چندی پیش با یکی از دوستان عزیز خارج از وبلاگستان ,مشغول صحبت بودیم که سخن به مقوله کتابخوانی رسید و این دوست عزیز اشاره کرد قریب به این مضمون که رمان خواندن خوب است اما سعی کن کم کم به مطالعه کتاب های جدی بپردازی و...!
احتمالاً برای شما هم این قضیه پیش آمده است چرا که این انگاره در ذهن افراد تحصیلکرده وجود دارد که اساساً رمان و حتی فیلم , یک امر تفننی و سرگرم کننده است و ...
رمان یک محصول ادبی دوران مدرن است که می تواند کارکردهای متفاوتی داشته باشد: از خود شناسی گرفته تا شناخت سایر فرهنگ ها... از به کار افتادن فکر خواننده گرفته تا شناخت معنای زندگی و درک پیچیدگی های آن... از شناخت جامعه خود و جوامع دیگر گرفته تا آشنا شدن با تبعات یک طرز تفکر چه در حیطه فردی چه در حیطه اجتماعی و... (البته شما هم می توانید موارد دیگر را اضافه کنید)
یک نقل قول هم از امبرتو اکو (که رمان "نام گل سرخ" ایشان در 1001 کتاب هست و من پیدایش نمی کنم!) در باب اهمیت رمان می آورم:
وقتی که نظریهپرداز حرف بیشتری برای گفتن دارد و نمی تواند آن را به وضوح و دقت بیان کند ـ منظورم وضوح تحمل ناپذیر مباحث عقلی است ــ به فکر رمان نوشتن می افتد . نوشتن رمان ، فقط حرف زدن نیست ، بلکه ساختن یک جهانشناسی است.
***
اما برای دوستانی که در زمینه مطالعات جدی! به مطالعات تاریخ معاصر ایران علاقه دارند (که واقعاً امر واجبی است – منظورم واجبی سعید امامی نیست ها) و یا به صورت گزیده تر به تاریخ مشروطه می پردازند (که دیگر از اوجب واجبات است) , کتاب خاطرات شیخ ابراهیم زنجانی را معرفی می نمایم. شیخ نماینده دور اول مجلس مشروطه از شهر زنجان است (و البته نماینده دور دوم از تبریز و دور سوم و چهارم از زنجان) و این زندگینامه خودنوشت البته تا زمان ورود شیخ به مجلس را در بر می گیرد. از دوران کودکی و مکتب خانه تا رفتن به نجف و بیست سال تحصیل و مجتهد شدن و برگشتن به زنجان و مسجدی و درس و بحثی و... تا زمان شروع بیداری و جنبش مشروطه...خلاصه اینکه با وضعیت اجتماعی و فرهنگی جامعه قبل از مشروطیت آشنا می شویم.
کتابی است بسیار خواندنی... در خواندنی بودنش همین بس که با اینکه نزدیک به ده سال از زمان مطالعه آن می گذرد برخی مطالبش کاملاً در ذهنم باقی مانده است و الان که کتاب را ورق می زنم از کثرت خط کشی ها تعجب می کنم و نکات بسیار جالبی در آن می بینم و ....
اما حالا برای چه یک دفعه یاد این کتاب افتادم؟ چون می خواستم این نقل قول را بیاورم:
"... بعد میرزا هاشم خان یک روز مرا ملاقات کرد و گفت: آخر شماها چرا باید تنها آخوند باشید، مگر دیانت از آگاهی وبصیرت مانع است؟ خوب است لامحاله رمان بخوانید. پرسیدم رمان چیست؟ گفت کتاب حکایت را میگویند که در فرنگستان رسم است، خیلی مینویسند و میخوانند. مانند حکایات قدیم ما از نوشآفرین و شیرویه و الفلیله و لیله. گفتم من که زبان فرنگی نمیدانم. گفت: چند کتاب ترجمه شده، آشکار هم هست من میدهم بخوانید. پس کتاب سه تفنگدار را جلد اول و دویم و سوم را محرمانه خواندم و وضع غریبی در ادای مطلب و طرز نوشتن دیدم. بعد کتاب کنت منت کریستو را دادند خواندم و رمانهای کوچک دیگر".(ص149) این رمانها تاثیر خود را بر زنجانی می نهند و او را به قول خودش بیدار می کنند: "بعضی رمانها بسیار به بیداری من و جلب به علوم و ترقی تاثیر کرد" (ص156).
