میله بدون پرچم

این نوشته ها اسمش نقد نیست...نسیه است. (در صورت رمزدار بودن مطلب از گزینه تماس با من درخواست رمز نمایید) آدرس کانال تلگرامی: https://t.me/milleh_book

میله بدون پرچم

این نوشته ها اسمش نقد نیست...نسیه است. (در صورت رمزدار بودن مطلب از گزینه تماس با من درخواست رمز نمایید) آدرس کانال تلگرامی: https://t.me/milleh_book

داستان کوتاه یا سناریویی در باب ...!

هروقت می خواستیم با یکی از دوستان مجرد شوخی کنیم می گفتیم: فلانی می دونید چطوری دوست داره زن بگیره؟(حالا همسر , دوست و... فرقی نداره) بقیه می گفتند چطوری؟ بعد یک سناریویی تعریف می کردیم تا حدی خنده دار!

زنگ خانه به صدا در می آید و "همکار مجرد ما" با عصبانیت و بی حوصلگی ناشی از تنبلی مفرط بلند می شود و از آیفون می پرسد کیه؟ (طرف مقابل بسته به نیازهای مختلف فرد صاحبخانه در سناریوها متفاوت بود مثلاً زمانی که ماشینش خراب بود طرف سایپا یدکی می شد, موقعی که آنتن ماهواره اش نیاز به تنظیم داشت طرف نصاب آنتن می شد و الی آخر حالا فرض کنید همان سایپا یدکی است که آمده است دم در!)

سایپا یدکی: قربان با خبر شدیم! که ماشینتان ایرادی پیدا کرده با یک سری تعمیرکار آمدیم اگر اجازه بدهید تعمیرش کنیم. اجازه می فرمایید؟

همکار ما: هووم... الان؟... باشه ...ماشین توی پارکینگه یکی از بچه ها رو بفرستید بالا کلید ماشین رو بگیره.

سایپا یدکی: خیلی ممنون مهندس! خدمت می رسیم.

بعد سایپا یدکی بالا می آید و سوییچ را تحویل می گیرد در حالیکه همکار ما روی مبل راحتی لمیده است. سوییچ را از همکار ما می گیرد و به یکی از تعمیرکاران می دهد و دستورات لازمه جهت تعمیر خودرو را صادر می نماید. بعد نگاهی به آپارتمان به هم ریخته می اندازد و ...

سایپا یدکی: مهندس! اگر اجازه بدهید آپارتمانتان را مرتب نمایم.

همکار ما (در حالیکه سرش را هم تکان نمی دهد): هووم... (و انگشتش را به نشانه تایید حرکت می دهد)

سایپا یدکی مذکور! شروع به مرتب نمودن خانه می کند و به آشپزخانه که سرشار از ظرف نشسته و ... است می رسد و آن ها را هم می شوید. سپس دوباره به هال باز می گردد .

سایپا یدکی: قربان چی میل دارید برایتان درست کنم؟ چای, قهوه, نسکافه یا چیز دیگه؟

همکار ما: (با حالتی آکنده از دلخوری و بی حوصلگی) قهوه

سایپا یدکی قهوه را آماده می کند و می آورد. ضمن خوردن قهوه...

سایپا یدکی: مهندس! من متوجه شدم که شما مجرد هستید! اگر تمایل به ازدواج یا داشتن دوست دختر دارید یک سری موارد هست که من خدمتتان معرفی کنم.

همکار ما چشمانش را به نشانه موافقت باز و بسته می کند و سایپا یدکی از کیفش یک آلبوم بیرون می آورد و در حالت نیمه ایستاده در کنار همکار ما قرار می گیرد و درحالیکه آلبوم را ورق می زند حرف می زند.

سایپا یدکی: مهندس جان این عکس که ملاحظه می فرمایید دخترخانمی 27 ساله هستند از کارشناسان شرکت ما, دریافتی ایشان بالای یک و نیم میلیون تومان است و به صورت حرفه ای هم به ورزش والیبال می پردازند. این هم گواهی های پزشکی مختلف مبنی بر سلامت روانی و جسمی ایشان هست. ملاحظه بفرمایید.

