ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
تصویر فوق یک سالنامه است... یک سررسید یا تقویم یا همانی که خودتان میدانید! همانطور که از آن عنوان کوچک برمیآید نامش «سالنامه رمان» است. هر هفته تقویمی آن به یک رماننویس اختصاص دارد: عکسی از نویسنده و کتابشناسی او در روز شنبه، زندگینامه مختصری از او در یکشنبه، و چهار بریدهی انتخابی از چهار اثر شاخص او در صفحات بعدی. یک ضمیمه هم در انتها، ترجمههایی که از این آثار شده است را بهطور مختصر آورده است.
امیدوارم دوستانی که از آن استفاده میکنند، راضی باشند. این هم مقدمهی گردآورنده بر این سالنامه:
کمبود سرانه مطالعه در کشورمان موضوعی است که هر از چندگاهی به صدر نگرانیهای جمعی ما صعود میکند. در این مواقع، ضمن بحث و گفتگو درخصوص علل و عوامل این امر یکدیگر را تشویق و ترغیب به کتابخوانی میکنیم و البته در صفحات اجتماعی و فضای مجازی، بر دیگرانی که موجب کاهش سرانه مطالعه شدهاند خرده میگیریم و از بیمسئولیتی آنها حیرت میکنیم!
اگر به میان مردم برویم و از علت پایین بودن مطالعه بپرسیم، معمولاً با پاسخهای تکراری از قبیل گران بودن کتاب و نداشتن فرصت روبرو خواهیم شد. تجربه ورود گوشیهای هوشمند و صفحات اجتماعی نشان میدهد که اگر ما نسبت به چیزی احساس نیاز کنیم، تأمین هزینه و پیدا کردن فرصت و زمان خالی جهت رفع آن نیاز، مشکل قابل ذکری نیست!
به هر حال، در صورت احساس نیاز به مطالعه، یکی از گزینههای روی میز رمان خواهد بود. تصور عامه از رمان کمی کاریکاتورگونه است ولذا وقتی با کسی که رمان میخواند روبرو میشوند بر فرصتهایی که هدر میرود افسوس میخورند! غافل از آنکه فرصت همراهی با شخصیتهای یک رمان و تجربه یک زندگی متفاوت در قالب داستان عین قدرشناسی از فرصتهاست.
اما چه رمانی بخوانیم؟
رویکردهای ما برای رسیدن به پاسخ مناسب، متفاوت است؛ یا از تجربه دوستان بهره میگیریم، یا در فضای مجازی به دنبال توصیه دیگران میگردیم، یا از کتابفروشان سوال میکنیم و... به این ترتیب گاه یک شاهکار مهجور میماند و رمانی دیگر سوار بر موج، از چاپهای چندم میگذرد. البته این چند چاپ هم، در مجموع چندان رقم خیرهکنندهای نیست؛ حکایت شخص یکچشمی است که در سرزمین کوران پادشاه محسوب میشود!
این مجموعه میکوشد دریچهای به آشنایی مقدماتی با برخی نویسندگان مطرح باشد، به عبارت دیگر بخشی از پاسخ به سوال چه رمانی بخوانیم؟ و نه همهی پاسخ آن.
52 نویسنده برای 52 هفته از سال انتخاب شده است و در کنار شرح حال مختصری از زندگی و آثار این نویسندگان، بخشهایی از کتابهای شاخص آنان آورده شده است. برای انتخاب این نویسندگان به جایگاه آنان در تاریخ ادبیات و البته اقبال عمومی به آثارشان توجه شده است. طبعاً نویسندگان بسیاری شایستگی حضور در این جمع را داشتند ولی هر سال تنها 52 هفته دارد و ما ناگزیر به انتخاب از میان آنها بودیم.
امیدوارم این مجموعه بتواند در یافتن پاسخ آن سوال به مخاطب یاری برساند.
.....................
پ ن 1: در ادامه مطلب یکی دو تصویر از داخل مجموعه آوردهام.
پ ن 2: انتخابات پست قبل ادامه دارد!
