میله بدون پرچم

این نوشته ها اسمش نقد نیست...نسیه است. (در صورت رمزدار بودن مطلب از گزینه تماس با من درخواست رمز نمایید) آدرس کانال تلگرامی: https://t.me/milleh_book

میله بدون پرچم

این نوشته ها اسمش نقد نیست...نسیه است. (در صورت رمزدار بودن مطلب از گزینه تماس با من درخواست رمز نمایید) آدرس کانال تلگرامی: https://t.me/milleh_book

کتابفروش خیابان ادوارد براون – محسن پوررمضانی

همان‌طور که از عنوان کتاب برمی‌آید، راوی مرد جوانی است که مغازه‌ای را در خیابان ادوارد براون اجاره و به امر کتابفروشی مشغول شده است. خود این تصمیم از چند زاویه، طنز است! به خصوص که راوی حتا به فکر تهیه یک دستگاه کپی هم نیست تا لااقل هزینه‌های جاری‌اش را دربیاورد!! به‌هرحال ایشان اقدام به این حرکت فرهنگی می‌کند و کتابِ حاضر برگرفته از تجربیات اوست که در 12 داستان مجزا (و البته مرتبط با یکدیگر و پیوسته) و به زبان طنز روایت شده است.

راوی همه مقدمات را در مغازه آماده کرده است و حالا در انتظار مشتری است اما :

عابرها از جلوِ مغازه رد می‌شوند. حتا نگاهی هم به کتاب‌های توی ویترین نمی‌کنند. حق با فروید است، «انسان وقتی به چیزی واکنش نشان می‌دهد که یکی از حس‌های پنج‌گانه‌اش تحریک شود. کتاب به تنهایی هیچ‌کدام از این حس‌ها را تحریک نمی‌کند.» البته اصل جمله را پدرم گفته. من فقط با نظریات فروید ترکیبش کرده‌ام.

پس از این رهیافتِ روانشناختی، اقدام به تحریک حواس مختلف (بینایی، شنوایی و...) مشتریان بالقوه می‌کند که هرکدام تجربیات جالبی است... هم برای مایِ خواننده و هم برای خودِ راوی که کم‌کم مجرب! می‌شود:

از پشت شیشه‌ی خیس ویترین به آدم‌ها نگاه می‌کنم. تجربه‌ام نشان داده روزهای بارانی مردم کمتر کتاب می‌خرند، درست مثل روزهای آفتابی.

"ادوارد براون" هم که حتماً می‌دانید کیست و خیابانش کجاست؟ خیابانی به موازات خیابان انقلاب در حد فاصل خیابان‌های 16 آذر و خیابان کارگر شمالی... کمی پایین‌تر از درب 16 آذرِ دانشگاهِ تهران... و از آن‌طرف هم روبروی فرصتِ شیرازی... یعنی اولین خیابان فرعیِ سمتِ راست در کارگرِ شمالی از سمت میدان انقلاب! چند سال محل گذرِ من بود و باید اعتراف کنم که من اصلاً مغازه‌ای در آنجا ندیدم! البته تقریباً مطمئنم آن زمان مغازه‌ای در این خیابان نبود ولی هنگام‌ِ خواندن کتاب، در ذهنم، به انتخاب خودم مغازه را در قسمتی از خیابان تصویر کردم. لذا با نظر راوی در مورد تغییر کاربری موافقم:

زندگی‌نامه‌اش را توی ویکی‌پدیا می‌خوانم. ادوارد قهوه‌ای بیشتر می‌توانست اسم یک قاتل زنجیره‌ای باشد که کنار جنازه‌ی قربانی‌ها نشانه‌ای قهوه‌ای از خودش به جا می‌گذاشته تا یک محقق ایران‌شناس. توی یکی از عکس‌هایش کلاه‌نمدی سرش گذاشته و یک قلیان بزرگ هم دستش گرفته، نشانه‌ی ازلی ابدی یک ایرانی اصیل. شاید بهتر بود من هم به جای کتابفروشی قلیان‌سرا می‌زدم.

*****

مصائب یک کتابفروش حتا اگر به زبان طنز بیان شود غمناک است، چرا که به فرهنگ کتاب‌نخوانی ما اشاره دارد. هنگام خواندن کتاب گاهی لبخند می‌زنیم و گاهی زهرخند... کتاب خوبی بود اما به نظرم و با توجه به سلیقه شخصی خودم، اگر آن مواردی که به فضای سورئال نزدیک شده بود کمتر بود یا حتا نبود، بهتر بود؛ اما وقتی یک کتابفروش چنین تنها باشد، البته که خروج از فضای رئال اجتناب‌ناپذیر است.

...............

پ ن 1: مشخصات کتاب من؛ نشر چشمه، چاپ اول1394، تیراژ 1000نسخه، 151 صفحه

پ ن 2: این هم آدرس وبلاگ نویسنده کتاب که داستان محصول تجربیات عملی او در زمینه کتابفروشی هم هست: چوب الف

پ ن 3: نمره کتاب از نگاه من 3 از 5 است. (در سایت گودریدز 4.3 از 5)

پاندای محجوبِ بامبو به دست با چشم هایی دورسیاه, در اندیشه ی انقراض - – جابر حسین زاده نودهی

راوی داستان (حامد) مهندس جوان حدوداً 30 ساله‌ای است که در یک آپارتمان در محله شهرک نفت تهران (انتهای اشرفی اصفهانی!) به صورت مجردی زندگی می‌کند. محل کارش هم در یکی از خیابان‌هایی است که به قول خودش باید اسمش را گذاشت خیابان تستوسترون! در معرفی‌اش باید اضافه کرد که یک عشق ناکام به دختر دایی در کارنامه دارد و البته چند رابطه خوف! مثل اکثر هم‌رده‌هایش سودای مهاجرت دارد و آن قدر بامرام هست که امکاناتش را در اختیار دوستانش قرار دهد!

ترس‌های کودکی، عشق نوجوانی، حساسیت‌های معناجویانه دوران دانشجویی، ناکامی عشقی در جوانی، سبک زندگی در پساجوانی و البته محیط اجتماعی که راوی در آن نفس می‌کشد, همه در کنار هم وضعیت روانی خاصی برای او به وجود آورده است، به‌گونه‌ای که حداقل از سه‌چهار سال قبل مراجعاتی به روانپزشک داشته است تا بتواند راهی برای تحمل این دنیا و آدمهایش بیابد.

داستان حاوی چهارده فصل است که عنوان هرکدام یکی از تجویزهایی است که راوی تجربه کرده است و محتوای هر فصل یک اتفاق مجزایی است که از سر گذرانده است. مثلاً عناوین سه فصل اول بدین صورت است:

یک‌دوم هالوپریدول5 هرشب قبل خواب

یک‌چهارم پروپرانولول40, یک‌چهارم کلونازپام1, روزی دوبار

اضافه شود یک‌دوم نورتریپتیلن25

و طبیعتاً ممکن است در مسیر درمان به درمان‌های جایگزین نیز روی بیاورد نظیر فصل نهم "از ده تا یک می‌شمرم و خوابت می‌بره" یا فصل یازدهم با عنوان "یوگا و مدیتیشن, همین, به تدریج قرص‌ها را کم می‌کنیم, لبخند بزن!". البته عنوان فصل آخر نشان می‌دهد نویسنده چه دیدگاهی نسبت به این درمان‌ها دارد که خودتان خواهید دید! فقط بگویم نظر ایشان به نظر بنده نزدیک‌تر است!! (از نظر چه کسی نزدیک‌تر است را خوانندگان قدیمی می‌دانند)

در مورد محتوای فصول و طنزِ تلخِ خوبِ آن در ادامه‌ی مطلب مختصری خواهم نوشت. خطر لوث شدن ندارد!

*****

نشر چشمه یک بخشی دارد با عنوان "جهان تازه‌دم", به گمانم مثل چای تازه‌دم... که این بخش به نشر آثار طنز اختصاص دارد، این کتاب یکی از خروجی های این بخش است. پیش از این اینجا یکی دیگر از محصولات این بخش را معرفی کرده‌ام.

....... 

پ ن 1: مشخصات کتاب من؛ چاپ اول, بهار1394, تیراژ 1000نسخه, 139صفحه

پ ن 2: نمره کتاب 3.1 از 5 می‌باشد.

پ ن 3: کتابهای بعدی به ترتیب: خانه ارواح ایزابل آلنده، امپراتوری خورشید جی‌جی بالارد خواهد بود.

 

ادامه مطلب ...

گوزن و گوسفند در سرزمین عجایب داریوش رمضانی

داستان مصور برای من تداعی‌کننده‌ی خاطرات شیرین کودکی است. احتمالاً برای دیگران هم! البته همه‌اش شیرین نبود؛ من فقط یک کتاب داشتم که باید به دوستانم امانت می‌دادم تا از آنها بتوانم یک کتاب امانت بگیرم و اگر طرف مقابلم ناز می‌کرد باید نازش را می‌خریدم! چاره‌ای نبود. ولی وقتی موفق می‌شدم، با یک حرص و ولع خاصی کتاب را می‌خواندم. وقتی الان بچه‌های خودم را می‌بینم، حس می‌کنم یک جای کار می لنگد! این همه کتاب در دسترس... و علاقه‌ای که روز به روز تحلیل می‌رود. و رقبایی قدرتمند که نمی‌دانیم با آنها چه کنیم.

داستان مصور برای من تداعی‌کننده‌ی عشق به خواندن است. یادآور کیهان بچه‌ها است... داستان دنباله‌دار حسن‌کچل و نخودی و... و یا همین چند سال قبل، خواندن دوست خردسال و "جیقیل" مانا نیستانی برای این فسقلی‌ها. 

اولین و بدون شک برترین داستان مصور کودکی من، "تن‌تن" است. یک کتاب داشتم و با همان یکی، سری کاملش را خواندم. همین چندسال قبل، همه آنها را دانلود کردم و یک‌بار دیگر خواندم و جالب این بود که هنوز هم برایم جذاب بود و نکته‌ای که می‌خواستم با این مقدمات به آن برسم همین است: هنوز هم داستان مصور جواب می‌دهد! به سن ارتباطی ندارد. منحصر دانستن آن به کودکی صحیح نیست. نمونه بزرگسالش همین کتاب "گوزن و گوسفند در سرزمین عجایب" است.

*****

گوزن و گوسفند در یک رستوران در میدان تجریش کار می‌کنند و هر شب برای بازگشت به خانه سوار اتوبوس بی‌آرتی تجریش-راه‌آهن می‌شوند و هرشب پشت چراغ‌قرمز نیایش گیر می‌کنند. گوزن هرشب از طرح جدیدش برای تغییر محل کارشان می‌گوید، پیدا کردن یک رستوران پایین‌تر از ایستگاه نیایش تا از این چراغ‌قرمز طولانی خلاص شوند. هرشب دامنه این طرح به نقل‌مکان کردن از تهران برای فرار از آلودگی و پس از آن به مهاجرت به خارج از کشور می‌رسد. یک زندگی تکراری و رویاهای تکراری. اما در شبی که ما همراه این دو دوست روایت را آغاز می‌کنیم، پسرکی مرموز، یک دانه لوبیا به گوزن می‌دهد و البته همگی می‌دانیم که لوبیاها چه قدرتی در تغییر یکنواختی زندگی روزمره دارند!

بیماری ایرانی – هلندی

تم اصلی داستان یک موضوع کلان اقتصادی (با تبعات اجتماعی و فرهنگی و...) است که با زبان طنز بیان می‌شود. سرزمینی که منبع لایزالی از درآمد دارد (البته لایزال به نظر می‌رسد!). درآمدی که بدون زحمت حاصل می‌شود و اهالی آن را به این سمت سوق می‌دهد که واقعن چه لزومی است برای زحمت کشیدن و تولید!؟ پول می‌دهیم و بهترین نوعش را وارد می‌کنیم...

این موضوع ظرفیتی بیش از آنچه که در داستان به کار رفته است را دارد. امیدوارم این‌چنین کتابهایی خوانده شود و راه برای داستان‌‌های مصور بهتر و بیشتر باز شود.  

.......

پ ن 1: مشخصات کتاب من؛ نشر چشمه، چاپ اول تابستان1394، تیراژ 1000نسخه، 75صفحه، 6000تومان

پ ن 2: نمره کتاب 3 از 5 می‌باشد. یکی دو تصویر هم در ادامه مطلب آورده‌ام.

  ادامه مطلب ...

رویای تبت فریبا وفی

راوی داستان (شعله) خطاب به خواهرش شیوا که در خواب است روایت می‌کند. چه چیز را!؟ ظاهرن ساعاتی قبل از خواب، اتفاقی رخ داده است که راوی را به روایت واداشته است. اتفاقی که ابتدا با عنوان "گند زدن" برچسب می‌خورد. گندی که شیوای متین و معقول زده است. اما روایت به‌گونه‌ای با ظرافت پیش می‌رود که ذهن خواننده بیشتر درگیر ارتباطات راوی با دو مرد زندگیش می‌شود و توصیفات ابتدایی داستان و "گند" و تبعاتش را فراموش می‌کند. این فراموشی ممکن است موجب شود که در انتهای داستان مشخص شدن هویت "مرد آرام" را گره داستان فرض کند (چیزی که در کمرکش داستان تقریبن برای خواننده واضح است) و طبعن کتاب را در رده "معمولی" با نثر پرکشش و خوب قرار دهد.

اما به نظر من، این نیست! و توصیه می‌کنم خواننده بلافاصله پس از اتمام کتاب به نقطه شروع بازگردد و یک بار دیگر این دایره را طی کند.

زنی که کامل شد، زنی که به این درک رسید!

از دوران نوجوانی و جوانی همیشه این سوال در ذهنم ایجاد می‌شد که چرا زنانی که با آنها برخورد می‌کنم مدام در حال فریب‌دادن خودشان هستند!؟ نوجوان بودم و خام! این برایم عجیب بود. شاید اگر مسیر زندگی من و پدرم و مادرم و مادربزرگ‌هایم و پدربزرگ‌هایم و همه اجدادی که باورها و شاکله جسمی و ذهنی‌ام تاحدودی متاثر از آنهاست، جور دیگری بود، این پرسش پدید نمی‌آمد و یا شکلش جور دیگری بود و یا این‌قدر طول نمی‌کشید تا به جوابش نزدیک شوم.

درست یا غلط، ناشی از جبر محیط یا عوامل دیگر، به نظر می‌رسد زنی که عاشق نباشد و زنی که معشوق نباشد کامل نیست. برخی از زنان به این گزاره ایمان دارند. برخی ندانسته یا غریزی و برخی با هوش بالای خود، دانسته! البته فرقی هم ندارد... مهم این است که: "زن‌ها با غرایزشان زندگی را بهتر از مردها می‌فهمند".

به این موضوع در حد توانم در ادامه مطلب خواهم پرداخت.

******

فریبا وفی متولد سال 1341 در تبریز است. رمان رویای تبت در سال 1383 نگاشته شده (چاپ اول 1384) و برنده جایزه بنیاد گلشیری (1385) و برنده لوح تقدیر هفتمین دوره‌ی جایزه مهرگان ادب در سال 1385 شده است.

...............................

پ ن 1: مشخصات کتاب من؛ چاپ نهم 1392، نشر مرکز، تیراژ 1000 نسخه، 175 صفحه، قیمت 9900 تومان.

پ ن 2: نمره کتاب از نگاه من 3.9 از 5 می‌باشد. (در سایت گودریدز 3.4 از 5)

 

 

ادامه مطلب ...

بهار63 مجتبا پورمحسن


"فرزین" جوانی 32 ساله است که در یک دارالترجمه در شهر رشت کار می‌کند. اهل مطالعه و فیلم و... به یک معنا تمایلات روشنفکری دارد. داستان در واقع یک تک‌گویی ذهنی است که طی آن فرزین به محاکمه خودش می‌پردازد. محاکمه به جرم خیانت. خیانت به همسرش، و همزمان خیانت به کسی که به‌واسطه او به همسرش خیانت کرده است و احتمالاً خیانت به کسی که به‌واسطه او به کسی که... و چون این قصه سر دراز دارد به این نتیجه منطقی می‌رسد که به خودش هم خیانت کرده است.

در واقع وجه عمده خیانت به خودش به این قضیه باز می‌گردد که او برعکس دیگر خیانتکاران تلاشی برای تبرئه خودش نمی‌کند بلکه برعکس تمام هم و غمش را برای محکوم نمودن خودش به کار می‌برد و حتا حکمی سنگین‌تر از افرادی چون هیتلر و صدام برای خودش می‌برد.

این داستان نه توصیف وجوه خیانت است و نه کنکاش در علل و دلایل آن بلکه صرفاً بیان رنج‌هایی است که محتملاً "یک" خیانتکار دچار آن می‌شود. توصیف نیست، چون عامدانه به آن حیطه پا نمی‌گذارد؛ بیان دلایل هم نیست چون راوی خودش هم نمی‌داند به چه علت این کار را انجام می‌دهد و چندین بار اذعان می‌کند که دلایلی زیادی برای خیانت نکردن داشته و دارد... اما خب، ظاهراً این دلایل، کارکردی نداشته‌اند.

..............................

پ ن 1: مجتبا پور محسن, نویسنده, شاعر, منتقد و مترجم, متولد سال 1358 در شهر رشت.

پ ن 2: ادامه مطلب خطر لوث شدن ندارد.

پ ن 3: کتاب من چاپ چهارم, تابستان 1390, نشر چشمه, تیراژ 2000 نسخه, 100صفحه, به قیمت 2500 تومان.

پ ن 4: نمره رمان 2.9 از 5 


 

ادامه مطلب ...