همکار ما ابروانش را به نشانه عدم موافقت بالا می اندازند! و سایپا یدکی ادامه می دهد و موارد را یکی پس از دیگری ارائه می دهد تا...(برای کوتاهی مطلب خیلی از موارد درز گرفته شد)

سایپا یدکی: ایرادی ندارد مهندس خودتان را ناراحت نکنید به هر حال سلایق متفاوت است. این مورد اکازیون است! ایشان بالقوه ملکه زیبایی سال گذشته هستند. به پنج زبان زنده دنیا مسلط هستند, قهرمان ژیمناستیک و شنای موزون کشور و هفت گانه آسیا هستند, شش دانگ صدا دارند, مسلط به تکنیک های حرکات موزون وطنی و غیر وطنی هستند حتا ایشان توانایی حرکات موزون با صدای قطره آبی که از شیر آب منزلتان می چکد را نیز دارا هستند.(چشمان همکار در حال گرد شدن است و همین موضوع سایپا یدکی را ترغیب به ارائه توضیحات بیشتر می کند) همینطور که ملاحظه می فرمایید به نظر می رسد که در هنگام خلقت ایشان حضرت باریتعالی خودشان بر کار دستگاه تراش CNC پنج محوره نظارت داشته اند و...ضمناً ایشان کل لیست 1001 کتابی که قبل از مرگ باید خواند را به سه زبان خوانده اند!!

نشانه هایی از رضایت بر لبان همکار ما نقش می بندد و چشمانش را به نشانه تایید دو بار باز و بسته می نماید. سایپا یدکی خوشحال می شود و با شعف ادامه می دهد...

سایپا یدکی: مهندس جان برای امر ازدواج اقدام کنم یا ... (با نگاهی به صورت همکار ما متوجه موضوع می شود!) بله پس همان دوستی ساده! کفایت می کند. خوب پس من به ایشان اطلاع می دهم که کادویی بخرد و با شما تماس بگیرد.

در این هنگام تعمیرکار سوییچ خودرو را می آورد و بعد از تحویل سوییچ سایپا یدکی و همکاران تشکر کنان خارج می شوند در حالیکه همکار ما کماکان بر روی مبل راحتی لمیده است و البته ته لبخند رضایتی نیز بر چهره دارد.

***

حالا این سناریو چه ارتباطی با شرایط روز دارد؟ توضیح اضافه ای شاید باشد اما برخی هموطنان ما همانند این همکار ما طالب رفاه اقتصادی, آرامش, آسایش, آزادی سیاسی اجتماعی, دموکراسی و ... هستند اما توقع دارند که سایپا یدکیی از راه برسد و همه چیز را ردیف کند در حالیکه نیاز نباشد ایشان هیچ تکانی(مسلماً ابتدا فکری) به خودشان بدهند و زیر بار هیچ مسئولیتی هم نروند!

بعید می دانم که دیگر کسی باور داشته باشد که سایپا یدکیی از داخل یا خارج سوار بر اسب سفید بیاید تا سفره را بیاندازد , نان را قسمت کند و پپسی را قسمت کند و آلبوم ارائه کند و از این قبیل امور ... به قول پسرخاله جانمان سایپا یدکی در گور خفته است.

به امید آنکه روزی هر کس یک سایپا یدکی باشد.

پ ن 1: مطلب مربوط به سفر به انتهای شب (پست قبل) اگر شهید شد , شد! اشکالی ندارد. به نظرم رسید این مطلب را باید بنویسم تا حداقل تذکری باشد به خودم.

***
نظرات 24 + ارسال نظر
حسین یکشنبه 24 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 06:28 ب.ظ http://kimiyaa.blogsky.com

