ساعت مقرر به محل قرار می رود و مدتی به انتظار می نشیند اما فرد مورد نظر نمی آید چرا که در چند خیابان آن...
-
خرده جنایت های زناشوهری اریک امانوئل اشمیت
یکشنبه 6 مردادماه سال 1392 09:21
نمایشنامه ای در یک پرده , رمان کوتاهی در قالب یک نمایشنامه یا به قول یکی از دوستانم یک دیالوگ بلند دو نفره... هرچه که هست , مانند اثر قبلی ای که از این نویسنده خواندم ( نوای اسرارآمیز ) یک اثر دلنشین برای هر نوع سلیقه ای است. داستانی ساده و کم حجم اما پرکشش و با تعلیق های متعدد. لیزا و ژیل وارد آپارتمان لیزا می شوند....
-
تعطیلات (3)
پنجشنبه 3 مردادماه سال 1392 07:27
در ادامه مسیر از ملایر بیرون می آییم و در سمت جنوب به فاصله کمتر از نیم ساعت به شهر سامن می رسیم. امروز تیر گردشگری مان چند بار به سنگ خورده است. در آشتیان به هوای موزه صنایع دستی به خانه معتمد الایاله رفته ایم که به در قفل شده برخورده ایم. یک مکان دیگر هم تابلوی ملک خصوصی خورده بود. سیخ از روی نقشه یه غار پیدا کرده...
-
تمام زمستان مرا گرم کن علی خدایی
جمعه 28 تیرماه سال 1392 13:03
"تمام زمستان مرا گرم کن" مجموعه 10 داستان کوتاه است که منتقدین و اهل فن معمولن چنین داستانهایی را در رده داستانهای کوتاه پست مدرن, دسته بندی می کنند. نمی دانم این واژه پست مدرن یا پسامدرن چه چیزی در ذهن شما تداعی می کند ولی خودم را اگر در چنین شرایطی قرار بدهم ... (یعنی مثلن دوستی , کتابی را جلوی چشمم نگه...
-
دختر پرتقال یاستین گوردر
یکشنبه 23 تیرماه سال 1392 12:53
پسری پانزده ساله که پدرش را در چهار سالگی از دست داده است به نوشته ای از پدرش دست پیدا می کند که پدر قبل از مرگش خطاب به او نوشته است. در این نوشته پدر از عشقش به دختری می گوید که در برخورد اول کاپشنی نارنجی رنگ به تن دارد و پاکتی پرتقال در بغل... این داستان عاشقانه آرام ,حاصل جمع نوشته های پدر و اضافات پسر است ؛...
-
انتخاب سه کتاب بعدی
جمعه 21 تیرماه سال 1392 17:48
به خاطر این که زود به زود مزاحم دوستان نشوم و همچنین برنامه خواندن کتاب کمی شفاف تر بشود یک انتخابات سه بخشی برگزار می کنیم... لذا از هر بخش به یک گزینه رای بدهید (لازم به ذکر است که ترجمه معرفی شده صرفن ترجمه ایست که من در کتابخانه دارم و ممکن است که ترجمه دیگری هم داشته باشد که بهتر یا بدتر باشد!) : بخش اول (جنایی)...
-
سیمای زنی در میان جمع هاینریش بل
دوشنبه 17 تیرماه سال 1392 18:21
لنی زنی 48 ساله با قد 171 سانتی متر و 68 کیلو وزن ، با موهای بلوند و چشم های آبی و مشخصات فیزیکی دیگری که در پاراگراف اول داستان بیان می شود یک زن میانسال زیبای آلمانی است. او در حال حاضر بعد از 27 سال کار کردن که بیشتر زمان آن اشتغال به امر گل آرایی (درست کردن تاج گل جهت تشییع جنازه و...) بوده است، بیکار است و اندک...
-
انتخاب با شما
شنبه 15 تیرماه سال 1392 19:07
سیمای زنی در میان جمع اثر هاینریش بل به پایان رسید و تا دو سه روز دیگر مطلبش را خواهم نوشت و امروز دختر پرتقال گوردر را شروع می کنم. اما برای کتاب بعدی یکی از مجموعه داستان های ایرانی زیر را انتخاب و توصیه کنید: 1- آویشن قشنگ نیست حامد اسماعیلیون نشرثالث 2- ارواح مرطوب جنگلی محسن حکیم معانی نشرققنوس 3- تمام زمستان مرا...
-
یکی مثل همه فیلیپ راث
دوشنبه 10 تیرماه سال 1392 21:09
مردی 71 ساله از دنیا رفته است و تنی چند از اطرافیانش در مراسم تدفین او شرکت کرده اند.شرکت کنندگان عبارتند از برادر 77 ساله متوفی و همسرش, دو پسر متوفی (از همسر اولش), دخترش نانسی (از همسر دومش), همسر اسبق متوفی (همسر دوم), یک زن میانسال که مدتی پرستار متوفی بوده است, چند نفر از همکاران سابقش (بازنشسته یک شرکت...
-
بخور، دعا کن، عشق بورز الیزابت گیلبرت
شنبه 1 تیرماه سال 1392 21:28
الیزابت نویسنده و خبرنگاری است که در کار و زندگیش موفق به نظر می رسد. کاری که به او اجازه می دهد در راستای علاقه او به سفر و ارتباط با دیگران ، چهار گوشه جهان را کندوکاو کند. هشت سال است که با همسرش زندگی می کند و شش سال از ازدواج رسمی شان می گذرد. حالا او مطابق قرارهای قبلی شان تصمیم دارد که پس از گذراندن سی سالگی اش...
-
عطر پاتریک زوسکیند
یکشنبه 26 خردادماه سال 1392 16:50
پاراگراف اول در فرانسه سده هجدهم میلادی مردی می زیست که یکی از با استعداد ترین و پلیدترین شخصیت های عصری بود که شخصیت های با استعداد و پلید کم نداشت. پاراگراف اول نشان دهنده آن است که قرار است با سرگذشت مردی فرانسوی در قرن هجدهم آشنا شویم که خیلی پلید و بااستعداد است! حتمن قبول دارید که این تک جمله آهنگی دارد که ما را...
-
انتخاب دو کتاب بعدی
چهارشنبه 22 خردادماه سال 1392 19:11
خیلی مختصر باید بگم عطر زوسکیند یا به قولی عطر سوزکیند را تمام کردم و امیدوارم که برای روز شنبه یا یکشنبه مطلب مختصری در موردش بنویسم که البته باید دید آن موقع فضا چه بویی می دهد! اما بعد از آن سراغ چه کتابی بروم؟ گفتم حالا که انتخابات دوگانه ای پیش رویتان است من هم یک انتخابات دوبل برگزار کنم که از قافله عقب نمانم....
-
ترس و لرز غلامحسین ساعدی
جمعه 17 خردادماه سال 1392 10:46
ترس و لرز شامل شش داستان کوتاه به هم پیوسته رئالیستی است. شش داستانی که در یک روستای کوچک در سواحل جنوبی ایران جریان دارد و هر کدام نمایی از مردمان این روستا به ما ارائه می دهد که در کنار یکدیگر تصویری دقیق پیش روی ما قرار می دهد جهت شناخت برخی زوایای فرهنگ روستایی...عمومن در داستان های رئالیستی خوب , موضوعات و پدیده...
-
ادامه مطلب قبل!!
شنبه 11 خردادماه سال 1392 18:19
از راه می رسم. خسته و کوفته. تلویزیون را روشن می کنم. گفتم که خسته و کوفته! پس بهترین کار دراز شدن جلوی تلویزیون در این ایام حساس است که مثل همیشه قبل از یک پیچ تاریخی قرار گرفته ایم. اوایل تعجب می کردم که چرا ما همیشه قبل از پیچ هستیم و بعد از گذشتن از هر پیچی یک پیچ دیگر...لاینقطع... اما الان تعجب نمی کنم. می دانم...