میله بدون پرچم

این نوشته ها اسمش نقد نیست...نسیه است. (در صورت رمزدار بودن مطلب از گزینه تماس با من درخواست رمز نمایید) آدرس کانال تلگرامی: https://t.me/milleh_book

میله بدون پرچم

این نوشته ها اسمش نقد نیست...نسیه است. (در صورت رمزدار بودن مطلب از گزینه تماس با من درخواست رمز نمایید) آدرس کانال تلگرامی: https://t.me/milleh_book

ارتش سایه‌ها

فرانسه پس از شکست در مقابل آلمان طی جنگی برق‌آسا و شش‌هفته‌ای و تسلیم بی‌قید و شرط، بر روی کاغذ به دو بخش تقسیم شد: بخش اشغالی که مستقیماً توسط نازی‌ها اداره می‌شد و بخش دیگر که به دولت ویشی معروف شد. این دولت به ریاست مارشال پتن تا پایان جنگ به حیاتش ادامه داد هرچند قدرت مستقلی به آن معنا نداشت. علت نام‌گذاری آن هم این بود که بعد از مدتی پایتخت را از پاریس به شهر کوچک ویشی منتقل کرد. بعد از مدت کوتاهی سروکله‌ی قسمت سومِ فرانسه در انگلستان ظاهر شد: فرانسه‌ی آزاد به رهبری مارشال دوگل. همزمان در داخل خاک فرانسه، گروه‌هایی مستقل از یکدیگر شکل گرفتند که مشعل مقاومت در برابر اشغالگران و دست‌نشانده‌های آنان را برافروختند و پس از آن در شرایطی بسیار سخت روشن نگاه داشتند. با توجه به قدرت و احاطه‌ی گشتاپو بر امور و خشونتی که اعمال می‌کردند، افرادی که پای در این عرصه می‌نهادند، واقعاً شجاعت داشتند چون همگی می‌دانستند چه سرنوشتی در انتظار آنان است. بعدها با پیوستن چندین گروه عمده‌ی حاضر در صحنه به یکدیگر نهضت مقاومت فرانسه شکل گرفت. این داستان در مورد افرادی است که در یکی از این گروه‌ها مشغول فعالیت هستند.

فیلیپ ژربیه از اعضای رده‌بالای یکی از گروه‌های مقاومت است که در ابتدای روایت توسط پلیس فرانسه به یک زندان منتقل می‌شود. او پس از مدت کوتاهی از زندان فرار می‌کند و در اولین اقدام، مطابق اصول مبارزه مخفی، می‌بایست فرد خبرچینی که موجب لو رفتن و دستگیری او شده است، از میان برداشته شود. این فرد جوانی کم سن‌وسال است که پس از دستگیری زیر فشار وا داده است و پس از لو دادن ژربیه از زندان آزاد شده است. ژربیه و دو تن از افرادش به سراغ او می‌روند و...

کتاب در سال 1943 و در اوج فعالیت‌های مقاومت فرانسه نوشته شده است. نویسنده همانگونه که خودش در پیشگفتار کتاب اشاره می‌کند از اتفاقات واقعی و تجربه شده که از منابع متعدد و موثقی به دست او رسیده است استفاده کرده و طبعاً وقتی قرار است در چنین فضایی آن را منتشر کند ملاحظات بسیاری را مد نظر قرار داده است که مهمترین آن، رعایت مسائل امنیتی است. او دوست دارد از همه‌ی مواردی که به دستش رسیده است استفاده کند و در عین‌حال سرنخی هم به عوامل دشمن ندهد! می‌توان حدس زد که چه زجری متحمل شده است. ملاحظه بعدی تشویق و تحسین و چه بسا تقدیس همه فعالیت‌هایی است که تحت عنوان مقاومت انجام می‌شود. به هرحال در میانه‌ی جنگی عالم‌گیر جای نقد و تخطئه نیست لذا نگاه نویسنده به شخصیت‌هایش نگاهی تحسین‌آلود است.

در فصلی از داستان، ژربیه که زندگی کاملاً مخفیانه را سپری می‌کند مبادرت به نوشتن یادداشتهای روزانه می‌کند و ما را از اتفاقات مختلفی که اخبارش به صورت روزانه به او می‌رسد آگاه می‌کند. این فصل که طولانی‌ترین فصل کتاب است به خاطر همان ملاحظاتی که در بالا به آن اشاره شد، به‌زعم من، داستان را به لبه پرتگاه انتقال می‌دهد. هرچند که پایان‌بندی داستان تاحدودی این نقیصه را جبران و از سقوط کامل آن جلوگیری می‌کند.

******

ژوزف کسل (1898-1979) نویسنده روسی‌الاصل فرانسوی در آرژانتین به دنیا آمد. باقی عمرش هم همانند همین جمله بود و او در جاهای مختلفی از این دنیا زندگی کرد. در فرانسه تحصیل کرد و در جنگ جهانی اول داوطلبانه وارد نیروی هوایی شد. در میانه‌ی دو جنگ جهانی جوایزی از جمله جایزه آکادمی فرانسه را برای رمان «شاهان کور» کسب کرد. در جنگ داخلی اسپانیا شرکت و در جنگ دوم به عنوان خبرنگار جنگی فعالیت کرد. پس از اشغال فرانسه مدتی مخفیانه زندگی کرد و نهایتاً به انگلستان گریخت و در نیروی هوایی ارتش فرانسه آزاد مشغول شد. سرود پارتیزان‌ها (از اشعار مطرح آن زمان) سروده‌ی اوست. نزدیک به هشتاد اثر از این نویسنده برجای مانده است. بر اساس این داستان فیلمی در سال 1969 توسط ژان پیر ملویل و با حضور لینو ونتورا ساخته شده است که از قضا قبل از نوشتن این مطلب آن را هم دیدم که در ادامه مطلب به آن هم اشاره خواهم کرد.

مشخصات کتاب من: ترجمه قاسم صنعوی، نشر گل‌آذین، چاپ اول بهار 1382، تیراژ 3000 نسخه، 270صفحه.  

..................

پ‌ن‌1: نمره من به کتاب 3.4 از 5 است. گروه A ( نمره در گودریدز  4.2)

پ‌ن‌2: کتاب بعدی همسر دوست داشتنی من اثر سامانتا داونینگ خواهد بود. پس از آن به سراغ مشتی غبار و جای خالی سلوچ خواهم رفت.


  

ادامه مطلب ...