پ ن 3: نحوه تهیه سالنامه در کامنتدونی اطلاعرسانی شده است! لینک خرید اینترنتی
جدا دست مریزاد
در این چند روز سالنامه را به چند نفر از دوستان نشان دادم. به اتفاق مورد تحسین و تشویق قرار گرفت.
سلام
ممنون... خودم هم از محصول راضی هستم
سلام
من شهرستان هستم، بسیار ممنون می شوم اگر بفرمایید چگونه می شود این سالنامه را تهیه کرد؟
با تشکر
سلام
امروز درخصوص نحوه توزیع آن سوال خواهم پرسید و اینجا خواهم نوشت.
....
برای خرید میتوانید به انتشارات آگاه مراجعه کنید. خرید اینترنتی در تهران و شهرستانها در آدرس banasher.com انجام میشود. فکر کنم با تماس با مسئولان این سایت و یا انتشارات تیسا میتوانید اطلاعات تکمیلی را دریافت کنید.
چه کار جالبی
اینجوری میتونیم تو یه سال اگر درست برنامه ریزی کنیم پنجاه و دو رمان بخونیم
راستی بین ابروی از دست رفته کاترینا بلوم
و نان سالهای جوانی کدوم رو بخرم خودم کاترینا بلوم رو انتخاب کردم ولی هنوز تردید دارم
چون حس میکنم نان سالهای جوانی یکم تلخه و من فعلا ظرفیت تکمیلم البته این یه حس و حدسه توام با ترس
سلام
تقریباً بیش از 200 تکه از رمانهای منتخب از 52 نویسنده در این مجموعه آورده شده است. به همراه کتابشناسی و زندگینامه این نویسندگان.
....
بین این دو گزینه قطعاً با اختلاف آبروی از دست رفته کاترینا بلوم انتخاب من خواهد بود.
در مورد تلخی و شیرینی باید متذکر شوم عموم داستانها مزه تلخی دارند... ولیکن همانند صبر به قول شاعر "بر شیرین دارد" .
چه فکر خوبی


بخری و با 52 تا رمان پیش بری و عیدی بدی به دوستان عالیه
شما به ما عیدی نمی دید آیا؟
سلام
دارم فکر میکنم چطور میتوانم به دوستان عیدی بدهم

بله واقعاً عیدی دادن عالی است
به به. چه عالی
خیلی فکر خوبی است. یعنی بوده. چون الان به فعل درامده است
سلام
بله تقریباً... به فعل درآمدنش را میتوانم تایید کنم
به به باد بوی عیدی به مشام ما رسوند
مسئله اصلی اینجاست که کسانی که این روزا برای سالنامه چاپ کردن هزینه می کنند بویی از علاقه ی به کتاب و کتابخوانی نبرده اند و صرفا به دنبال برگه سفید بیشتر در سالنامه هایی که هدیه می کنند هستند.
اما خدایی اگه هرکس اینارو چاپ کنه حداقل سه چهار تایی از هدیه گیرندگان کتابخون در میاد.
دست مریزاد
سلام
به بادهای آخر زمستان نباید اعتماد کرد
شاید بتواند اثری بگذارد ولی کتابخوان شدن به این سادگیها نیست.
ممنون
ابروی از دست رفته کاترینا بلوم رو خریدم راستش قرار بود طبق انتخابات اینجا کتاب بخرم وبخونم ولی وقتی یه نمایشگاه کنار خونت ویه سایت اینترنتی خوب هم دم دستت باشه جوری هوش از سرت می پره که همه قول وقرارایی که با خودت گذاشتی فراموش میشه
خب الان کلی کتاب ذخیره کردم برای تعطیلات عید که حسابی خوش بگذرونم وکلی هم لیست کتابی نوشتم که با پول عیدی هام بخرم
البته اگر دلشون بخواد به ادم بزرگام عیدی بدن
این سالنامه هم تو لیست خرید گذاشتم
من از بچگی همیشه منتظر پول عیدی بودم که باهاش کتاب بخرم هنوزم این عادت مونده ولی چند سالیه که منو جز ادم بزرگا حساب میکنن و جز مامان بابام کسی بهم عیدی نمیده
یعنی چی اخه نمیگن دختره حسابی نقشه کشیده نزنیم تو ذوقش ؟
مبارکه
بچهها معمولاً با عیدیهایشان خریدهای نامعقولی میکنند
آقایون! خانوما! عیدی را به کسی بدهید که آن را به مصارف بهینه میرسانند
برای کتاب خواندن اولویت آن چیزهایی است که موتور آدم را روشن میکنند. طبعاً این انتظار معقول نیست که دوستان خودشان را با اولویتهای دیگران هماهنگ کنند...
پیشایش امیدوارم تعطیلات عید حسابی خوش بگذرد.
واقعاً بزرگترها بهتر میتوانند عیدیها را خرج کنند
سلام دوست عزیز ممنون از معرفیت رغب شدم تهیه کنمش
سلام
سلامت باشید رفیق
به سایتی که معرفی کردید رفتم. این متنی که اینجا گذاشتید مقدمه خود شما به عنوان گردآورنده مجموعه است؟ آیا اسم واقعی شما عباس زارع است
سلام
خودم هم کمی گیج شدم! به نظر میرسد اشتباهی رخ داده باشد...
ایشان هم زحمت کشیدهاند برای کار در ابعاد فنی مجموعه و به نوعی ناشر کار ایشان هستند. من تنها سمتی که داشتم در این اثر همین «گردآورندگی» بود که علیرغم اسم سادهاش بسیار کار برد و زمان زیادی را به خودش اختصاص داد. زمان خودم و دو تن از دوستان دیگر...
به هرحال این عنوان گردآورندگی چیز خاصی هم نیست!!!
عالی است
سلام
ممنون... حاصل یک کار جمعی است.
چون بحث بحث کتابخونی میگم

میخوام به خاله بزرگه بگم بره تو کار مخ زنی مامان بزرگ تا نرخ عیدی امسالو جوری ببره بالا که بتونم ابلوموف و چندتا کتاب دیگه هم که تا حالا نخریدم بخرم
نقشه هایی در سر دارم راجع به تنها مامانبزرگی که از دار دنیا برام باقی مونده
خدایا مارو اونقدر پولدار کن دم دم عید که همچنین نقشه هایی واسه مامانبزرگامون نکشیم
الهی امین
خب باید گفت که ایشالا عید پرباری باشد... میتوانید به نوسان ارز و طلا اشاره کنید و نرخ را بالا ببرید
سلام

عالیه
عالی
سلام
ممنون... حاصل یک کار جمعی است
حق با شما بود نباید اعتماد کرد یکی از اینها یکی دو روز پیش که خودش را قبل از خروج از خانه بهاری نشان داد در طول مسیر رم کرد و سرماخوردگی را به ما هدیه کرد.
نمیدانستم کار شما بوده .ای ولا .
ای وای... حالا که مریض شدید نمیتوانید در کارهای خانهتکانی به خانواده کمک کنید!!! خیلی بد شد...

میبینید!؟ هر امری وجوه مختلفی دارد و نتایج متعدد
سلام و درود بر شما.
هم معرفی تان دوست داشتنی ست هم آن تصاویر دلبرانه ی کوچک زیر متن تان.
متوجه نشدم، از کجا میشود این سالنامه ی زیبای دوست داشتنی را تهیه کرد؟.
سلام
ممنون
در کامنت دوستان توضیح دادم و حالا بیشتر توضیح میدهم:
از سایت banasher.com میتوانید تهیه کنید. (خرید اینترنتی)
انتشارات آگاه هم برای مراجعه حضوری
مبارک باشه میله جان
این کار می توانه واقعا تشویقی باشه برای رمان خوانان سابق!
آنان که روی از رمان گرفته و در عالم بی انتهای کلام چشم به سراب دیگر دارند. همانا آنان که چشم به سراب دوختند از غافلانند و مر شما است غافلان را اجتناب.
حالا قیمت اش چنده میله جان؟ بزنیم تو کار سالنامه چطوره؟
سلام کامشین عزیز
امیدوارم که اینگونه باشد.
