میله بدون پرچم

این نوشته ها اسمش نقد نیست...نسیه است. (در صورت رمزدار بودن مطلب از گزینه تماس با من درخواست رمز نمایید) آدرس کانال تلگرامی: https://t.me/milleh_book

میله بدون پرچم

این نوشته ها اسمش نقد نیست...نسیه است. (در صورت رمزدار بودن مطلب از گزینه تماس با من درخواست رمز نمایید) آدرس کانال تلگرامی: https://t.me/milleh_book

مقاومت شکننده (1) جان فوران


چندی قبل یک سری برنامه درخصوص رویدادهای 57 از یکی از شبکه ها پخش شد که البته من ندیدم! اما سر میز صبحانه در محل کار، ترکش هایش به من اصابت کرد. همه یک صدا از نقش ویژه خارجی ها در آن دگرگونی می گفتند و این که ما داشتیم پله های ترقی را دو تا دو تا می رفتیم بالا اما نگذاشتند. دم دروازه تمدن جفت پا انداختند برامون... آهای مش قاسم...

همین امروز صبح یه دعوت نامه مراسم رونمایی کتاب از طرف سازمان اسناد و کتابخانه ملی اومده برام که از دو جهت هنگ کرده ام! این که چطور و چگونه این دعوت نامه به اسم من و به آدرس محل کارم ارسال شده است ...و این که تاریخ مهر پست پیشتاز چهار روز بعد از مراسمی است که به آن دعوت شده ام!!...غرض صحبت از این مجموعه تاریخ شفاهی ایران معاصر است که هر کتابی از آن به یک زاویه خاص می پردازد و آن هم از لابلای خاطرات یکی از دست اندرکاران بازه تاریخی مورد نظر (اینجا پهلوی دوم) در نقطه مقابل پاراگراف اول مطلبم می خواهم به گوشه ای از خاطرات دکتر علینقی عالیخانی که هفت سال وزیر اقتصاد بودند در آن زمان، اشاره کنم:

در کشوری که تورمش، در تمام دوره ای که ما میزان رشد بالا داشتیم، بین یک و نیم تا دو درصد بود، یک مرتبه تورمش می شود 25 درصد، بعد شاهنشاه که آریامهر شده، می آید یک فرمان صادر می کند جزو اصول انقلاب، اصل نمی دانم چندم، که افزایش قیمت ها ممنوع است، از آن حرف ها بود؛ یعنی شما می خواهید بگویید که مثلاً بالا آمدن خورشید ممنوع! نمی شود که. طبقه ای که بابت تمام زحمات شاه بهره برده بودند، شدند مخالف، یعنی کدام طبقه؟ بازاری، بازرگان، صاحب صنعت. شاه هم شروع کرد به تبعید این ها و توی سرشان زدن. آن ها چه کار می کنند؟ می روند به روحانیون متوسل می شوند. طبقه صنعتگر و این ها چه کار می کنند؟ صاحبان صنایع نو می روند با انتلکتوال های طبقه خودشان حرف می زنند. این ها همه می شوند یک جبهه. شاه هم که حالیش نبود و همیشه فکر می کرد که اگر خارج را حفظ بکند، در داخل اتفاقی نمی افتد؛ در حالیکه هیچ وقت اتفاقی از خارج نیفتاده. انقلاب صد درصد داخلی بود. در آن تردید نداشته باشید. می گویند بی بی سی فلان گفته؛ بی بی سی همان موقع درباره صدام حسین هم حرف می زد، چرا صدام حسین نیفتاد؟ چرا ما افتادیم؟

کاش برای دسته اول هم یک ارجاعی می گذاشتم، چون ممکن است ذهنتان برود به دور و برتان... همین متخصصینی که آماده همراهی و هم آوایی با امواج اند. از همان هایی که دور اول به همراه یک موج می روند به معین رای می دهند اما در دور دوم به همراه یک موج دیگه می روند به احمدی نژاد رای می دهند...منظورم اینها نبودند بلکه کسانی بود که کمی جدی تر چنان نظری داشتند.

منحرف نشوم از موضوع...موضوع چه بود؟ ریشه های دگرگونی 57 بود... چگونگی تحلیل انفجارهای اجتماعی اینچنینی که در تاریخ معاصر ما کم نبوده است (موفق و ناموفق)...از نگاه من واضح و مبرهن! است که نیروهای خارجی به انحاء مختلف در این دگرگونی ها موثر بوده اند و یکی از دلایل این وضوح، وابستگی دولت و جامعه و اقتصاد ما به اقتصاد جهانی و سیاست های قدرت های جهانی است. وقتی وابسته هستیم خواه ناخواه تحت تاثیر نیروهای خارجی قرار می گیریم.

آن نیرو های خارجی در کنار نیروهای ناشی از ساختارهای داخلی موجب بروز تنش در جامعه می شود و این تنش به صورت جنبش های اعتراضی خودش را نشان داده است که ریشه آن طبعن در مقاومت بخش های مختلف جامعه در برابر این دو نیرو می باشد.

جان فوران نقطه آغاز بررسی خود را جایی قرار می دهد که ایران هنوز وارد نظام جهانی نشده است. هنوز از وابستگی اقتصادی سیاسی خبری نیست و از جهاتی ایران، قدرتی است هم ارز برخی قدرت های اروپایی...یعنی زمانی که سلسله صفویه در اوج قدرت خودش قرار دارد. چارچوب تحلیلی خودش را هم در فصل اول کتاب توضیح می دهد که  اینجا در موردش نوشته ام و سر آن دارد که نشان دهد چرا و چگونه این مقاومت ها و خیزش های امیدوارکننده جهت دگرگونی ساختار های قدرت شکل می گیرد و چرا دچار فروپاشی و شکنندگی می شود و از این رو هم نام کتابش مقاومت شکننده است.

بخوانیم، ببینیم.