میله بدون پرچم

این نوشته ها اسمش نقد نیست...نسیه است. (در صورت رمزدار بودن مطلب از گزینه تماس با من درخواست رمز نمایید) آدرس کانال تلگرامی: https://t.me/milleh_book

میله بدون پرچم

این نوشته ها اسمش نقد نیست...نسیه است. (در صورت رمزدار بودن مطلب از گزینه تماس با من درخواست رمز نمایید) آدرس کانال تلگرامی: https://t.me/milleh_book

انتخاب کتابهای ماه جاری

چند روز قبل فرصتی دست داد و یک سفر کوتاه یک روزه به الموت رفتم...از هوای خنک و مناظری که برای من دیدنی بود که بگذریم و سفرنامه مربوطه و اینا...یک نکته را به عنوان پیش آگهی یا هرچیز دیگری , چون برام جالب بود اینجا می نویسم. موقعی که اون بالا ایستاده بودم و به پایین نگاه می کردم , احساسات عجیب و غریبی بهم دست داد که یکیش این بود که به حسن صباح حق دادم!! آدم واقعن وقتی از اون بالا به پایین نگاه می کنه احساس می کنه هر کاری رو می تونه انجام بده...هر کاری.

لذا به همین مناسبت! چهار گروه کتاب در انتخابات این سری قرار می دهم که از هر گروه به یک گزینه رای بدهید (در ادامه مطلب ، پاراگراف اول هر کتاب را جهت قضاوت بهتر آورده ام).

 .

پ ن 1: مطلب بعدی "آویشن قشنگ نیست" حامد اسماعیلیون خواهد بود. در حال خواندن پرنده خارزار کالین مکالو هستم...فکر کنم بیست سال قبل این کتاب رو می خوندم بهتر بود.

پ ن 2: واکنش کیهان به وزرای پیشنهادی حالت خاصی در آدم ایجاد می کند! حالتی که متشکل از ترکیبات مختلف و بعضن ناشناخته است و آدم را به سوی جر دادن سوق می دهد... حالا چی شد یاد کیهان افتادم؟! چون مدتیه به یک نفوذ صهیونیستی در نظام مشکوک شده ام: شبکه پویا!!! انشاء الللا یک روز افشایش خواهم کرد و نیمه پنهان این شبکه صهیونیستی را آشکار خواهم نمود.

ادامه مطلب ...

خرمن سرخ داشیل همت


یکی از کارآگاهان یک شرکت کارآگاهی به دعوت مدیر روزنامه شهر پرسون ویل (در تلفظ مردم محلی پویسون ویل) وارد شهر می شود. در هتلی مستقر می شود و با دعوت کننده اشتماس می گیرد و برای ساعت 10 شب در خانه او قرار می گذارد. در ساعت مقرر به محل قرار می رود و مدتی به انتظار می نشیند اما فرد مورد نظر نمی آید چرا که در چند خیابان آن طرف تر به ضرب چند گلوله به قتل رسیده است. مدیر روزنامه تنها فرزند بزرگترین سرمایه دار شهر (و به نوعی صاحب شهر) است. این سرمایه دار پیر از کارآگاه می خواهد شهر را از لوث وجود تبهکاران (گانگسترهایی که اتفاقن در سایه او رشد کرده اند و اکنون به نظر می رسد از کنترل خارج شده اند) پاک کند و بابت این ماموریت 10 هزار دلار (مبلغ در سال نگارش یعنی اواخر دهه بیست در آمریکا قابل توجه است) پرداخت می نماید. انجام این کار تحت حمایت این سیاستمدار پیر سخت نیست اما کار وقتی سخت می شود که مدت کوتاهی بعد, او از کارآگاه می خواهد که ماموریت را پایان یافته تلقی کند و از شهر خارج شود! اما کارآگاه می ماند و ادامه می دهد...

 شهر سیاه

معنای "پویسون" را در دیکشنری که جستجو کنیم به معنای مسموم و زهری و فاسد برمی خوریم ؛ شهری که در واقع برازنده این تغییر نام هست! مقامات فاسد , امنیت پایین , نبود عدالت , اقتصاد بیمار , گانگسترهایی که در جوانی پول و پله زیادی به هم زده اند و نوچه های فراوانی دور و برشان می پلکند و خلاصه این که فساد از سر و کول شهر بالا می رود:

...اما وقتی تو ماموریتی مجبوری اونو به بهترین وجهی انجام بدهی و هر کی که بخواد اصول اخلاقی رو به پویزن ویل بیاره , خیلی زود می فهمد که همه اونا این جا پوسیده و قدیمی ان... (ص147)

حالا یه چیز دیگه. مبادا خودتونو گول بزنین که اینجا, تو پویزن ویل, قانون مانونی وجود داره. اینجا به جز قانونی که خودتون وضعش می کنینع هیچ چیز دیگه ای وجود نداره. (ص148)


 

***

در ادامه مطلب مختصری در خصوص رمان سیاه و داشیل همت و یک نکته آموزشی نوشته ام.

این کتاب که در لیست 1001 کتابی که قبل از مرگ باید خواند حضور دارد را فرهاد منشوری ترجمه و انتشارات روزنه کار منتشر نموده است (البته ظاهرن نشر ترانه مشهد آن را تجدید چاپ نموده است).

مشخصات کتاب من: چاپ اول 1381, روزنه کار, 264 صفحه , مفت تومان!(چون با 40 درصد تخفیف نسبت به قیمت پشت جلد خریدم) 

پ ن 1: به امید روزی که هر ایرانی یک "محمدجواد" در کنار خود داشته باشد!

ادامه مطلب ...

خرده جنایت های زناشوهری اریک امانوئل اشمیت

 

نمایشنامه ای در یک پرده , رمان کوتاهی در قالب یک نمایشنامه یا به قول یکی از دوستانم یک دیالوگ بلند دو نفره... هرچه که هست , مانند اثر قبلی ای که از این نویسنده خواندم (نوای اسرارآمیز) یک اثر دلنشین برای هر نوع سلیقه ای است. داستانی ساده و کم حجم اما پرکشش و با تعلیق های متعدد.

لیزا و ژیل وارد آپارتمان لیزا می شوند. ژیل بر اثر حادثه ای دچار فراموشی شده است و دو هفته در بیمارستان بستری بوده است. لیزا تحت عنوان همسر ژیل تلاش می کند تا حافظه او را باز گرداند و البته در این رهگذر شیطنت هایی هم می کند ... هوم! حالا که شخصیت خودش را به یاد نمی اورد بد نیست که برخی خصوصیات دلخواه مان را به عنوان خصوصیات طرف جا بزنیم و به خورد او بدهیم و بدین ترتیب یک شوهر طراز نوین خلق کنیم! نه؟... لیزا تلاش می کند و ژیل به این تلاش ها به دیده سوءظن نگاه می کند. ژیل که نویسنده داستانهای جنایی بوده است تلاش می کند همانند یک کارآگاه پرده از حقایق بردارد و بدین ترتیب یک دیالوگ بلند دو نفره شکل می گیرد که در آن , لحظات و اندیشه های قابل توجهی خلق می شود...

نویسنده تلاش می کند که یک سری سوال های عام پیرامون مسائلی عام (حقیقت , زندگی زناشوی , عشق و امثالهم ) در ذهن مخاطب ایجاد کند و رندانه از کنار جواب دادن به آن عبور کند چرا که اعتقاد دارد برای برخی موضوعات انسانی جواب عام و جهانشمول و یکسانی وجود ندارد. لذا با این توضیح به برداشت هایی شخصی از داستان می پردازم که در ادامه مطلب خواهم آورد.

***

این نمایشنامه کوتاه 87 صفحه ای ، توسط خانم شهلا حائری ترجمه و نشر قطره آن را منتشر نموده است و از سال 1383 تا کنون به چاپ سیزدهم نیز رسیده است (با قیمت 3500 تومان).

.

پ ن 1: کتاب های بعدی از این قرار خواهد بود؛ "خرمن سرخ" داشیل همت (اگر به رمان جنایی علاقمندید) ، پرنده خارزار کالین مکالو ، آویشن قشنگ نیست حامد اسماعیلیون.

پ ن 2: بعد از قرار دادن مطلب خرمن سرخ ، انتخابات بعدی برگزار می شود.

ادامه مطلب ...

