ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
صبح می شود و ساربان کاروان های فرومانده خواب که از سر شب مشغول جمع و جور کردن اسباب و اثاثیه پخش و پلای خود و مهیای حرکت شدن است , بی خیال می شود و دوباره دفتر دستک خود را پهن می کند و ... روز دوباره آغاز می شود.دویدن , شتاب ... همه مشغول جلو زدن از خود می شوند.
پشت میز کار می نشینم و منتظر بالا آمدن سیستم... سیستم بالا آمده های کناری یک به یک گزارشات حاکی از افزایش را فریاد می زنند... و آماده برای هجوم! پیش فروش خودرو...خرید سکه...ارز... طول...عمق ذهنم به پهنای نشیمنگاه طعنه می زند. فراخی به این آسانی از میدان به در نمی رود , هزار توجیه برای نشستن و همراهی نکردن با این حجم سینه زن می تراشد... دم گرفته اند و شور : پراید رسید به زانتیا...مهدی بیا مهدی بیا...
در این ده ماه گذشته چه بسیار جلسات که در آن بحث های طول و دراز کرده ایم که خروجی کار ما , مشتری خواهد داشت یا نه؟ استدلال های کوتاه و بلند... ملت باز هم به ما ثابت کردند که "چه تهیدستی مرد"! اگر طاعون را هم در این شرایط عرضه کنید به طرفه العینی خواهند برد که وبا هم طلا خواهد شد...
در این ده ماه هر چه گرفته ام معادل افزایش قیمتی است که مرکوب جدید در این ده روز در پارکینگ خانه نصیبش شده است. نشیمنگاه و مرکوب به یکدیگر نگاه های معنادار می کنند! خوشحال باشم یا ناراحت؟... سیستم بالا آمده های کناری خوشحال هستند یا ناراحت... لبخند و زهرخند قابل تمایز نیست.
نوشتن در باب خلق و خوی دلالی و هجوم ملت برای خرید هرچه قیمتش بالا می رود خز شده است...به دنبال مثالی دیگر باید بود و نثری دیگر... افسرده بودن و افسرده کردن هنر نیست!
***
چندی پیش دایی بچه ها در زمان استراحت تحصیلی به وطن بازآمد , بازآمدنی! صاف رسید به زمان نزدیک شدن رونمایی باجناق بنده! تنور را گرم دید و به زیبایی هرچه تمام تر نان را چسباند و با چنان سرعت عملی این کار را کرد که خاطرات نان پختن مادربزرگ مرحومم را در ذهنم زنده کرد (خاطرات آن نانوایی ها بماند برای زمان خودش)... سنگ که نیستیم! خوشحال شدیم به غایت...فقط کمی فکرمان مشغول هزینه های این خوشحال شدن های متوالی شد... خلاصه این که در هفته گذشته نفهمیدیم که دو فیلم دیدیم با یک بلیط , یا یک فیلم با دو بلیط... فقط فهمیدیم که یک شام خوردیم با دو کادو! اگر فکر می کنید که ما به خاطر شبیه شدن "هزینه دان" مان به "قطعنامه دان" استکبار جهانی , خم به ابرو درآوردیم اشتباه می کنید...
هنوز لختی از این دو واقعه مسرت بخش نگذشته بود که زیر گوشمان زمزمه ای شنیدیم در باب ظهور باجناق بعدی!
یا باب النجات... باز این چه شورش است که در خلق عالم است!؟
مگر قرار است بعد از عید هزینه های ازدواج چند برابر شود!!؟ این هم مثالی دیگر بود و با نثری دیگر!
***
طبق ارزیابی انجام شده عروس دامادهای هفته گذشته نسبت به این هفته دو سه میلیونی سود کرده اند و اگر بخواهم به سبک معمول جامعه حساب کتاب بکنم منطقی است که زیر پای "سیخ بدون کباب" بنشینم جهت تعجیل در امر ازدواج!! (در این مثال حجتی است مر اولوالالباب را...)
و حرف آخر
در مراسم شادی معمولن موسیقی شاد می گذارند و در مراسم عزا هم ... این موسیقی ها کارکردشان صرفن کمک به شرکت کنندگان در تخلیه هیجانات مرتبط است. مثلن در عروسی ، تسهیل در خروج قر کمر و در عزا ، تسهیل در خروج اشک... هر مناسکی موسیقی خاص خودش را می طلبد و فروپاشی اجتماعی هم گرچه مناسک نیست اما فرایندی است که ترانه های خاص خودش را دارد ... گوش کنید...
...
پ ن 1: هیجانات مرتبط را تخلیه کنید!
پ ن 2: منتظر تریسترام شندی باشید که همین روزها در راه است! با بیش از یک قسمت...
هیچی ندارم که بگم... من خودم رو به کوری و کری زدم این روزها!
سلام
کاش زودتر بشکه زهر رو مزمزه کنند
داریم گوش می کنیم وصداش پرده ی گوشمونو پاره کرده....
