میله بدون پرچم

این نوشته ها اسمش نقد نیست...نسیه است. (در صورت رمزدار بودن مطلب از گزینه تماس با من درخواست رمز نمایید) آدرس کانال تلگرامی: https://t.me/milleh_book

میله بدون پرچم

این نوشته ها اسمش نقد نیست...نسیه است. (در صورت رمزدار بودن مطلب از گزینه تماس با من درخواست رمز نمایید) آدرس کانال تلگرامی: https://t.me/milleh_book

مقاومت شکننده 5 - عکس با شورت ورزشی!

تا آنجا رسیدیم که وضعیت درآمدی دولت ایران در دهه 1620 با درآمد انگلستان در آن زمان برابری می کرد و به نوعی می توان گفت که وضعیت اقتصادی دولت از این حیث مطلوب بوده است. گفته شد که عمده درآمد ایران از مالیات بر زمین حاصل می شد و عمده درآمد انگلستان از عوارض گمرکی و تجارت. گفته شد که در روابط تجاری شرکت های هند شرقی هلند و انگلستان با دربار ایران، ایران به عنوان یک شریک همتراز محسوب می شد...اما کمتر از یک سده بعد این رابطه کاملن نامتقارن شد...چه ایران و چه کشورهای مشابه در نقاط دیگر دنیا به حاشیه نظام جهانی وارد شدند.علل مختلفی را می توان برای این تغییر اوضاع برشمرد:

1-   پیشرفت و یکه تازی کشورهای اروپایی در امر حمل و نقل دریایی: دولت بریتانیا به درستی در توسعه ناوگان دریایی اش سرمایه گذاری نمود و ثمراتش را هم به دست آورد. طبیعی هم هست که دولتی که منابع درآمدیش عمدتن در تجارت است به توسعه آن بپردازد...ما منابعمان از زمین و دهقانان به دست می آمد و دولتها برای افزایش درآمد می آمدند حاکم یک ایالت را عزل می کردند و اموالش را مصادره و آن ایالت را به قیمت بالاتر به یک حاکم دیگر می دادند! خب به واقع درآمد افزایش پیدا می کرد!! اما چنانچه کل کشور را یک واحد در نظر بگیریم، فقیرتر و نحیف تر و ضعیف تر می شدیم...چون بدنمان داشت چربی سوزی می کرد و کالری ای از بیرون وارد بدن ما نمی شد.

2-   دستیابی کشورهای اروپایی به منابع مستعمرات: طبیعتن دستیابی اروپاییان به منابع نقره و طلا و...در مستعمراتشان به آنها این امکان را داد که به گسترش تجارت و تراکم سرمایه و قرار گرفتن در هسته نظام جدید جهانی بپردازند.

3-   نگاه متفاوت یا متفاوت شده اروپاییان به دنیا و... این که چرا سرمایه داری در اروپا شکل گرفت و نقش زیربنایی عقاید فلسفی و اعتقادات مذهبی در این قضیه، قابل توجه است.

 باقی در ادامه مطلب

...........................

پ.ن: انتخابات یکی دو روز ادامه خواهد داشت. آرای فعلی بدین ترتیب است:

از گروه اول: تورتیا فلت 2 رای (سامورایی+ناهید) ، حرامیان 4 رای (مدادسیاه+ منیر+مجید+ص.ش) زنگها برای که به صدا در می آید 4 رای (مهرداد+سمره+فرواک+سحر)

از گروه دوم: سرود سلیمان 5 رای(مدادسیاه+مهرداد+ص.ش+فرواک+سحر) ، قلب شکارچی تنها 1رای(سمره) ، مگر آن که 4 رای (نسیم+منیر+مؤیدی+ناهید)

 

صورتبندی اجتماعی ایران در سده هفدهم

شاه از همه شیوه های تولیدی سهم می برد و سهم اصلی را هم می برد ولذا به مرور به قدرت بلامنازع اجتماعی تبدیل می شود به همین سبب شیوه تولید فئودالی یا آسیایی و امثالهم برای ایران ساده سازی زیادی دارد. این سیستم یک شکل ترکیبی است که شاه در راس همه امور است.