تعطیلات (3)

در ادامه مسیر از ملایر بیرون می آییم و در سمت جنوب به فاصله کمتر از نیم ساعت به شهر سامن می رسیم. امروز تیر گردشگری مان چند بار به سنگ خورده است. در آشتیان به هوای موزه صنایع دستی به خانه معتمد الایاله رفته ایم  که به در قفل شده برخورده ایم. یک مکان دیگر هم تابلوی ملک خصوصی خورده بود. سیخ از روی نقشه یه غار پیدا کرده بود که اگر مسافرت دو ماشینه و دسته جمعی نبود حتمن کج می کردم به اون سمت... با این اوصاف روز خوبی نبود! اما سامن و دیدن چیزی که مد نظرم بود حتمن می توانست تلافی کند.

چند سال قبل در این شهر هنگام انجام عملیات کشیدن خط فیبر نوری توسط شرکت مخابرات، به صورت کاملن اتفاقی، کاشف به عمل آمد که در زیر بخشی از شهر، یک شهر زیرزمینی وجود دارد که قدمت آن احتمالن به پیش از دوره اشکانیان برمی گردد.مجموعه ای شامل 50 فضای کوچک و بزرگ که در یک بستر گرانیتی و به صورت دستکند ایجاد شده است.

حق می دهید که دیدن این اثر تاریخی واقعن می توانست تلافی کننده شکست های آن روز ، یعنی ششم فروردین، باشد. می توانست!!

پرسان پرسان رسیدیم به محل مورد نظر و از خلوتی خیابان متعجب... پارک نمودیم و چشمانمان را به دنبال ورودی چرخاندیم به شش جهت!... دردسرتان ندهم از کسبه محل باخبر شدیم که مسئول یا مسئولین مربوطه در سفر نوروزی هستند و لذا امکان بازدید وجود ندارد!! کسبه محترم پیشنهاد دادند که در مسیر برگشت و از روز دهم به بعد که بازدید به دلیل بازگشت پیروزمندانه مسئول مربوطه امکان پذیر است، حتمن برای بازدید بیاییم!

اشتباه نکنید!... قصدم نک و نال از وضعیت مکان های گردشگری نیست، چیز دیگری مورد نظرم است. این شهر زیرزمینی در طول دوران ، کاربردهای مختلفی نظیر انجام مراسم مذهبی یا محل تدفین (در دوره اشکانی) و بعد از اسلام نیز به عنوان پناهگاه ،داشته است که این کاربری تا دوره قاجار ادامه داشته است.

در آثار متعددی اعم از کتاب و مقاله و ... به یکی از ویژگی های ما، تحت عنوان نداشتن حافظه تاریخی اشاره شده است. این که وقایع و اتفاقات و نظایر آن را فراموش می کنیم چیز جدیدی نیست اما این که یک مکان ، در این فاصله زمانی کم بالکل فراموش شود برای من چیز جدیدی بود...

***

پ ن 1: گرما ما را برده است و زدیم به خاطرات چند ماه قبل! که در انبان مان موجود بود!! توی این گرما حال می دهد که آدم بچپد درون غار کتله خور و از خنکی هوا خودش را سیراب کند... 

تمام زمستان مرا گرم کن علی خدایی



"تمام زمستان مرا گرم کن" مجموعه 10 داستان کوتاه است که منتقدین و اهل فن معمولن چنین داستانهایی را در رده داستانهای کوتاه پست مدرن, دسته بندی می کنند. نمی دانم این واژه پست مدرن یا پسامدرن چه چیزی در ذهن شما تداعی می کند ولی خودم را اگر در چنین شرایطی قرار بدهم ... (یعنی مثلن دوستی , کتابی را جلوی چشمم نگه دارد و بدون مقدمه بگوید این یک مجموعه داستان کوتاه پست مدرنیستی است) ... اگر در چنین شرایطی قرار بگیرم اول به چهره گوینده یک نگاهی می اندازم!(طبیعتن شما در حال حاضر چنین امکانی را ندارید و از این بابت هم می توانید خوشحال یا فاقد احساس باشید)...بله, بعد از نگاهی گذرا و کسب اطمینان از این که موضوع دیگری در بین نیست! و آن دوست دقیقن منظورش داستان کوتاه پست مدرنیستی است آنگاه می گویم: اوهوم... و این اوهوم می تواند همزمان در ذهنم عناصری چند را تداعی کند, همان طور که خود واژه تداعی مرا به یاد پگاه می اندازد و جدول های کنار خیابان...