همین حالا داشتم مقاله‌ای می‌خوندم از استاد مرتضا مردیها که سال پیش نوشته بود با عنوان "آیا اتفاق جدیدی افتاده است؟" وی پس از بیان این نکته که آنچه روی داد ادامه‌ی همان روندی بوده که در سی سال گذشته جریان داشته و تنها شاید عریان تر و بی پروا تر شده؛ اشاره دارد که این اتفاق‌ها، با وجود همه‌ی خسارت‌هایش، شکست ِ مردم نبود.
و در پایان می‌آورد:
"اما راجع به آینده و اینکه چه باید کرد و چه واقع می‌شود. من در کتابها و مقالات خود نوشته‌ام که انقلاب یک فعالیت برنامه‌ریزی شده نیست. یک واقعة بسیار کمیاب است. همیشه همه جا پتانسیل شورش در مردم ناراضی هست؛ کم یا زیاد. این حکومتها هستند که، در قریب به اتفاق موارد، نمی‌گذارند شورشها بدل به انقلاب شود و انقلاب پیروز. انقلابها فقط در صورتی پیروز می‌شوند که یا حکومت در ضمن جنگهای شدید و/یا ورشکستگی شدید مالی به شدت ضعیف شده باشد که اصلاً نتواند نیروی ضد شورش بسیج کنند (مثل انقلاب روسیه) یا اصلاً حکومت مرکزی مقتدری در کار نباشد (مثل انقلاب چین)، یا حکومت به دلیل دلرحمی یا سست‌عنصری حاکم نتواند به موقع و با شدت شورش را سرکوب کند (مثل انقلاب ایران و فرانسه). این وضعیتها بسیار کمیابند و به همین سبب انقلاب پدیده‌ای است بشدت کمیاب. شاید در کمتر موقعیت تاریخی پتانسیل مخالفت و شورش به اندازه ایران امروز بوده باشد ولی سرکوب شدید و کنترل پلیسی چندلایه مانع از پیشرفت هر حرکتی بوده است. من بشدت علاقمندم که این تبیین نادرست باشد؛ مشتاقم که نظریه‌ام عملاً ابطال شود، ولی ظاهراً هنوز هم حتی، واقعیات گواه صحت آن است.

این انتظار که اکثریت کسبه و کارمندان، یا حتی اقلیتی قوی از آنان اعتصاب کنند، انتظار زیادی است. قطعاً برای بسیاری زندگی در این وضع بشدت ارزان و بیقدر شده است، اما شاید نه برای اکثریت؛ و تازه این جمعیت هم (حال اقلیت گسترده یا اکثریت) غالباً از سوی خانواده‌هایشان تحت فشارند که کاری نکنند که جان بر سر آن بگذارند. می‌ماند فئة قلیله‌ای که آن هم در چنبرة ناهماهنگی درونی و فشار بیرونی، کارآمدیِ محدودی دارد. بنابراین اگرچه امید می‌رود که مخالفتهای مدنی مردم تداوم یابد و این نظام لااقل برای چنین کارهائی مجبور به پرداخت هزینه شود، اما باید تا همین جای کار را هم موفقیتی بزرگ دانست. این تصور که اگر اوضاع کم‌کم آرام گیرد، ناامیدی غالب می‌شود و احساس شکست درمی‌گیرد، اگرچه در مقام توصیف احوال مردم تا حدی راست است، اما باید نسبت به آن هشدار داد. به هم امید دهیم که راه درازی در پیش است و هیچ چیز پایان نیافته؛ افول برخی هیجانات ستودنی نباید تعجب زیادی برانگیزد. بخش نه چندان کمی از مردم چه بسا در همین اوضاع درپی این برآیند که، با برخی حمایتهای ناروا و ضد انسانی، از این نمد کلاهی برای خود بسازند. بسیاری هم ناراضی‌اند اما نه در حدی که جان خود را در معرض تهدید جدی قرار دهند. باقیمانده هم ممکن است از ضعف امکانات ارتباطی و فشار کنترل شدید و اخراج و دستگیری و زندان و ... کم‌توان باقی بمانند. پس عجله نکنیم و در مورد نتیجه زودرس زیاد خوشبین نباشیم. قطعاً روزی جشن استقرار انسانیت خواهیم گرفت، ولی آن روز معلوم نیست چندان نزدیک باشد؛ چون انسانهای بد کم نیستند و انسانهای خوب هم غالباً نسبت معقولی میان پوست و گوشت و خون و داغ و درفش و سرب نمی‌بینند. شجاعان و شهادت‌طلبان هم کم‌اند و در عسرت و فشار. پس امید را درازمدت تعبیر کنیم و از همین دستاورد فعلی هم خشنود باشیم؛ به روش‌های دیگر فکر کنیم؛ و از انساندوستان جهان استمداد کنیم."

