در چند مطلب آتی، با بخشهای مختلفی از کتاب روح پراگ اثر ایوان کلیما همراه خواهیم بود. کلیما در سال 1931 در کشور چکسلواکی سابق به دنیا آمد. تا شروع جنگ کلمهی "یهودی" به گوشش نخورده بود اما چون والدینش به صورت شناسنامهای یهودی محسوب میشدند سرانجام گذارشان به اردوگاههای نازی افتاد و بدینترتیب ایوان، دوران کودکیاش را با نازیها گذراند. او دوران جوانی را هم با کمونیستها سپری کرد و در نتیجه فقط توانست چند سالی را به کار روزنامهنگاری بپردازد و باقی ایام به ممنوعالقلمی و ممنوعالانتشاری مشغول بود تا اینکه بلوک شرق دچار فروپاشی شد. البته در فرایند فروپاشی نویسندگان نقش قابل توجهی داشتند و همین امر موجب شد دیگران حواسشان بیشتر به نویسندهها باشد!!
این مجموعه حاوی مقالات در زمینههای مختلفی است... ادبیات... سیاست... خاطرات و موضوعات شخصی و...
........................................
تجربههای سخت، بهخودی خود، راه خرد را نمیگشایند!
درکی که به آن رسیدم و سعی کردم در نثرم بیان کنم، این بود: تجربههای خارقالعادهای که در این قرن چه به عنوان فرد، و چه به عنوان گروه، از سر گذراندهایم میتوانند سخت به بیراههمان بیاندازند. ما متأثر از شوق نتیجهگیری از تجربهی تلخمان به ارتکاب اشتباههای ویرانگری سوق داده میشویم، که به جای آنکه ما را به وضعیت آزادی و عدالتی که آرزوی دستیابی به آن را داریم نزدیکتر کنند، بهجهت عکس سوقمان میدهند. تجربههای سخت، به خودی خود، راه خرد را نمیگشایند. تنها در صورتی میتوانیم به خرد دست یابیم که قادر باشیم از دور به قضاوت دربارهی تجربیاتمان بنشینیم. (روح پراگ - کودکی تقریباً عجیب و غریب، ص30)
فیالواقع باید حواسمان جمع باشد، تجربهی زیستن و ضربه خوردن از ناحیه تعصبات و خشکمغزیها لزوماً منجر به رویش آزاداندیشی و رواداری در ما نمیشود؛ بلکه اتفاقاً محتمل است که در فضایی باز و مهیا، خودمان را دچار و آلودهی تعصب و خشکمغزی دیگری بنماییم.
........................................
حالا به ادامه مطلب بروید و در انتخابات کتاب شرکت نمایید. از هر گروه به یک گزینه رای بدهید تا در برنامه بعدی قرار گیرد.
......
پ ن 1: مطالب بعدی درخصوص کتابهای راسته کنسروسازی (اشتاینبک) و احضاریه (جان گریشام) خواهد بود.
ادامه مطلب ...
عجیب است! نه به نوشتن مطلب برای وبلاگم میرسم و نه به خواندن مطالب دوستان و نه حتا به کامنتها... نه به صفحات اجتماعی و گروههای مجازی میرسم و نه به دیدار غیرمجازی دوستان و اقوام... رؤسای مربوطه نیز معتقدند که از کارهایم عقب هستم. کارهای اداری-شخصی زمینمانده و نیمهکاره هم که... خوابم هم که به میزان کاملاً مشهودی کم شده است. تلویزیون هم که نمیبینم. در خانه و محل کار هم که کتاب نمیخوانم. پس علت چیست!؟
ما دیگر زمان حال را در آرامش نمیگذرانیم بلکه مدام در تلاشیم که خود را برای آینده آماده سازیم. (اومبرتو اکو – از کتاب رهایی نداریم)
این جمله البته جواب سوال بالاتر نیست اما مدخل خوبی است.
*****
صبح که از ایستگاه مترو بیرون میآییم، اتوبوسی را که باید برای رسیدن به محل کار سوار آن شویم، میبینیم که در افق دیدمان محو میشود. البته اتوبوس بعدی در ایستگاه منتظر ماست. سوار اتوبوسِ منتظر میشویم. راننده پشت فرمان در انتظار رسیدن به زمان دقیق حرکت است و به همین خاطر ما دقایقی را نشسته و ایستاده، با انتظار راننده همراه میشویم. بالاخره زمان حرکت فرا میرسد و رانندهای که خونسردی خودش را در قبال غرولند مسافران معمولاً حفظ میکند، اتوبوس را به حرکت درمی آورد و ما در حالی از محوطه ایستگاه خارج میشویم که در افق دید برخی از هموطنانمان محو میشویم!! مسافرانی که از قطار بعدی مترو پیاده شدهاند و برخی از آنها دواندوان به سوی اتوبوس میآیند و البته که هیچگاه نمیرسند!
کاملاً بدیهی است که امثالِ من، فردی را که در آینده بتواند ساعت حرکت اتوبوسها را با ساعت رسیدن مترو به ایستگاه تنظیم کند، نابغه بدانیم. من به "برجام" و حل این مشکل بسیار امید بسته بودم لیکن ظاهراً بدعهدی آمریکاییها را دست کم گرفته بودم لذا تا اطلاع ثانوی ضمن تاکید بر حفظ حجاب، تکرار میکنم، تکرار میکنم که ما باهوشترین مردم روی زمین و باهوشترین ایرانیان، از زمان مادها تاکنون هستیم.
*****
حالا از بین کتابهای زیر دو گزینه را انتخاب کنید. فرض کنید که در یک اتاق محبوس هستید و این پنج کتاب در دسترس شماست... کدام کتابها را برای خواندن انتخاب میکنید؟
الف) اتاق – اِما دوناهیو (راوی کودکی 5ساله است که به همراه مادرش در اتاقی محبوس است. او در همین اتاق به دنیا آمده است و دنیای بیرون را ندیده است)
ب) در انتظار گودو – ساموئل بکت (یکی از مهمترین نمایشنامههای قرن بیستم)
ج) دیو باید بمیرد – سسیل دیلوئیس (یک رمان جنایی)
د) زنی که گریخت – دی.اچ.لارنس (داستان زنی که همسر و فرزندانش را رها میکند و به سوی آیندهای ناشناخته میگریزد)
س) ماشین زمان – جی.اچ.ولز (پدر جد فیلمها و سریالهایی که با مضمون سفر به آینده روایت میشوند)
"چرخاندن یا کلیک کردن. این نکته بسیار آموزنده است. برای خواندن کتاب چشممان از چپ به راست و از بالا به پایین حرکت میکند. در خطوط عربی، فارسی و عبری برعکس است. چشم از راست به چپ حرکت میکند. گاهی از خودم پرسیدهام آیا حرکت دوربین در سینما، تحت تاثیر این دو حرکت قرار ندارد؟ تراولینگ در سینمای مغربزمین، بیشتر از چپ به راست صورت میگیرد درحالیکه در سینمای ایران، اگر بخواهیم تنها از همین کشور یاد کنیم، اغلب عکس آن را دیدهام. چرا نباید تصور کنیم که عاداتمان در مطالعه کتاب، میتواند در نحوه دیدمان تاثیر بگذارد و در حرکات غریزی چشم هایمان؟"
"هنوز میتوانیم متنی را که پنج قرن پیش چاپ شده است، بخوانیم. اما دیگر نمیتوانیم یک کاست الکترونیکی یا یک CD-ROM را که چند سال بیشتر از عمرش نگذشته است، بخوانیم یا ببینیم. مگر اینکه رایانههای کهنهمان را در زیرزمین خانهمان نگهداریم."
...............................
گزینههای انتخابات، داخلی هستند که در ادامهی مطلب خواهید دید. لطفاً به دو گزینه رای بدهید.