شاید همه چیز به این بازگردد که دنیا چگونه دیده شود: معنادار یا بدون معنا, منظم و قاعده مند یا بدون نظم و تصادفی , مقطوع یا ممکن التخفیف, قابل فهم یا مبهم متعدد التفسیر و الی آخر... وقتی نظم و قاعده ای نبینیم شاید (این شاید ها مهم اند!) متنی که می خواهیم خلق کنیم (که به نوعی بازنمایاندن گوشه ای از این جهان و واقعیات باشد یا برشی از یک زندگی و...) از آن نگاه تاثیر بگیرد و متن هم بدون قاعده و نظم شود.

در کتاب ها و مقالات مرتبط با این واژه (البته در حوزه ادبیات) کثیری ویژگی ذکر شده است (به عنوان نمونه اینجا یا مثلن کتاب نظریه های رمان – مقاله دیوید لاج) که البته هر اثری که از طرف منتقدین و اهل فن! به صفت پست مدرن مزین شده باشد حاوی همه آنها نیست. قبلن هم چندین بار درخصوص احساسم در قبال این واژه صحبت کرده ام که "احساس خوبی نیست"!

برمی گردم به "اوهوم" ... همزمان با ابراز کلمه اوهوم اولین چیزی که به ذهنم خطور می کند گونه ای از داستان است که در طبقه "افراط گرایانه" قرار می دهم. این افراط می تواند گاهی در به هم ریختن ساختار و فرم باشد و گاهی افراط در ابهام یا هرچیز دیگری مانند عدم انسجام , تناقض گرفته تا افراط در حضور نویسنده در متن و افراط در نداشتن پایان و...

هدف از کاربرد کلمه "افراط" در اینجا و برای چنین موضوعی , انتقال بار ارزشی (مثبت یا منفی) نیست. کما اینکه مخاطبان قدیم می دانند که چه ارادتی مثلن به رمان "تریسترام شندی" دارم که در زمینه هایی افراط داشت (مانند حضور نویسنده در متن و همچنین حاشیه روی و...) و یا علیرغم این که سه بار "در قند هندوانه" را خوانده ام (منظورم افراط در ابهام و عدم وضوح و فراوانی نشانه ها و...است)و اگر پا بدهد برای بار چهارم هم می خوانم , ارادتی نسبت به آن ندارم.

شاید برای معرفی و طبقه بندی این نوع داستانها کلمه "کاریکاتور" گزینه بهتری باشد. همانگونه که کاریکاتوریست بسته به موضوع و هدف و حس و ذائقه و امثالهم گاهی دماغ را گنده می کند و گاهی گوش ها و گاهی دندانها و ... در این سبک نوشتاری هم یک یا چند ویژگی پررنگ تر و پراعوجاج تر می شود. و صد البته که گاهی با دیدن یک کاریکاتور عمیقن به فکر فرو می رویم و لذت می بریم و گاهی هم تعجب زده نگاه می کنیم و می گوییم: خب منظور؟! و گاهی هم واکنش های دیگر!.

دو نقل قول از دیوید لاج می کنم و مقدمه را تمام می کنم:

مشکل خواننده رمان های پسامدرنیستی , ابهام متن نیست (چون ابهام را می توان رفع کرد), بلکه اغلب عدم قطعیت است که همه متن را فرا می گیرد... (نظریه های رمان , ترجمه حسین پاینده ,انتشارات نیلوفر, ص156 )

تاثیر نوشته های پسامدرنیستی در خواننده, اغلب می تواند همان قدر موفق باشد که ناموفق؛ با این همه , بسیاری از این رمان ها و داستان ها به میزان زیادی مجال رهایی تخیل را فراهم می آورند و سهم به سزایی در امکان پذیر نگه داشتن نگارش به شیوه های گوناگون داشته اند... (همان, ص199)

 

در صورت صلاحدید به ادامه مطلب مراجعه نمایید.    

پ ن 1: مشخصات کتاب من؛ نشر مرکز , چاپ هشتم 1392, تیراژ 1000 نسخه ,136صفحه,6800 تومان

پ ن 2: کتاب های بعدی مطابق آرای اخذ شده: خرده جنایت های زناشوهری اثر اریک امانوئل اشمیت, پرنده خارزار اثر کالین مکالو و خرمن سرخ اثر داشیل همت خواهد بود.

ادامه مطلب ...