راوی زن جوانی است که از طرف شرکت خدمات خانهداری جهت انجام کارهای خانهی پروفسوری با خصوصیات خاص انتخاب میشود. تا قبل از راوی نُه خدمتکار به این خانه اعزام شده اما دوام نیاوردهاند. پروفسور، مردی 64 ساله است که سابق بر این استاد ریاضیات بوده است اما هفده سال پیش در یک تصادف اتومبیل ضربهی سختی به سرش میخورد و پس از آن، اتفاقات جدید را به یاد نمیسپرد و در واقع حافظهی کوتاهمدت او حداکثر هشتاد دقیقه دوام دارد. او برای به خاطر آوردن مسائل مهم، آنها روی کاغذهای کوچکی مینویسد و به کتش سنجاق میکند. کار در منزل چنین مردی البته ساده نیست... شما همیشه یک غریبه هستید!
راوی پسر دهسالهای دارد که پس از مدرسه به خانه میرود و تا زمان بازگشت مادرش، تنهایی کارهای خودش را انجام میدهد. وقتی پروفسور به این موضوع پی میبرد از راوی میخواهد که حتماً پسرش بعد از مدرسه به خانهی او برود تا تنها نباشد و تحت مراقبت مادرش باشد. این کار خلاف قوانین شرکت خدماتی است ولی راوی به آن تن میدهد. "خدمتکار و پروفسور" روایت ساده و شیرین و روان ارتباط این سه نفر است. روایتی کاملاً انسانی و لطیف.
با توجه به شرایط حافظهای پروفسور تنها موضوعی که طرفین میتوانند بدون نگرانی راجع به آن صحبت کنند ریاضیات و اعداد است. راوی هم مانند خیلی از شما! این موضوع برایش جالب نیست و بهخصوص در مدرسه به حدی از ریاضیات بدش میآمده که با دیدن کتاب ریاضی تب میکرده است. اما پروفسور استعداد شگرفی در تدریس ریاضیات دارد. این را میتوان از روی تلاشهای راوی در برخی جستجوهایش پیرامون اعداد، در طول روایت فهمید و البته در موارد معدودی که مایِ خواننده نیز در آن شریک میشویم بر این مهارت صحه خواهیم گذاشت.
اعداد برای پروفسور راه اتصال با دنیای بیرون هستند. اعداد پیش از پیدایش بشر وجود داشتند و پس از آن هم وجود خواهند داشت... آنها ابدی هستند و به همین خاطر قابل اتکا و قابل اطمینان هستند. حقایق ابدی دیگری هم در این دنیا وجود دارد که بهزعم او ریاضیات میتواند به آنها صورت ببخشد.
به این فکر کنید که میخواهید با کسی ارتباط برقرار کنید و ارتباط محبتآمیز داشته باشید که مدام شما را و کارهای شما را از یاد میبرد. این راهی است که راوی در آن تلاش میکند و روایت را لطیف و انسانی جلوه میدهد.
***********
خانم یوکو اوگاوا (1962) ریاضیدان و نویسندهی ژاپنی که تاکنون بیش از سی رمان نوشته و منتشر کرده است که با توجه به جمیع جهات میتوان گفت نویسنده پرکاری است. این اثر او با نام اصلی "معادلهی محبوب پروفسور"(2003) جوایز متعددی کسب کرده است و با استقبال خوبی هم روبرو شد. در این زمینه کافیست بدانیم که ظرف یک ماه در ژاپن یک میلیون نسخه از آن به فروش رفته است... یعنی میمیرم اگر داخل پرانتز اشاره نکنم که بابا بالاخره یک فرقی باید باشد بین ملتی که راهش را پیدا میکند و ملتی که راهش را پیدا نمیکند! و در همین داخل پرانتز عرض کنم که چرا یک کاندیدا با اعتماد به نفس بالا به خودش اجازه میدهد دروغ بگوید و شامورتیبازی دربیاورد و ما نظارهگر باشیم که میزان آرای او بالا هم برود و... از پرانتز با آه و افسوس بیرون میآیم:یک میلیون نسخه در یک ماه و در نهایت بیش از پنجاه میلیون نسخه!
البته ما به جای تیراژ بالای فروش و خواندن کتاب، به نحو دیگری معادله را متعادل کردهایم و میکنیم: کتاب را سه بار ترجمه و منتشر میکنیم!
مشخصات کتاب من: مترجم کیهان بهمنی، نشر آموت، چاپ اول زمستان 1391، تیراژ 1100 نسخه، 248 صفحه.
..............
پ ن 1: ترجمهای که من خواندم خوب بود اما دو سه جا به نظرم نیاز به بازخوانی و اصلاح دارد؛ پاراگراف دوم ص66 که با تعریف اعداد ناقص و زاید همخوانی ندارد و جابجاست، جملهی آخر داستان هم "عدد اول 28 است." اشتباه است و "عدد کامل 28 است." صحیح است (28 عدد اول نیست بلکه عدد کامل است).
پ ن 2: عدد اویلر یا نپرین معمولاً جاهایی خودش را نشان میدهد که انتظارش را نداریم. انتظار ظهورش در یک داستان را نداشتم.
پ ن 3: نمره من به کتاب 3.7 است. (در سایت گودریدز 3.94 از مجموع 18979 رای و در سایت آمازون 4.4 است)
سلام
نه کتاب را می شناختم و نه نویسنده آن را، ممنونم
موضوع جالبی دارد، نمی گویم حتما آن را می خرم، ممکن ست حالا حالا به کتاب فروشی نروم... اما سعی می کنم اسم کتاب و نویسنده را در لیست آینده ها یادداشت کنم، تا مثل همین جناب پرفسور، خرید و خواندنش ازیادم نرود...
آن حرفهای توی پرانتز هم جالب بود : )
سلام
راستش من این کتاب رو چند سال قبل برای خواهرزنم عیدی گرفته بودم امسال عید توی کتابخانهاش دیدم کتاب رو و خلاصه شرایطی پیش آمد که کتاب را خواندم البته فکر نکنید که از اول با چنین قصد و غرضی عیدی گرفته بودم
گفتم این اعتراف را هم اینجا خارج از پرانتز عرض کنم
اعداد قبل از پیدایش بشر وجود داشتند؟ کی گفته؟
سلام رضا جان
اول به قسمت دوم سوال جواب میدهم که سادهتر است: راوی و نویسندهی همین کتاب در واقع به چنین موضوعی اشاره میکنند.
اما قسمت اصلی سوال یا اعتراض شما:
طبیعتاً بشر به مرور اعداد را ابداع کرده است. عصبانیت شما را درک میکنم! اما خودم به این فکر میکردم که مثلاً آن زمانی که بشر تا 5 میشمرد و عدد دیگری نمیدانست آیا عدد 25 وجود نداشت!؟
به نظرم بشود برای اعداد و "ابداع" آن جایگاهی بین اختراع و کشف در نظر گرفت. اختراع به عنوان ساخت و ابداع یک امر جدیدی که تا پیش از آن وجود نداشته است و کشف هم به عنوان درک امری که پیش از آن وجود داشته است که البته خودت استادی در این زمینه و دارم درس پس میدهم. به نظرم ابداع اعداد از نگاه نویسنده کمی به سمت کشف تمایل دارد و از این جهت یک امر ازلی ابدی است. (البته این موضوع فقط در همین یک جمله بیان شده است و شرح و بسطی ندارد) به هر حال به این هم توجه کن که نویسنده یک ریاضیدان است
در انتها با این که ریسک بالایی دارد اما اعتراف میکنم که تا الان نظرم به نظر ایشان نزدیکتر است
سلام
اگر درست به خاطر داشته باشم، فیلمی بر مبنای همین رمان ساخته و از تلویزیون ملی نمایش داده شده است. من فیلمش را دیدم. همین تصویر جناب دکتر با آن کاغذهای سنجاق شده به لباسش، خودش یک تابلوی نقاشی تمام عیار است! :)
جایی در نوشته تان یاد خودم افتادم . اینکه گل منگلی ترین کاغذ کادوها را برای جلد کتاب و جزوه ی ریاضی می خریدم تا شاید به واسطه ی رنگ و لعابش، رغبت بیشتری داشته باشم به خواندنش. اما نهایت 16 می گرفتم. راستی ریاضی شما چطور است؟
شاید بد نباشد یک پست ِمجزای داخل پرانتزی بنویسید.
سلام
درست به خاطرتان مانده است فیلمی بر اساس این رمان ساخته شده است که البته من ندیدهام. ذهن نقاشی شما سوژه را شکار میکند
من که ریاضیام خیلی عالی بود. در واقع یادمه دفتر و کتاب ریاضیام را با نایلونهای ضخیم کیسههای خیار و ... جلد میکردم دوران جنگ بود...
حتمن خواهم نوشت... در واقع اگر آنی بشود که من از آن میترسم باید فاتحهمان را بخوانیم!
خیلی وقته خیلی از وبلاگ ها تبدیل به کوچه های بن بست شده اند. اگر مایلید برای رونق دادن به وبلاگ نویسی در کنار نرم افزارهای شبکه اجتماعی با ما همگام شوید، به سایت فیدلاگ که تازه افتتاح شده یه سری بزنید و با عضویت در آن، سرویس منحصر بفرد آن را که در ایران توسط هیچ سایت دیگه ای ارائه نمیشه دریافت کنید. با استفاده از این سرویس، به محض انتشار یک پست جدید، چه توسط شما و چه دوستانتان، همه دوستان از آن مطلع می شوند و در بخش پیوندهای وبلاگتان، علاوه بر عناوین صفحات دوستان، آخرین مطلب آنها نیز نمایش داده می شود. و البته این لیست بر اساس تاریخ انتشار مطلب نیز مرتب می گردد. توضیحات بیشتر در سایت http://feedlog.ir
سلام
جالب بود.
بسیارهم عالی
خوش به حال خواهرخانماتان...: )
کاش شوهرخواهرهای من هم آدم های اهل کتابی بودند و به ما ازاین عیدی های عزیز می دادند...متاسفانه آنها بیشتر دست به آچاراند تا دست به کتاب... : )
البته اگر بخوانند خوش به حالشان میشود
شاید بتوان آچارها را به پول نزدیک کرد و پول را به کتاب
یک وقت هایی هم هست که بوی الرحمن بعضی ها بلند می شود... نمی دانم خوب است یا بد؟ بهتر است که فاتحه را پیش پیش بخوانم. ضرر ندارد. اینجور که اینها افتاده اند به جان هم... لطفا اگر امکان دارد آن پست توی پرانتزی را زودتر بنویسید.
فعلن که بوها خوشایند نیست یا اینکه دماغ من ترسیده است!
شما فاتحه را بخوانید حالا بعد میتوانید فاتحهی خوانده شده را به ضمیر متناسبش ارجاع دهید: خودمان یا بعضی تفکرات!
در اولین فرصت
میگم که بچه های اوتیستیک هم خیلی به ریاضی و اعداد علاقمندند، تو فیس بوک خانمها از بچه هاشون مینویسن و تجربه های جالبی دارن. مثلا یکی فیلمی از بچه اش گذاشته بود که بچه چند تا دوربین فیلمبرداری گوشی و تبلت رو گذاشته بود جلوی انیمیشنی که داشت از تو لپتاپ پخش میشد واز توی اونا فیلم رو نگاه میکرد. یکی دیگه هم میگفت اگر جایی مثل فروشگاه که شماره راهروها رو روی تابلونصب کردن بریم و شماره ها نظمشون قاتی بشه بچه هم قاتی میکنه. دقیقااون بچه ها هم راه ارتباطیشون اعداد و کارتون و چیزای اینجوریه.
سلام
بله خوشبختانه در این زمینه اطلاعات خوبی ردوبدل میشود.
اوتیسم طیف گستردهای دارد. خیلی خیلی گسترده...
من هم فیلمش را دیده ام و از آنجایی که اثر جالب و تاثیرگزاری بود به نظرم داستانش هم باید خواندنی باشد.
سلام
ساده و روان...
البته میدانم که شما به لو رفتن داستان اهمیتی نمیدهید.
تعریف این کتاب رو شنیدم دوست دارم بخونمش
سلام
داستان روان و لطیفی است... خواندنش خالی از لطف نیست.
سلام
من دنبال "هتل ایریس" میگردم و میگردم اما نمی یابم
فکر کنم چاپش متوقف شده باشد . اما دوستی میگفت میخواهند بازار تشنه شود و بعد دوباره چاپ شود .
برای رفع تشنگیمان پیشنهادی ندارید؟
سلام
احتمالاً نخواهید یافت! مگر در خود انتشارات نگاه و یا دست دوم فروشیها...
من هم ندارم!
مطمئن باشید که حالاحالاها چاپ نمیشود:
http://otaghkhabar24.ir/news/39142
یعنی نویسنده این متن فقط قسمتهای اروتیکش را دیده یعنی اگر بهش بگی چند بیت شعر از مولانا بخوان فقط همان اشعار خاص را برایتان میخواند! بعد اونوقت شاکی است که چه و چه
سلام، ممنون از اطلاعات مثبت شما در رابطه با معرفی کتاب.
این کتاب یک ترجمه هم از خواهران عزیزی،نشر نگاه دارد. یکی هم ترجمه آقای بهمنی هست که شما مطالعه کردید .بنظر شما انتخاب کدام متراجم برای خرید این کتاب بهتر است؟
سلام دوست عزیز
متاسفانه من ترجمه ایشان را ندیدهام و نمی توانم مقایسه کنم.
گمانم این است که هر دو خوب باشند امروز کمی خوشبین پا شدهام از خواب
اگر بتوانید در هنگام خرید دو سه پاراگراف از هر کدام را بخوانید میتوانید تصمیم درستتری بگیرید. احتمالاً در شهرکتاب ها بتوانید هر دو گزینه را در کنار هم بیابید و این تست را بکنید.
سلام
مرسی پیشنهاد خوبی بود جالب بود مخصوصا برای کسایی که به ریاضی علاقه دارن
چه جالب که محبت صادقانه روی بچه اینقدر خوب جواب میده تا جایی که روت مدرس ریاضی میشه
این کتاب بیشتر از اینکه مناسب برای هدیه به خواهر زن باشه مناسب زن برادره!!!!
اون جمله ی زن برادرو دوست داشتم اخر کتاب که به راوی گفت استاد دیگه تو رو اصلا یادش نمیاد ولی منو هیچ وقت یادش نمیره
یه مشکل استاد فراموش کردن اطلاعات هرروز بود و مشکل دیگه اش فراموش نکردن اطلاعات قبله که اینم مشکله بزرگیه
فراموش کردن چیز بدردبخوریه
سلام
اتفاقاً چند هفته است به پسر بزرگه گفتم این کتاب را از خالهاش بگیرد و بخواند منتها ظاهراً کتاب پیدا نشده است تا الان!
جالب این است که یک نوبت خودم گرفتم و خواندمش و دوباره برگرداندم... اگر برنمیگردوندم الان پسرم هم میخوند ...
بله اگر هدیه دهنده خانم باشد حتماً زنبرادر گزینه مناسبتری است
فراموش کردن گاهی اوقات موهبت بزرگی است... دیروز یکی از همکاران را داشتم ارشاد می کردم و ناخواسته نقبی به برخی گذشتهها زدم، لذا دیروز و دیشبم به گند کشیده شد!
سپاس بابت این یادداشت و پی نوشت های خوب و درستش.
چه خوب که بالاخره یادداشتی درباره ی ریاضیات و ادبیات دیدم که می تونه خیلی موثر و مفید باشه.
زنده باشید و پایدار.
سلام و درود
دست نویسنده کتاب درد نکند که باعث و بانی این مطلب شد و دست همه مشاهیر و گمنامان عرصه ریاضیات نیز به همچنین.
ممنون
سلام.
در وب استاد بابایی کامنتتان را دیدم که به معرفی این کتاب پرداخته بودید. برای روز معلم این کتاب را هدیه گرفتم از دانش آموزم و چند روزی است که مشغول خواندنش هستم. تا نیمه ها پیش رفته و با خواندن پست شما قسمتهای خوانده شده ی کتاب در نظرم تداعی شد.
درود بر شما
سلام بر معلم عزیز
چه هدیه خوبی... امیدوارم خیلی زود تا انتهای کتاب بروید
ممنون از لطف شما
سلام
خوبین؟
از این پستتون برای معرفی کتاب خوانده شده در وب و اینستام استفاده میکنم
سلام دوست عزیز
ممنون. خوب. فقط نمیدانم چرا این سرماخوردگی تابستانه دست از سر ما برنمیدارد
استفاده مجاز مطلوب است و استفاده مطلوب مجاز