نکته دیگر که نویسنده هم به آن اشاره کرده، نبود ارتباط افقی در این ساختار است. یعنی رده های پایین در هر شاخه با رده های پایین در شاخه های دیگر ارتباطی ندارد و فقط ارتباطشان با بالادستی هاست و این قضیه در شکل گیری جنبش های اجتماعی و یا بهتر بگوییم در عدم شکل گیری جنبش ها نقش موثری دارد.

مفاهیم ایدولوژیک و سیاسی در عصر صفوی

این طور به نظر می رسد که در آن دوران و قبل و بعدش، نیازی نبود که حاکمان به دنبال منابع مشروعیت متعدد برای خودشان بگردند! همین که غلبه نظامی بر مدعیان دیگر حاصل می شد خود به خود مشروعیت حکومت نیز به وجود می آمد. اما شاهان صفوی به دنبال منابع دیگر مشروعیت نیز رفتند.

شاه اسماعیل شخصیتی کاریزماتیک داشت...قطب صوفیه بود...خود را منتسب به امام هفتم شیعیان می دانست و همچنین از طریق ازدواج امام سوم شیعیان با دختر یزدگرد منتسب به آخرین پادشاهان ایرانی.گویا در اشعارش مدعی مهدویت و امثالهم نیز شده است (البته آن روایت ازدواج که به نظر من ساختگی است و از محصولات این دوران است...این قضیه ادعای مهدویت و امثالهم که در برخی منابع آمده است بیشتر ناشی از فهم نادرست ناشی از تکیه به ظواهر در اشعار و متون عرفانی است و نمونه های معاصر نشان می دهد که چگونه این قضاوت ها شکل می گیرد).

در هر صورت مدعیات مذهبی شاهان صفوی موجب شد که مذهب وارد فاز جدیدی از فرایند تکاملی خود شود. روحانیت نظام مند شد...هرچند در مواردی که شاهان دارای اقتدار بودند، بر این نظام نوپای روحانیت تسلط داشتند اما در اواخر دوران صفویه که شاهان عمدتن ضعیف بودند و اساسن تا قبل از رسیدن به تخت پادشاهی، از حرمسرا بیرون نیامده بودند، این روحانیت بود که بر آنها مسلط شد.

همین مدعیات شاهان صفوی موجب شد که روحانیت(رسمی و غیر رسمی...منظور همان تقسیم بندی روحانیت به دو گروه حکومتی وغیروابسته به حکومت) در برابر آنها بدین صورت واکنش نشان بدهند که یا همراهی کنند یا بی تفاوت باشند و یا به تقابل برخیزند...این قضیه در کتاب آمده است اما می خواهم با یک تمثیل اهمیتش را نشان بدهم: فرض کنید من و شما سالهاست که رمان می خوانیم و در مورد رمان به دیگران توصیه هایی می کنیم که فلان را حتمن بخوانید یا بهمان را نخوانید بهتر است...فرض کنید نسل هاست که ما چنین کاری می کنیم...بعد یهو یه حکومتی سر کار می آید که در کنار داشتن پشتوانه های نظامی و امثالهم، مدعی است که از طرف رمان نویسانی نظیر سلین و یوسا و بل نیابت دارد که حکومت کند! بعد شما می بینید که طرف یک عکس با رمان ندارد توی آلبومش!! و حتا نمی تواند یه داستانک یا داستان کوتاه را بخواند...خب واکنش ماها که سالها و نسل ها توی این وادی خودمان را صاحب کرسی می دانستیم چه خواهد بود؟! من فکر می کنم طبیعتن برخی از ما تئوری هایی خواهیم داد که اصولن حکومت باید دست یک رمان نویس یا رمان خوان جامع الشرایط باشد! و برای این تئوری مان هم می گردیم از نوشته های آن بزرگان و نوبلیست ها یک چیزهایی در می آوریم که اثبات کند مدعایمان را.

در مطلب بعدی به تحولات دوران صفویه و سقوط آن خواهیم پرداخت. یعنی وارد فصل بعد خواهیم شد!

نظرات 12 + ارسال نظر
لیلی مسلمی چهارشنبه 6 اسفند‌ماه سال 1393 ساعت 01:18 ب.ظ

سلام
لطفا اطلاع رسانی می کنید به دوستان .... من قصد دارم کتابخانه شخصی ام را به حراج بگذارم ... تک فروشی هم دارم . لیست قیمت کتابامو می فرستم ممنون میشم دوستان استقبال کنند .

سلام
از خرید کتاب که استقبال می کنم و از تبلیغ خرید کتاب به دوستان هم به همچنین...

مدادسیاه چهارشنبه 6 اسفند‌ماه سال 1393 ساعت 03:47 ب.ظ

سلام
میله جان اول هفته تمامش کردم. فوق العاده است.
باز هم ممنون.

سلام
پس با این حساب باید با من و برداشت های آزاد و غیر آزاد من دوره اش کنید! خوشحالم که کتاب مقبول افتاده است.

ص.ش پنج‌شنبه 7 اسفند‌ماه سال 1393 ساعت 01:00 ب.ظ http://radefekr.blogfa.com

من خیلی با کتابای تاریخی میونه خوبی ندارم. الان دوهفتس میخوام یه کتاب معماری تیموری رو تموم کنم بلکه . از زیر طوقش در میرم

سلام
این مشکل بخش اعظمی از جامعه است.
این مشکل کوچکی نیست.
حل این مشکل یک کار بزرگ است.

در نروید

زنبور جمعه 8 اسفند‌ماه سال 1393 ساعت 09:09 ب.ظ

آقا این انتخابات کجاست؟ حزب من جا مونده. مشغول فعالیتهای بازرگانی و تجاری و کشتی سازی بودیم!!!!!

سلام
انتخابات توی پست قبلی است اما خب برادر من دیگه برای همه اثبات شده که ثروت بهتر از هرچیزیه
پس راحت باش

مجید مویدی جمعه 8 اسفند‌ماه سال 1393 ساعت 11:20 ب.ظ http://majidmoayyedi.persianblog.ir

سلام میله جان
اول یک گله گذاری ازت دارم... ما تو را به اسمِ کوچ(میله) سدا می زنیم و باهات کلی احساس برادری و رفاقت داریم، آنوقت تو ما را "مویدی"!!!! می آمدی و یک حضرت آقا هم اولش میگذاشتی و خلاص

لطفا همان "مجید" خالی بهمان بگو، هم بهتر است هم خودم راحت ترم
نظرِ بعدی، بحثِ فنی ست

سلام
اصلاحات انجام شد
بحث فنی رو با گوشی نمیشه جواب داد. ایشالا رسیدم به موقعیت....
ممنون
.............
با گوشی اصلاح کردم پنج شش ساعتی مطلب رفته بود توی چرکنویس!!

مجید مویدی جمعه 8 اسفند‌ماه سال 1393 ساعت 11:28 ب.ظ http://majidmoayyedi.persianblog.ir

راجع به آن زمانی که کشورهای اروپایی و به خصوص انگلستان، افتادند پیِ جمع آوری طلا و نقره در مستعمره هاشان و بعد هم انقلاب صنعتی شد می‎خواستم این را بگویم:
تمام این رفتارها و سیاست‎ها، همیشه یک هدفِ اقتصادی هم پشتش بوده که به نظر من حتی در اکثر مواقع، این هدف و توجیه اقتصادی، از دیگر اهداف(مثلا فلسفی، مذهبی یا...) مهم تر بوده.
یک زمانی(چند دهه پیش از همین 1620 که نوشته ای)، مکتبِ اقتصادی ای در بین اقتصادهای قوی آن زمان یعنی اسپانیا، انگلستان، هلند مورد مقبول اهل دانش افتاد به نامِ "مرکانتلیست ها" یعنی کسانی که منشا و پایه ثروت یک اقتصاد و کشور را فلزات گران بها می دانستند(یک زمانی هم فیزیوکرات ها حاکم بودند که منشا ثرت را زمین و عوامل طبیعی قلمداد می‎کردند). خلاصه، این شد که آن ها با تمام تلاش به تکاپو افتادند و رقابت شدیدی برای انباشت فلزات گرانبهای آن وقت بینشان در گرفت.
در خلال این جنگ و جدل ها، طبیعتا همین اقتصادها، به نسبت دیگران، ثروتمندتر شدند
..... ادامه دارد

