میله بدون پرچم

این نوشته ها اسمش نقد نیست...نسیه است. (در صورت رمزدار بودن مطلب از گزینه تماس با من درخواست رمز نمایید) آدرس کانال تلگرامی: https://t.me/milleh_book

میله بدون پرچم

این نوشته ها اسمش نقد نیست...نسیه است. (در صورت رمزدار بودن مطلب از گزینه تماس با من درخواست رمز نمایید) آدرس کانال تلگرامی: https://t.me/milleh_book

چه کسی از دیوانه ها نمی ترسد؟ مهدی رضایی

 

آرمان پاکروان(راوی داستان) معلم جوانی است که ادبیات درس می دهد و همسرش نیز در یک مجله خانوادگی مشغول به کار است و در آپارتمانی زندگی می کنند که یک پیرمرد وبلاگ نویس هم در همسایگی آنهاست. همسایه ای که گاه راوی را خفت می کند تا مطالب وبلاگ یا ایمیل های فورواردی را برایش بخواند. همسرش هم نامه ای طولانی از یکی از خوانندگان مجله را به خانه آورده و بلند بلند می خواند (نامه در مورد بلاهایی است که بر سر دختر جوان آمده است که منتهی به انجام قتلی شده است). راوی که علاوه بر اسم در رسم هم پاک روان است و خودش هم در همان صفحات ابتدایی چندبار به این موضوع اعتراف می کند, دیالوگ هایی با یک موجود ذهنی به نام نسترن دارد در مبحث خیانت و ...و علاوه بر اینها یک مزاحم تلفنی هم هست که همزمان به زن و مرد در باب خیانت طرف مقابل آگاهی می دهد و چندین اتفاق دیگر...

نکاتی چند در مورد کتاب در قالب طنز:

1- آرزوی راوی این است که اثبات کند دیوانه است(ص9) به نظرم به آرزویش رسیده است. اما اگر بگوییم همین که راوی در اثبات حرفش موفق بوده است دلیل بر موفقیت داستان است, در جواب می توان گفت که همان پاراگراف دوم کفایت می کرد... همان جایی که راوی از بلند بلند صحبت کردن زن ولگرد(به زعم راوی) در مترو, در باب قیمت کارش, عصبانی می شود و با او جر و بحث می کند و در انتها به صورت ناجوانمردانه ای مانتوی زن را جر می دهد و از پشت شیشه های مترو برایش بیلاخ نشان می دهد ,مد نظرم است... کفایت داشت! اگر کار زن را گناه بدانیم و مجازاتش را هم درست بدانیم , حکم بلند بلند فکر کردن راوی در قالب داستان چیست!؟

2- در اوایل فصل دوم, راوی در خصوص نامه آن خواننده مجله نکته بسیار مهمی را بیان می کند که باید آویزه گوشمان بکنیم: آهان پس این هم یکی از آن هاست که فکر می کند اتفاقات زندگی اش آن قدر مهم است که همه مردم باید بدانند...  

3- "با تمام نفرتم باز هم دوستش داشتم"(ص21)... جاذبه و دافعه که می گفتند یعنی این ها!  

4- گنجاندن ایمیل های فورواردی (نظیر خوردن جنین در چین ) و یا آوردن عکس های ایمیل(همان شیری که آهوی حامله را شکار می کند و بعد از غصه دق می کند) در داستان انصافن ابتکار جدیدی است... اما هر ابتکار جدیدی لزومن دلچسب نیست. حالا همینجا که صحبت شد, ایمیل خوردن جنین را در چند سال گذشته چندین بار دریافت کرده ام اما چون آدم شکاکی هستم توی کتم نمیره که این واقعی باشه...کسی حجت بهتری داره در این زمینه؟! 

(باقی در ادامه مطلب) 

*** 

مشخصات کتاب: نشر افکار , چاپ اول 1389 , 130صفحه , تیراژ1100 نسخه ,قیمت 3500 تومان 

ادامه مطلب ...