ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
...
احساس می کنم
در بدترین دقایق این شام مرگ زای
چندین هزار چشمه ی خورشید
در دلم
می جوشد از یقین.
احساس می کنم
در هر کنار و گوشه ی این شوره زار یأس
چندین هزار جنگل شاداب
ناگهان
می روید از زمین.
...
احمد شاملو
مجموعه آثار, دفتر یکم, ص357 , باغ آینه , ماهی
شاملو
چه شیرین گفته. هر چند شوره زار من ... نمیدونم.
سلام
ناامیدی بد دردیه آخه...فلج می کنه لامصب
اگر شعر نبود ...؟
...
چقدر به موقع بود
...
آقای میله سلام.
سلام
هلک النثر و الداستان !
اینجا فعلن تا اطلاع ثانوی امید دادن به یکدیگر همیشه به موقع و واجب و ضروری است...
میرم به اون سمت ایشاللللا
هزار چشمهی خورشید... در بدترین دقایق این شام ِ مرگزای...
...
با پایان یافتن محدودیتهای قضایی برای مهراوه... نسرین ستوده به اعتصاب غذایش پایان داد... درود بر ایستادگی ِ ستودنیاش...
سلام رفیق
دوست داشتم..
سلام
دستش درد نکنه
آدم بایست همش از این احساسا بکنه.
یعنی بایده و چاره ای هم نیست!
سلام
نه که نخوایم ... می خوایم ... اما گاهی بردار ها یاری نمی کنند بس که همجهت به یه سمت هستند...
باید بردارهایی در جهت مقابل ساخت...چاره ای هم نیست!
سلام
این کلمات جوشیده از شاملو بارها دلم را روشن کرده نور تابانده به ذهنم ...
گاه حتی امیدوارم کرده به داشتن امید
سلام
چند تا مطلب کوتاه نوشتم ... نیگاشون کردم در لحظات آخر دیدم همه ناامید کننده...
گفتم چه کاریه پست روی پست , رزونانس کردن یاس...
کتابی جلوی دست ...همینجوری باز کردن...دیدن این شعر... پست ها همه به کنار رفتند...
جناب میله
گاهی نیاز به یه پیاله امید برای مستی داریم.
گاهی فقط به قدر رفع عطش برای زنده ماندن در این وانفسای ناامیدی.
چشمه های یقین تان جوشان.
روحش شاد بزرگمرد.
سلام بر یار آفتاب
کاش دائم الخمر این می بشویم
هرچند به رفع عطش و گرم شدن سر هم قانعیم
یادش گرامی
سلام
میله جان شعر ماهی شاملو که تو بخشی از نیمه حماسی آن را آورده ای یکی از بهترین شعر های زبان فارسی است.
ترکیب تغزل و حماسه که از ویژگی های زبان شعری شاملو است در این شعر به چنان اوج رفیع و شکوهمندی رسیده که نزدیک شدن به آن کاری بسیار دشوار و بلکه محال است.
سلام
موافقم که یکی از بهترین هاست...
به به ،به این شعر شاملو!
سلام!
کامو میگه:"زندگی شوقی بی دلیل است." بی دلیل باید شوق داشت و گاهی هم لازم است که جام بدست در محضر ساقی،لاجرعه سر بکشیم جام را.بیا به هم زمزمه کنیم ابیاتی چند از خیام را که بزممان کامل شود رفیق.
×من بی می ناب زیستن نتوانم بی باده کشید بارتن نتوانم
من بنده آن دمم که ساقی گوید یک جام دگر بگیر و من نتوانم
××دریاب که از روح جدا خواهی رفت در پرده اسرار فنا خواهی رفت
می نوش ندانی از کجا آمده ای خوش باش ندانی به کجا خواهی رفت
سلام رفیق
ولی قسمت دوم کامنتت 


شوق بی دلیل هم
آقا در بزمهایتان یک صندلی خالی به نیت ما بگذارید
ممنون
امید باید از درون بلند شه.
سلام
می خواستم یک سلسله مطلب بنویسم در زمینه امید و اینا که لب مطلب همین بود... یاد اون حکایت ابوسعید ابوالخیر افتادم که رفت مسجد و شلوغ بود و بالای منبر نشست و منتظر ساکت شدن و مستقر شدن مردم برای شروع سخنانش بود. پیرمردی ندا داد که همه برخیزید و به خاطر خدا یک قدم جلو بروید (منظورش این بود که جا باز شه برای بقیه و اینا) ابوسعید هم از اون بالا گفت همه سخن همین بود که این پیرمرد بیان کرد ... والسلام.
حالا بلاتشبیه نه شما پیرمردید و نه من ابوسعید ! من ته تهش ابوسروش ام... اما به واقع همه سخن همین بود که اشاره کردید.
لایک!
سلام
امیدوارم این لایک به صاحب اصلی اش برسد
به یک جرعه امید!
سلام
جرعه بگیم اونوقت فردا باید به یک قطره اکتفا کنیم
(هرچند همون یه قطره هم جواب میده!)
درخشانه! مشعشعه!
این شعر فوق العاده ی شاملو رو هر بار که خوندم ازین رو به اون رو شدم! انگار که راستی راستی چندین هزار جنگل شاداب ناگهان میروید از زمین این شوره زار یأس!
این شعرا رو انگار شاملو برای دنیای این روزای ما گفته...
راستی سلام و درود
الان که دارم این کامنت رو جواب می دم یه نگاهی انداختم به عکس شاملو که روی دیوار مقابلم از مستاجر قبلی به یادگار مانده... دیدم عجب ته لبخند امیدبخشی به لب داره
به سلامتی برگشتید
سلام
چطور این شعر رو حماسی می دونن. من جز شعری رمانتیک چیزی ازش نمی فهمم...
من فکر می کنم
هرگز نبوده قلب من
این گونه گرم و سرخ
...
البته با توجه به عنوان شما و بریده ی انتخابی و روز 14 ام و خبر ها و... فکر می کنم شما هم برداشتی 30 یاسی ازش دارید...
سلام
نه چندان ... چون موقعی که گذاشتم هنوز هیچ خبری نداشتم از اتفاقی...اصولن مدتیه که از هیچ چیزی زیاد باخبر نمیشم!
صرفن به این احساس نیازی که در درونم بود پاسخ داد این شعر
من کلن با این اسم گذاری ها مشکل دارم چون هیچوقت کامل نیست... البته بریده ای که من انتخاب کردم به تنهایی اصلن اون حس رومانتیک انتهای شعر که از موی و بوی خزه و اینا صحبت می کنه رو نداره و یه جورایی حماسیه ....یه بار دیگه فارغ از بخش انتهاییش بخونید...
ممنون از این که باعث شدی بخونمش این روزا خیلی بهش نیاز دارم
سلام
نوش جان
هوس یه نخ سیگار و گم شدن توی دودش کردم.
با تصویری که ته مایه امید از شاملو توصیف کردی.
سلام


جای ما رو هم خالی کن!
نیاز به امید...
شاملوی گرامی_
درود ..
خوندنیه مطالب بالایی هم \برمی گردم_
سلام
خوش باشید
ممنون