پ ن: ما آدمهای عجیبی هستیم! عده ای معتقدند که حملهی اعراب باعث شد تبدیل به چنین موجوداتی شویم. عدهای معتقدند که حملهی مغول چنین بلایی را سر ما آورد. عدهای معتقدند که این دو در کنار هم موجب شدند... عدهای برآمدن صفویه را سرمنشاء سقوط دانستند و عدهای هم سقوط صفویه را... عدهای ضعف قاجاریه را علت عقبماندگی ما دانستند و عدهای به همین سبک جلو آمدند و از نقش انگلیس و روسها و آمریکاییها گفتند و عوامل دیگری که مدام میشنویم. بر همهی این موانع توسعه و پیشرفت و تفکر و اندیشه لعنت میفرستیم و علیالخصوص این آخرین مانع اندیشیدن ما ایرانیها یعنی دکتر شریعتی!! خلاصه اینکه آقایون خانوما! مبادا ذرهای به اصل جنس شک کنید! ما ایرانیها همانطور که واضح و مبرهن است همیشه اهل تفکر و اندیشیدن بودهایم و اگر شما گاهی آثاری خلاف این مدعا میبینید بدانید و آگاه باشید زیر سر آنهایی است که همه میدانیم! ما اگر بسته به شرایط احساس عجیب بودن را بنماییم بدانید که آن نیز تقصیر دیگران است!
ادامه مطلب ...
اخیراً کتابی را میخوانم و لذت میبرم با عنوان "از کتاب رهایی نداریم" که گفتگوی بلندی است بین اومبرتو اکو و ژانکلود کریر که هر دو در کنار مقولاتی که به آن مشهورند، کتاببازان قهاری هستند. از اومبرتو اکو که اخیراً از دنیا رفت، "نامِ گلِ سرخ" را معرفی کردهام و معرف همگان هست... کریر نیز فیلنامهنویس پُرآوازه و کارگردان تئاتر و... است و از همنشینی و گفتگوی این دو درخصوص "کتاب"؛ کتاب جالبی بهوجود آمده است. شروع گفتگو با نقل پیشبینی یکی از آیندهپژوهان که در حاشیه اجلاس جهانی داووس در سال 2008 عنوان شده است آغاز میشود. ایشان چهار پیشگویی قطعی را مطرح نموده است که یکی از آنها از بین رفتن کتاب تا یکیدودهه دیگر است و گفتگو از همینجا آغاز میشود: کتاب نخواهد مُرد.
این کتاب را خانم مهستی بحرینی ترجمه و انتشارات نیلوفر روانه بازار نشر نموده است. از این به بعد در پستهای مربوط به انتخابات کتاب، گزیدهی کوتاهی از این کتاب را نقل میکنم.
...یا کتاب همچنان وسیله خواندن باقی میماند، یا وسیله دیگری وجود خواهد داشت شبیه به آنچیزی که کتاب همیشه، حتی پیش از اختراع صنعت چاپ، بوده است. از بیش از پانصدسال پیش تاکنون، تغییرات پدیدآمده در تولید کتاب، به مثابه شیء، نه کارکرد آن را تغییر داده و نه ساختار نحوی آن را. کتاب هم چیزی مانند قاشق، چکش، چرخ یا قیچی است. اینها را پس از آنکه اختراع کردید، دیگر نمیتوانید به صورت بهتری درآورید.
*****
برگزیدگان انتخابات قبلی (تنهایی اعداد اول و میدان ایتالیا) خوانده شد و به زودی در موردشان خواهم نوشت. انتخابات اخیر بین گزینههای بریتانیایی برگزار میشود. لطفاً به دو گزینه رای بدهید. (گزینهها در ادامه مطلب)
انتخابات بین گزینههای ایتالیایی برگزار میگردد. در ادامه مطلب مختصری توضیح و پاراگراف اول داستان را جهت کمک به انتخاب آوردهام. فرض کنید با این اطلاعات میخواهید یکی از این کتابها را برای خواندن انتخاب کنید.
ادامه مطلب ...