گاهی اوقات برخی با جستجوی عباراتی به وبلاگ آدم وارد میشوند که آدم چهارشاخ میماند که این آدم به دنبال چیست! منتها وقتی آمار پر تکرارترین عبارات جستجو شده در گوگل که منجر به ورود آنها به اینجا شده است را نگاه میکنم، البته اثری از این عبارات پرت نیست و اتفاقاً تصویر نسبتاً معناداری از دغدغهها و مذاق عمومی نشان میدهد. اقبال عمومی به کدام کتاب و نویسنده است!؟ البته که نمیتوان تعمیم کامل داد ولی این تصویر چندان پرت و گنگ هم نیست.
عبارات مشتق شده از اسم وبلاگ را که طبعاً پرتکرارترین عبارت است، کنار میگذارم و همچنین عبارت عجیب "سگی مصر" که احتمالاً راه خلاقانه یک خواننده پروپاقرص برای آمدن به اینجا و پست سالهای سگی در مصر است!! اینها را که کنار بگذاریم، گزینههای صدر لیست، تصویر عامی از وضعیت کتابخوانی و کتابخوانانِ درحالِ عبورِ از فضای مجازی را به دست میدهد.
رتبهی اول "عشق سالهای وبا" یا "عشق در زمان وبا": اینکه یک کتاب از آمریکای لاتین چنین مقامی را به دست بیاورد، جالب است اما عجیب نیست. یکبار در یک جمع معمولی و کتابنخوان! از حاضرین بهطور جداگانه خواستم چند نویسنده خارجی را نام ببرند، نتایج نشان داد "مارکز" به هر دلیلی یکی از مشهورترین نویسندگان حتا در نزد کتابنخوانها است. به قول معروف نام این نویسنده یک "برند" شده است! کاش مطلبی در مورد "صد سال تنهایی" داشتم تا بهتر میتوانستم جمعبندی کنم و احیاناً نتیجهگیری کنم که اقبال عمومی به یکی از معمولیترین نوشتههای این نویسنده است!
رتبهی دوم نصیب "پرنده خارزار" کالین مکالو شده است. به نظر میرسد که این کتاب کمی به توضیح چرایی رتبه اول هم کمک کند و هر دو در کنار هم نشان دهد که عشق و عاشقی از ژانرهای مورد توجه عموم است.
رتبهی سوم داستان خاص خودش را دارد: باغوحش شیشهای اثر تنسی ویلیامز. ابتدا به ساکن ذهن تحلیلگر هنگ میکند، میدانم! اما علت کثرت این مراجعات "پروژههای دانشجویی" است. اساتید برخی رشتهها، هر ترم دانشجویان را به سمت چند کتاب خاص هدایت میکنند و دانشجویان هم در فضای مجازی زنبورعسلوار گرده جمع میکنند (در یک نگاه خوشبینانه).یک خاطره تقریباً مرتبط: پسر بزرگترم درسی دارد با عنوان "تفکر و پژروهش" که قرار است دانشآموزان را با این دو مقوله بسیار مهم آشنا کنند اما متاسفانه در عمل اکثر آنها در دقیقه نود موضوع تحقیق را در گوگل جستجو میکنند و اولین چیزی که دم دستشان قرار میگیرد را (که معمولاً ویکیپدیای فارسی است) پرینت میکنند و به عنوان تحقیق تحویل میدهند. چند وقت قبل این فرزند گرامی، ساعت 9 شب اعلام کرد فردا صبح باید در مورد این سه شاعر تحقیق تحویل بدهم! نشستیم کنار هم و شروع کردیم. وقتی میخواست متن ویکیپدیا را کپیپیست کند گفتم مطمئن باش باقی همکلاسیهایت همین کار را میکنند پس بهتر است لااقل گزینههای دیگر را کپیپیست نمایی!! نوجوانها را که احتمالاً میشناسید؛ بگویید ماست سفید است تمام تلاششان را میکنند که اثبات کنند پدرشان دچار کوررنگی است و ماست هر رنگی باشد قطعاً سفید نیست... اما خب از آنجایی که سنبهی ما پرزور بود، نظر خود را به مدد تجربه و تنگی وقت، به کرسی نشاندیم و نتیجه آن شد که فردایش "سیخ بدون کباب" (پسر ارشدمان) با احساس افتخار و شعف اعلام کرد معلمشان تحقیق او را به عنوان "برتر" انتخاب نموده است چراکه باقی والدین عزیز از همان گزینهی اول یعنی ویکیپدیا استفاده کرده بودند!
رتبهی چهارم "یازدهدقیقه" پائولو کوئیلو است. بهصورت طبیعی انتظارش را داشتم، چون بالاخره موضوعی دارد که کاملاً مورد عنایت است. "عرفانهای جایگزین" بهطور اعم مورد توجه است و این تیپ عرفان بهطور اخص! جالب است بدانید که یکسوم از این رهروان، کلمه "بدون سانسور" را در عبارت مورد جستجوی خود قید نمودهاند. بههرحال "چایی" هم داغش مورد توجه و عنایت است!
رتبهی پنجم متعلق است به عبارت "عزیز نسین" نویسنده فقید طنزپرداز ترک از ژانر طنز اجتماعی. انتظارش را نداشتم! اصلاً انتظار اینکه با سرچ این عبارت، تنها مطلبی که درخصوص عزیزنسین و یکی از داستانهایش نوشتهام در صدر نتایج جستجو قرار بگیرد را نداشتم. احتمالاً بخشی از این جستجوگران تحت تاثیر امواج ناشی از رویکردهای انتهای عمر ایشان کنجکاو شدهاند بیشتر بدانند. اگر چنین باشد خوشحالم؛ چون احتمالاً با خواندن آن مطلب متوجه میشوند ایشان هیولا نیست!
رتبههای بعدی هم در نوع خود جالباند و جزئیات تصویر پیشگفته را روشنتر میکنند. مثلاً رتبه ششم متعلق به هرمان هسه و "گرگ بیابان" است. این رتبه وزن عرفانهای جایگزین را پررنگتر میکند! بعلاوه اینکه احتمالاً بعد از خواندن این کتاب عجیب، خوانندگانی مثل من در پی این خواهند بود که داستان چی بود!؟ البته با ورود به مطلب من در مورد کتاب متوجه میشوند که من هم مثل خودشانم!!
رتبهی هفتم "خرمگس" است... شور و شوق انقلابی... رتبه هشتم عبارت "پیشنهاد کتاب" و "پیشنهاد رمان" است که امیدوارم دست پر بازگشته باشند. رتبهی نهم متعلق است به "بیشعوری" خاویر کرمنت که یادش بهخیر... در یک برههای از تاریخ مجازی این مرزوبوم، کاربران مدام پیدیاف این کتاب را به یکدیگر توصیه و ارسال میکردند و ظاهراً هنوز هم میکنند.
رتبهی دهم مثل نوبل سال 2010 میماند! یک اعتبار و آبرو برای این جایزه به همراه دارد... "سفر به انتهای شب" و درست در نقطهی مقابل دیدگاه سلین، من خوشبین میشوم از دیدن این عبارت جستجو شده! اساساً این رتبه و رتبههای بعدی من را به یاد انتخابات مجلس و زمان اعلام نتایج میاندازد؛ مثلاً یک لیست از "ائتلاف رمانیت مبارز" آن بالا قرار میگیرد و لیست "ائتلاف رمانیون مبارز" پس از آنها این پایین! (البته گاهی یکی دو تا هم لابلای هم بر میخورند)
شاید علاقمند باشید بدانید رتبههای بعدی به چه کتابها یا نویسندههایی اختصاص یافته است (و بد نیست ثبت شود تا شاید دو سه سال بعد به کار مقایسه بیاید) :
ایتالو کالوینو (مثل فیات که میگویند مشتریان خاص خودش را در ایران دارد!)
خوشههای خشم (اشتین بک را دوست دارم اما حواسم به نفوذ هست!)
محاکمه کافکا (طبعاً برخی پس از خواندن کتاب میخواهند برداشتهای دیگران را بدانند)
دعوت به مراسم گردنزنی (طبعاً متوجه میشوند از برخی کتابها سخت میتوان برداشتی داشت!)
آبروی از دست رفته کاترینا بلوم (هاینریش دوستداشتنی و تا الان این کتابش را بیشتر از باقی کتابهایش میپسندم که تقریباً به قول علما این سلیقه من "شاذ" است)
الیزابت گیلبرت (کاملاً پتانسیل ارتقا را دارد!)
زن در ریگ روان (ادبیات ژاپن طرفداران خاص خودش را دارد و اگزیستانسیالیسم، البته بیشتر)
ظلمت در نیمروز (یک رمان سیاسی خوب)
دل سگ (از بولگاکوف انتظار حضور نمایندهی دیگری را داشتم. اما در کل درونمایههای سیاسی خوشاقبال هستند)
همنوایی شبانه ارکستر چوبها (بالاخره یک ایرانی و چه جالب که یکی از بهترینهای سیسال اخیر به انتخاب اهلفن، اینجا هم در صدر قرار گرفته است)
وداع با اسلحه (همینگوی هم یک برند است و من کماکان حواسم به نفوذ هست)
نامههای صادق هدایت (یادی بکنیم از حسن شهید نورایی عزیز... چه کتابی است این کتاب. مهم.)
خشم و هیاهو (فکر میکنم یکی از صعودهای خوبم بوده است البته با حواس جمع به اون قضیه نفوذ)
ژرمینال (زولا و داستانهای ناتورالیستی... خودم هوس کردم)
آذر ماه آخر پاییز (چه به موقع و چه بهجا... این کار گلستان را دوست داشتم)
تس ، رنجهای ورتر جوان ، ارنستو ساباتو ، رمان فرانسوی ، در قند هندوانه ، طبل حلبی هم در انتهای این لیست 60 تایی پرتکرارهای ورودی از گوگل به وبلاگ من قرار داشتند.
در دوران مدرن دیگه پول و قدرت در انباشت اطلاعاته. دقیقا سبک زندگی و بقای امثال گوگل با خدمات کاملا رایگانش... حالا شما هم به یک منبع مناسب اطلاعات دسترسی دارید و مطمئنا کسایی هستن که بابت این آمار پول خوبی بدن! بازاریابی خواستید من در خدمتم. با ۲۵٪ کمیسیون
سلام
ضمن تایید نظر شما اضافه میکنم که: آقا 25٪ خیلی منصفانه است. قبول دارم
شما استارت کار رو بزن رفیق.
"اطلاعات، قدرت است." احتمالاً خیلی از بزرگان این جمله را گفتهاند اگر نگفتهاند همین الان به نام شان میزنیم.
سلام
میله جان با این توضیح که آمار تو در حدود نه برابر مدادسیاه در بلاگفاست شاید دانستن ده تای اول آنجا برایت جالب باشد:
1.جود گمنام 2.دن کاسمورد 3. تیسین(نقاش) 4.قهرمانان و گورها 5.گرینگوی پیر 6.پرواز ایکار 7.سوم ماه مه(تابلوی گویا) 8. زن در ریگ روان 9.سیمای زنی در میان جمع 10. راز جنگل پیر
سلام بر مداد گرامی
یک نکته را باید تاکید کنم اینها مواردی بود که از گوگل وارد وبلاگ من شده بودند. مسیرهای مستقیم و لینک دوستان و وبلاگهای دیگر جزء این آمار نیستند.
آمار شما در نگاه اول نشان میدهد جمعی از فرهیختگان از طریق گوگل به شما مراجعه کردهاند
آیا واقعاً از مسیر گوگل آمدهاند؟
هر وقت می خواهم وارد وبلاگت شوم رفیق جان به این فکر می کنم الان است که با کتابی مواجه شوم که با احتمال خیلی زیاد نخوانده ام یا با احتمال خیلی بیشتر دوستش نداشته ام. این در صورتی است که من حداقل از ده سال قبل سعیم را کرده ام که به طور متوسط ماهی سه یا دو کتاب بخوانم.
ولی چه جالب که همچنان دلم می خواهد بیایم و وبلاگت را بخوانم.
چه خوب!
سلام
من مسافرانی را که از این ایستگاه بدون توقف نمیگذرند را دوست دارم! اما بحث ریاضی قضیهای که طرح کردی را باید کمی بشکافم:
الف) احتمال اینکه با کتابی که نخواندهام روبرو شوم زیاد است.
ب) احتمال اینکه با کتابی که دوست نداشتهام روبرو شوم بیشتر است.
نتیجه: پس چرا دلم میخواهد به اینجا سر بزنم!؟
جوابهای احتمالی:
1- مادربزرگی داشتیم که چیزهایی را که دوست نداشتیم را طوری به خوردمان میداد که حس میکردیم چیزی را که عاشقشیم میخوریم!
2- پدربزرگی داشتیم که چنان حواسمان را از چیزهای بد پرت میکرد که فقط چیزهای خوب را میدیدیم!
3- این پدربزرگ و مادربزرگ خانهای داشتند که باوجود اینکه میدانستیم آنها دیگر نیستند به آنجا میرفتیم و چیزهای خوب میخوردیم و میدیدیم!
4- من آدم خوششانسی هستم.
درود بر میله بدون پرچم
من هم صرفا بر اساس آمار مراجعات از مسیر جستجوی کلمات کلیدی را گفتم و اگر درست متوجه پرسشت شده باشم باید بگویم حدود 94 درصد از جستجوها از طریق گوگل بوده است.
سلام
فکر کنم تفاوت ماهویای که به چشم میخورد را فقط بتوان اینگونه تحلیل کرد:
1- بدانیم که ایا شما در مورد کتابهای رده بالای لیست من مطلبی نوشتهاید؟ اگر نوشتهاید میزان ورود گوگلی به آن صفحات چقدر بوده است؟
2- بدانیم که تعداد ورود از طریق گوگل به "زن در ریگ روان" در وبلاگ شما چقدر بوده است؟
بههرحال این قضیه بیشتر یک موضوع سرگرمکننده به نظر میرسد تا من فرصت کنم در مورد امپراتوری خورشید بنویسم! البته شاید هم چیزی از درونش دربیاید!
سلام
ولی اسم خودمو سرچ نکرده بودما
دنبال معرفی کتاب بودم.
2 رو نخوندم.3 رو خیلی دوست دارم بخونم."پسرتون خیلی خوشبخته ".5.عزیز نسین رو با وب شما شناختم.ولی نخوندم تا حالا.6
یکبار کتابفروش بهم پیشنهاد کرد بخرم گفتم نه وقتی برا جناب میله سخت بوده من عمرن بفهمم. پوست انداختن هم همینطور 10.انقدر دوست دارم بخونمش ولی دسته دلقکهارو ناتمام گذاشتم.
جالب بود. کلن ایرانیها خود خلاقیت هستن.
من از وبلاگ معرفی کتاب که هم اسم خودمه اینجا رو پیدا کردم.
وای چقدر از این رتبه اول بدم میاد.البته روح مارکز شاد باشه .از صد سال تنهایی هم لذت بردم ولی بعنوان رقیب برای یوسا مثل استقلال برای پرسپولیس بود
یکی از بدبخترین شخصیت هایی که خوندم مادر کاترین تو ژرمینال بود.
بعدش رمانهای ایرانی خوب هم پیدا میشه. مثلن گلشیری. معصوم دومشو خوندین ؟فوق العاده اس.اگه نخوندین میشه بخونیدبرای ما تحلیلش کنید؟سمفونی مردگان معروفی که میگن کپی خشم و هیاهو .ولی من عاشق هر دوشونم.
ببخشید من وبلاگ ندارم اینجا پست میذارم
سلام


ایشان که سرعت رشکبرانگیزی در مطالعه دارند و من هم قبل از وبلاگنویسی گاهی که کتابی میخواندم و دوست داشتم نظر دیگران را بدانم در گوگل سرچ میکردم و از نظر دوستانی مثل ایشان استفاده میکردم.
الان استقلالیها کیف میکنند از این قیاس. خیلی به آنها اعتبار و عزت دادید! البته الان مهاجمین قرمزها کاری کردهاند که آدم انصاف نمیدهد برنده نوبل 2010 را لکهدار نماید
عزیزنسین در نسل ما طرفدار داشت الان بعید است چندان خواهان داشته باشد. سی سال قبل واقعاً یک برند بود و گاهی نویسندگان وطنی به نام او داستان مینوشتند!
در مورد 6 بگویم که طرفداران پروپاقرصی دارد و من البته آدم این ژانر نیستم.
مورد 10 را در فرصت مناسب دریابید.
انتخاب بدبختترین غیرممکن است اما الان آدلف رمان بنژامن کنستان به ذهنم میرسد.
آن کار پیشنهادی را نخواندهام. آینههای دردارش را دارم که سال آینده می خوانم و طبعاً این کتاب را اگر عمری بود از دو سال بعد به آن طرف...! امید به زندگی بیداد میکند!!
قدیمها که وبلاگستان گرمتر بود از این تیپ کامنتها زیاد داشتیم و خیلی هم خوش میگذشت.
سلام

:)
گوگل آمارمنو نداره
به مغزش هم خطورنمیکنه
من چرا اومدم اینجا
من بی ربط ترین وباربط ترین ورودی وبلاگ میله هستم
خوشحالم که کتاب هایی که نخوندیم ودوست نداریم میخونی
سلام
امیدوارم که بتوانم ادامه بدهم. همین قدر که من مرتبط با اینجا هستم، دوستانی که دنبال میکنند مطالب را نیز مرتبط اند. شما که لااقل در این چندسال ارتباط، دو سه تا وبلاگ را فرستادهاید هوا
سلام
قبول دارم مقایسه خوبی نبود.آخه مثلن رقیب بودن یجورایی.ولی واقعن هر نویسنده خوبی حتا ایرانی خیلی راحت میتونه سبک مارکز رو تقلید کنه. نمونه هاش هم هست.ولی عمرن کسی نمیتونه مثل یوسا بنویسه.سبک خودشو داره.
من از مارکز خدابیامرز بدم نمیاد ولی از کتاب عشق در زمان وبا متنفرم. یعنی دلم میخواست آخر کتاب به فلورنتینو؟ی لگد میزدم از کشتی پرت شه تو رودخونه خوراک تمساح ها بشه.
آینه های در دارخیلی خوبه.ولی میتونید تو یک سال استثنا دو کتاب از یک نویسنده بخونیدها .اصلن معصوم دوم داستان کوتاهه و چاپ نشده.تو مجموعه نیمه تاریک ماه هم نیست.باید دانلود کنید. من مطمئنم خوشتون میاد وپشیمون نمیشید .
سلام
همان!! شما نسبت به آن کتاب گارد دارید! در واقع نسبت به آن پیرمردِ رنج کشیده و درد کشیدهیِ عاشق مشکل دارید
حالا تا سال بعد ببینیم چه میشود. اصلاً زنده هستیم و کتاب میخوانیم! معصوم دوم گوشه ذهنم میماند. ممنون.
چه جالب. البته نمی دونم این رتبه ها رو چطور به دست میارید. من خیلی از این قضایا سر در نمی یارم. اما با وجودی که می شناختمت من هم گاهی با سرچ کردن کتابهایی که می خواستم در باره شان بدانم به اینجا راهنمایی شدم :)
اما گاهی شده - قبلن ها البته- اسم خودم رو سرج کردم و با نتیجه فاجعه باری روبرو شدم. به محض زدن اسمم به نام اون هنرپیشه ی بدبخت که فیلمش پخش شد برخوردم و تاسف برای مردمی که اینقدر به دنبال او و صحنه های خصوصی زندگیش بودند
سلام
در بخش آمار وبلاگ قسمتی هست که اطلاعاتی در اختیار صاحب وبلاگ میگذارد. مثلاً میزان ورودیهای وبلاگ از طریق گوگل را نشان میدهد که برای من حدود 40درصد است و همچنین شصت عبارتی که بیش از همه جستجو شده و از آن طریق وارد وبلاگ شدهاند را نشان میدهد. به نوعی آدم دستش میآید که چه خبر است. آمار بهتر البته تعداد کل بازدیدها از صفحات مختلف است (صرفنظر از مسیر ورودی) که حالا سالهای آتی این راه را هم میروم!
صدای اون قضیه را درنیاورید که الان نسل بعدی بیخبرند و اگر بو ببرندیک کمپین در موردش راه میاندازند.
سلام
1. من در مورد ده کتاب اول فهرست تو چیزی ننوشته ام.
2. عدد بازدید جود گمنام که در صدر فهرست جستجوهای مدادسیاه است 50 و عدد زن در ریگ روان 14 است.
3.بار اول فراموش کردم بنویسم که صد سال تنهایی به هیچ وجه یک کار معمولی نیست (اگر منظورت این بوده باشد).
سلام
1- فکر کنم این آمار گوگلی ایراداتی داشته باشد. البته در جزئیات. آمار بازدید هر مطلب، داده بهتری برای تحلیل است، هرچند 5 تای اولی همینها هستند با کمی جابجایی.
2- عدد سفر به انتهای شب من 53 و زن در ریگ روان 31 است. من به این اعداد مشکوکم و یواش یواش باید حرفامو پس بگیرم!! مثلاً زن در ریگ روان 1273 بار بازدید شده است اونوقت یعنی به غیر از این 31 گوگلی باقی موارد از کجا آمده اند!؟
3- صد البته که نیست. هزاران البته که نیست. منظورم این بود اگر که مطلبی در مورد صدسال تنهایی داشتم و در حضور آن مطلب، بازدید بیشتر نصیب عشق در زمان وبا میشد میتوانشتم نتیجهگیری کنم که اقبال به سمت کتاب معمولیتر بوده است.
سلام
جالب بود :)
من هم یکبار در مورد پربازدیدهای وبلاگم نوشته بودم اینجا
http://choobalef.blog.ir/
بعضی وقتها هم ممکنه دلیل بالا رفتن این جستجوها با تحلیلی که براش میکنیم فرق داشته باشه. مثلا بیشترین کتابی که از توی جستجوی گوگل به وبلاگم رسیده بود «داستان خرسهای پاندار که دوستدختری در فرانکفورت دارد» دلیلش این بود که عکس با کیفیتی از این کتاب وجود نداشت و من با ترکیب چند از عکس از اجرای نمایشنامه و جلد و نویسنده یک عکس با کیفیت درست کرده بود و گذاشته بودم توی وبلاگم و بیشتر آدمها درواقع دنبال این عکس بودند!
سلام
این هم یک دلیل جدید برای ورودیهای وبلاگ! جالب بود.
وقتی یک مطلب در ابتدای لیست نتایج جستجوی گوگل قرار گیرد، خود به خود بازدیدهای گوگلی به آن سمت هدایت میشود. فقط نمیدانم به چه علت یک مطلب در صفحه اول نتایج جستجوی گوگل قرار می گیرد. ملاکش چیست؟ تعداد بازدید؟
.....
آدرس آن لینک کامل نیامده است!
خیلی جالب بود، فکر نمی کردم بشه اینقدر ته و توی یه قضیه رو درآورد ؛ بدجوری وبلاگتو دوست داری، بابابزرگ میله!
اون مورد اول معقول به نظر میرسه، مارکز احتمالا محبوب ترین نویسنده ی خارجی تو ایرانه، و به همین دلیل حیفه میله درباره ش مطلب نداشته باشه، شما دوباره دریاب اون کتاب رو؛ اون واقعیت لاتینی که مارکز تو این کتاب رو می کنه، راه رو برای شناختن خیلی از کارهای اون جغرافیا هموار می کنه. معرکه است!
ضمنا ما که قهرمانیم، اما شما یه فکری به حال اون مهاجم تون که روز به روز از خود متشکرتر از قبل میشه، بکنید!⚽️⚽️⚽️
سلام
بله واقعاً دوستش دارم. فکر کنم هرکس دیگری هم جای من بود دوستش میداشت!
خواندن مجدد صدسال تنهایی حتمن حتمن در برنامه من قرار خواهد داشت.
هنوز زوده برای ادعای قهرمانی...خیلی زوده! شما فعلاً این هفته ژنرال را دریابید!!
سلام
مدتیه که ورودیهای گوگلی وبلاگم خیلی بیشتر از لینکهاس و دلیلشم ننوشتن خیلی از دوستانه.
برای من بیشتر بازدیدها مربوط به ترجمهی شعر، دفتر شعر و اسامی نویسندگان و کتابهاست.
اما نکتهی جالب این بررسیها فاصلهی زمانی کلیکهاست که گاهی به 3 ثانیه هم میرسه. این یعنی یه بازدید سرسری و سطحی. البته همیشه هم اینطور نیست.
سلام
البته از آن کلیک های کوتاه را می توان توجیه دیگری هم کرد: گاهی برخی از دوستان صفحات متعددی را باز می کنند تا سر فرصت بخوانند. این دوستان معمولاً از اینترنت زمانی استفاده می کنند. مثل برخی ادارات. مثل خود من!
سلام

یلداتون مبارک
+ من صد بار اومدم تو این پستُ نوشتم ولی نمی شد تا ارسال بشه.
+ به نظرمن مورد عجیبی نیست چونکه وقتی گوگل اعلام می کنه کاربران ایرانی بیشترین سرچُ در زمینه های ... و ... اینا دارند.دیگه تا ته فاجعه فرهنگیُ می شه خوندُ حلوای فرهنگُ هم پختُ خوردشُ بشقابشم شستُ گذاشتش کنار.
+ به نظرم نصف این آمارها + فقط به خاطر کنجکاویه. نصفشم اشتباهی. نصفشم مخاطبین سایلنت هستند. نصفشم مخاطبینی که مثل می یانُ نمی دونن چی بگن.
+ بعد چند تا دونه می موننُ میانُ درباره کتاب می نویسن.
+ برای همین آمارورودی ها بالا هستشُ تعداد کامنت گذارها کم.
سلام
یلدای شما هم با تاخیر مبارک! البته فرقش چند ثانیه است!
حلوا را دوست دارم!
صرفنظر از نیت و کموکیف کسانی که جستجو میکنند و وارد وبلاگ میشوند همین میزان و آمار کلمات جستجو شده نشاندهنده بخشی از ذائقه ماست همانطور که آن آمار ....و.... نشاندهنده برخی زوایای ماست!