سلام حسین جان
مطلب خوبی بود... خواندن مجددش هم در این وانفسای امید خالی از لطف نیست.

نیکادل یکشنبه 24 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 09:22 ب.ظ http://aftabsookhte.blogfa.com

سلام بر میله بدون پرچم عزیز
من خیلی از قافله این وبلاگ جاماندم ، اما کتابها را تهیه کرده ام ، هم خرمگس و هم در غرب ...
در غرب را 60 صفحه پیش رفتم و دوست دارم.
خودمانیم میله جان هر خبری هم که باشد در غرب است.
بنده به شخصه با فرمایش شما موافق هستم، همیشه هم گفته ام که نجات دهنده در گور خفته است، اما دو نکته را باید در نظر داشته باشیم یکی اینکه اتکا به کسانی که دراین دوسال خود را رهبر جنبش سبز ایران می دانند یک عقبگرد واقعی است. این آدمها قبلاً امتحان خودشان را پس داده اند، دوم اینکه خانواده ای را در نظر بگیرید که با 10سر عائله در یک آپارتمان حقیر 40متری زندگی کند و هرچقدر هم تلاش کنند نتوانند خانه بزرگتری برای خود مهیا کنند، هرکسی تاکید میکنم هرکسی که بتواند این امکان را برای آنها فراهم کند این خانواده حرکت رو به جلو داشته اند اما اگر یک نفر پیدا شد که آنها را به یک خانه ویلایی کوچاند و این خانواده جشن ما می توانیم و ما موفق شدیم بر پا کردند ان وقت رفتار این خانواده وهن پیشرفت حاصله است. یعنی علاوه بر اینکه ناتوانی آنها در تغییر شرایطشان به اثبات رسیده حماقت و کج فهمی خود را نیز فریاد زده اند. این مورد دوم را مشخصاض در اشاره به خوشحالی اخیر مردم مصر عنوان کردم.

سلام نیکادل گرامی
نه خیلی هم جا نمانده اید... این قافله آهنگش خیلی تند نیست.
من ص 90 در غرب...ام زیاد فاصله ای نداریم.
اتکا به شخص حالا هر شخصی که باشد خطاست.
جوجه های مردم مصر را الان نباید شمرد هنوز تا آخر پاییز خیلی مانده است. (موافقم)

پرنیان دوشنبه 25 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 11:45 ق.ظ http://fathebagh.blogsky.com

سلام
گاهی وقتها شرایط به حدی نابسامان می شود که نیازمند یک معجزه است!

از خواندن این پست شما لذت بردیم و البته فکر کردیم رویا چقدر قشنگن!!!

کامنت حسین آقا هم جالب بود و از خواندنش لذت بردیم.
از طرف من از ایشان تشکر کنید.

سلام
به نوعی معجزه درسته.... کارهایی که در نظر یک فرد غیر قابل وقوع و دسترسه ولی به صورت جمعی قابل وقوع , مثل همین کتابخوانی, وقتی چند نفر کتاب را با هم بخوانند تقریباً اکثر زوایای کتاب کشف می شود در حالیکه تنهایی ...در تنهایی کشف همه زوایا معجزه است!!
رویاها خیلی زیبایند بله
تشکر را دایورت کردم به ایشان

نفیسه دوشنبه 25 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 11:48 ق.ظ

من هم با تکان آگاهی موافقم خیلی زیاد. چیزی که مردم ما سالهاست با آن فاصله دارند.
کامنت حسین هم بسیار فوق العاده و ارزشمند بود. چه قدر چسبید آن هم در این واهه بی امیدی. امید است که راه سخت در پیش را هموار می کند.

سلام
تکان آگاهی البته نیاز مبرم و اساسی است و باید فاصله ها را کم کرد
هر کس یک اپسیلون
امید آه ...دیروز کمی بنزین امید زدیم بر بدن خالی باک هایمان

سفینه ی غزل دوشنبه 25 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 02:58 ب.ظ

سلام برعکس نیکادل که عقیده دارد سایپایدکی در گور خفته است! من بسیار امیدوارم به شرط صبر .
استعاره ی خیلی جالبی بود .
از انتخاب جناب حسین هم لذت بردم.

سلام
واو ...البته ایشان و من معتقدیم که این امور باید توسط خودمان انجام شود و کسی نخواهد آمد که چنین بسته هایی را در خانه مان تحویل دهد
از این نظر سایپا یدکی در گور خفته است اما صحبت شما به نظرم امیدواری به نزدیکی سحر و اندکی صبر برگردد که امیدوارم...
من فکر کنم شما به سن ما برسید دیگه تمومه

رضا دوشنبه 25 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 08:15 ب.ظ http://shabgardi.blogfa.com/

سایپا یدک جالب بود متاسفانه بسیاری در انتظار سایپا یدکند

سلام
و اتفاقاً سایپا یدک امامزاده ایست که کور می کند اما شفا نمی دهد.
(با عرض معذرت از پرسنل سایپا یدک حقیقی!!)

هادی سه‌شنبه 26 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 12:41 ق.ظ http://playtime.blogsky.com

سلام حسین جان
بی زحمت شماره اون سایپا یدکی رو واسم میل کن،البته ماشین که ندارم اما خوب آلبومش رو یه نگاهی بندازیم در حال قهوه خوردن ضرر نداره..

سلام هادی جان
از شما چه پنهان خودمم که داشتم می نوشتم خیلی فیل کیف! شدم و ... ضرر که نداره می نشستم در مورد 1001 کتاب باهاش حرف می زدم
چشم! اگر اومد سراغم می گم حتماً به اونجا هم سر بزنند.

ناشناس! سه‌شنبه 26 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 08:25 ق.ظ

تا باشد از این تذکرات.

سلام
البته منظورم از تکان خوردن حتماً موارد فیزیکی نیست... ما الان به تکان خوردن های فکری خیلی نیاز داریم...

لیلی سه‌شنبه 26 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 10:24 ق.ظ http://lilymoslemi.blogfa.com

راستشو بگو کل مکالمه تون در همین حد بود؟ شما مردا فقط دست بندازید این زنها ی بدبخت رو . اما خوب در جامعه ای که برای دوست داشتن جون میدی و تهش به کوچه بن بست می خوری گاهی ادم به این نتیجه میرسه که کاش یه سایپا یدکی بود و ادم خودشو اینقدر زحمت نمیداد اخرش هم ضدحال بشه.
پست قبلی رو نخوندم . من چرا اینقدر دیر میرسم

سلام
البته که نه! چنین مکالمه ای بدین شکل صورت نپذیرفته اما نزدیک به این چرا... گرچه آن مکالمات هم زاییده تخیلات است اما این نوشته کمی تخیل اضافه را نیز داراست... اما چرا دست انداختن زن ها!!!! این مکالمه کاملاً ضد مرد است!! (اگر اشتباه می کنم تذکر بدهید هم شما و هم دوستان تا من زاویه نگاهم را تصحیح کنم.(ممنون)
در مورد آخر هم واقعاً ای کاش... چه خوب می شد نه؟!

داستان تکراری سه‌شنبه 26 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 10:38 ق.ظ http://baharakmv2.blogfa.com

ممنون

سلام
خواهش می کنم

آزاد سه‌شنبه 26 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 08:16 ب.ظ http://pirahan.blogsky.com

سلام میله جان
چه امیدی می دهد به انسان این سایپا یدکی .
تذکرت واقعا به جا بود ، دبروز داخل اتوبوس بحث راهپیمایی 25 بهمن بود که خیلی ها غر می زند این کارها بی فایده س و ......
اما راجع به مطلب آقای مردیها باید گفت که هر چند تزریق امید به مردمی که از همه چیز خسته هستند کار نکویی است اما باید این واقعیت را پذیرفت که شرکت در یک انقلاب یا جنبش اجتماعی سیاسی ، زمانی فراگیر خواهد شد که اهداف این جنبش برای همه مردم تبدیل به "دغدغه" شود . چگونه می توان از مردمی انتظار داشت تا در یک فرایند سیاسی شرکت داشته باشند در حالی که اصلا برایشان مهم نیست چه کسی بر آنها حکومت می کند .
من قبلا هم گفته ام جنبش سبز فعلا فراگیر نشده است و همین عدم فراگیری باعث شده تا به راحتی سرکوب شود . این جنبش مخصوص طبقه ای از اجتماع ماست که مسائل سیاسی و اجتماعی برای آنها مهم است در صورتی که خیلی از افراد جامعه خصوصا طبقات فرودست دغدغه های دیگری دارند ، جنبش زمانی می توان به موفقیت خود اطمینان داشته باشد که بتواند آن طبقات را نیز با خود همراه سازد .

