میله بدون پرچم

این نوشته ها اسمش نقد نیست...نسیه است. (در صورت رمزدار بودن مطلب از گزینه تماس با من درخواست رمز نمایید) آدرس کانال تلگرامی: https://t.me/milleh_book

میله بدون پرچم

این نوشته ها اسمش نقد نیست...نسیه است. (در صورت رمزدار بودن مطلب از گزینه تماس با من درخواست رمز نمایید) آدرس کانال تلگرامی: https://t.me/milleh_book

خرمگس اتل لیلیان وینیچ

 

خرمگس  اتل لیلیان وینیچ

فایده پیمانها چیست, این پیمانها نیستند که در میان مردم بستگی ایجاد می کنند. اگر انسان احساسی خاص نسبت به چیزی داشته باشد, این احساس او را بدان وابسته می سازد; ولی اگر چنان احساسی در او نباشد هیچ عاملی قادر به ایجاد چنان وابستگی ای نخواهد بود.

خشونت اگر اجتناب پذیر باشد جنایت است. (کارل پوپر)

***

ایتالیای ابتدای قرن 19 تحت سلطه امپراطوری اتریش به هشت ایالت پاپ نشین تقسیم شده بود که حاکمیتی دوگانه شامل فرمانداری منصوب امپراطور و کاردینالی منصوب پاپ داشت و لذا واتیکان نیز از اشغالگران اتریشی حمایت می نمود. مبارزینی که برای استقلال و اتحاد ایتالیا فعالیت می کردند از هر دو سو مورد سرکوب قرار می گرفتند. در چنین فضایی آرتور جوانی 18 ساله, کاتولیکی مومن و پرشور که وارد سازمان "ایتالیای جوان" شده است (سازمانی که رهبر آن انقلابی مشهور ایتالیایی ژوزف مازینی است – سریال گاریبالدی یادتان هست؟). آرتور در خانواده ای ثروتمند و انگلیسی تبار ساکن ایتالیا(صاحب شرکت کشتیرانی) و از مادری ایتالیایی و کاتولیک به دنیا آمده است. او روابطی عمیقاً عاطفی با کشیشی نیک سرشت و پرهیزکار و دانشمند به نام پدر مونتانلی دارد. بر اثر خطایی سازمان لو می رود و آرتور و جمعی دیگر دستگیر می شوند. آرتور در زندان مقاومتی درخور تحسین می کند. پس از آزادی در برخورد با دختری که عاشقانه دوستش دارد (جما) و از اعضای سازمان است متوجه می شود که آنها او را مسئول لو رفتن سازمان می دانند و جما او را با خشونت طرد می کند (شکست عشقی) و متعاقب آن متوجه دروغ و نیرنگ عواملی از کلیسا می شود که تاپیش از آن اعتماد کاملی به آنها داشت (شکست عاطفی- اعتقادی). پس از این دو واقعه مسیر زندگی اش دچار تغییر اساسی می شود و....

برخلاف شهرتی که رمان خرمگس به عنوان یک رمان سیاسی دارد به نظرم بیشتر یک رمان عاطفی عاشقانه است. البته طبیعی است که با توجه به شخصیت اول داستان که مبارزی انقلابیست , چنین شهرتی داشته باشد. اما به هر حال به نظرم رمانی بود در ستایش مبارزه تا تحلیل پیچیدگی های مبارزه, ستایشی احساسات برانگیز.

مسیح تاریخی , مسیح انقلابی:

تربیت مذهبی آرتور جوان سبب شده تا او این اعتقاد را داشته باشد که کلیسا راهنمای ملت است و نهایتاً در کنار مردم قرار خواهد گرفت. به همین سبب از عشق خدا و ایتالیا دم می زند اما در برخورد با واقعیات عینی به پوچ بودن این عقیده پی می برد. فساد و دروغ و نیرنگ کشیش ها را می بیند و نه تنها از مذهب بریده می شود بلکه متنفر و بیزار می شود. از این زاویه یک رمان ضد مذهبی تلقی می شود. رنج هایی که آرتور با آن روبرو می شود و زخم هایی که می خورد , چیزی از مصائب مسیح کم ندارد; یک مسیح نوین در برابر آنچه که مذهبیون به آن معتقدند. مسیحی که برای آزادی جامعه مبارزه می کند و خود را به خطر می اندازد.

ما مرتدین بر این عقیده ایم که اگر مردی ناگزیر از تحمل چیزی است, باید آن را به بهترین وجهی تحمل کند, و اگر در زیر آن پشت دو تا نماید, وای بر احوال او. اما یک مرد مسیحی, مویه کنان, به خدا یا مقدسین خود روی می آورد, و اگر آنان یاریش ندادند, متوجه دشمنان خود می شود; او همیشه قادر به یافتن پشتی است که بار خود را بر آن انتقال دهد.

انقلاب یا اصلاح:

سوالی که البته در مورد فضای این رمان موضوعیت چندانی ندارد, چرا که یک طرف حکومتی اشغالگر است که با اعمال خشونت , مخالفین را در موقعیت استفاده از خشونت دفاع قرار می دهد. این مجوز به نظر من چندان مزیتی برای مخالفان ندارد چرا که خشونت همواره انسان را به خشونتی عمیق تر می کشاند (خون به خون شستن محال آمد محال).

انقلاب می تواند یک تغییر بنیادین مسالمت آمیز یا یک تغییر بنیادین خشونت آمیز باشد که شق دوم معنای رایج انقلاب است. انقلاب علیه دیکتاتوری ها به خاطر ماهیت و طرز عمل حکومتهای دیکتاتور , معمولاً یک واژگونی خشونت آمیز خواهد بود که متاسفانه به ندرت منتهی به برچیده شدن بساط دیکتاتوری می شود و اغلب همان سازوکار حاکم می شود: انقلاب قرن 17 انگلستان به دیکتاتوری کرامول , انقلاب فرانسه به دیکتاتوری روبسپیر و ظهور ناپلئون و انقلاب روسیه به دوران استالین و هکذا و کذا و کذا...

تغییرات مسالمت آمیز (و به قول مرحوم بازرگان گام به گام) این امکان را فراهم می کند تا نتایج و پیامدهای ناخواسته اقدامات را کنترل و اصلاح نمود. راهبری یک حرکت اصلاحی این چنین , البته کار هر رهبر یا هر جامعه ای نیست.

نزدیک به این موضوع دیالوگی بین جما و آرتور در پاره دوم رمان شکل می گیرد که جالب توجه است:

]جما[ :... هر کشتار فقط پلیس را شریرتر می سازد و مردم را به تجاوز و وحشی گری بیشتر خو می دهد. و شاید آخرین وضع اجتماع , بدتر از نخستین وضع آن شود.

]آرتور[ :... بدون تردید , این بهتر از آن است که مردم به یک اطاعت و فرمانبرداری غیر ارادی خو بگیرند.

]جما[ :... کوتاه کردن دست حکومت فی النفسه پایان کار نیست بلکه وسیله ای برای رسیدن به پایان کار است و آنچه که ما واقعاً در طلبش هستیم دگرگون ساختن روابط میان انسانهاست , آن وقت باید به نحو دیگری دست به کار شوید. عادت دادن مردم نا آگاه به منظره خون , طریقه بالا بردن ارزشی که آنان برای حیات بشری قایلند, نیست.

***

این کتاب حداقل سه بار ترجمه و یک بار نیز تلخیص شده است. کتابی که من خواندم چاپ چهاردهم ترجمه خسرو همایون پور توسط انتشارات امیرکبیر بود (423 صفحه سال1388 قیمت 4000تومان) . ترجمه حمید کمازان (چاپ سومش در سال 1362 با قیمت 30تومان و در 349 صفحه - نشر عارف) و ترجمه داریوش شاهین و سوسن اردکانی (انتشارات نگارستان کتاب ,سال1387 در 500صفحه و قیمت 7500 تومان) و یک بار هم توسط انتشارات امیرکبیر و ترجمه و تلخیص مصطفی جمشیدی (112 صفحه سال 1389) منتشر شده است.

