ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | |||
5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 |
12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 |
19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 |
26 | 27 | 28 | 29 |
آنهایی که نزدیک به مرکز زلزله بودهاند احتمالاً شب گذشته تجربه خاصی از سر گذراندهاند؛ بیرون رفتن از خانه و فضای باز و ماشین و گپ و گفت با همسایگان و دوستان و فامیل و صد البته همرسان کردن اخبار و هشدارهای مختلف در فضای مجازی و... من هم همین موارد را تجربه کردم. فهمیدم که موقع وقوع زلزله (اگر زمانش مثل دیشب باشد) کار چندانی نمیتوانم بکنم! بیدار کردن بچهها بعد از هفت هشت ساعت خواب برای مدرسه رفتن خودش پروژهایست حالا حساب کنید تازه وارد قسمت عمیقِ خواب شده باشند! فهمیدیم که در صورت شدت بیشتر زلزله و وقوع اتفاق بد، نیروهای امدادی کار خاصی نمیتوانند بکنند چون خیلی از خیابانها قفل شده بودند. فهمیدم که در ماشین خوابیدن کار هر کسی نیست!
بیایید قدر خواب را بدانیم!
هرگز فوراً بدبختی کسی را باور نکنید. بپرسید که میتواند بخوابد یا نه؟... اگر جواب مثبت باشد، همهچیز روبراه است. همین کافی است. (سفر به انتهای شب – سلین)
طفلک ایوان ایلیچ هم نمیتوانست بخوابد.
...................
اینکه یک وبلاگنویس اقدام به زدن کانال کند ممکن است معناهای مختلفی به ذهن متبادر کند... یکی از آنها میتواند این باشد: بله! این هم بالاخره وبلاگستان را رها کرد!
اما این خبرها نیست. در این کانال قصد اینکه چیزی فراتر از مطالب وبلاگم قرار بدهم ندارم. در واقع بنا به پیشنهاد دوستان، کانال صرفاً دریچهای به اینجا خواهد بود! حالا دریچهی خالیِ خالی هم که نه... حداکثر دریچه با یه نون اضافه!
آخ آخ آخ
امیدوارم حرکت در این مسیر موازی وبلاگ و کانال نهایتا روزی دوباره نویسنده را مجاب به کافی بودن حرکت در یکی از مسیر ها نکند و آنروز مجبور نشود این دو را دعوت به کشتی گرفتن کند .
چرا که آن روز گرچه این کشتی گیر وبلاگی همه فن حریف و داناست اما حریفش دستی در جادو دارد و از آن مهم تر جوان و تازه نفس است و پر از حامی.
در مجموع این دو خبر شنیدنش برای شخص من حس خوبی نداشت .
در مسیر جدید موفق باشی دوست عزیز.
عذر میخوام اما خواستم صادق باشم.
سلام
خیالتان راحت باشد. اصولاً من رودهدرازتر از آن هستم که در کانال و گروههای تلگرامی جا بشوم!!
همانطور که گفتم آنجا صرفاً دریچهایست به اینجا... صرفاً ممکن است در فواصل نوشتههای اینجا، از آرشیو به مناسبت چیزهایی آنجا قرار بگیرد.
مسیر همین مسیر است چون راه دیگری بلد نیستم!
من که موندم خونه و تا صبح تخت خوابیدم آدم بخواد بمیره، می میره دیگه!
اما واقعا موافقم خواب خوب موهبتی است که قدرش را نمی دانیم. حق با سلین نازنین است!
.............
پیدایی کانال تان را تبریک می گویم، مدیر وبلاگ ... اما همین جا در وبلاگستان خواهم ماند، از تلگرام بیزارم!
باشد که دوستان کتابخوان از کانال استفاده و اینجا را غنی تر بنمایند!
سلام
بله آدمی که بخواد بمیره راههای زیادی جلوی پایش هست! اما آدمها معمولاً نمیخواهند بمیرند. یاد پدر کافکا تامورا افتادم که میخواست بمیره البته متوجه هستم لحن آن جمله شما به این اشاره دارد که اگر مقدر باشد که آدم بمیرد طبعاً خواهد مرد... درک میکنم... شما به واسطه رشته تحصیلیتان که تئاتر است تحت تاثیر تراژدیهای یونانی به سرنوشت مقدر به صورت ناخودآگاه معتقد شدهاید
......