سلام آزاد جان
بله واقعاً امید بخش و تخدیر کننده است!
موافقم که دغدغه برخی نیست به خصوص طبقات مورد اشاره...
ممنون

دریا سه‌شنبه 26 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 09:13 ب.ظ http://booyedoost.blogfa.com

سلام بر مهندس سایپا یدکی سربلند خودمان
هر چند تا همه وهمه سایپا یدکی نشن باز یه جای بزرگ کار می لنگه اما با نبودن امکانات و بودن شک وتردید های فراوان که گاهی پای سا یپا یدکی ها رو هم سست می کنه باز جای خوشی کوچکی هست . چه پیش خواهد آمد شاید خیلی مهم باشد اما بنشینیم تا چیز بدی پیش نیاید اصلن نمی چسبد
به امید روزگاری که همه با میله هایی بدون پرچم سهم مان را از دموکراسی فروشان بخریم

سلام
به قول مرحوم مهندس بازرگان حق نه دادنی است و نه گرفتنی بلکه یادگرفتنی است.
ممنون

فرزانه سه‌شنبه 26 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 11:21 ب.ظ http://www.elhrad.blogsky.com

سلام
مطلبت را خیلی رندانه نوشته ای .
توهمی به نام سایپا یدکی در ذهن خیلی ها وجود دارد اما به نوعی وانمود می کنند که نیست .
خوب نتیجه همان لمیدن بر مبل و انتظار است .
تازه اون تراش CNC پنج محوره را که قراره رویای ما را بتراشد برنامه نویسی نشده جی کد ندارد مهندس جان! این است که اگر هم صاحب چنین دستگاهی باشیم کارمان لنگ است !

سلام

مطلب شما هم رندانه است!

بید مجنون چهارشنبه 27 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 02:28 ق.ظ http://fenap.blogsky.com

مرسی از آقای حسین
مرسی از آقای آزاد
مرسی از میله بدون پرچم

...

راستش من هم در بلاگ اخرم همین قضیه را تا حدودی مطرح کردم.خاصه از اهل قلم و تامل توقع می رود که اطلاع رسانی کنند و افراد بیشتری را به میان غائله بکشانند.هنوز مسئله حاکمیت دغدغه بخش قابل توجهی از مردم نیست

سلام
افکار بیشتر به از افراد بیشتر است
چه کسی باید حکومت کند باید جایش را به چگونه باید حکومت کند بدهد و این دغدغه باشد وگرنه تقی و نقی و حسن و حسین تفاوتی آنچنان ندارند و اگر داشته باشند جامعه و ...آنها را سریع شکل هم می کند!
خواهم آمد

درخت ابدی چهارشنبه 27 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 04:35 ق.ظ http://eternaltree.persianblog.ir

سلام.
هلو بپر تو گلو!
مشکلات ما وخیمه و فقط شامل مردم نیست؛ آقایون هم خیلی بهش دامن می‌زنن، چون ریش و قیچی دستشونه. مشکل ما فرد نیست، یه سیستمه که مث اختاپوس رو همه چی لنگر انداخته. یه شعار مزخرفی داریم که انتخاب بین بد و بدتره. اما مگه چاره‌ای هم هست؟ بدترها دارن تبلیغ می‌کنن و ما نشونه‌ای از زندگی توش نمی‌بینیم...
(تا رفع فت.نه در وب، من توی همین آدرس هم مطلب می‌ذارم. گاهی پیش میاد)

سلام
واقعاً
بله گاهی!!!!!