و شما چه میدانید که گوشی هوشمند چیست! به درستی که در آن وسوسههای شیطانی را قرار دادیم تا شما گمراه گردید! به راستی که راههای هدایت را برای شما روشن کردیم!
قیمتش برای مصرفکننده! بیست و پنجهزار تومان است. بزنید و بازار کانادا را بگیرید
سلام.
پرسش بنده و برخی از عزیزان بی پاسخ مانده و این خودش یعنی اینکه، سرتان خیلی شلوغ است و فرصت کم.
با مطالعه ی بیشتر و دقیق تر پیامها با لینک سایت "باناشر" مواجه شدم.
با کوشش زیاد سالنامه را بین انبوه کتب ریز و درشت و کوچک و بزرگ یافتم؛
فارغ از برخی نکات، کوشش گرانبهایی بوده.
خسته نباشید.
سلام
متاسفانه این روزها درگیر چند هندوانه سنگینتر از توانم هستم!... فیالواقع بریدهام و باید در اولین فرصت (پس از خالی کردن ذهنم از این مسایل متعدد) استراحتی به خودم بدهم
بله مسیر درستی را طی کردید... ممنون سلامت باشید.
چه سالنامه ی زبیایی

در بررسی سرانه ی مطالعه کسایی که مثل بنده کتاب نمیخرن و بیشتر پی دی اف دانلود میکنن هم حساب میشن؟
کاش در معرفی یک نویسنده و کتاب کمی هم از سبک نوشتارشم توضیح بدن
گاهی یک کتاب نویسنده ی خوبی داره موضوعشم عالیه اما زمانی که شروع به مطالعه میکنیم میبینیم که جملات و ساختار نوشته عمقی داره که نیاز مند غرق شدن بیشتر در مطلبه!
در واقع کتاب داریم تا کتاب!
و با اینهمه مشکلات روزمره توجه و تمرکز رو کتابا سخت شده
مثل اینکه یکساله در گیر و دار خوندن کتاب چهره ی مرد هنرمند در جوانی جیمز جویس هستم!
و تازه میفهم سبک جریان سیال ذهن چیه!
کاش قبلش بیشتر میدونستم
سلام
حتماً حساب میشوند... مطالعه مطالعه است!
یکی از مشکلات همهگیر نشدن مطالعه رمان در ایران (بطور نسبی البته) همین موضوع است که ترتیب و توالی و بههنگام خواندن یک کتاب رعایت نمی شود. به عنوان مثال در یک کتابفروشی بودم و داشتن قفسهها را زیر و رو میکردم خانمی حدوداً چهل پنجاه ساله به همراه دخترخانم حدوداً بیست ساله میخواستند یکی دو رمان بخرند. پشت من ایستاده بودند و حرفهایشان را میشنیدم... عناوینی مثل سینوهه و امثالهم... نمیدانم یهو چه اتفاقی افتاد که در صحبت با فروشنده قصد خرید کتابی از پل استر را کردند!!! خلاصه دیگر نتوانستم مقاومت کنم و دخالت نکنم... مطمئناً خواندن سهگانه نیویورک برای آنها عذابی الیم بود و ریشهی مطالعه در این عزیزان خشکانده میشد. کتابفروشان عزیز باید حواسشان باشد و منافع بلندمدت خودشان را ببینند و کتاب را به درستی و به تناسب معرفی کنند حتی اگر در کوتاهمدت ضرر کنند.
داخل پرانتز عرض کنم که من هم زمانی سینوهه را خواندهام.
برای دوستانی که لینک خرید کتاب رو پیدا نکردن :
https://banasher.com/books/2409/سالنامه%20رمان
سلام
ممنون
لینک را در متن هم اضافه کردم.
اقا یه سوال حالا که یه نیم صحبتی از پل استر شد بعنوان اولین تجربه استر خوانی تیمبوکتو خوبه ؟
در مورد سه گانه نیویورک که نوشتید ممکنه ریشه مطالعه اون بنده خداها رو نابود کنه میشه توضیح بدین البته منظورم اینه که خودم بخونم یا نه
مگه چیه که عذاب الیم ؟ برای چه جور خواننده هایی عذابه ؟
تیمبوکتو برای شروع استر خوانی بسیار گزینه خوبی است.