سلام
من از نظرت استفاده می کنم و یک نکته دیگر اضافه می کنم:
شاید بشود گفت همان طور که سرمایه از انباشت ثروت به وجود میاد ، علم هم از انباشت تجربه به وجود میاد...چه در زمینه علوم تجربی و چه در زمینه علوم انسانی، آنها در حال انباشت تجربه ها و تئوری ها بودند و خب محصولش را درو کردند.
مثلن همین که شما اشاره کردید: اونا چهارصد سال قبل به این فکر می کردند که مواد خام صادر نکنند و واردات کالا رو هم به دلیل تاثیرش بر روی گسترش بیکاری محدود کنند و نه تنها از خروج نیروی متخصص از کشور جلوگیری کنند بلکه از خارج هم ایننیروهای متخصص رو وارد کنند.
ما هنوز هم که هنوزه در مورد همین ها هم گیج می زنیم. رییس دولت یه وقت میگه خیلی هم بد نیست که نخبه ها بروند بیرون! وزارت بازرگانی هم که کلن همیشه در حال سعی و خطاست...توی اقتصادمون کلن این داستان هست.

مجید مویدی جمعه 8 اسفند‌ماه سال 1393 ساعت 11:36 ب.ظ http://majidmoayyedi.persianblog.ir

حالا می رویم سراغ آن حدودا صد سالِ بعدی که گفته ای:
طی آن صد سال(انقلاب صنعتی تقریبا از 1700 شروع شده)، این کشورها، به ویژه انگلستان، دو کار عمده کرد:1- با استخدام و رواج برده داری که از مستعمرات آورده می شدند، نیاز به نیروی کار ارزان خود را تامین کرد
2- این نیروی کار را برای تولید کالاهایی به کار می برد که یکی از بازارهای هدفِ بزرگش، خودِ کشورهای مستعمره بودند.
به این ترتیب، گسترش تجارتف با گسترده تر کردن بازارها(در اصطلاح اقتصادی می گوییم متشکل کردن بازارها) زمینه را برای ایجاد زیرساخت ها و انقلاب صنعتی فراهم کرد.....
.
.
باز هم می‎شود حرف زد درباره ی مطلب خوبی که نوشته ای منتها امشب دیگر خسته ام

سلام
به نکات شما این موارد را اضافه می کنم:
1- قبل و همزمان با استفاده از نیروی کار بردگان مستعمرات از نیروی کار خودشان نیز مانند برده کار می کشیدند.
2- بازاریابی و بازارتراشی هنر است و این هنر چندان مورد توجه هنرمندان ما نبوده و نیست.
..........
ممنون رفیق. خسته نباشی

مهرداد شنبه 9 اسفند‌ماه سال 1393 ساعت 01:30 ق.ظ

سلام ؛ از اونجایی که بنده هیچ تخصصی در تاریخ ندارم اظهارنظری نخواهم کرد؛‏↳‏
فقط اومدم بگم از اونجایی که خوندن از این دوران تاریخ ایران اون حس افتخار و غرور رو نداره و یجوری ریشه های بدبختی امروز رو نمایان میکنه رو دوست ندارم و علاقه به خوندن هخامنشی و اشکانی و...دارم؛میله جان اگر یادت باشه بحثمون به عقده هزار ساله شکوه درباری کشیده بود؛با دنبال کردن بحث مقاومت شکننده متوجه شدم احتمالأ من هم دچار این بیماری شکوه درباری شده ام؛دستم به دامنتان چاره درمان کجاست؟

سلام
ایرانی و نداشتن تخصص و اعلام آن!؟
حالا از شوخی گذشته چه کسی به این عارضه مبتلا نیست!؟ آنها که به قدرت رسیدند نشانه های این مشکل را بروز دادند (قدرت در همه عرصه ها مد نظرمه حتا در یک جمع خانوادگی)...
شاید این نگاه منفی ما به تاریخ واقعن کارگشا نباشد. پرداختن به ریشه های عقب ماندگی و روشن نمودن چراغ راه آینده قطعن مفید است و در جاهای خاص می بایست انجام شود اما در منظر عام چه؟! آیا آنجا هم باید به همین منوال عمل کرد؟ به نظرم که این کوبیدن گذشتگان نتیجه مثبتی نداشته است که هیچ موجب تضعیف روحیه مردم و لخت شدن بیشتر هم می شود (ما همینجوری به طور معمول کرخت هستیم) این که مدام همه گذشتگان دزد و احمق و کودن و عیاش و چه و چه نشان داده شوند چیزی جز ضرر به دنبال نداشته است (حداقلش داریم می بینیم که نتیجه مثبت نداشته است...خوشبینانه اش را می گویم)
به نظرم باید یه جاهایی چشممان را ببندیم و یه جاهایی ذره بین برداریم و نکات مثبت را بزرگ کنیم و یه جاهایی به اتکای قرینه های ضعیف حتا ارزش های عام انسانی و رعایت آن را نزد پیشینیان پررنگ کنیم... اینو به خودم دارم گوشزد می کنم. شما ببینید این سریال های کره ای را...همه امپراتورهایشان عمدتن نیک خصال هستند و عمومن پابند قوانین و اطرافیان و مردم نیز عمومن این چنین اند. اینجوری به نظرم مخاطبین بیشتر تشویق می شوند این ارزش ها را پاس بدارند.
مخلص کلام؛ این نشانه های شکوه درباری می تواند از زاویه دیگر بیماری تلقی نشود...شما از آن زاویه به قضیه نگاه کن. بد نیست گاهی به خودمان افتخار کنیم. زندگی کردن میان ملتی که مدام به خودشان و گذشته شان فحش می دهند لذت بخش نیست.

لیلی مسلمی شنبه 9 اسفند‌ماه سال 1393 ساعت 11:02 ق.ظ

نگران نباشید. ما خوبیم . من هم خوبم. حراج کتابخونه ام بیشتر به خاطر یه حس قلبی هستش از اینکه از ایران برم و نتونم اونجا یه همچین کتابخونه بزرگی دست و پا کنم ناراحتم می کنه . واسه همین می خوام واقع بین باشم و آرزوی داشتن یه عالمه کتاب تو ترکیه رو برای خودم محال بدونم و از الان با این قضیه میخوام کنار بیام.

سلام
خیالم راحت شد. خیلی عالیه...عالی از جهت خریداران
منتظر لیست خواهم بود. برایم ایمیل کنید تا ابتدا خودم بررسی اش کنم
بعد به نحو مقتضی در پستی که به زودی درخصوص معرفی رمان خواهم نوشت لینک آن را بگنجانم...و همچنین در کامنتدونی.

منیر شنبه 9 اسفند‌ماه سال 1393 ساعت 11:26 ب.ظ

سلام
جالبه اشاره ی مهرداد به بیماری شکوه درباری !
دکتر، دوا هم داره این مرض ؟
....
این مثالهای ملموس شما هم خوب جا می اندازد مطلب را !
...

آدم از دیدن اسم خودش جایی که انتظارش را ندارد به یک جور شکوه درونی دست پیدا میکند .
از شرکت در انتخابات خوشحالم ...
احساس محترم بودم به آدم دست می دهد.
انگار که روی خط عابر باشی در تهران ، و یک راننده برای تو بایستد !

خیر ببینی جوان !

سلام
برای قدرتمندان و طالبان قدرت این قضیه مرض محسوب می شود و البته می تواند مرض هم محسوب نشود. چه چیزی بهتر از این که یک مسئولی چنین مرضی داشته باشد و بتواند در راستای این مرضش ما را به یک موقعیت افتخارآمیز و باشکوه برساند!؟ هوووم...واقعن اون وقت ما باید خیلی یزید باشیم که بگیم فلانی مریضه!
......
مثال این مطلب را دوست داشتم خودمم
.....
نمی خوام همیشه اینجوری عمل کنم تا عادی بشه!! یه وقتایی یهویی می چسبه

سحر یکشنبه 10 اسفند‌ماه سال 1393 ساعت 08:05 ق.ظ

1. اون قضیه ی زیر ساخت های مذهبی و فلسفی در رشد سرمایه داری را خوب متوجه نشدم.