......

پ ن 1: نمره کتاب 3.5 از 5 می‌باشد.

مزرعه حیوانات جورج اورول

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

دل سگ میخائیل بولگاکف

  

می توانی لطفاٌ به من بگویی وقتی هر روز خدا زنهای دهاتی قادرند اسپینوزای واقعی بزایند, چرا باید اسپینوزای مصنوعی ساخت؟

سگی گرسنه و مجروح در سرمای مسکو در حال ولگردی است. جنتلمنی از راه می رسد, پروفسور فیلیپ فیلیپویچ, جراح متخصصی (متخصص بازگرداندن جـوانـی‌!) که در تمام اروپا معروف است. تکه ای سوسیس به سگ می دهد و او را با خودش به آپارتمانش می برد و به او رسیدگی می کند. پس از مدتی عمل جراحی خاصی روی سگ انجام می دهد و ...

خوب تا اینجای کار شاید به نظر نیاید که ما با یک رمان سیاسی روبرو هستیم اما نویسنده در خلال داستان ناهنجاریهای موجود در روسیه پس از انقلاب اکتبر را با سلاح طنز و هجو بیان می کند و البته کمی پا را فراتر می نهد و برخی اصول انقلاب را نیز هجو می کند:

نمی شود در خدمت دو خدا بود! نمی شود در آن واحد هم ترامواها را تمیز کرد و هم سرنوشت گداهای اسپانیایی را روشن کرد! هیچ کس نمی تواند چنین کاری بکند, دکتر; و بالاتر از همه, این کار, کار آدمهایی نیست که دویست سال از باقی اروپا عقب ترند و تا کنون حتی نتوانسته اند درست و حسابی دکمه شلوار خودشان را هم بیندازند!

طبیعی است که پس از هر انقلابی فضا برای روی کار آمدن برخی انسانهای بی صلاحیت آماده می شود و چه بسا چنین افرادی آرمانهای انقلاب را نیز لجن مال کنند. حال در نظر بگیرید که شعار محوری انقلاب روسیه دیکتاتوری پرولتاریا بود و داعیه روشنفکران سپردن زمام امور به دستان طبقه کارگر با هر سطحی از شعور بود و دیدیم که فرصت طلبان با همراه کردن توده بی شکل و شعور مردم تمام رقبا و حتی همان روشنفکران فوق الذکر را از صحنه حذف نمودند. و لذا مترجم انگلیسی کتاب (روسی به انگلیسی , مایکل گلنی 1968) چنین می گوید:

بـدبختانه انقلابیون موفق‌، حـتی وقـتی بـه اشـتباه خـود پـی مـی‌برند، نـمی‌توانـند ... روند تاریخ را برگردانند. پیام تلخ کتاب این است‌کـه روشنفکر روسی ‌که مبنای انقلاب را گذاشت‌، محکوم به زندگـی ‌و سـرانـجام تـن دادن بـه حکومت نژادی از شبه انسانهای خام طبـع و بی‌ثبات و بالقوه وحشـی است‌، کـه خود ایجادش کـرده است‌... نتیجه تفویض قدرت به چنین انسانهایی فاجعه‌بار خواهد بو‌د؛ در واقع ده سال بعد تر‌ور استالینی دقیقا با همین نوع‌ کودنهای سنگدل و وحشی اجرا شد کـه بولگاکف آن را در این داستان رعب‌آور پیامبرگونه هجو می‌کند.

چنین مردمی که با یک ساندیس (ببخشید سوسیس) قلاده بر گردن می اندازند و هیچ تصوری از معنی دقیق قلاده در زندگی ندارند, مردمی که با چند بار ارضای غریزه شکمی و... سوسیس دهنده را به مقام الوهیت می رسانند (قلاده و الوهیت هر دو از متن کتاب اخذ شده است و به شرایط حال حاضر ربطی ندارد!) وقتی به قدرت برسند چنان کنند که شنیده ایم...

البته شاید بعضاٌ به نظر برسد که قلم بولگاکف زیادی تند و تیز است اما اگر کسی حق ندهد ما حق می دهیم:

فیلیپ فیلیپویچ فریاد زد: تو متعلق به پست ترین مرحله تکاملی. هنوز در مرحله شکل بندی هستی. از نظر هوش ضعیفی. تمام اعمالت صرفاٌ جانوری است. با این حال به خودت اجازه می دهی , با حالتی تحمل ناپذیر و کاملاٌ خودمانی در حضور دو فرد تحصیل کرده , در مقیاس جهانی, با حماقتی به همان درجه جهانی, درباره توزیع ثروت اظهار نظر کنی...در عین حال خمیر دندان هم می خوری...

***

این کتاب در سال 1925 نوشته شده است , یعنی در اوایل حکومت کمونیستی... و تر جمه آن به فارسی را مهدی غبرایی انجام داده است (1380) و انتشارات کتابسرای تندیس آن را در 173 صفحه چاپ نموده است (کتاب من چاپ چهارم 1388 است به قیمت 2700 تومان).

من هر چه گشتم متوجه نشدم که قبل از این ترجمه آیا ترجمه دیگری هم داشته است یا خیر؟ قرائن و شواهد حاکی از این امر است که قبلاٌ هم ترجمه شده است چرا که در ویکی پدیا ذیل عنوان "دل سگ" و زیر تیتر واکنش در ایران, به سخنرانی مقام رهبری در جمع هنرمندان در سال 1370 اشاره دارد که در آن صحبت این رمان به عنوان یک رمان هنرمندانه ولی ضد انقلاب می شود و... (دوستان حتماٌ مراجعه کنند جالب است) ...

کتاب "مرشد و مارگریتا" از این نویسنده در لیست 1001 کتاب وجود دارد.

پی نوشت: از امروز شروع به خواندن طبل حلبی گونترگراس کردم ولی به دلیل قطوری کتاب و عدم امکان حمل آن در مترو و... فقط در خانه به این امر مشغولم و همزمان در مترو مشغول نمایشنامه باغ وحش شیشه ای تنسی ویلیامز هستم پس احتمالاٌ پست بعدی باغ وحش شیشه ای خواهد بود.

..................

پ ن : نمره کتاب 3.8 از 5 می‌باشد.

ظلمت در نیمروز آرتور کستلر

 

 

نیکلای سلمانویچ روباشوف از انقلابیون کهنه کار روسیه است: عضو سابق کمیته مرکزی حزب, کمیسر سابق خلق, فرمانده سابق لشگر2 ارتش انقلابی, دارنده نشان افتخار انقلاب به خاطر بی باکی در برابر دشمن خلق و... و در عکس دسته جمعی رهبران انقلاب در کنگره اول حضور دارد. حالا فردی با این سابقه درخشان انقلابی به دهه 1930 رسیده است زمانی که تصفیه های خونین از غیر خودی ها به خودی ها رسیده است... داستان با کابوس چندباره دستگیری روباشوف شروع می شود که این بار به حقیقت می پیوندد. جرم!؟ همان اقدام علیه امنیت ملی خودمان است با یک کمی این طرف و اون طرفتر و چند چیز واهی دیگر. و این کتاب شرح داستان روباشوف است از بازجویی ها و نحوه شکستن و اعتراف کردن و اقرار علیه خود که البته واضح است که به کجا ختم می شود.

در شوروی نیز تیغ حذف ابتدا از دگراندیشان شروع و بعدها به جناح های داخلی کشیده شد و این روند ناب گرایی به همین صورت ادامه یافت و نظام به جایی رسید که تاب تحمل کوچکترین انتقاد را نداشت. البته انتقاد جای خود را دارد بهتر آن است بگوییم تاب تحمل کوچکترین اختلاف سلیقه را نداشت.مواردی که در داستان ذکر می شود شاید به نظر کمدی بیاید ولی برگرفته از واقعیت و منطق حاکم است.

 

ادامه مطلب ...