"هیل" شغل تبلیغاتی جالبی دارد. او کارمند روزنامه است و خوانندگان او را با نام "کولی کیبر" میشناسند. وظیفه او این است که هر روز تعدادی کارت را در گوشه و کنار مکانهای مختلف شهر قرار دهد. یابندگان این کارتها میتوانند با مراجعه به دفتر روزنامه مبلغی را بهعنوان جایزه دریافت کنند. جایزه ویژه به کسی میرسد که کولی کیبر را از روی عکسهایی که در روزنامه به چاپ رسیده بشناسد و با به همراه داشتن روزنامه جملهای خاص را به او بگوید. شهرها و مناطقی که هر روز محل حضور هیل است توسط روزنامه اطلاعرسانی میشود.
جمله اول داستان چنین است: سه ساعت از ورود هیل به برایتون میگذشت و او از همان اول میدانست که میخواهند او را بکشند.
شهر کوچک برایتون عرصهی قدرتنمایی دو گروه گانگستر است و اخیراً رئیس یکی از گروهها (کایت) به دست افراد گروه دیگر کشته شدهاست. هیل بهدلایلی فکر میکند که قربانی انتقامگیری اعضای گروه کایت خواهد شد. راه فراری که به ذهنش میرسد آن است که شاهدی در کنار خودش داشته باشد و به همینخاطر تلاش میکند زنی میانسال به نام "آیدا آرنولد" را راضی کند تا همراه او باشد.
این تلاش به خاطر غیبت چند دقیقهای آیدا ناکام میماند و هیل همانگونه که پیشبینی کرده بود به قتل میرسد اما نحوه قتل بهگونهای است که پلیس آن را مرگی عادی تلقی میکند و همین موضوع آیدا را بر آن میدارد تا پیگیر موضوع شود...
*****
فضای کلی این اثر تشابه زیادی با دو اثر دیگری که از همین نویسنده خواندهام دارد: نبرد خیر و شر، تنهایی آدمها، مرگ و ترس و اضطراب... در مامور معتمد فضای بیاعتمادی شاخص بود و در قطار استانبول رسیدن آدمها به نقطهی شک و تزلزل در ایمان به صورت ویژه مد نظر بود. موضوعی که در این داستان علاوه بر موارد فوق برای خواننده قابل تامل است, نفرت انباشته شده در شخصیت پینکی است (جانشین کایت که پسری هفده ساله است)، که مرا تا اندازهای به یاد پاسکوآل دوآرته انداخت.
از گراهام گرین هشت اثر در لیست 1001 کتاب حضور داشت که در آخرین ویرایش به پنج اثر کاهش یافت. صخره برایتون کماکان در این لیست حضور دارد. این کتاب در سال 1938 نوشته شده است و دوبار در سال های 1947 و 2010 به فیلم درآمده است.
.................
پ ن 1: مشخصات کتاب من؛ ترجمه مریم مشرف، نشر ثالث، چاپ دوم 1388، تیراژ1100 نسخه، 404 صفحه
پ ن 2: نمره کتاب از نگاه من 3.7 است. (نمره گودریدز 3.7 و نمره آمازون 4.2)
پ ن 3: در ادامه مطلب نامهای از آیدا آرنولد را خواهید خواند.
پ ن 4: مطالب بعدی درخصوص تنهاییِ اعدادِ اول (پائولو جوردانو) و میدانِ ایتالیا (آنتونیو تابوکی) خواهد بود.
ادامه مطلب ...
اکثر شخصیتهای اصلی داستان با کشتی از انگلستان وارد بندری در فرانسه میشوند و سوار قطار سریعالسیر شرق میشوند؛ قطاری که در کلن و وین و بلگراد توقف میکند و در نهایت به استانبول میرسد. "مایات" تاجری جوان، ثروتمند و یهودی است که به استانبول میرود تا سهام یکی از شرکتهای رقیبش را بخرد. "کورال" دختری جوان است که برای اجرای برنامههای رقص و کار در این زمینه به استانبول میرود. شخصیت تقریباً محوری داستان مردی است که در میانهی راه هویت واقعیش برملا میشود؛ یعنی زمانیکه قطار در کلن توقف میکند، خانم خبرنگاری به نام "میبل" که برای بدرقهی پارتنرش "جانت" آمده است، او را میبیند و یقین میکند که خبری دست اول را به دست آورده است، پس او هم سوار میشود. در وین قاتلی به جمع اضافه میشود، اما در بلگراد، اتفاقاتی رخداده است که سرنوشت اشخاص داستان را تحت تاثیر قرار میدهد...
