میله بدون پرچم

این نوشته ها اسمش نقد نیست...نسیه است. (در صورت رمزدار بودن مطلب از گزینه تماس با من درخواست رمز نمایید) آدرس کانال تلگرامی: https://t.me/milleh_book

میله بدون پرچم

این نوشته ها اسمش نقد نیست...نسیه است. (در صورت رمزدار بودن مطلب از گزینه تماس با من درخواست رمز نمایید) آدرس کانال تلگرامی: https://t.me/milleh_book

رنج های ورتر جوان یوهان ولفگانگ گوته

 

 

ورتر (werther) اشراف زاده جوانی است که از دانشگاه در رشته حقوق فارغ التحصیل شده است و برای استراحت وارد شهر کوچک ییلاقی می شود. در یک مهمانی با شارلوت (دختر قاضی محلی) آشنا می شود و دل بسته او می گردد. شارلوت اما به مردی شریف (آلبرت) وعده داده شده است! مثلثی عشقی شکل می گیرد و همه چیز مهیای رنج کشیدن ورتر جوان می شود و...

دوست خطرناک

 بخش اعظم داستان , نامه هایی است که ورتر به دوستش ویلهلم می نویسد و در آن به شرح افکار خود و ماجراهایی که بر او گذشته است می پردازد و از این طریق داستان و روند آن شکل می گیرد.غیر از این نامه ها یکی دو نامه خطاب به شارلوت است و بخش کوچکی هم دست نوشته و ...

کل داستان در واقع برگرفته از وقایعی است که بر نویسنده رفته است. گوته این کتاب را در سن 24 سالگی نوشت و شهرتش با این کتاب عالمگیر شد.شهرت کتاب به اندازه ای بود که تا مدتها مردان جوان به سبک ورتر لباس می پوشیدند و دختران به تقلید از شارلوت... و همین جا باید توجهی بکنیم به حال و احوال شارلوت و آلبرت واقعی که چه کشیده اند پس از شهرت این کتاب! در کتاب شخصیت ها طوری معرفی شده اند که پس از مدت کوتاهی مابه ازای واقعیشان تابلو شدند...گوته حتا نام شارلوت را تغییر نداده است و فقط به تغییر رنگ چشمان او از آبی به مشکی اکتفا کرده است!! و یا همسرش(کستنر) که از دوستان عزیز گوته بوده است به همین ترتیب(...مردم پیوسته سوالاتی شخصی از او می پرسند و برای لحظه ای ,آسوده خاطرش باقی نمی گذارند...) و گوته هم طی نامه ای به کستنر چنین دلداری می دهد: به شارلوت بگو که نامش,به وسیله هزاران دهان عاشق, با اخلاص و ارادت و احترامی تب آلودبیان شده است و این امر می تواند بسیاری از مشکلاتی را که برایتان فراهم آورده است , به راحتی بزداید...! (علامت تعجب از مقدمه نویس فرانسوی است! نه من)

به هر حال این زوج جوان از انتشار کتاب شدیدن آزرده می شوند و چهار دختر و هشت پسر به دنیا می آورند تا بصیرت خود را به رخ جهانیان بکشند! اما از حق نباید گذشت که به قول یکی از دوستان آلبرت: داشتن دوستی که نویسنده باشد, به راستی خطرناک است.

تاریخ گذاری تمدن اروپایی

اگر از دید تاریخ رمان به کتاب نگاه کنیم یا اگر به تاریخ ادبیات آلمانی توجه کنیم بی شک این کتاب , رمان مهمی است. در پست قبل به مقدمه این کتاب و مختصات زمان نگارش این کتاب(1774) اشاره ای شد. پیر برتو به وضعیت پاریس و لندن و نویسندگانی که در آن سالها در این دو شهر حضور داشتند (ولتر , روسو, استرن و...) و تاثیرات آنها بر یکدیگر و بر مردم پرداخته است و بعد اشاره نموده که در آلمان اما هیچ خبری نیست... کشوری که از 26 میلیون جمعیتش فقط صدهزار نفر باسواد بودند. فردریک دوم پادشاه روشنفکر آلمان در نوشته ای در همان سال 1774 ناامیدانه از عدم وجود ادبیات آلمانی صحبت می کند و از بیسوادی و زبانهای متعدد محلی و عدم امکان ارتباط مردم و نبود کتب دستور زبان و ... و در آخر چنین می گوید: مادامی که هیچ نوع ادبیاتی شایسته و لایق در زبان و فرهنگ آلمان وجود نداشته باشد, به امید هیچ پیشرفتی نمی توان نشست؛ و این کار مستلزم رفت و آمد چندین نسل دیگری از آلمانی هاست...درست مانند هنگامی که حضرت موسی از نقطه ای در دوردست به تماشای سرزمین موعود پرداخت, من نیز این واقعه را برای زمانی بسیار دور در آینده می نگرم و گمان نمی کنم که این واقعه در زمان حیات من به وقوع بپیوندد...

دقیقن در همین سال ورتر جوان نوشته می شود و در صدر قرار می گیرد و همه جای اروپا را تسخیر می کند, به گونه ای که از "تب ورتری" صحبت به میان می آید و چیزی به نام ادبیات آلمانی شکل می گیرد و در همان سال اولین فرهنگ لغت آلمانی منتشر می شود (این هم از باب امید دادن!).ظرف 150 سال , پانزده ترجمه به زبان فرانسه از این رمان به چاپ رسیده است.نویسندگان زیادی از این کتاب تاثیر پذیرفتند, از شاتو بریان تا استاندال و...(مثلن از جنبه ورود طبیعت و توصیف مناظر طبیعی به رمان)... لامارتین از بارها و بارها مطالعه این کتاب گفته است و یا مثلن ناپلئون مطابق اقرار خودش شش یا هفت بار این کتاب را خوانده است!

در باب جریان ساز بودن این کتاب می توانید به این لینک هم مراجعه نمایید...البته خطر لوث شدن داستان را دارد. برداشت ها و برش هایی از کتاب را در ادامه مطلب می آورم.

***

این کتاب که در فهرست 1001 کتابی که قبل از مرگ , خواندنشان توصیه شده است حضور دارد تا کنون چندین بار به فارسی ترجمه شده است (ترجمه اول آن که در زمان پهلوی اول به چاپ رسیده گویا تیراژ ده هزار نسخه ای داشته ! گاهی آدم به نظرش میاد که داریم برعکس میریم!!):

سرگذشت ورتر  نصرالله فلسفی  بنگاه مطبوعاتی پروین (1317؟ - چاپ سوم)

رنج های جوانی ورتر  زهرا خانلری  (1332)

رنج های ورتر جوان  فریده مهدوی دامغانی  انتشارات تیر (1381)  (کتابی که من خواندم)

غم های ورتر جوان   ابوذر آهنگر  نشر نادی (1383)

رنج های ورتر جوان  محمود حدادی  نشر ماهی (1386)

رنج های ورتر جوان  سعید فیروز آبادی  نشر جامی (1388)

ادامه مطلب ...