میله بدون پرچم

این نوشته ها اسمش نقد نیست...نسیه است. (در صورت رمزدار بودن مطلب از گزینه تماس با من درخواست رمز نمایید) آدرس کانال تلگرامی: https://t.me/milleh_book

میله بدون پرچم

این نوشته ها اسمش نقد نیست...نسیه است. (در صورت رمزدار بودن مطلب از گزینه تماس با من درخواست رمز نمایید) آدرس کانال تلگرامی: https://t.me/milleh_book

پطرزبورگ – آندرِی بیِه‌لی (قسمت اول)

مقدمه اول: قسمت شد در تعطیلات عید سفری به پطرزبورگ داشته باشم و خوشبختانه چون مجردی این سفر را رفتم هیچ عکسی از من به فضای مجازی درز نکرد و بعد از تعطیلات خیلی شیک و مجلسی به سر کار خودم بازگشتم. «پِتِل‌پورت» در گویش عامه‌ی قدیم کنایه از شهری بسیار دور بوده است. حق هم داشتند؛ پطرزبورگ شمالی‌ترین شهر بزرگ جهان است. این شهر در زمان پطر کبیر (ابتدای قرن هجدهم) و با نظارت مستقیم او و با ایده گرفتن از شهرهای اروپایی (به ویژه هلند) ساخته شد. فکر نکنید از روی خودشیفتگی یا دلایل نزدیک به آن، نام شهر پطرزبورگ شده است؛ نام شهر به پطرس حواری معروف مسیح اشاره دارد: سن‌پطرزبورگ یا شهر پطرس مقدس. این شهر بیش از دویست سال پایتخت روسیه تزاری بود. پس از انقلاب به لنینگراد تغییر نام پیدا کرد و پایتختی را هم به مسکو واگذار کرد و پس از فروپاشی شوروی، نام قدیمی خود را پس گرفت اما پایتخت همچنان مسکو باقی ماند. شهر بسیار زیبایی است اما اگر می‌خواهید همانند من با رمانِ آندره بیِه‌لی به این شهر سفر کنید، باید حواستان باشد که سفر ساده‌ای نیست! توصیه من این است که ابتدا با آثار نویسندگانی چون داستایوسکی و گوگول و دیگران به این شهر سفر کنید و سپس به سراغ این کتاب بیایید. در آن صورت حتماً با من هم‌نظر خواهید بود که «شهر» را هیچکدام مثل بیِه‌لی تصویر نکرده است.

مقدمه دوم: سفر من به پترزبورگ مربوط به سال 1905 است؛ اوایل اکتبر! این سال در تاریخ روسیه سال مهمی است. در ابتدای این سال هزاران نفر از کارگران و مردم عادی در یک تظاهرات مسالمت‌آمیز به سمت کاخ زمستانی تزار در سن‌پطرزبورگ آمدند تا عریضه‌های خود را به تزار نیکلای دوم ارائه بدهند. این تجمع از طرف حکومت به خشونت کشیده شد و قزاق‌های حاضر در میدان به سمت مردم شلیک کردند و تعداد زیادی کشته و زخمی شدند. این واقعه سبب شد اعتراضات و اعتصابات گسترش یابد. اعتماد مردم به حکومت تزاری خدشه‌دار شد و شکاف بین مردم و حاکمیت عمیق‌تر شد. در نتیجه‌ی فشار اعتراضات، تزار به یک‌سری اصلاحات تن داد که در مانیفستِ اکتبر آنها را اعلام کرد که مهمترین آنها تأسیس مجلس مشورتی دوما بود که به نوعی یک قدم به سمت مشروطه شدن حکومت مطلقه بود. این اصلاحات اما در سطح ماند و جواب نداد و در عوض گروه‌های انقلابی تقویت شدند و با تضعیف تدریجی اقتدار تزار، چند سال بعد انقلاب شد و روسیه تزاری برای هفتاد سال جایش را به حکومت کمونیستی داد و پس از آن را هم که می‌دانید. انقلاب 1917 روسیه به وقوع پیوست چراکه سیستم حکومت تزاری نتوانست به هشدارهای سال 1905 و زمینه‌های آن واکنش درخور نشان بدهد. این داستان و این کتاب به رویداد ویژه‌ای از آن دوره نمی‌پردازد اما زمان-مکانی که در پس‌زمینه‌ی روایتش ارائه می‌دهد به فهم ما از آن دوره (1905) بسیار می‌تواند کمک کند. هنر و اهمیت کتاب به‌زعم من همین است و ما را با پیچیدگی‌های آن دوره آشنا و حسِ ناپایداری و آشفتگی و پریشانی و خشمِ انباشت شده در آستانه یک انقلاب سهمگین را به خواننده انتقال می‌دهد.

مقدمه سوم: قاعدتاً هر کس کتاب را خوانده باشد تایید می‌کند که پطرزبورگ رمان سخت‌خوانی است. من حدس می‌زنم که این داستان در میان خوانندگان، رفیقانِ نیمه‌راه زیاد داشته باشد. علت چیست؟! بزعم من چند دلیل می‌توان برشمرد: نخست ارجاعات بینامتنی فراوان به متون پیش از خود (از شعر و رمان گرفته تا تاریخ و اسطوره‌ها) که برای خواننده‌ای که از آنها بی‌خبر باشد همانند پرتگاه است و اگر بخواهد مدام به پانوشت‌هایی که مترجمین (فارسی و انگلیسی و...) با زحمت فراهم کرده‌اند رچوع کند، دست‌انداز خواهد بود. دوم اینکه نمادگرایی در متن، گاه به جایی می‌رسد که به شعر پهلو می‌زند و از این زاویه توصیفات و تصاویری که به دست می‌دهد، پیچیدگی‌های خاص خودش را دارد. نویسنده عامدانه از بیان مستقیم مفاهیم فرار می‌کند و دیگر آنکه به اصوات و موسیقی کلمات نیز نگاه ویژه‌ای دارد و این تیپ بازی‌های کلامی سختی‌های خاص خودش را به همراه دارد. فضای اثر هم وهم‌آلود است که انتخاب هوشمندانه‌ای برای نشان دادن ابهام موجود در آن دوره است اما همین تاریکی و مه‌آلودی نیز در سخت‌خوانی آن تأثیر دارد. از طرف دیگر تغییرات گسترده‌ای که نویسنده در بین چاپ اول در سال 1916 و چاب بعدی در سال 1922 اعمال کرده نیز مزید بر علت شده است. برخی معتقدند که این تغییرات (حذف حدود 150 صفحه) در جهت ساده‌سازی بوده اما طبیعتاً خلاء‌هایی ایجاد کرده است. به هرحال همه اینها در کنار یکدیگر خوانش اثر را مشکل کرده است وگرنه پیرنگ داستانی، هم ساده است و هم جذاب. در واقع از آن رمانهای مدرنی نیست که داستانش لاغر شده باشد! 

******

پ ن 1: از این پس مقدمه‌ها را در یک مطلب می‌آورم و قسمت دوم به معرفی داستان و برداشت‌ها و برش‌ها اختصاص خواهد یافت. با این روش شاید مطالب کوتاه‌تر شود و خواندنِ آن در حوصله مخاطب بگنجد و طبعاً نوشتن در چند بخش برای من هم ساده‌تر خواهد بود و وقفه در بروزرسانی وبلاگ هم کمتر...


نظرات 3 + ارسال نظر
مهرداد سه‌شنبه 2 اردیبهشت‌ماه سال 1404 ساعت 05:28 ب.ظ http://ketabnameh.blogsky.com

سلام
امیدوارم کار و بار بیش از این تو را از ما و وبلاگ نگیرد.
هر روز با امید اینکه بالاخره اینجا را به روز کنی به اینجا سر می زدم و خوشحالم که بالاخره این اتفاق افتاد. این دو یا چند بخشی کردن یادداشت ها هم که انجام دادی فکر خوبیست. حداقل زود به زود تر می بینیمت.
غالباً برای خواندن آثار نویسندگانی مثل داستایوسکی پیشنهاد می‌شود که بی مقدمه و در آغاز راه کتابخوانی به سراغشان نرویم اما یادداشتت را که خواندم با خودم گفتم ببین این چه کتاب سخت خوانیست که میله گفته قبلش برای آشنایی با پترزبورگ بهتر است با آن غول‌ها شروع کرد.
ممنون بابت اطلاعاتی که در مقدمه دوم ارائه دادی، به این پی بردم که علی‌رغم آنچه فکر می‌کردم اطلاعات چندانی از این دوره تاریخی روسیه ندارم. اما جالب بود که فرآیندی که در آغاز اتفاق افتاد بسیار مشابه آنچه بود که برای مشروطه ما رخ داد اما خب فرجام گویا بسیار متفاوت بود. البته روندی که در پیش بود شاید بشود گفت ما میتوانستیم تا حدودی خوشبخت‌تر از آنها باشیم. منتها به صورت زیگ زاگی پیش رفتیم و از بخت بد قسمت افول‌ این زیگ زان قسمت نسل ما شد.

سلام
ممنون مهرداد عزیز
امیدوارم همینطور بشود.
دست بالای دست بسیار است سخت خوان تر از پطرزبورگ هم داریم در ادبیات روسیه اتفاقا یکی که الان در ذهن دارم مستقیم به زندگی داستایوسکی و به ویژه پطرزبورگ ارتباط دارد و آن هم کتابی نیست جز تابستان در بادن بادن برای من اون کتاب از پطرزبورگ ده برابر سخت تر بود.
ایشالا قسمت خوب زیگزاگ نصیب نسل بعدی بشود. آمین

مدادسیاه شنبه 6 اردیبهشت‌ماه سال 1404 ساعت 11:56 ق.ظ https://frnouri.blogsky.com

اثری را که ناباکف یکی از 4 شاهکار بزرگ نثر قرن بیستم می دانسته حتما خواندن دارد.
این سفر هیجان انگیز شما من را یاد داستان سفر به دور اتاقم انداخت که اواخر سال گذشته خواندم.

سلام
اگر بخواهم بدون دغدغه و با دقت بالای ۹۸ درصد این کتاب را به یکی از دوستان توصیه کنم بدون شک آن دوست شما خواهید بود. البته اگر نخوانده باشید. یعنی صد درصد. نود و هشت درصد کم لطفی است. با اطمینان کامل.

مراد سه‌شنبه 9 اردیبهشت‌ماه سال 1404 ساعت 09:29 ق.ظ https://t.me/Virgool_Channel_Link

با درود،
نقد و بررسی داستان میرا را در نت جستجو می‌کردم که دیدم شما هم این کتاب را بررسی کردین. به‌هر‌حا، خوانندگان درخواست لینک دانلود بدون سانسور کتاب را داشتند. در کانال تلگرامی‌ام نسخه بدون سانسور این کتاب به‌اشتراک گذاشته شد. امیدوارم برای آن دسته از عزیزانی که درخواست داشتن، مفید واقع بشه.
با سپاس

لینک کتاب در تلگرام:
https://t.me/Virgool_Channel_Link/341

این موضوع را در پست اصلی شما هم آوردم اما چون شاید درحال‌حاضر کسی آن مطلب را دنبال نکنه، اینجا اطلاع‌رسانی دوباره کردم.

سلام و سپاس
امیدوارم به کار دوستان بیاید.

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد