میله بدون پرچم

این نوشته ها اسمش نقد نیست...نسیه است. (در صورت رمزدار بودن مطلب از گزینه تماس با من درخواست رمز نمایید) آدرس کانال تلگرامی: https://t.me/milleh_book

میله بدون پرچم

این نوشته ها اسمش نقد نیست...نسیه است. (در صورت رمزدار بودن مطلب از گزینه تماس با من درخواست رمز نمایید) آدرس کانال تلگرامی: https://t.me/milleh_book

کشتن موش در یکشمبه - امریک پرسبرگر

پس از اتمام جنگ داخلی اسپانیا و یکسره شدن کار گروه‌های چپ‌گرا و جمهوری‌خواهان، بخشی از آنهایی که زنده ماندند به تبعیدی خودخواسته در فرانسه تن دادند و با توجه به طولانی شدن حاکمیت فرانکو، خیلی از آنها دور از وطن پیر و فراموش شدند و نهایتاٌ از دنیا رفتند. برخی از آنها قهرمانانی محبوب در نگاه طرفدارانشان بودند اما زندگی در تبعید و روزمرگی و بی‌عملی و قطع ارتباط مؤثر و عوامل دیگر، سکه‌ی آنها را از رونق انداخت. قهرمانِ خوب از نگاه عامه کسی است که جلوی جوخه اعدام یا زیر شکنجه، لبخند بر لب خواسته‌های مردم را فریاد بزند و خود را فدا کند! قهرمانِ خوب قهرمان مرده است.  

******

این داستان از لحاظ زمانی حدوداً دو دهه پس از پایان جنگ داخلی جریان دارد. «پابلو داگلاس» پسر نوجوان یکی از مبارزین قدیمی است که به تازگی دستگیر و زیر شکنجه‌ی عوامل پلیس شهر پامپلونا به سرکردگی «وینیولاس» کشته شده است. در صحنه آغازین داستان پابلو به کمک یکی از بستگانش از مرز فرانسه عبور می‌کند تا خود را به خانه عمویش در شهر «پاو» رسانده و با آنها زندگی کند. آرزوی قلبی او دیدار با یکی از انقلابیون مشهور به نام «مانول آرتیگز» است که در ذهن این نوجوان جایگاه رفیعی دارد؛ تقریباً همان جایگاهی که بیست سال قبل از آن، در میان طیف وسیع‌تری داشته است. علاوه بر این آرتیگز در نگاه او کسی است که می‌تواند انتقام خون پدرش را از وینیولاس بگیرد. خروج پابلو از اسپانیا با بستری شدن مادر آرتیگز در بیمارستان همزمان می‌شود. وینیولاس در نظر دارد از فرصت استفاده کرده و این عنصر سابقه‌دار را به داخل خاک اسپانیا بکشاند. مادر که از این دام‌ باخبر شده علیرغم ضدیت با مذهب و مذهبیون، برای نجات فرزندش به یکی از کشیش‌های فعال در بیمارستان به نام «فرانسیسکو» متوسل می‌شود و...  

داستان در یک بازه‌ی زمانی محدود چند روزه جریان دارد و از دیدگاه چهار شخصیت اصلی داستان (پابلو، مانول، وینیولاس و پدر فرانسیسکو) در قامت راویان اول‌شخص، روایت می‌شود. با توجه به سوابق نویسنده که عمدتاً در زمینه فیلمنامه‌نویسی است، کتاب خیلی تصویری و سینمایی از کار درآمده است. اگر فرصت لازم را هنگام خواندن داشتم حتماً یک‌نفس تا انتهای آن می‌رفتم؛ این یعنی داستان روان و پرکشش است. فیلمی که بر اساس کتاب ساخته شده به مراتب از خود اثر معروف‌تر است: «اسب کهر را بنگر» به کارگردانی فرد زینمان با بازی گریگوری پک، آنتونی کوئین و عمر شریف. فیلم را یکی دو روز پس از خواندن کتاب دیدم. فیلم خوبی بود اما کتاب به مراتب قوی‌تر بود. در ادامه مطلب بیشتر در مورد کتاب خواهم نوشت.

******

امریک پرسبرگر (1988-1902) فیلمنامه‌نویس و کارگردان مجار-بریتانیایی است که دو رمان در کارنامه خود دارد. این رمان در سال 1961 منتشر شده و در سال 1964 بر اساس آن فیلم ساخته شده است. پرسبرگر در راه خلق این کتابِ تریلر گونه، نیم‌نگاهی به زندگی و مرگ یکی از انقلابیون اسپانیایی معروف به «اِل کوئیکو» داشته است.

............

مشخصات کتاب من: ترجمه آرش گنجی، نشر چشمه، چاپ دوم بهار 1393، شمارگان 1200نسخه، 213 صفحه.

............

پ ن 1: نمره من به داستان 3.9 از 5 است. گروه A ( نمره در گودریدز 3.46)

پ ن 2: ترجمه به نظرم خوب بود و در متن هم فقط تعداد انگشت‌شماری غلط تایپی وجود داشت که جای تشکر دارد. فقط در هنگام نوشتن این مطلب با «مانول» مشکل پیدا کردم... به «مانوئل» عادت داریم و گمان هم می‌کنم مانوئل گزینه بهتری است. این را نوشتم که بگویم در ادامه مطلب اگر «مانوئل» دیدید تعجب نکنید.

پ ن 3: کتاب بعدی که در مورد آن خواهم نوشت «فداکاری مظنون X» اثر کیگو هیگاشینو است. پس از آن به سراغ کتاب «مارش رادتسکی» اثر یوزف روت خواهم رفت.

 

ادامه مطلب ...

وقت سکوت - لوئیس مارتین سانتوس

«پدرو» پزشکِ محقق جوانی است که در یک موسسه تحقیقاتی بر روی سرطان کار می‌کند. موضوع تحقیق او این است که سرطان عامل وراثتی دارد یا اینکه محیط نیز در این امر موثر است. در مسیر این تحقیقات نوع خاصی از موش‌های آزمایشگاهی مورد نیاز اوست که از آمریکا وارد می‌شود. دون‌پدرو رویایی در سر دارد و آن‌هم کسب جایزه نوبل است و داستان از زمانی آغاز می‌شود که موجودی موش‌های آزمایشگاهی رو به اتمام است و این موضوع دغدغه ذهنی محقق جوان است. یکی از کارمندان آزمایشگاه به نام «آمادور» به پدرو اطلاع می‌دهد که مدتی قبل یک جفت از این موش‌ها را به یکی از آشنایانش (موئه‌کاس) داده است و برخلاف نرخ بالای مرگ‌ومیر نسبت به نرخ زاد و ولد این موش‌ها در آزمایشگاه که منجر به کاهش تعداد آنها شده است، موش‌های موئه‌کاس رو به فزونی هستند. پدرو برای ادامه تحقیقاتش به همراه آمادور به خانه موئه‌کاس می‌رود تا این موش‌ها را ارزیابی کند. خانه‌ی موئه‌کاس در حلبی‌آبادی در حومه مادرید است. با رفتن پدرو به این مکان سلسله اتفاقاتی رخ می‌دهد که سرنوشت او و اطرافیانش را شدیداً تحت تأثیر قرار می‌دهد...

تم اصلی داستان بزعم من می‌تواند این باشد که چگونه اسپانیایی که نویسنده توصیف می‌کند مردمانش را در میان‌مایگی نگاه می‌دارد و در این محدودیتی که انسان‌ها با آن مواجهند، شرایط اجتماعی و البته تاریخی را مؤثر می‌داند. 

شاید با خواندن دو پاراگراف بالا علاقمند شده باشید که داستان را بخوانید. امر مبارکی است! اما قبل از عملی‌کردن تصمیم‌تان لازم است مختصری در مورد سبک‌وسیاق روایت این کتاب تأمل کنید. چند نکته‌ای را همین‌جا ذکر می‌کنم و باقی را در ادامه مطلب خواهم آورد:

الف) زمان روایت تقریباً خطی است و از این لحاظ فاقد پیچیدگی‌های آنچنانی است.