آدمها در مسیر زندگی با یکدیگر ارتباطاتی برقرار میکنند و بواسطه برخی کنشها ممکن است احساس دِینی در یکدیگر ایجاد کنند. طرف مقابل به نوبهی خودش میتواند فراموش کند یا جبران کند. این جبران کردن گاهی انجام وظیفه است لیکن میتواند به "وفاداری" و عشق و دوستداشتن تعبیر شود و تبعاتی به دنبال داشته باشد. زندگی قطاری است که حفظ تعادل در آن مستلزم داشتن انعطافپذیری و فرصتشناسی؛ و از آن مهمتر توانایی درک حقیقت و "اعتراف" به آن است، بهخصوص وقتی که ما با حقیقت روبرو میشویم. این موضوع در روابط مایات-کورال، وارن-جانت، کورال-دکتر، دکتر-مردم، مشهود است. گرین همانگونه که خودش اشاره کرده است به ایمانِ رو به افول و آن لحظهای که انسان اعتقاداتش متزلزل میشود علاقمند است ؛ نقطه شک و تردید. شخصیتهای این داستان هم یکبهیک به این نقطه میرسند و شخصیت و اعتقاداتشان در بوته آزمایش قرار میگیرد.
*****
این دومین کتاب گراهام گرین است که در موردش در وبلاگ مینویسم (مامور معتمد اینجا) که هر دو از آن نوع داستانهایی است که نویسنده از آنها زمانی با عنوان سرگرمکننده یاد میکند. از این نویسنده در سال 2006 هشت کتاب در لیست 1001 کتاب حضور داشت که در ویرایشهای بعدی به پنج عدد تقلیل یافت (صخره برایتون، پایان رابطه، کنسول افتخاری، قدرت و افتخار، آمریکایی آرام) و سه کتاب دیگر(مرد سوم، جان کلام، انگلیس مرا ساخت) جا را برای کتابهای جدید باز نمودند.
اولین چاپ این کتاب در سال 1932 منتشر و در ایران، در سال 1364 با نام "سفر بیبازگشت" توسط غلامحسین سالمی و سهیلا فرزیننژاد ترجمه و کتابسرای تندیس آن را منتشر نموده است. چاپ جدید آن با نام "قطار استانبول" چند سالی در انتظار مجوز چاپ بود... وقتی کتاب را میخواندم و با صحنههایی روبرو میشدم که احتمالاً موجب تاخیر در کسب مجوز تجدید چاپ شده است، به این فکر میکردم که چه سیر صعودیای تا سقوط طی نمودیم!
............................................
پ ن 1: مشخصات کتاب من؛ چاپ اول سال 1364، 371صفحه، 650ریال!
پ ن 2: نمره رمان از نگاه من 3.3 از 5 است. (در سایت آمازون 3.9 و در گودریدز 3.5)
ادامه مطلب ...
یونس دانشجوی دکترای پژوهشگری اجتماعی است و در حال انجام پایان نامه خود با موضوع بررسی علل جامعه شناختی خودکشی دکتر پارسا است. دکتر پارسا استاد فیزیک است که خود را از طبقه هشتم یک ساختمان پایین انداخته است. یونس که فردی خداباور بوده است در حال حاضر بیشتر تحت تاثیر مسئله شرور در وجود خدا شک کرده است ... در این راستا وضعیت دوستانی مانند مهرداد (که از آمریکا بازگشته است و همسرش دچار سرطان است و سوالات زیادی در این باب برایش پیش آمده است) به این شک دامن می زند و کسانی مثل سایه (نامزدش) و علیرضا (دوست عارف مسلکش) او را به سمت یقین می خوانند و....
اما بعد...
دغدغه شخصیت اول داستان دغدغه شخصی من هم هست و شاید دغدغه خیلی از ما ها ! و شاید یکی از دلایل پرفروش بودن این اثر همین مورد باشد. خواننده علاقمند می شود بلکه بتواند در قالب داستان به جوابی قانع کننده برسد که به زعم من نخواهد رسید. جوابهایی که از سمت خداباوران ذکر می شود مبتنی بر تجربه دینی است که این تجربه نیز پس از آوردن ایمان ممکن می شود:
در تجربه خداوند، برخلاف تجربه طبیعت که قانون هاش بعد از آزمایش بدست می آد، اول باید به قانونی ایمان بیاری و بعد اون رو آزمایش کنی. حتی باید بگم هرچه ایمانت به اون قانون نیرومندتر باشه احتمال موفقیت آزمون ها بیشتره. یعنی هر اندازه که به خداوند ایمان داشته باشی خداوند همون اندازه برای تو وجود داره. هر چه بیشتر به او ایمان بیاری، وجود و حضور او برای تو بیشتر میشه
این نوع پاسخ همانگونه که من را قانع نمی کند به نظرم یونس را هم قانع نمی کند و البته خداباوران سنتی را هم راضی نمی کند چرا که چنین پاسخ هایی و چنین سلوک ها و چنین معجزاتی در ادیان دیگر (ابراهیمی و غیر ابراهیمی و حتی خداناباوران) هم یافت می شود و اصولاٌ با چنین استدلالی کسی توجیه نمی شود و ایمان نمی آورد. مگر اینکه خود تجربه ای داشته باشد که آن هم پیشنیازش ایمان معرفی می شود.
فکر می کنم کسانی که دارای ایمان و یقین (به خصوص از نوع روشنفکری دینی) به وجود خدا باشند از این داستان خوششان می آید , همچنین کسانی که حال و توان ریسک کردن و ورود به ایستگاه شک را ندارند این کتاب را می پسندند. اما خداناباوران فارغ از قضایای ادبی لذتی نخواهند برد و ایستادگان در ایستگاه شک با علاقه کتاب را می خوانند ولی از جایشان تکان نخواهند خورد.
یونس هم اگر در انتها به نظر می رسد که از ایستگاه شک خارج شده است به نظر من بیشتر دچار معذوریت! شده است تا اقناع! (البته این برداشت من است). در همین راستا رفتار سایه با یونس (همان چیزی که من گذاشتن یونس در معذوریت می گویم) اصلاٌ برایم قابل هضم نیست , صحبتهایش هم به همین ترتیب (به خصوص جایی که خواب چندی قبل یونس را برای یونس تعریف می کند; بدون کم و کاست با سلیسی کامل و بیان شیوا! به نظر می رسد که نویسنده بلندگو دستش گرفته باشد و شروع به سر دادن شعار می کند) برایم قابل هضم نیست.
ای کاش قضاوت بیشتر به عهده خواننده گذاشته می شد و جایش تنگ نمی شد. ای کاش اسامی شخصیت های مذهبی (همین دو سه مورد هم) آورده نمی شد. ای کاش در باب موضوع پایان نامه کمی بیشتر تامل می شد (به نظر من که سالهای کوتاهی در چنین فضایی درس خوانده ام این موضوع در حیطه علوم اجتماعی نمی گنجد و بیشتر به بحث روانشناسی نزدیک است و نوع افکار و روش هایی که یونس دنبال می کند به روش تحقیق در علوم اجتماعی بی شباهت است و بیشتر به سریالهای معمایی شباهت دارد...). ای کاش اتفاقات گره بازکن داستان اینقدر بعضاٌ سردستی پیش نمی آمد (جایی که یونس با دختر دانشجو, شهره بنیادی, صحبت می کند و ابتدا به دلیل آزارنده بودن موضوع حاضر نیست در موردش حتی صحبت کند ولی در ادامه نامه عاشقانه مرتبط با موضوع را از کیف خود بیرون می آورد و به یونس می دهد!! معلوم نیست این خانم برای چی انتقالی گرفته رفته اصفهان اگر می خواسته چنین نامه ای را همیشه در کیفش حمل کند) . ای کاش دلیل اینکه چرا پارسا و مهتاب ازدواج نکرده اند کمی باز می شد (من که در این زمینه هنگ کردم! یعنی پرت شدن از طبقه هشتم ساختمان از ازدواج با دختر مورد علاقه آدم شیرین تره!!). و چند ای کاش دیگر...
اما در کنار همه این ای کاش ها باید بگویم که نثر خوبی دارد و روان است و... در کل متوسط بود و من همان داستانهای کوتاه مصطفی مستور را ترجیح می دهم.
این کتاب را نشر مرکز در 113 صفحه منتشر نموده است. (کتاب من چاپ سی و دوم است به قیمت 2800 تومان)
پی نوشت: کتاب بعدی که در حال خواندن آن هستم "دل سگ" اثر میخائیل بولگاکف است.
پ ن 2: نمره کتاب 2.4 از 5 میباشد.