ممنون
ماندن در وبلاگستان مانند ماندن در تنگه احد است... ضامن پیروزی
میله جان فیلم فورس ماژور رو دیدی؟ دیشب من دقیقا رفتاری شبیه پدر خانواده اون فیلم داشتم فقط فرار کردم و قبل از اتمام زلزله توی کوچه بودم تازه وقتی رسیدم بیرون فهمیدم چی کار کردم
تقریبا به مرکز زلزله هم نزدیک بودیم کرجی ها لرزش رو بیشتر از تهرانی ها احساس کردن طبیعی بود که بیشتر هم بترسیم
چه خوب شد کانال زدی می خواستم پیشنهادش رو بهتون بدم
سلام
رفتارتان طبیعی بوده است امیدوارم چنانچه متاهل هستید برداشت فورس ماژوری (برداشتی مشابه همسر اون بنده خدا) از رفتار شما نکرده باشند
بله بله ما کرجیها حق داشتیم بیشتر بترسیم
منتها من با اینکه بیدار بودم خیلی طول کشید تا عکسالعمل نشان بدهم! چند بار در آپارتمان را باز کردم تا ببینم همسایهها چقدر جدی گرفتند! و نهایتاً وقتی از پنجره بیرون رو دیدم و جماعتی که جلوی ساختمان بودند از تردید خارج شدیم
ممنون. کانال پیشنهاد دوستان بود...
من وبلاگ رو دوست دارم ارتباط دوطرفه است ولی کانال رو اصلا اصلا دوست ندارم
در مورد زلزله هم فقط میتونم دعا کنم همه مردم کشورم در امنیت باشن و سلامت
سلام
من هم قطعاً وبلاگ را دوست دارم... بخشی از هویتم شده است... بخش مهمی از آن.
این جهان کوه است و فعل ما ندا
سوی ما آید نداها را صدا
امنیت و سلامتی چیزی است که از یک فعلی ناشی خواهد شد. دعا کنید که مردم به این فعل و افعال بپردازند.
خواب موهبتى بزرک است واقعاً عموجان. عمو سلین بیچاره با زولپیدوم آشنا نبوده اند؟؟!!
خوشحالم کانال زدید! به قول این بچه مچه ها جوینیدم!
سلام عموجان
تشریففرمایی دوستان قدیم میتواند از موهبات کانال باشد.
زولپیدوم جواب میدهد!؟
اگر زولپیدوم آن زمان وجود میداشت حتماً جناب دکتر سلین از آن باخبر بود منتها حواستان باشد به دوستانی که زمینههای افسردگی دارند این دارو توصیه نمیشود
سلام. چه خوب که کانال هم زدید. وبلاگ البته خاطره انگیزتر است. یاد دوران دانشگاه می افتم که تازه وبلاگ مد شده بود!خودم وبلاگ نداشتم، اما کلی وبلاگ عالی سراغ داشتم که الان همه شان بسته شده اند و دیگر ازشان خبر ندارم!
پ.ن. زن در ریگ روان را شروع به خواندن کردم. کلا با این ژاپنی ها ارتباط نمی توانم بگیرم. شاید هم ذائقه مان به خاطر مطالعه و دیدن آثار آمریکایی و انگلیسی خراب شده! البته روس ها هم بی تقصیر نیستند.
سلام
وبلاگ علاوه بر خاطرهانگیزی مزایایی دارد که مجازیات دیگر آن را ندارد. ارتباط عمیقتر به نسبت برخی ابزارهای دیگر و همچنین امکان رودهدرازی و... از جملهی آن مزایاست
...
پ ن: باید کمی صبور باشید و مقاوم و پایدار زیتون هم در ابتدا خیلی باب طبع ذائقه نیست منتها اگر دیدید خیلی اذیت میکند سوییچ کنید روی آن گزینه دیگر پیشنهادی... آن یکی درست از که در ژاپن میگذرد اما نویسنده آمریکایی است
سلام
نه نه
باکودکی های من این کارونکنید
خاطرات ماروخراب نکنید
شایداونجازودترمیتونیم مطالب روبخوانیم
شاید مخاطب نوشته ها بیشتربشه
ولی ....
ازدلتنگی و یادهم بودن و ارتباط دوطرفه اونجا خبری نیست
من که حلال نمیکنم شوخی کردم موفق باشید
ولی ....حیفه ها ...
سلام
مطمئن باشید تا رسیدن شما به سالهای جوانی اینجا برقرار است
خیالتان راحت
سبک من رودهدرازانه است و اینجا هم مناسب رودهدرازی
ممکن است آنجا یک من تلگرافی و تلگرامی شکل بگیرد اما این من وبلاگی ریشهاش محکمتر از این حرفهاست (چشم شیطان کور!)
پس میله هم نتونست بدون پرچم بمونه و بالاخره پرچمش رو افراشت
سلام
این شبهه را با خود حاجآقا در میان گذاشتم که من عین نظر ایشان را نقل میکنم:
اگر این کانال مصداق پرچم تلقی شود ممکن است عمل کانال زدن در حکم پرچم برافراشتن تلقی گردد در این صورت مستحسن است که مومنین به احتیاط واجب عمل کنند و از زدن کانال بما هو کانال بپرهیزند لیکن برای تعیین مصداق این امر باید به عرف عقلا ، و سیره و ارتکاز مومنین و مومنات مراجعه کرد که بنا به مراجعه اهل وثوق و گزارشاتی که در این باب به دست بنده رسیده است این عمل در حکم تشبه به کفار نمیباشد و امری مباح است و عمل به آن بِاَیِ نحوِ کانَ در حکم خوردن آب است.
اگر مطالب وبلاگو قرار میدی که ما همین جا هستیم.اگر بیشتر قرار میدی ما همین جا هستیم.
سلام
ثابتقدم باشید که ثبوت از ثبات قدم خیزد!
زلزله ما رو هم تکون داد و از خواب پریدیم خیلی ها زنگ زدن و نصیحت کردند که خونه رو ترک ی کنید یه احساس به من می گفت قرار نیست به این زودی بمیرم پس دوباره خوابیدم صبح که رفتم محل کارم تازه فهمیدم که دیشب بیشتر مردم تو خیابون خوابیدند یه احساس خاصی بهم می گفت خوش به حالم شد
سلام
حواستان به این احساسات خاص باشد... در حقیقت این نشانهی آن است که اگر هنوز مجرد هستید زمان چیده شدن شما از درخت خانواده فرا رسیده است! و چنانچه قبلاً چیده شدهاید نشانهی آن است که موعد پدر شدن شما نزدیک است
...
از این به بعد تعداد کسانی که با وقوع زلزله بیرون میآیند علیالقاعده افزایش خواهد یافت. از حیث تاثیر رفتار جمعی بر رفتار فردی.
سلام
منم به نتایج وحشتناکی رسیدم اون شب
بله بسیار کار خوبی کردید کانال رو راه انداختید
حتما میپیوندم
سلام
بدیاش همین نتایج وحشتناکش بود وگرنه باقی چیزهایش بد نبود
مثلاً ما هر وقت میخواستیم جلسه ساختمان برگزار کنیم از 18 واحد 8 واحد بیشتر جمع نمیشدند اما آن شب مثل 9 دی همه آمدند! حیف مدیر ساختمانمان نبود که آمار دقیق واحدها را برای محاسبه پول آب دربیاورد. همه این موارد نتایج نیک آن شب بود
هیچ چیز بدتر از گوش دادن به رادیو تهران و اخبار لحظه ای ستاد بحران نبود. جای امنی دور از ساختمان ها داشتیم اما تا اذان صبح خوابیدن داخل ماشین و افکار مخربی که توی سرمان وول می خورد فاجعه بود. الهی به حق پنج تن بره دیگه برنگرده.
سلام
الان ماشاللا دیگه هر شهروند یک ستاد بحران شده است! الان همکاران من به صورت آنلاین زلزلههای زیر 2 ریشتر رو هم رصد میکنند و تحلیل ارائه میدهند
سلام
چشم شیطان کور
آخ جون
گوشش هم کر!
عجب فرمایشی است فرمایش سلین.
من که چشمم بد جوری از این نقل و انتقالات می ترسد. نمونه اش درخت خودمان که پنداری درخت دیگران شده است.
سلام
فرمایش نیست، کاغذ تورنسل است
خیالتان راحت و خیال خودم راحتتر نقل و انتقالی در کار نیست... من تجربه دیگران را دیدهام و حواسم هست
آخ که مداد سیاه حرف دل منو زد
میدونم میله الان فلسفه اش از کانال چیز دیگه اس
اما این درخت اصلا کجاست
ناپدید شد، توی 10 تا پستش کامنت گذاشتم اما خبری ازش نشد
یکی از سه گانه های نام سرخپوستی بود که من دنبال میکردم و در دنیای من نابود شد.
نگرانی شما را درک میکنم. من کار چندان اضافهای برای کانال نمیکنم که کار این طرف را مختل کند.
من و مادر در منزل تنها بودیم... مادر شدیدا هول کرد و من بیشتر از زلزله بخاطر حال ایشون ترسیدم! و حجاب!!! لعنت به این چیزهایی که توی کله مان کرده اند... مادر اول رفت سمت چادر و بعد هم یکی داد دست من... تا زدیم بیرون از خانه... شب بدی بود، خیلی بد... حالا دارم به آدم هایی فکر میکنم که توی خانه تنها هستند
و اینکه دقیقا کار خاصی از آدم ساخته نیست
و البته بی خیالی خیلی ها را هم دیدم
و تنها کاری که متولیان امور کردند، تشکر از رفتار ما شهروندان بود!... چقدر سوسول شده ایم نه؟ تشکر میکنیم، معذرت خواهی می کنیم، می گوییم دعا کنید همه چیز خوب بشود... مرسی اه!
فهمیدم ترس از مرگ، آدمی مثل من را شوخ طبع می کند. همیشه به آدم هایی که وقت سختی شوخی می کنند خرده می گرفتم، آن شب اما نیمچه دلقکی شده بودم برای مادر که نگو! در نهایت با چند چشم غره اش آرام گرفتم...
و تمام تصویرهایی که از کرمانشاه دیده بودم، جلوی چشمم بود. مردم توی خیابان آتش به پا کرده بودند و تا صبح از سرما می لرزیدند... خیلی ها هستند که ماشین هم ندارند...
عجب تجربه ای بود...
تبریک بابت کانال میله
سلام
پس مادر شما حسابی محکمکاری کردند و احتمال وقوع پسلرزههای شدید را با هوشیاری به موقع و قبل از خروج از ساختمان منتفی نمودند من از شما تشکر میکنم
.....
گاهی اوقات واقعاً شوخیها میتوانند استرس را کاهش دهند... البته بماند که ما معمولاً حد و مرز را نگه نمیداریم و فرصتها و قابلیتهای خودمان را به تهدیدها و نقاط ضعف تبدیل میکنیم
......
ممنون
پس این کافکا در کرانه چی شد ؟
نکنه افتاد توی دربا و غرق شد به ما نمیگی و مطلبشم نمینویسی؟
سلام
یک کار عجیب غریبی هفته پیش به ما ارجاع شد... حدود ده روز قبل... به صورت طبیعی از آن کارهایی بود که میبیست نظر چندین واحد را اخذ و جمعبندی میکردیم... نزدیک 200 مورد بود... برای ایشان ارسال کردیم تا نظر بدهند که هیچکدام زحمت به خودشان ندادند و خلاصه اینکه از ابتدای این هفته به صورت تمام وقت درگیر این کار هستم و چنان داغون به خانه میرسم که اصلاً حال تایپ باقی نمیماند
جمعبندیهایم همه روی کاغذ ثبت شده است... فقط چند ساعتی فراغت لازم است که امیدوارم پنجشنبه این امر دست بدهد.
با عرض پوزش
رصد و تحلیل به خودی خود چیز بدی نیست اگر هر شهروند برای خودش یک ستاد بحران باشد جه ایرادی دارد؟ فقط کمی مسئله ی استرس می ماند که تا حدودی ان هم بد نیست. من خودم هم از جمله رصد کنندگان هستم. مثلا می دانم هجدک کرمان بیشترین امار زلزله های یک ماه اخیر را دارد و مدام بندری می رقصد. این را هم می دانم که گسل اشتهارد از امروز صبح فعالیتش رو با پیش زلزله ی 3.2 ریشتری آغاز کرده است. الانه که پلیس فتا بیاد منو دستگیر کنه به خاطر تشویش اذهان عمومی.
سلام مجدد
هوشیار بودن و به دنبال موارد آگاهیبخش جستجو کردن امر بسیار نیکویی است... این را طبعاً کسی ستاد بحران شدن نمیگوید... اما وقتی من به صرف خوش آمدن از یک مطلب یا دیدن آن در یک جایی یا شنیدن از دوستان و راههایی از این دست اقدام کردم به انتقال مطلب به دیگران، این به نظر من ایراد دارد. در این حالت من نقش ستاد بحران برای خودم در نظر گرفتهام و چون تخصص و تیزبینی در این مسئله ندارم برای خودم و دیگران دردسر درست میکنم.
منِ نوعی باید یک تصمیم حیاتی و نهایی بگیرم و عملاٌ قبول کنم که در خیلی از موارد تخصص ندارم... گفتم عملاً... در عالم نظر و بحثهای دوستانه همه ما به این امر قائل هستیم که در خیلی از حوزهها تخصص نداریم... مشکل ما در عمل است
.........
دیشب هم که دوباره لرزیدیم
آقا ما دیشب خودمون بصورت داوطلبانه، به محض احساس زلزله رفتیم چادر سر کردیم و همین امر باعث پیشگیری از خسارات بعدی شد
مسئولیتپذیری شما را ارج مینهیم
طبیعت مثل اینکه قصد انتقامجویی دارد... البته حق هم با اوست!
آقا شما کانال زدید و تلگرام فیلتر شد:)))
والله من به پیشنهاد دهندگان کانال زدن گفتم که میترسم من بیایم و تلگرام مسدود شود... گوش نکردند