2. به نظرم نداشتن عکس با نویسنده ها به اندازه ی نداشتن عکس با شورت ورزشی بد نیست. بالاخره یه جایی هم باید به نفع خودمان وارد عمل شویم دیگر! این نشان می دهد تفاوت ما با آقایانی که ورزش در انتهای جدول علاقمندی هایشان قرار می گیرد ، به اندازه ی سر سوزن می تواند باشد! بدبختانه همه شان هم آقا هستند. در زمینه ی استفاده ی نابهینه از توانمندی های چاپیدن پول مملکت هم بدجوری تفکیک جنسیتی وجود دارد!

3.یعنی این تییترهایی که استفاده می کنید، دل ما را می برد. یک سیاه چاله ی فضایی میان توان ما و شما در زمینه ی خلق تیتر وجود دارد!

4. دلم می خواهد به مهرداد هم بگویم فکر کن عده ای هم هستند که از این بخش از تاریخ و پا گرفتن این سبک تفکر ارزشمندِ " چگونه از شعائر مذهبی در راستای بهتر کردن معیشت مان استفاده کنیم " چقدر کیفور می شوند!

سلام
1- منظورم یک مقدار وبری بود. ماکس وبر جامع شناس آلمانی یک کتابی دارد به نام اخلاق پروتستانی و روح سرمایه داری و به زبان ساده اگر بخواهم بگویم در آن به نوعی برعکس مارکس که اقتصاد را زیربنا و فرهنگ و عقاید را روبنایی در نظر گرفته بود به این نتیجه گیری رسید که این فرهنگ و عقاید است که زیربناست. نقطه شروع وبر از مقایسه پیشرفت اقتصادی جاهای پروتستان نشین و جاهایی که کاتولیک مذهب بودند شروع شد و نشان داد که کاتولیک نشین ها عمومن از لحاظ اقتصادی ضعیف ترند و این را گرفت تا رسید به این که پروتستان ها نگاهشان به کار و سرمایه و پیشرفت متاثر از آموزه های دینی شان است و همین ها باعث شده که ... در این زمینه مختصری در مطلب مربوط به رمان "عقاید یک دلقک" نوشته ام. و البته در فضای مجازی هم مطالب بسیار بهتری خواهید یافت.
2- من هم موافقم!! به همین علت نوشتم عکس با رمان اما جدن این قضیه تاثیر جنسیت و چاپیدن پول هم باید به سبک وبری بررسی شود. مطمئنن نتایج نیکویی خواهد داشت.مرسی.
3- خوبی سیاه چاله های فضایی در این است که طولانی ترین فاصله ها را در کسری از زمان می توان در آن پیمود! پس به فاصله نیندیشید... اما ممنونم از لطفتان.
4- حالا همین جا جاشه که یک ایرادی به این نقل قول از کسروی بگیرم. معروف و منقول است که ایشان گفته اند این خطه ایران یک حکومت به روحان.ی.ون بدهکار است... واقعن بدهکار نبود این خطه اگر تاریخ خود را می دانست ولی چون نمی دانست پس حالا باید چشاشو ببنده و توکل کنه و حالشو ببره

مهرداد یکشنبه 10 اسفند‌ماه سال 1393 ساعت 04:52 ب.ظ

سلامبا این نسخه ی امیدوار کننده نتیجه میگیریم که تاریخ نخوانی شکوه دار به زدن مواد از نوع شکوهیش ادامه دهد و شروع کند به خواندن تاریخ از آغاز و کوروش عزیزمان.‏↳‏
2.عجب! تاریخ دانستن هم فواید بسیار داره ها؛ همه جا پارتی بازی اینجا هم پارتی بازی؟. اگر مثل گذشتگان عمل میکردید حداقل از قبل در خفا به معامله کتاب های مورد نظر خانم مسلمی میپرداختید و پس از آن باقیمانده اش را علنی اش میکردید؛اما انگار شما خوب تاریخ میدانید روش برخورد خیلی خیلی معاصر بامردم بنظر که دارد جواب میدهد را پیش گرفتید.هرچند شاید شوخی کردید اما جالب بود که فکر مارا به اینجاها کشید

سلام
1- به نظرم یک دور خواندن تاریخ و آشنا شدن با دردها واجب است و از طرف دیگر هم بد نیست به دنبال نکات مثبت هم باشیم و آنها را شو بدهیم و نهادینه کنیم...
2- مطمئن باشید که من حواسم هست! خیالتان راحت راحت باشد.

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد