میله بدون پرچم

این نوشته ها اسمش نقد نیست...نسیه است. (در صورت رمزدار بودن مطلب از گزینه تماس با من درخواست رمز نمایید) آدرس کانال تلگرامی: https://t.me/milleh_book

میله بدون پرچم

این نوشته ها اسمش نقد نیست...نسیه است. (در صورت رمزدار بودن مطلب از گزینه تماس با من درخواست رمز نمایید) آدرس کانال تلگرامی: https://t.me/milleh_book

انتخابات کتاب و در ستایش تداوم

یک سال دیگر گذشت. انگار همین دیروز بود که من نبودم و طبعن شما هم در دنیای من نبودید.گاهی بعضی از بودن ها به گونه ایست که نمی توان گفت , فردا نیست. همیشه هست. مثل هوا...البته قدیم ها راحت تر می شد گفت مثل هوا ! چون حالا گاهی اوقات آدم حس می کند که هوا نیست. این جور مواقع به صورت غیر ارادی آدم می رود به دنبال فضایی برای نفس کشیدن... با همه غرغر هایی که می کنیم اما اینجا برای من جایی بود برای نفس کشیدن و هست.

در خصوص تداوم و مزایایش خیلی صحبت شده! (این علامت تعجب معنایش این است که گیر ندهید , من حرف جدیدی ندارم در این رابطه بزنم...) چیز خوبی است.

از تداوم خارها گل می شود

از تداوم سرکه ها مل می شود

البته ممکن است شما بفرمایید مهمان گرچه عزیزست ولی همچو نفس...خفه سازد اگر آید و بیرون نرود. که البته پر بیراه هم نیست ولی اگر زاویه دید را ببریم روی ذهن همان مهمان می بینیم که چی؟ بعله. جواب می دهد.

...........................

یکی از بخش های دوست داشتنی اینجا همین انتخابات کتاب است (دقت کردید که: یکی از بخش ها!) و تلاش شده است اگر در جاهایی از این دنیای پهناور سالی یک بار برگزار می شود و به آن افتخار می شود , اینجا حداقل ماهی یک بار برگزار شود ... بدون مشت و لگد محکم به دهان دیگران بلکه تقریبن به سبک کاتا های کاراته! یا شاید حتا مبارزات آن: فقط تکنیک , نشان داده می شود.

چند روز قبل که با خودم خلوت کرده بودم در جمع دوستان! به این فکر رسیدم که در هر انتخابات باید تلاش بکنم که گزینه ها به گونه ای انتخاب شوند که هر سلیقه ای را پوشش بدهند. با این روش احتمال حضور پرشور تر دوستان بیشتر است. پارسال یک برنامه مشخص اینجا اعلام کردم و قرار بر این بود که در طول سال همان ها را بخوانم و لذا انتخابات از میان همان ها انجام می شد. کار عبثی بود. الان آمار گرفتم دیدم کمی کمتر از پنجاه درصد مطابق برنامه عمل کرده ام. لذا از این به بعد دلی عمل می کنم و گزینه ها اصلن و ابدن محدود نیست و از میان همه کتاب های موجود در کتابخانه ام و حتا گاهی خارج از آن, برگزار می شود.

حالا فکر نکنید به خاطر شرایط بیرونی جوگیر شده ام و دوست دارم انتخابات من هم پرشور باشد. نه جانم! ما (من و شما) اینجا برای خودمان سبک داریم و تحت تاثیر اوضاع بیرون قرار نمی گیریم. حالا قشنگ به ادامه مطلب بروید و از میان گزینه هایی که سعی شده است از ژانرهای مختلف در آن نماینده ای باشد یکی را انتخاب نمایید. برای هر گزینه پاراگراف اول داستان را می آورم که نکته مهمی در انتخاب یک کتاب می تواند باشد.

از این که توجه دارید متشکرم.

ادامه مطلب ...

معراج اولاند

از همه شرایط و اتفاقات و عیره و ذالکی که باعث شد من باشم و این مراسم اعلام نتایج انتخابات ریاست جمهوری فرانسه را ببینم تشکر می کنم... ملت جمع شده بودند در یکی از میادین پاریس (و البته شهرهای دیگر هم به همچنین) و یک ال سی دی بزرگ و... طرفداران هر کاندیدا در مکانی جداگانه اما خیلی نزدیک به هم ...

چیزی که برام جالب بود شمارش معکوسی بود که برای اعلام نتایج اولیه روی صفحه نمایش درج شده بود... از دقایقی قبل ازاعلام داشت ثانیه می انداخت... وقتی رسید زیر یک دقیقه ، هیجان به اوجش رسیده بود و ملت می شمردند...

و نهایتاً ...سه... دو... یک... صفر... بلافاصله تصویر اولاند اومد روی صفحه و زیرش 51.9 % پیش بینی آراء بر اساس ارزیابی اولیه ... طرفدارن اولاند سر از پا نمی شناختند و بیا و ببین ... حالا 52 درصد چیزی هم نبودا ، اینا اگه 63 درصد می آوردند چی کار می کردند...

لحظاتی بعد، سارکوزی در حال سخنرانی برای طرفدارانش بود... قبول شکست بر اساس برآورد اولیه، خودش کمی جالب بود اما حرف هایی که زد واقعاً تاثیرگذار بود... من که هزاران کیلومتر این ورتر بودم و کلاً برام مهم نبود که کی میاد و میره ، اشک توی چشمام حلقه زده بود!!... باور کنید اون فراز آخر سخرانی سارکوزی من اشکم جاری شد... جدی می گم... واقعاً نمایش قشنگی از فرهنگ دموکراتیک فرانسه ارائه شد...

اشک در چشمانم حلقه زده بود چون انسان ناخودآگاه به قیاس دست می زند...

اشک در چشمانم ... تازه این سارکوزی شون بود که می گفتند بیشعوره و مالی نیست ... حساب کنید مال هاشون چی هستند!

بگذریم دیگه اشک و آه بسه!!

همین 5 سال قبل ، سارکوزی در انتخاباتی حساس توانست بر نامزد سوسیالیست ها که خانم سگولن رویال بود پیروز بشود که از قضا اون خانم دوست دختر سابق همین آقای اولاند بود و البته مادر چهار فرزند از او...

اما فارغ از این که این بار تقریباً همه جناح ها یک طرف قرار گرفتند و سارکوزی در طرف مقابل (و خلاصه چند نفر به یه نفر!) آیا دوست پسر سابق از تجربیات دوست دختر سابق استفاده کرد؟ حتماً این گونه است و اینجا بود که اشک جاری شد چون یاد صحبت آن رفیق سفر کرده افتادم که فرمود از دامان دوست دختر است که مرد به معراج می رسد!