ب) داستان فاقد فصل‌بندی است اما تکه‌های مختلفی دارد (که مطابق شمارش من 62 بخش است) که با یک سطر فاصله از یکدیگر جدا شده‌اند. این تکه‌ها به یکدیگر مرتبط هستند و در واقع زمانِ خطی روایت همچون نخ تسبیحی این تکه‌ها را به هم مرتبط می‌سازد.

ج) این تکه‌ها از لحاظ نوع روایت سبک‌های متفاوتی دارد: راوی اول شخص (مانند تکه اول و آخر)، تک‌گویی شخصیت‌ها (مانند تکه چهارم)، راوی سوم‌شخص مفسر یا مقاله‌نویس (مانند تکه دوم)، راوی سوم شخص دانای کل (اغلب قسمتها)، گفتار درونی و گفتگوی یک‌طرفه و...  شاید در انتقال از یک تکه به تکه دیگر کمی طول بکشد تا خواننده بتواند بر شرایط قسمت جدید مسلط گردد. گاهی برخی از این تکه‌ها نیاز به خواندن دوباره و سه‌باره یا چندباره دارد.

د) زبان و لحن راوی سوم‌شخص داستان زبانی فاخر است: ارجاعات فراوان به متون و شخصیت‌های اساطیری، متون مقدس، متون ادبی پیشین و... دارد؛ علاوه بر این هم ترکیب‌های بدیع و هم واژه‌سازی‌های جدید در آن دیده می‌شود.

ه) بند بالا برای خوانندگان نابلدی همچون من در فهم جملات ایجاد اشکال می‌کند اما خوشبختانه مترجم محترم به کوشش خودش و احتمالاً رجوع به حل‌المسائل‌های موجود جهت فهم این کتاب، پانویس‌های متعددی تدارک دیده است که این ارجاعات را رمزگشایی می‌کند.

و) جملات داستان عمدتاً جملات بلندی است و با عنایت به پانویس‌های متعددی که در بند فوق اشاره شد، خواندن آنها تمرکز بسیار بالایی را می‌طلبد. این بند اصلاً شوخی‌بردار نیست.

ز) توصیه من این است که در کتابفروشی حتماً تکه دوم (صص 23 تا 28) را بخوانید و اگر به این ارزیابی رسیدید که آدمِ این «میدان» هستید اقدام به خرید کتاب کنید. تکه سوم (ص28) که یک پاراگراف سه جمله‌ای است هم می‌تواند به عنوان تست سریع به کار برده شود.

******

وقت سکوت تنها رمانی است که در زمان حیات لوئیس مارتین سانتوس (1924- 1964) پزشک، روانشناس و نویسنده اسپانیایی منتشر شده است و به قول منتقدین با همین یک اثر بر قله ادبیات اسپانیا در نیمه قرن بیستم ایستاد. او به‌خاطر فعالیت‌ها و گرایشات سیاسی خود چندین بار بازداشت و زندان را تجربه کرد و البته خیلی زود در چهل‌سالگی در یک سانحه رانندگی جان سپرد. چندین سال بعد از مرگش مجموعه داستان‌های کوتاه او و رمان دومش به نام «وقت تخریب» که در مرحله بازبینی توسط نویسنده بود منتشر شد.

.......

مشخصات کتاب من: ترجمه ونداد جلیلی، نشر چشمه، چاپ چهارم پاییز 1398، تیراژ 500 نسخه، 337 صفحه که تقریباً 290 صفحه آن خود داستان است.

پ ن 1: نمره من به رمان 4.3 از 5 است. گروه C (نمره در سایت گودریدز 3.74 در سایت آمازون 4.1 )

پ ن 2: نمره بالا را یک خواننده حرفه‌ای یا یک نویسنده حرفه‌ای قطعاً 5 خواهد دید.

پ ن 3: مطلب دوست خوبم مداد سیاه در مورد این کتاب: اینجا

پ ن 4: کتاب‌های بعدی «ابداع مورل» و «آداب بی‌قراری» خواهد بود.

 

ادامه مطلب ...