اگر این کتاب را یافتید و خواندید متوجه می شوید که اسلاف ما در چه فضایی زندگی می کردند , زندگی کردنی! و متوجه می شوید در پاره ای امور هیچ تکانی نخورده ایم , تکان نخوردنی! و چه اشتباهاتی را دوباره و چند باره مرتکب شدیم, مرتکب شدنی!
می خواستم یکی دوتا نقل قول دیگر از این کتاب بیاورم تا با مواضع شیخ بیشتر آشنا شوید ولی هر کدام از مطالبی را که ده سال قبل علامت زده ام را نگاه کردم دیدم کفایت می کند که کل وبلاگ را به هوا بفرستد, به هوا فرستادنی! عجالتاً این قسمت بی ضرر را می آورم که مربوط به دوره جوانی اوست:
... در منبر هم موفق شده ام که پسندیده و محبوب واقع شده ام ; یعنی بهتر می توانم به هر فنی دل ها را از جا کنده , مردم را به گریه و شیون اندازم که فعلاً اعلی ترین هنر انسان است در ایران.
لازم به ذکر است که ایشان حاکم شرع دادگاهی بودند که حکم شیخ فضل الله نوری را صادر نمودند.
این کتاب به اهتمام غلامحسین میرزاصالح و توسط انتشارات معظم کویر منتشر شده است (چاپ اول 1379 و چاپ دوم 1380) اگر یافتید درنگ نکنید.
***
خلاصه کلام این که رمان را دست کم نگیریم.
***
پ ن1: سفر به انتهای شب ، قطور است و حمل و نقلش سخت! الان ص 250 هستم ولی احتمالاً امشب موعظه شیطان نجیب محفوظ که مجموعه داستان کوتاه است را تمام می کنم. پس مطلب بعدی خواهد بود.
پ ن2: کتاب بعدی را از بین گزینه های زیر انتخاب کنید:
الف) آبروی از دست رفته کاترینا بلوم هاینریش بُل
ب) جاز تونی موریسون
ج) خرمگس اتل لیلیان وینیچ
د) در غرب خبری نیست اریش ماریا رمارک
ه) رهنمودهایی برای نزول دوزخ دوریس لسینگ
پ ن 3: از این پس به جای کتاب انتخاب شده یک کتاب وارد لیست انتخاب میشود و باقی نیز در لیست می مانند (ضمناً به جز گزینه ج و ه باقی در لیست 1001 کتاب هستند)
سلام دکتر جون...
رمان خوبه ولی به شرطی که پدر و مادر دار باشه
سلام دوست عزیز
البته هر چیزی پدر مادر دارش خوبه!
چیپس و پفک هم پدر مادر دارش خوبه
اصلاً چیز بی پدر مادری دیدی که خوب باشه؟
http://besooyehaghighat.blogspot.com/2011/01/blog-post.html
در باره جرج اورول نگاهی به این بینداز دکتر !
سلام
ممنون و به روی جشم
دکتر هم نیستم استاد عزیز بد نمره!
.......................
لینک را دیدم
نکته بسیار جالبی در مورد موش ها گفته بود
واقعاْ مطلب درستی است
خانواده و سنت های خانوادگی غلط می تواند سنگ بنای ایجاد حکومت توتالیتر باشد.
ممنون دوست عزیز
رمان را به هر کتاب جدی ای ترجیح می دهم . کلا ادبیات داستانی را بیشتر از ه رچیزی دوست دارم .
رای من به خر مگسه قبلا خوندم تو نو جوانی الان دلم یم خاد مرور بشه ممنون
سلام مجدد
هر کتابی که یک قدم ما را جلوتر ببره خوبه
ممنون از رای
بشر تا یادش می آید قصه و حکایت و رمان دوست داشته.
سلام
ظاهراً این بشر هموطن ما جیزی یادش نمیاد!
این کتاب چطور مجوز چاپ گرفته بوده؟!
من که خیلی کنجکاو شدم بخونمش..
سلام هادی جان
اول اینکه زمان خاتمی بود
دوم اینکه ناشر یه مقدمه زده و کمی آب روی آتیش قضیه ریخته
واقعاً کتاب ارزشمندیست در حوزه تاریخ اجتماعی مشروطه
سلام.
به قول پزشکزاد، چیز خوب هم خوب چیزیه. رمان هم از این قاعده مستثنا نیست. ژان پیاژه در مورد در جستوجوی از دست رفتهی پروست گفته بود این کتاب از منابع مهم من در زمینهی معرفتشناسی بود.
امیدوارم بشه پیداش کرد.
سفر به انتهای شب فردا دستم میرسه
گزینهی دال
سلام
بله خوب چیزیه!
اگر پیدا نشد من در خدمتم
چه خوب
ممنون از رای
چرا به شما می گن دکتر ؟ بیشتر بهتون میاد مهندس باشین
سلام مهندس . میله جان این بی پرچم بودن شما هم کافی نیستا ازسر علاقه هی پرچم دارتون می کنن بیاین اسمتون رو عوض کنین صدا زدنتونم که آسون نیست . میله جان آقا
در ضمن در باب حسن خوانش رمان یه نکته هم از مادر عروس بشنوین که "رمان نمی خواند_ فعلن _ اما رمان خوانها را دوست دارد) : سایت شما بیشتر خلاصه ونقد کتابهایی است که می خوانید وبهره ی ما از سایت شما حسرت و آرزوست
واستفاده زیاد از همانقدر اندک که مینویسید اما جذبه ی این دنیا اینقدر هست که رهگذر همیشه ی گذرتونیم پسرم "همنوایی شبانه..." رو بهم نمی ده تا تمومش کنه دارم مقالات اخوان رو میخونم که سوقات سفارشی مهربان همسر است همین شور دوباره ی خواندن را از حضور
در محفل حسین آقا کارلوس اینها داریم زنده باشید .
سلام دریای عزیز
دکتر شوخی غیرواقعیه
اما مهندس بودن یه شوخی واقعیه!
امان از این پراچم (جمع مکسر پرچم!!)
ممنون از لطفتان
چه سوغاتی های خوبی!
یکی دو روز انتظار بد نیست
سلام
از بس مطالب جدی خوانده ایم قیافه مان بیش از حد جدی است . بعضی وقت ها باید چند روز فکر کنیم تا ببینیم که چه جوری می شود یک لبخند زد !
این را در جواب آنهایی نوشتم که تصور می کنند رمان خواندن تفنن است و کتاب های دیگر خواندن جدی بودن . کسی که رمان را تفنن می داند مطمئن باش با کتاب بیگانه است .
القصه از معرفی این کتاب ارزشمند بسیار ممنون که بنده یکی مشتری پر و پا قرص کتاب های ادبی و تاریخی معاصر خصوصا دوران مشروطه هستم .
در مورد رای گیری هم :
از قدیم گفته اند حرف مرد یکی است تا این کتاب خرمگس نقد نشود رای من خرمگس است .
سلام آزاد جان
آقا این کتاب رو از دست نده
اگر پیدا هم نکردید من در خدمتم
در مورد لیستی که نوشتم هم مطمئن باش تا رای بیارن توی لیست هستند و حذف نمی شوند
از آنجا که ما در به در دنبال کتاب خوبیم با اجازه addتا ن کردیم
سلام دوست عزیز
ممنون خوش آمدید
سلام
بنده سعی می کنم تعادلی ایجاد کنم بین کتابهای «و غیره»! و رمان و داستان. گاهی نمی شود. سلیقه است دیگر.
خواندن رمان به تعبیر ریچارد ررتی تاثیرش از خواندن متون جامعه شناختی بیشتر است و مفید تر. فرهنگ یک جامعه در یک دوره ی زمانی را با رمان بهتر می شود شناخت تا امار و ارقام.
سلام برادر
عمو ریچارد حرف معقولی زده
من هم سعی بر تعادل دارم ولی منم به همون دلیل...
سلام مجدد
یه نگاهی به این پست بنداز،خیلی جالبه
http://azarm.persianblog.ir/post/761
سلام هادی
چشم حتماً
ممنون
...............
دیدم! عجب حوصله ای داشته گراهام گرین
کف کردم
راستی رای من در غرب خبری نیست است!
این رمان دقیقا روح زمانه ی خودش را حمل می کند! همان زایتگایست ِ هگل!
سلام مجدد
ممنون از رای و تبلیغ !
سلام میله جان
با سخنان شما و شیخ موافقیم! موافقتی!
و ممنونم از تدبیری که به خرج دادی، خواهشاً کاری نکن فیلتر بشی که از حوصله ما خارج است، و اما ! برادر من اگه می خوای تنهایی کتاب بخوانی خوب رک و پوست کنده بگو! والله!
جاز موریسون در بازار موجود نیست!!!!
مثل سفر به انتهای شب
مثل موعظه شیطان
در غرب خبری نیست را در سنین طفولیت در کتابخانه پدری دیده ام بنابراین حدس می زنم که اون هم الان توی بازار موجود نباشه!
بقیه گزینه ها فقط خرمگس رو مطمئنم که هستش.
حالا فردا یه سرچی درخصوص سایر موارد انجام میدم بعد میام پای صندوق آرا!!!!
امان از دست بازار مسخره کتاب ایران
سلام نیکادل گرامی
بیشتر سخنان شیخ شنیدنیست
چشم ، سیاست پیشه می کنم
رک: دوست دارم دسته جمعی بخوانیم
غیر از جاز باقی دربازار هست مطمئن باش
امان امان
منتظریم
راستی موعظه شیطان باصطلاح مالی نبود
البته بنده مخالف اعدام فضل الله نوری بودم اما به هر حال این حکمی شجاعانه برای این خیانت کار بود.
سلام اشکان عزیز
من هم کاملاً با این حکم مخالفم
از همه نظر
سلام



حقیقتش در ایام ماضی یعنی خیلی ماضی حدود ده پانزده سال پیش من هم فکر می کردم رمان خواندن کار چیپیه . اونهم در این اوضاع و احوال مملکت ما
البته همه اش تقصیر من نبود تقصییر رمانهایی که دست دیگران می دیدم هم بود ربکا و جین ایر و زنبق دره و ...
کتابخانه پدرم هم از مقوله رمان فقط رمانها وکتابهای تاریخی را داشت که همه را دوران مدرسه خوانده بودم
اما از وقتی که با ادبیات معاصر دنیا ومشخصاً با کارهای هاینریش بل و کوندرا آشنا شدم خودم درک کردم که رمان میتواند زبان نا گفته فلسفه و جامعه شناسی و سیاست ومذهب و ... باشد و خواندنش اتفاقاً بدجوری به گشایش افق فکری آدم کمک می کند.
الان ادبیات هم یکی از دل مشغولی های من است و چه پناهگاه خوبیست .
نیکادل از توزیع کتاب در تهران نالیده چه نالیدنی !
پس من چی باید بگویم که تعداد کتاب فروشی های درست و درمان شهرمان یعنی اونهایی که کتاب فروشی اند نه تست کنکور فروشی و قورباغه ات را قورت بده فروشی و لوازم التحریر فروشی و ...به تعداد انگشت های یک دست هم نمی رسد
اگر چه اون پیشنهاد تولید کتاب صوتی هم بد نیست ها
اما پیشنهاد بهتر من تاسیس یک سیستم امانت دهی پستی کتاب به مدیریت مهندس میله بدون پرچم است در همین وبلاگ .
شما می توانید مهندس
حالا که بقیه کاندیدا ها هم ابقا می شوند رای من الف
سلام فرزانه عزیز
تازه از بالزاک هم در لیست کتاب هست...


ممنون
بله از این رمانهای ضد رمان هم نباید غافل شد البته مثال های شما نسبت به برخی مثال های دیگر واقعاً شرف دارند
غیر از زنبق دره باقی در لیست 1001 کتاب هستند!!
اما در مورد شهرتان و سیستم توزیع کتاب هم واقعاً متاسفم
بله اون پیشنهاد خوبه
این سیستم هم سیستم خوبیه برای برخی کتب نایاب
ممنون از رای
ناتور دشت رو من هم با همون ترجمه دارم . میگن ترجمه ی نجفی خوبه ولی من همون ترجمه ی احمد کریمی رو هم دوست داشتم البته متن انگلیسیش که اصلا یه چیز دیگه است یعنی شیوه ی روایتیش دیوانه کننده است و مسحور میشی. من این کتاب رو اول به انگلیسی خوندم و بعد یکی از دوستان فارسیش رو بهم هده داد و منم گفتم فارسیشو بخونم ببینم چه جوریه. البته داستانش همه جوره و با ترجمه ی کریمی هم باز مسحور کننده است.
در مورد نکته ای که اشاره کردد آآآآآآاییییییی اگه بدونید من چقدر حرف شنیدم تا فوق لیسانس ادبیات بگیرم هر کی رسید بهم گفت 5 میلیون می خوای بدی بری دانشگاه داستان بخونی؟ خوب بشین خونه داستانتو بخون... و جالبه تنها چیزی که ما در این رشته نخوندیم داستان بود. همش نقد و انالیز و تحلیل بود. همه جای دنیا به ادبیات به چشم یه علم نگاه می کنن بعد تو ایران این مقوله نوعی سرگرمی محسوب میشه.
اه به درک. من که دوست دارم داستان بخونم چون دقیقا خودم حس می کنم دیدگاههای فکری ام با اطرافیانم بسیار متفاوته. همین متفاوت بودن و در واقع ببعی نبودن رو دوست دارم.
سلام
فکر کنم این بار ترجمه نجفی را بخرم. یه وقت دیدی کتاب قبلی برگشت!! اونوقت دوتاش از یه مترجم نباشه بهتره! البته به قولی خجسته دلم اگر منتظر برگشتش باشم.
در خصوص اون مورد هم یعنی میشه یه روز جامعه ما تغییر کنه؟ فکر کنم هر کدوم از ما وظیفه داریم در خانواده کلی کار بکنیم و بدون دلسردی هم کار بکنیم
اگر کاری نکنیم آش و کاسه همین خواهد بود
به امید روزی که ببعی ها در اقلیت قرار بگیرند
سلام. من بدبخت «در جبهه غرب...» رو دبیرستانی که بودم خوندم. تا مدتها رو هوا بودم. نقدش کنید ببینیم چرا آن همه رو اعصابم تاثیر منفی گذاشته بوده؟ چون الان اصل کتاب را ندارم.
سلام
البته از من در حد من انتظار داشته باشیدها
معجزه در اثر جمع شدن این من ها به وقوع می پیوندد
حتا در نقد داستان
بسیار ممنون که سر زدی میله جان
از این به بعد به روز خواهیم شد ...
سلام
مستدام باشید
الان یکی دو روزه پارتیزانی میام و میرم
از فردا شب مفصل به همه سر می زنم
همه اش میخواهم در مورد فرق رمان با کتابهای دیگر بنویسم بچه ها نمیگذارند
سلام

امان از این بچه ها
سلام من اپم لطفن سر بزنید
سلام
به روی چشم
سلام بعد غیبت صغرا :)
راستش من بل دوست ندارم و بقیه ی گزینه ها به نظرم خوبن. خرمگس رو یادمه که تو نظرسنجی قبلیا هم بود و بد نیست.. یعنی خوب هم هست.. ولی رای قطعی ندارم الان.. :)
و اما.. خوب راستش من خودم علیرغم کارم و نحوه ی زندگیم مدت هاست که کتاب های تئوری دار نمی خونم :) اعم از غورباقه رو بخور و پنیر چی شد تا کتاب های قطور فلسفی و جامعه شناسی و اینا.. حتی راستش مارکس رو هم نمی خونم..
به نظرم این چیزا رو نیمشیه تو کتاب خوند.. میشه یه مکالمه ی یه طرفه و این به درد نمی خوره.. وقتی می خوای مثلا توسعه ی تکامل اجنماعی رو بخونی و جایی مخالفی و یا صحبتی داری و نویسنده نیست که برات توضیح بده یا ابهامتو برطرف کنه مسخره س.. این جور مسایل رو ترجیح میدم خودم فکر کنم و یا اینکه بحث کنم سرش.. اما رمان فرق داره... نوینده حرفش رو کامل در خلال داستانش بهت میگه.. مثلا مشکگلی هم که با 1984 داشتم همین بود...
به هر حال این حرف لوسیه.. و من اصلا موافقش نیستم.. کتاب جدی تر.. هه...
من یک سوم کتابخونه م کتاب های نوجوانانه و افسانه ها
هیچ مجموعه ای چاپ نشده تو ایران برای نوجوانان که من نداشته باشم و همین طور تقریبا اکثر افسانه ها رو خوندم و دارم.. با اینکه شاید به نظر خیلیا مسخره بیاد..
در صورتی که زندگیم و کارم و ذهنیتم و حتی بار فکریم از اکثر اون خیلیا بالاتره..
مشکل مردم ما صفر و کی بودنه.. و حکم قطعی صاد رکدن..
متاسفانه..
سلام


غیبت صغرا فقط یک بارش موجهه ها
اینجوری رای دادن متولی شمارش آرا رو دق می دهد
البته اون دوستم رمان می خونه کم و بیش ولی خوب جدی نمی گرفت یکی دو ساعتی بحث کردیم نمی دونم نظرش عوض شد یا نه... مثال که می زدم می گفت اون آره اون خیلی عالیه اون که محشره اون...
آخرش با زبون بی زبونی گفت ول کن حالا یه چیزی گفتیم
این صفر و یک بودن و راحت حکم قطعی دادن که بله...
متاسفانه
من سال اول راهنمایی با رمان آشنا شدم اونم یه رمان دره پیت بود که الان اصلا یادم نمیاد بعد از خواندن اون تصمیم گرفتم همون کتابهای جدی کتابخانه خونمون رو بخونم تا این مزخرفات رو اما بعدها فهمیدم که واقعا چه رمانهایی وجود دارن که واقعاً ارزشمندن.
تاریخ و کتاب جدی هم خوبه یعنی باید باشه مخصوصا در سنین دبیرستان و دانشگاه که خط فکری و نظری شخصیت انسان شکل میگیره باید خوند.
الان همه چی می خونم تازه گوش هم میدم.
راستی کتاب امبرتو اکو رو من دارم البته دست یکی از دوستانه و البته فیلمش رو هم دارم خواستید می تونم بهتون بدم.
به جز خرمگس مابقی رو نخواندم
سلام

کتاب خوب کلاً خوب چیزیه به قول یکی از دوستان
چه رمان چه هر نوع دیگری
......
ممنون
این کتابهای موجود رو که تمام کردم برای سال بعد اگر پیدا نشد حتماً مزاحم می شوم
باز هم ممنون
سلام
من کلی پست نخونده دارم اینجا!
سلام
ایضاً
پس حسابی سرتون گرم می شود
خرمگس رو پانزده سالگی خوندم و هنوزم خیلی دوسش دارم .
منم عقیده دارم رمان خوبش خوبه ومبتذلش فاجعه!...
روم سیاه غیراز خرمگس بقیه رونخوندم.
راستی سلام
سلام دوست عزیز
ممنون از حضورتان
اشکال نداره من هیچ کدام رو نخوندم! می خواهیم که بخوانیم
شما هم به ما بپیوندید
نه گویا باید این کتاب را پیدا کنم پیدا کردنی.
یحتمل باید یک پاتک به کتابخانه حضرت پدر بزنم پاتک زدنی.
با نظر دوستت هم مخالفت می کنم مخالفت کردنی.
رمان یعنی زندگی یعنی نفس یعنی آرزو
یعنی کلاس درس بدون نیاز به معلم و زنگ تفریح و ناظم و مدیر و دفتر و دستک و دمبک.
بازم بگم ...
راستی من به خرمگس رای میدم ها (قبلن رای نداده بودم؟)
سلام
بله این کتاب در زمینه تاریخ اجتماعی که ما در این خصوص ضعف هم داریم کتاب مناسبی ست.
موافقم.
بله رای هم آورد.
راستی من این کتاب امبرتو اکو رو امروز گیر اوردم و خریدمش. مفت دو جلدش شد ۵۳۰۰. چه جوریه که گیر نیاوردی؟ به نظر میاد خیلی کتاب با حالی باشه شما قبلا خوندی/ یه کتاب دیگه هم دارم ازش به نام بائودولینو یعنی منتظرم دفاعیه ام تموم بشه و فقط بزنم تو کار اکو
حالا ببین دیگه همیچین اکو خون بشم که کلا سر تا پا هم مارک اکو تیپ بزنم
سلام
من هفت هشت ده تا کتابفروشی رو گشتم ندیدم!!!
نه نخوندم... موقعی که داشتم کتابهای لیست 1001 را می خریدم دنبال این هم بودم که جزء لیست بود...
باز هم داشت؟ کجا بود؟آدرس؟
بله خوبه...امیدوارم به زودی سایه پایان نامه از سرتام کم شود
همان آبروی از دست رفتهء کاترینا بلوم را بخون وباقی آثار هانریش بل مثل عقاید یک دلقک- سیمای زنی در میان جمع-نان آن سالها وبخصوص...وحتی یک کلمه هم نگفت. وقتت را با لسینگ حروم نکن. من هنوز نفهمیدم چرا به او وبه هرتا مولر نوبل دادن. باقی انتخابهات هم تعریفی ندارن .بیا وحرف من رو گوش کن وادبیات مدرن آلمان را بخون. مثل اولیس یودیت هرمان یا یعقوب کذاب ویا آگنس. اگه از اونم بهتر میخوای کتابای ایشی گورو رو بخون مثل هرگز رهایم مکن و یا شبانه. خرمگس و نان وشراب و فونتامارا به درد دههء شصت وهفتاد میلادی میخوره که هنوز آرمانگرایی وتساوی طلبی و سوسیالیزم آرمانهای جهانی بودند.
اما این آیت الله زنجانی ظاهرا موجود بی نظیری بوده. در اوایل انقلاب احمد شاملو نشریه ای در میاورد بنام کتاب جمعه. در یکی از شماره هایش متن کیفرخواست شیخ فضل الله نوری که توسط همین آقای زنجانی نوشته شده بود و مطالب دادگاه و اتهام ها وجنایت های همین شیخ فضل الله را آورده بود وبا خوندن متن کیفرخواست همه متقاعد میشدن که برای شیخ معدوم تمام ملاطفتها لحاظ شده . وحداقل حکمش همان اعدام بوده. البته ما هم حالا با اعدام مخالفیم ولی اگه شرح جنایتهای شیخ فضل الله را درتهران و مباح کردن خون مشروطه خواهان و تشویق شاهسون ها به قتل وغارت مردم را بخوانید قطعا با اعدام این یک نفر مخالفت نخواهید کرد
سلام دوست عزیز
ممنون
هنوز از لسینگ و هرتا مولر چیزی نخوندم! نمی تونم نظر بدم که چرا...
پیشنهاداتت خوبند... هرگز رهایم مکن را خوندم و مطلب در موردش نوشتم...
شیخ قطعاً جنایت ها کرده است و... ولی اعدامش موجب مظلوم نمایی شد
باز هم ممنون