Reza چهارشنبه 27 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 07:03 ق.ظ

Salam
chetori amoo Hossein?
man ziad vaght nemikonam behet sar bezanam vali emshab neshastam in matlab ro khoondam
khoob dastan ro avaz kardia
copyright ro ham ke rayat nakadri
khosh bashi

سلام داش رضا
بله کاملاً داستان عوض شده!!!!!!!
من از جایگاه مخاطب به گوینده نقل مکان کردم!!!!
یادش به خیر

ندا چهارشنبه 27 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 12:55 ب.ظ http://secondwindow.blogsky.com

سلام
تذکر به جایی بود برای همه کسانی که در انتظار سایپا یدکی هستند

سلام
امتحانات چطوره؟

داستان تکراری چهارشنبه 27 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 04:58 ب.ظ http://baharakmv2.blogfa.com

ممنون که به باران سر زدید. داشتیم برایش عکسهای جدید میگذاشتیم و شما برای پست قبلی کامنت گذاشته بودید. ما همه اش فکر میکردیم قالب وبلاگ مشکل دارد که کامنت پست جدید را نشان نمیدهد. باعث شد قالب وبلاگ را عوض کردیم و شد آن چیزی که باران خودش دوست داشت. ممنون که همیشه سر منشاء خیر هستید.

سلام

محمد چهارشنبه 27 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 06:35 ب.ظ http://1dinosaur1.blogspot.com

سلام
نمیاد ولی اگه این سایپا یدکی که نوشتی بیاد چی میشه!؟
البته بعضی ها بدترند منتظر می مونند سایپا یدک برای همسایه که اومد بهش بگند: داداش تا اینجا اومدی یه نگاه هم به ماشین ما بنداز!

سلام
بله واقعاً اگه بیاد که ...!!!
از این آدمهای کالیبر بالا هم کم نداریم
این فیلتر بلاگ اسپات و ... نمی خواد برداشته بشه؟!

سفینه ی غزل چهارشنبه 27 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 11:38 ب.ظ http://safineyeghazal.persianblog.ir

بازم سلام
فکر کنم شما باید به سن من برسید تا همه چی درست بشه!!!!
البته گفته باشم خیلی طول می کشه!!

سلام بر شما
امیدوارم که همونی که من گفتم بشه ... چون اینی که شما می گید واقعاً طول می کشه

جیران پنج‌شنبه 28 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 03:08 ق.ظ http://jairanpilehvari.wordpress.com

سلام..
خوب من به جز اینکه تولدم بود و اینترنت هم که مزخرف بود خودم هم بنودم چند وقتی ولی...
جالب بود این روش همسر پیش بینی کنتون :)
من شادی کردم..
و نکته اینکه کلی از کتابایی رو که یم خواستتم تو تولدم کادو گرفتم که واقعا شادم..
:)
و مدت ها درام چیز واسه خوندن..
مثلا همه ی نادر ابراهیمی هایی رو که نداشتم..
و خیلی کتاب های دیگه...
:)

سلام
به به تولدتان مبارک...
ورد پرس کی آزاد می شود؟!
چه خوب (کادوها)
تکراری که توشون نبود؟

نعیمه پنج‌شنبه 28 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 10:30 ق.ظ http://n1350.wordpress.com/

آقا بی زحمت یه ایران خودرویی هم بفرست دم منزل ما شب عیده و باید بساط خانه تکانی رو راه انداخت و آلبومش رو نیاره که در منزل ما یه همسرجان هست برای هفتاد پشتمان کفایت می کند ...

عمرن

تنبل تر از اونی هستیم که خودمون یه پا سایپا یدک باشیم.

سلام
شرمنده!! این نجات دهنده های ما بدون آلبوم جایی نمی روند! به قول قدیمی ها آش با جاش! این یک بسته است!
فکر کنم مطابق معمول خدمات خانه تکانی را به همسرجان واگذار کنید بهتر است

باران حامدی پنج‌شنبه 28 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 02:25 ب.ظ http://baranhamedi.blogfa.com

سلام.
ممنونم که به من سر زدید.

سلام
خواهش می کنم

نوشینه شنبه 30 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 12:14 ق.ظ

سلام مطلب مربوط به کتاب سفر به انتهای شب را بعدا باید بخوانم فعلا باید گفت که سایپا یدکی د رکار نیست .
اما دلم از این همه نفاق گرفته ست

سلام
بله نیست ولی اگه بود چی می شد!
واقعاً نفاق دلگیری فضا را گرفته است...

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد