ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 | 31 |
یکی دو روزی است که کمتر سر می زنم... قبلاٌ اشاره کرده بودم که در محل کار مشکلاتی دارم. الان مشغول جراحی این غده سرطانی هستم.
استخوان لای زخم بس است.
امیدوارم که این بار تا ته خط بروم و با روحیه خوب دوباره به دنیای مجازی بازگردم.
....
پ ن: از دوستانی که تا کنون به سوالات پست قبل پاسخ دادند تشکر می کنم و کماکان منتظر پاسخ باقی دوستان هستم.
پ ن 2: مطلب طبل حلبی را نوشته ام و بیش از نصف آن را تایپ نموده ام ...امیدوارم تا فردا در وبلاگ قرار بگیرد.
غده سرطانی؟ ترسیدم . فکر کردم مشکل پزشکی دارید.
سلام بر شما
برادر من خدائیش این چه طرز پست گذاشتنه؟
دفعه اول که خوندم فکر کردم خدای ناکرده راجع به بیماری صحبت می کنید!!!
سوهان روح که غصه نداره، بلاخره حل میشه.
سلام
امیدوارم
سلام دوست عزیز
مشکلی که در محیط کار تبدیل به غده سرطانی شده ... لابد اوضاع خیلی سخت شده که این تشبیه را استفاده کرده اید . تحمل یک غده اضافی در یک سیستم که ذاتاً هم بیمار است اصلاً کار آسانی نیست .
ولی گمانم می شود به مهارت دستان دکتر میله بدون پرچم در جراحی اطمینان کرد .
حالا مریض یا این طرفی می شود یا آن طرفی !
برایتان آرزوی صبر جمیل دارم موفق باشید.
سلام
ممنون
مهارت زیادی در این زمینه ندارم متاسفانه به این غده عادت کرده ام
امیدوارم درش بیارم
سلام.
امیدوارم طی جراحی دستت نلرزه و با صلابت و اقتدار استخوون رو از لای زخم دربیاری.
سلام
واقعاٌ امیدوارم دستم نلرزه!
اصل غافلگیری را در این پست به خوبی رعایت کردی برادر :))
سلام
در اولین فرصت در این مورد بیشتر می نویسم
سلام
وای ترسیدم
امیدوارم حل بشه