درود
ولی بازم آفرین به شجاعت این باجناق جدید .توی این دوره گرفتن عروسی و خرجو مخارجش لرزه بر اندام همه ی پهلوانها می ندازه___
سلام
امیدوارم کار به جاهای باریک تر نکشه
...
آدم می مونه اسم برخی کارها رو شجاعت بگذاره چی بگه... ولی خب ما میگیم شجاعت...شمام همینو بگید
1فیلم با 1 دوبلیط.
یا 1 بلیط برای دو فیلم...
1جایی شنیدم که موسیقی هارمونی می اورد.
وقتی عصبی هستی موسیقی راک گوش کن بعد از ان حالت خوب می شود چون فرکانسش با فرکانس فیزیو مغزت یکی است ..
حالا خودت مقایسه کن میله جا با چیزهای دیگر.
من می خواهم یک تبلت بخرم. دوستم توی المان 1/6 حقوقش را داده آیپد گرفته من باید 6 ماه کار کنم همه اش را بدهم 1آیپد بخرم. نه آیپد چیست.. اصلن 1 چیز ارزانتر 2 ماه حقوق کلن می رود!
نمیدانم این وضعیت به کجا ختم خواهد شد. پیشنهاد آب باریکه نداری؟
سلام
بعدها من کارگردانی می کنم و اونا باید بیان توی فیلم ما
...
من خودم رو با سروصدای ماشین آلات صنعتی آروم می کنم
...
توی این وضعیت ظاهرن هرچی بیشتر بخری برنده تری
رفتم خونه ی جدید :)
سلام
مبارکه
البته یه موقع هست آدم خودش میره (همچین قدم زنان و راهپیمایی کنان) و یه موقع هست که به زور می فرستنش!
به هر حال مبارکه
از راننده تاکسی تا رفیق و همسر و مشتری و کارخانه دار و همه و همه درگیر شده اند. هم افزایی منفی می کنیم همدیگر را. مهمانیها که بماند. هر چقدر هم بتوانیم واقعیتها را آب و تاب هم میدهیم. اما فروپاشی اجتماعی از همه دردناکتر بود.
برای اینکه هم افزایی منفی نکنم پیشاپیش ورود باجناق جدید را تبریک میگم. لازم آمد باجناق نامه ای تهیه وتدارک ببینید.
سلام
خیلی بوی بدی میاد!
بگذریم...
اتفاقن با باجناق جدید یه دست حکم زدیم و خیلی خوش گذشت...داره کم کم پای بازی تکمیل میشه
طبال بزن بزن که نابود شدم....
بر تار غروب زندگی پود شدم
عمرم همه رفت خفته در کوره ی مرگ
آتش زده استخوان بی دود شدم
.....
سلام
ممنون
ایرانی جماعت هنرمند است. همچین برایتان قر و اشک را با هم بیاید که آل پاچینو انگشت به دهان بماند. مگر نه که ما بلا نسبت "سوسک" تشریف داریم. بمب اتم هم بزنند زنده می مانیم خیالتان راحت. ماتحتمان بد طعنه ای زده به عرق کردن های جماعت سوسیال و بوی کاغذ خشک لیبرال دموکراتها
تا باشه از این رونمایی ها و بازگشایی ها و فتوحات. سفره ی خانه تان پر باجناق باد
سلام
هنرمندانی که در هنگام سقوط ,مشغول صعودیم...
با هر شرایطی خودمون رو وفق می دیم...خط قرمز مرمز نداریم...
...
دیگه این هم اگه موفق بشه بیاد توی جمع ما تکمیل میشیم و تمام و خلاص دیگه جا نداریم
چند تا از این کادو دادن های ما افتاده برای بعد از عید و تابستان. خدا به خیر کنه ! جدیدن به جوان های در شرف ازدواج فامیل توصیه می کنم بابا ازدواج چیه !!! تو دلم می گم فکر جیب ما رو هم بکنین !
خیلی خوب نوشتین
سلام
توصیه اکید برادرانه من این است که از همین الان اقدام کنید برای خرید کادو...
این جوان ها متوجه نمی شوند! نرود میخ آهنی در سنگ حالا میان می بینند که بوی کباب نیست بلکه چیز دیگری داغ می کنند!
ممنون
با وضعیت طلا و مخارج دیگه،چه شجاعتی دارن واسه ازدواج بعضیها.
گاهی فکر میکنم کاش ایندوره سخت،همش کابوس باشه و از خواب بیدار بشیم ببینیم ۳۵ ساله خوابیم،اما نه در غار...
سلام
متاسفانه دوره آنگونه خواب ها مال دوهزار سال قبله و دیگه ظاهرن امکان پذیر نیست
حالا باید سعی کنیم نیمه پر رو ببینیم! همین که توانایی دیدن کابوس در بیداری رو به دست آوردیم کم دستاوردی نیست
ممنون
سلام
من گوش کردم ملت الان دارند همان باب النجات را صدا می کنند .
حالا هر چی هست مبارک است
سلام
مردم ما درصد بالاییشون ...خیلی بالا... باب النجاتی هستند...خب به هر حال کم هزینه ترین راه برای بهبود وضع همین راهه دیگه! مثل اون رفیق ما که کنار خزر با یه کاسه ماست نشسته بود و قاشق قاشق ماست می ریخت تو دریا بلکه دوغی درست کنه و... اگه بشه چی میشه!
ممنون
سلام بر جناب میله
راستش وقتی مردان تهی دست باشند نیازی به ترانه های خاص نیست. هست؟
سلام
ممکن است نیاز باشد و ممکن است نیاز نباشد! در هر دو صورت نواختن ترانه های خاص معمولن ارتباطی با نیاز مردمان ندارد! و این مردان و زنان پس از نواختن خودشان را با ترانه مذکور وفق می دهند! در حدی که مثلن با صدای غرش طوفان هم می توانند برقصند ، چیک چیک آب و اگزوز ماشین و امثالهم که عددی نیستند!
این جا ایرانه ! در نهایت آن چنان همه چیز ختم به خیر می شه که انگشت به دهان بمونید ! حالا ببینید کی گفتم !
سلام
دقیقن چون اینجا ایرانه و ما خودمون رو معمولن به صورت تاریخی با همه چیز وفق می دهیم در نهایت می توان جوری روایت کرد که همه چیز ختم به خیر شده است!... سلطان مغول شیعه می شود و دستی به سر و گوش شعرا و دانشمندان می کشد و سلطان عرب به گونه ای دیگر و یونانی به روش دیگر و همیشه ما مانده ایم !!
......
به نظر شما یه بشکه بالا بکشند حل میشه؟
خوبه امروز یه بدبخت تر از من هم هست
سلام
با یه دونه مشکل حل میشه پس وضعتون خیلی عالیه
این روزها همه تصاویر خاکستری شده و همه نواها گوشخراش و همه نفسها یخزده
ولی همین جمله برای گرم کردنمان کافی است:
افسرده بودن و افسرده کردن هنر نیست!
سلام
خاکستری که باز خیلی خوبه
زمستان است دیگه
ممنون
شمارو به وبلاگ دومم دعوت میکنم....قبلا هم امدید...اما حالا رسما دعوتید...
http://rahaeyansan.blogfa.com
سلام
وبلاگ دوم ماشاللله
همین روزها زنجیره ای در میارید ها
موفق باشید
ممنون
.............
بعدن نوشت: هرکاری می کنم نمی یاد!!!
سلام
کاش این متنو نخونده بودم...
اصلا نه... متن که بد نبود اما... این کنایه "بشکه زهر" صاف رفت تو حلق من... دمت گرم...
چند وقته در به در یه جای هستم برای معرفی کتاب...یه جای جمع و جور و بایه نویسنده که متن هاش ارزش خوندن داشته باشه...
خدایی گشتم...خیلی ...توی این چندسال ... و تا یک ساعت پیش پیداش نکرده بودم .... تا این که شمارو ... تا اینکه اینجارو .... این میله بدون پرچم رو پیداکردم!!
چند تا از متن هارو خوندم خدایی خوب بود اما این بشکه هه اونقدر قوی بود که دیگه حالی برام نمونه ...
مثل اینکه این میله خیلی هم بدون پرچم نیست؟! نه...
امیدوارم یه روز یه پرچم خوب واسه میلت پیداکنی
و البته برای خودم هم امید وارم... پیدا کنم یه میله باپرچمی که برفراشته به سمت نوره !!!
سلام
لطف داری دوست من
از خواندن پیامتان دلگرم شدم
لازم به توضیح نیست که در این روزگار دلگرم شدن حالت کمیابی است
و لذا وقتی چنین حالتی دست داد می بایست از باعث و بانی اش تشکر کرد...لذا متشکرم
در باب پرچم به پست اول وبلاگ مراجعه نمایید (معرفی کتاب زنگبار یا دلیل آخر نوشته آلفرد آندرش)
حتمن بخونیدش (البته نوشته من چندان خوب نیست)
ممنون
ان شا الله که بعد این همه سختی تحمل کردن چه از جانب شما چه از جانب جهت مقابل خوشبخت بشن:) والا هدیه دادنها کمر شکن است به نوعی، دلم برای جیب همسر میسوزه، منکه در دو مورد اخیر که یکی عروسی بود و یکی فرزند جدید مقداری از مبلغ استاندارد معلوم رو کسر کردم به نفع جشن تولد آینده که قراره دعوت بشیم:/ بساطی داریم:)))
از مواضیع قبلی هم هیچی نفهمیدم :دی مدت طولانی وبلاگتون رو نخوندم کلا شستشو مغزی شدم ، دعا کنید خوب شم :)
سلام
فعلن که خوب و خوش هستند
و ایشالللا که باشند همیشه وگرنه کادومو حلالشون نمی کنم
...
مواضیع بعدی دیگه نه؟
غیبت نکنید پلیز