به هیچ وجه به شما و باقی دوستان توصیه نمیشود در اولین مواجهه با استر سهگانه را بخوانند... مگر اینکه قبلاً با کتابهای دیگری ذائقهشان با داستانهای موسوم به پستمدرن آشنا شده باشد.
ببینید مثال سادهاش این است که وقتی من نوعی، داستانهایی که خواندهام محدود به چند داستان رئال و از لحاظ زمانی خطی باشد چنانچه ناگهان بروم یک داستان جریان سیال ذهن بخوانم چه حالتی به من دست میدهد؟ یا چنانچه یک داستان سورئال دست بگیرم یا...
تشبیه سادهاش یک نوزاد است که تا مدتی شیر میخورد و کمکم غذاهای ساده و کمکم...
شیر و غذاهای ساده و غذاهای غیرساده هیچکدام برتری خاصی نسبت به یکدیگر ندارند و همگی در جای خود ارزشمند هستند اما این معده کودک است که باید آماده پذیرش آن غذا باشد.
سلام تبریک میگم چه فکرجالبی
امیدوارم شروعی برای تألیف یک کتاب خوب باشه
موفق باشید
ضمنا من این سالنامه رو به کتابفروشی هایی که مشتریشون هستم معرفی کردم
به نظرم دوستان دیگه هم میتونن این کار رو انجام بدن تا افراد بیشتری شانس استفاده از این مجموعه خوب رو داشته باشند
سلام
ممنون ... با آرزوی سلامتی و شادی برای شما
باید خوب باشه
از انواع بسیار کمِ سر رسید های به درد بخور
سلام
به نظر من هم همینطور است
به دستم رسید، کاملا مشخص است چقدر برایش زحمت کشیده اید، آفرین! واقعا به درد همه ی رمان دوستان میخورد!
سلام
اما دوستانی که سالهای آینده این کار را خواهند کرد احتمالاً خواهند فهمید به این راحتیها هم نیست!
ممنون
امیدوارم به کار دوستانی که آن را میخرند بیاید. واقعاً کار طاقتفرسایی بود ... شاید به نظر برسد که خیلی ساده و راحت چندتا جمله را گرد آوردهام
سلام و خسته نباشید خدمت شما.من در پستی که راجع به تهوع گذاشته بودید دریکی از کامنتهامشاهده کردم که گفتید اوایل شلخته خوان بودید و از ازآن دورانتان راضی نیستید.بنده مدتی ست که شروع به کتاب خواندن کردم و چند کتابی ازجمله همین تهوع را خواندم ولی احساس میکنم میتوانم با بهره بردن از تجربیات کتابخوان های باسابقه ای مثل شما خیلی مفید تر مطالعه داشته باشم.برای همین میخواستم ببینم پیشنهاد شما برای کمک به من چیه؟
سلام دوست عزیز
ممنون از لطف شما
به زودی مطلبی در این خصوص خواهم نوشت. امیدوارم
عجالتاً به تجربه دریافتهام که هر زمانی اراده کنیم هر کتابی را دست بگیریم نتیجه خوبی نخواهد داشت... به عنوان مثال هیچگاه برای شروع کتابخوانی یا در مراحل اولیه نباید به سراغ کتابهایی مثل تهوع یا حتی شاهکارهایی مثل گفتگو در کاتدرال رفت... مثل ورزش میماند؛ وقتی هنوز بدن گرم نشده است نباید ورزش سنگین کرد. حالا مفصلتر در این مورد خواهم نوشت.
سلام و سال نو پسا پس ـنزدیک به یک ماه ـ مبارک و تولدتان پیشا پیش مبارک. سالنامه را امسال به دو سه تن از دوستانم هدیه دادم. همین دیروز هم به استادم جناب شهسواری تقدیمش کردم. یکم کم و کاستی هایی دارد اما به هر حال موفق باشید و سربلند.
راستی ما وبلاگمان خوشگل شده ولی خب خودمان را به خانه ی خوشگلمان راه نمی دهند.
سلام و سال نو مبارک


چرا اینجوری شد!
همچنین پساپس تولد شما هم مبارک
امیدوارم این دوستان از این هدایا راضی باشند
منتظر شنیدن کم و کاستیهای کار هستم و از شنیدن آن استقبال میکنم.
وبلاگ دوستان پرشینبلاگی به گونهای شده است که آدم وقتی وارد میشود ذوق میکند اما وقتی برای بار دوم و سوم و چندم وارد میشویم و همان را میبینیم متوجه میشویم که کاری کردهاند که حیاتی در آن نمیتوان دید
سلام دوباره. کم و کاستی شوخی دوستانه ای بیش نبود... اولش آدم حس می کند از تمام کتاب های یک نویسنده نام نبرده ای. بعد در کتابنامه می بیند به چهار کتاب از تمام ۵۴ نویسنده اشاره داشته. بعد می بیند از آن چهار اثر در یک هفته تقویمی استفاده شده است. یعنی گزیده ای گذاشته شده است. تمام این کشفیات را خواننده ی سالنامه بایست انجام بدهد. فکر می کنم چگونگی انتخاب کتاب ها از بین مثلا ده اثر یوسا و همچنین متن ها یک توضیح کوچولو نیاز داشت.
....
چرایی ش را ما هم ندانستیم. روزی از خواب بیدار شدیم و مطالب دو سال خود را دلیت شده یافتیم. انگار که اصلا وجود نداشته است. بعدش گفتند درست می شود و فرمتش عوض شد و فرواک ما را نه با یوزرنیم و نه با پسورد نشناخت. در خانه را از تو به روی ما قفل کردند. ایمیل های بسیار زدیم و افاقه نکرد. حالا شکل زنان مطلقه ای هستیم که به زور مادرشوهر یا هوو یا سودای عشقی قدیمی طلاقشان داده باشند.
سلام

اما من درخصوص شنیدن نظرات دوستان در مورد کار شوخی نکردم
به نظر خودم هم توضیحات لازم داشت اما دیگر جایی برای توضیحات نبود و البته تصور شخصی خودم این بود که مخاطب در طول یک سال فرصت زیادی برای کشف همه موارد را دارد
.............
دعا میکنم به زودی درست شود
و سلامی دوباره تر
درست شده. ذوق مرگ شدم همین الان واردش شدم. امتحانش کردم. کار می کنه...
دیدی چه مستجاب الدعوه هستم من
اما تست کردم دیدم نمیشود نظر داد!!
سلام
جدی؟ چرا من تونستم ها. یه آیکون کامنت داره کنار لایک. اونجا امتحان کردید؟ تنها بدی ش اینه که من یعنی مدیر وبلاگ وقتی واردش میشم دیگه قسمت دیدن نطرات و پاسخ دادن نداره و احتمالا باید مثل باقی کامنت گذاران باید کامنت بگذارم در پاسخ.
سلام
بله همانجا را امتحان کردم... وقتی میروم و مینویسم و ارسال را میزنم به صفحهای میرود که یوزرنیم پسورد ثبتنام میخواهد و راستش بعد از اون گفتم شاید شبیه بیان باشد یک یوزر و پسورد تعریف میکنیم و اینا اما نمیشد... جور غریبی است!
سلام بر میلهی خوش ذوق
امیدوارم خوب باشی
دیگر از این سالنامه ها کار نکردی؟
آن روزها خیلی دوست داشتم داشته باشمش اما نمیدانم چه شد که بسراغش نرفتم.
سلام مهرداد جان

ممنون
سلامت باشی
نه دیگه قسمت نشد و البته دیگه واقعاً فرصت سر خاراندن هم ندارم... این خیلی کار برد.
نمیدانم ناشر دوباره در سالهای بعد چاپ کرد یا نه
به هر حال یک کار ذوقی بود.
فکر کنم از اشاره مداد در مطلب وقت سکوت به اینجا رسیدی